اعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

ولايت پيامبر(ص) و علي(ع) دو جلوه يك حقيقت

samamosدر آيات و روايات از پيامبر(ص) چنان سخن به ميان آمده كه گويي سخن گفتن از ايشان بي سخن گفتن از حقيقت و باطن وي يعني اميرمؤمنان(ع)، امري ناپسند است. شايد اين معنا را در موارد بسياري بتوان ردگيري و شناسايي كرد كه از آن جمله ناپسندي صلوات ابتر بر آن حضرت(ع) است كه از آن نهي و بازداشته شده است.

خاستگاه اين نگرش را مي بايست در همان كلام الهي يافت كه اميرمؤمنان علي(ع) را جان و باطن پيامبر(ص) معرفي مي كند و در آيه مباهله به صراحت از نسبت دو مظهر مطلق و كامل هستي پرده برمي دارد.

اين تأكيد در آيات و روايات درحالي انجام مي گيرد كه در مقام ظاهر و جهان خارجي نيز زايشگاه حضرت اميرمؤمنان(ع) كعبه مي شود تا بر همگان آشكار شود كه وي باطن و تاويل همه ظواهر هستي است و اگر خداوند در بطون خويش ظهور بطني داشته باشد، در كمال علي(ع) تجلي و ظهور بطني مي يابد. از اين رو وي مصداق اتم و اكمل هوالاول و الاخر و الظاهر والباطن مي شود.

رسول خدا(ص) پيش از رحلت خود پيش بيني كرده بود كه پس از وي كينه هاي بدري، حنيني و خيبري گروهي سر مي گشايد و خاندان پاك ايشان را به آتش كين و حسد مي سوزاند. ريشه اين حسادت ها و كينه ها قطعاً در مقام عظماي ولايت اميرمؤمنان نهفته بود كه از سوي خدا و پيامبر به آن حضرت رسيده بود. نويسنده در مقاله حاضر به واكاوي اين مقام پرداخته تا معلوم شود چرا چنين مقامي براي عده اي كينه توز سخت و گران مي آمد.

گستره معنايي ولايت

ابن اثير در نهايه اللغه درباره كلمه ولايت و مشتقات آن مي گويد: ولي از اسما و نام هاي خداوند متعال و به معناي ناصر و ياري كننده است. برخي آن را به معناي «متولي امور عالم و خلائق» دانسته اند.

والي همچنين از نام هاي گرامي حضرت باري تعالي و به معناي مالك همه اشياء و متصرف در آنها است. در كلمه ولايت مفاهيم تدبري و قدرت و فعل متضمن است به اين معنا كه اگر كسي فاقد بعضي و يا جميع خصوصيات فوق باشد كلمه والي بر او اطلاق نمي شود.

راغب در مفردات الفاظ قرآن كريم مي نويسد: كلمه ولايت به كسر اول به معناي نصرت و ياري و به فتح اول به مفهوم اختيار داشتن و ولي امر بودن است. البته بعضي اين كلمه را همچون كلمه دلالت كه با فتح يا كسر اول داراي معناي واحدي است به هر دو صورت كسر و فتح به يك معنا دانسته اند.

عالم شيعي «طريحي » در كتاب مجمع البحرين در ذيل آيه 44 سوره شريفه کهف «هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ» كلمه ولايت را ربوبيت و نصرت معنا كرده و كلمه ولايت به كسر اول را امارت و فرمانروايي دانسته و مي گويد: اين كلمه را به فتح اول به معناي محبت و به كسر آن به مفهوم توليت امر و فرمانروايي و سلطنت گفته اند.

بنابر آنچه گفته شد «كلمه ولايت» در اصل به معناي فرمانروايي و صاحب اختياري و در برخي از كاربردها و استعمال هاي آن به مفهوم محبت و دوستي است. ملاي رومي مي گويد:

كيست مولا آنكه آزادت كند

بند رقيت ز پايت بر كند

زين سبب پيغمبر با اجتهاد

نام خود وان علي، مولا نهاد

چون به آزادي ولايت هادي است

مؤمنان را ز اوليا آزادي است

مقام ولايت پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع)

خداوند متعال، در قرآن مجيد، ولايت بر بندگان و صاحب اختياري امور امت اسلام را به پيامبر اكرم(ص) تفويض كرده و اين گونه فرموده است: النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم (احزاب، آيه 6) يعني: ولايت و صاحب اختياري پيامبر، نسبت به امور مردم اهل ايمان بيش از خود آنان است.

اين ولايت مطلقه، بر حسب آيه شريفه: «انما وليكم الله و رسوله والذين امنو الذين يقيمون الصلوه و يؤتون الزكوه و هم راكعون» (مائده، آيه 55) منحصر به خداوند و رسول اكرم و آن مرد با ايماني است كه در حال ركوع به مستمندي صدقه داده است.

بنابر روايات فراوان كه از طريق شيعه و سني نقل شده، نزول اين آيه، در شأن حضرت علي(ع) است كه در حالت ركوع نماز، انگشتري خويش را به سائل نيازمند مرحمت كرد.

به مفاد صريح آيه كريمه فوق، ولايت مطلقه انحصاري بر مسلمانان، مربوط به خداوند متعال و رسول گرامي و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما است و اين ولايت در هر سه مورد، به اين معنا است كه ولايت و صاحب اختياري و حاكميت كه به علي(ع) تفويض شده هماني استكه براي پيامبر ارجمند(ص) مقرر گرديده و اين هر دو، از ولايت عام و مطلق حق تعالي نشأت گرفته است و داراي خاستگاه مشترك است.

جلوه اي از اين ولايت و اولويت، در آيه كريمه ذيل، انعكاس يافته كه فرموده است: و ما كان لمؤمن و لامؤمنه اذ قضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا؛ چون خداوند و پيامبرش در امري قضاوت كنند، هيچ مرد و زن باايماني را نمي رسد كه در برابر آن، اراده و اختياري از خود در كارشان، اعمال كنند و هر آن كس كه نافرماني خداي و رسولش كند به گمراهي آشكار درافتاده است. (احزاب، آيه 36)

آيه 65 سوره نساء نيز بخشي ديگر از همين معنا را افاده مي كند: فلا و ربك لايؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت ويسلموا تسليما؛ چنين است قسم به پروردگار تو كه اينان به حقيقت، اهل ايمان نمي گردند تا آن كه در خصومت و نزاعشان، تنها تو را حاكم و داور قرار دهند و آنگاه در برابر حكمي كه به سود و يا زيان ايشان صادر كني، احساس تنگدلي و دشواري ننموده و از دل و جان تسليم و تمكين فرمان تو باشند.

پيغمبر خدا(ص)، در مواقع بسياري به ولايت اميرالمؤمنين علي(ع) و ائمه طاهرين(ع) اشاره و تصريح فرموده اند كه برخي از اين روايات را كه از طرق شيعه و سني نقل شده و پاره اي از آنها در حد تواتر است خواهيم آورد. در بازگشت از حجه الوداع، پيامبر اكرم از سوي خداوند متعال، به معرفي علي(ع) به عنوان جانشين و ولي امر مسلمين مأمور شد و لذا خطبه اي طولاني قرائت كرد و در آن فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه و همچنين به ولايت ائمه اسلام از فرزندان علي(ع) پرداخت و وظايف مسلمانان را نسبت به آنان برشمرد و به دنبال اين نصب و معرفي بود كه آيه شريفه اكمال دين و اتمام نعمت از سوي خداوند نازل گرديد.

بريده اسلمي گويد: در جنگي در سرزمين يمن، همراه علي(ع) بودم ولي از رفتار آن حضرت نارضايتي در من پيدا شد. چون در بازگشت به مدينه، رسول خدا را زيارت كردم، از علي بن ابيطالب شكوه كردم. ناگهان رخسار مبارك پيامبر متغير شد و به من فرمودند: يا بريده الست اولي بالمؤمنين من انفسهم ؟ فقلت: بلي يا رسول الله فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه (مناقب خوارزمي، صفحه 79).

يعني: اي بريده، مگر به فرمان حق تعالي، اختيار امر مؤمنين، بيش از خودشان به دست من نيست؟ گفتم: آري اي رسول خدا، فرمود: پس بدان هر كه را من مولا و صاحب اختيارم، علي مولا و صاحب اختيار اوست.

از زيد بن ارقم، روايت شده كه گفت: چون رسول خدا(ص) از حجه الوداع بازگشت، در مكاني به نام غدير خم فرود آمد. پس از آن فرمودند: من از سوي حق تعالي خوانده شده ام و عن قريب اجابت خواهم كرد. اما در ميان شما دو چيز گران كه يكي از ديگري بزرگ تر است، باقي مي گذارم، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم. بنگريد كه چگونه مرا در رعايت و حرمت آن دو، گرامي مي داريد و سفارش مرا محترم مي شناسيد. بدانيد كه اين دو را از يكديگر جدايي نخواهد بود تا آن هنگام كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس از آن فرمودند: خداوند عزوجل مولا و سرور من است و صاحب اختيار هر مرد و زن مسلمانم. سپس دست علي(ع) را بگرفت و گفت: هر كس را كه من مولي و سرورم، اين مرد، سرور و مولاي اوست. (مناقب خوارزمي، ص 93)

پيشگويي پيامبر(ص) درباره كينه ها و حسادت ها

در روايات چندي مسئله گشوده شدن كينه هاي مؤمنان ظاهري نسبت به ولي الله اعظم(ع) بيان شده است. ابن ابي ليلي روايت كرده است كه: پدرم مي گفت: در روز عيد غدير خم پيامبر اكرم، علي بن ابي طالب(ع) را برپاي داشت و به تمام مردم اعلام فرمود كه او مولاي هر مؤمن و مؤمنه است و پس از آن وي را مخاطب ساخته و گفت: اي علي، تو از مني و من از توام، تو با بي دينان بر تأويل قرآن مي جنگي همچنان كه من بر تنزيل قرآن با آنان در جنگ بودم. بين تو و من همان نسبت است كه ميان هارون موسي بود.

من با هر كه با تو به صلح باشي، در صلحم و با هر كه در جنگ باشي، در جنگم. تو همان عروه الوثقي و آن رشته استوار هستي كه هرگز نخواهد گسست. تو هستي كه مسائل مشكل و مورد اشتباه اين امت را پس از من، حل و فصل خواهي كرد، تو امام و پيشواي هر مرد و زن با ايماني و تو هستي كه پس از من، ولي و صاحب اختيار همه اهل ايمان از زن و مردي.

تو هستي كه خداوند آيه مباركه و اذان من الله و رسوله الي الناس يوم الحج الاكبر ان الله بريء من المشركين و رسوله (آيه نخست سوره توبه) را در شان تو نازل كرد. تو هستي كه سنت و راه و رسم مرا عمل كرده، از دين و شريعت من حمايت خواهي كرد. من، نخستين كسي خواهم بود كه از خاك برخواهم خاست و تو در آن هنگام در كنار مني. در كنار حوض، تو با من خواهي بود.

من نخستين كسي خواهم بود كه به بهشت داخل شوم و تو و حسن و حسين و فاطمه، همگان در كنار من هستيد. در كنار حوض، تو با من خواهي بود. خداوند متعال مرا فرمان داد تا فضائل تو را بازگويم به همين سبب، در ميان مردم بپا خاستم و ايشان را به مكارم تو آگاه ساختم و به آنچه مامور تبليغ آن شده بودم اقدام و سفارش كردم كه از كينه هاي نهفته در سينه ها كه پس از مرگ من ابراز خواهد شد بپرهيزند. خداوند آنان را لعنت كند و به لعنت كنندگان دچار سازد.

پس از آن پيامبر اكرم بگريست و چون از سبب گريه اش جويا شدند فرمود جبرائيل (ع) به من خبر داد كه مردم پس از مرگ من به علي ستم روا خواهند داشت و او را از حقوقش منع خواهند كرد و با او به پيكار خواهند خاست و فرزندان او را خواهند كشت و مورد جفا قرار خواهند داد. نيز جبرئيل از سوي خداوند به من خبر داد كه چون قائم اهل بيت قيام كند اين ظلم و جفا را از ميان برخواهد داشت. در آن هنگام فرمان آنان روا خواهد شد و امت اسلام بر محبت ايشان اتفاق نظر خواهند داشت. دشمنانشان اندك و مخالفانشان ذليل و خوار خواهند گرديد و بسياري ثناگوي آنان خواهند شد. اين حوادث در آن هنگام رخ خواهد داد كه شهرها و بلاد صورتي ديگر يافته اند و بندگان خدا مستضعف و ناتوانند و كسي را اميد فرجي در دل نمانده است. آري در چنين هنگامه است كه قائم آل محمد ظهور خواهد كرد.

پيامبر خدا(ص) در معرفي قائم آل محمد فرمود او همنام من است و پدرش نيز همنام پدرم. او زاده پسران دخترم فاطمه زهرا است كه خداوند متعال به وسيله ايشان حق را آشكار مي سازد و به شمشيرشان باطل را از ميان برمي دارد. مردم با اشتياق پيرو آنان مي گردند و يا از ترس تبعيتشان را مي پذيرند. در اين هنگام پيامبر اكرم از گريه آرام شد و فرمود اي مردم دل خود را به ظهور فرج خوش داريد؛ زيرا كه وعده خداوند تخلف نمي كند و حكم حتمي پروردگار تغيير نخواهد كرد و گشايش از سوي حق تعالي نزديك است. خداوندا، آنان اهل بيت منند. بار خدايا رجس و ناپاكي را از ايشان دور گردان و طهارت و پاكيشان مرحمت فرما. بارالها تو حافظ و نگهدار ايشان باش و آنان را رعايت و حمايت كن. پروردگارا نصرت و عزتشان ده و هرگز خوارشان مساز و ايشان را جانشينان من در ادامه حيات معنوي و دين شريعت من قرار بده كه تو بر هر چه بخواهي توانايي. (مناقب خوارزمي، صفحات 23 و 25 به نقل از كتاب نشان از بي نشان ها؛ زندگي نامه و نوشته هاي حسن علي نخودكي اصفهاني)

در كتاب مناقب شهر آشوب آمده است كه شريك قاضي و عبدالله بن حمادي انصاري نقل كرده اند كه چون اعمش را مرض مرگ در رسيد: نزد او رفتيم و ابن شبرمه و ابن ابي ليلي و ابوحنيفه نيز در مجلس حضور داشتند. ابوحنيفه به اعمش گفت: اينك كه در آخرين روزهاي حيات دنيوي و نخستين روز آخرت خود هستي، آن به كه از خداي پروا كني و از آنچه در مورد علي روايت كرده بودي، توبه نمايي. اعمش گفت: مثلا از چه توبه كنم؟ گفت: مثلا از حديث علي روايت كرده بودي، توبه نمايي.

اعمش گفت: مثلا از چه توبه كنم؟ گفت: مثلا از حديث عبايه اسدي كه نقل كرده است: علي قسمت كننده آتش دوزخ است.

اعمش چون اين سخن بشنيد گفت: مرا بنشانيد و به بالشي تكيه ام دهيد. چون بنشست، گفت: قسم به خدايي كه سر و كارم با اوست، موسي بن طريف، امام طائفه بني اسد از عبايه بن ربعي براي من روايت كرد كه خود از علي(ع) شنيدم كه مي گفت: من قسمت كننده آتش دوزخم. من به آتش فرمان خواهم داد كه اين يك را رها كن كه دوست من است و آن ديگر را فراگير كه از دشمنان من است- در روايتي ديگر نيز ابووائل از ابن عباس حديث كرده كه پيامبر(ص) فرمود: چون قيامت بر پا شود، خداوند، علي را مأمور فرمايد كه ميان بهشت و جهنم بايستد و آتش را فرمان دهد كه اين يك را در كام خود فرو گير كه دشمن من است و از آن ديگر در گذر كه از دوستان من است.

باري چون سخن اعمش به اين جا رسيد ابوحنيفه عباي خويش بر سر كشيد و گفت: برخيزيد از اينجا برويم كه چه بسا ابومحمد اعمش، حرفهايي بزرگ تر از آنچه گفت، بگويد، در حديث است كه اعمش نيز در همان شب دار فاني را وداع گفت.

بازگشت امت به جاهليت

با آن كه اسلام و قرآن مردم را از عصر جاهليت نخستين بيرون آورد؛ ولي در همان زمان نيز گروهي هنوز بر بينش و نگرش جاهلي بودند. در جنگ بدر نيز گروهي بودند كه تفكر جاهلي هنوز در جانشان نفوذ داشت.

همين افراد بودند كه هنوز در رفتار اجتماعي و سياسي نيز دنبال قوانين و مقررات تبعيض آميز جاهليت بودند و خداوند درباره رفتار آنان چنين سرزنش مي كند: افحكم الجاهليه يبغون و من احسن من الله حكما لقوم يوقنون؛ آيا آنان خواهان حكم جاهليت هستند؟ براي قومي كه ايمان يقيني دارند چه حكمي بهتر از حكم خداست. (مائده آيه 50)

اين افراد رفتارهاي اجتماعي شان به گونه اي بود كه بر نابهنجاري ها دامن مي زد و با در پيش گرفتن رفتار ناهنجار جاهلي مي كوشيدند تا جامعه اسلامي را از درون با چالش هاي اخلاقي و هنجاري مواجه سازند. از اين رو خداوند از آنان مي خواهد كه تبرج جاهلي نداشته باشند و به گونه نابهنجار در جامعه ظاهر نشوند و به اين امور زشت و ناپسند جاهلي رو نياورده و به آن دامن نزنند. (احزاب آيه 33) بويژه آنكه هنوز قبيله گرايي در آنان با همان تعصبات و مشكلات وجود داشته است و رفتارهاي اجتماعي آنان را مديريت مي كرد. از اين رو حميت جاهلي در آنان مقدم بر اسلام و ايمان بود و حركات و رفتارهايشان را كنترل و مهار مي كرد. (فتح آيه 26)

خداوند پيش از رحلت پيامبر به ويژه در جنگ احد به امت هشدار داده بود كه مؤمنان مي بايست بر آثار ايمان باشند و هرگز به سبب مرگ و رحلت پيامبر(ص) و يا هر امر ديگري از اسلام دست نكشند و به فرهنگ جاهلي بازنگردند: و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم (آل عمران، آيه 144) اين امري بود كه از نظر قرآن بسياري خصوصاً كافران در آرزوي آن بودند (آل عمران ، آیه 149) و همواره آرزوي بازگشت به عصر جاهلي را در دل مي پروراندند. خداوند از اين باطن افراد چنين پرده برمي دارد: قد كانت آياتي تتلي عليكم فكنتم علي اعقابكم تنكصون؛ در حقيقت، آيات من بر شما خوانده مي شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مي رفتيد. اين گردش به قهقرا هر چند كه به شكل گردش بر پاشنه كفش و پشت كردن از پيامبر(ص) ظاهر مي شد ولي در نهايت به شكل بازگشت از آموزه هاي قرآني بويژه در حوزه نظام ولايت سياسي بروز و ظهور كرد.

اين گونه است كه حادثه تلخ و فتنه كبراي سقيفه بني ساعده رقم خورد و امت به گمراهي و انحراف افتاد و سر از عصر جاهليت مدرن در آورد و نظام برتر قرآني را به نظام خلافت دنيوي تبديل كرد. در نخستين حركت جاهلي، مردم را به زور به بيعت وادار كردند و دختر پيامبر(ص) را آزردند به گونه اي كه مورد لعن ايشان قرار گرفتند و در رفتار سياسي و اجتماعي از عدالت دور شدند و افزون بر غصب خلافت و ولايت و امامت، اميرمؤمنان علي(ع) را بيست و پنج سال خانه نشين كردند و در نهايت وي را به شهادت رساندند امام حسن(ع) را به زهر كين شهيد كرده و با حقد بدري و خبيري بر جسدش تير انداختند و از خانه پيامبر(ص) بيرون كردند و امام حسين(ع) را به بدترين شكل شهيد و بر تن او اسب تازاندند و سرش را بر نيزه كردند و ناموس پيامبر(ص) و زنان و كودكان بني هاشم را در كارواني از اسارت و بردگي به شهرها و كوي و برزن ها بردند و كردند آنچه كردند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا