اخلاقی - تربیتیروان شناسیعرفانفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

عشق و عمل؛ دو بال پرواز

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

آموزه های وحیانی اسلام، سبک زندگی است. به این معنا که به آدمی می آموزد چگونه هستی را ببیند و هدف و غایت خویش را بشناسد و چگونه به سمت آن ، در چه مسیری و با چه ابزاری حرکت کند. بنابراین، چیزی از زندگی ، بیرون از دایره بینشی و نگرشی آن نیست و باید و نبایدهای آن همه چیز زندگی را پوشش می دهد.

حقیقت اسلام، یک چیز بیش تر نیست، ولی با توجه به سطوح متفاوت ادراکی و ذائقه و گرایش های انسانی، این حقیقت صرف، تصریف شده است همانند واژه ای که تصریف می شود و در باب های گوناگون ثلاثی مجرد و مزید می رود و به اشکال اسم و فعل و انواع مشتقات، معانی خاصی را بر می تابد، حقیقت نیز در آینه وجودات و موجودات این گونه تصریف یافته است. از این روست که قرآن به تصریف الآیات توجه داده و به مخاطبان خویش این را تفهیم می کند که همه این ها، آیت و نشانه یک حقیقت هستند. به سخن دیگر، همه از یک آب حقیقت تغذیه می کنند، ولی رنگ ها، مزه ها ، بوها و شکل های متنوعی به خود می گیرد تا همه ذائقه ها به آن گرایش یابد و این حقیقت را بچشد و با آن ارتباط بر قرار کند.

انسان گرفتار هبوط، بیش از آن این حقیقت را دریابد و به آن متصل شود و در دام آیات و ظواهر می افتد و حقیقت یکتا و یگانه را گم می کند. این جاست که فرمان، انقطاع و گریز و فراز از ظواهر به باطن یگانه صادر می شود و از انسان خواسته می شود تا در جاده هدایت، با ایمان توحیدی و عمل صالح ، حقیقت را دریابد و سبک زندگی اش را بر پایه آن سامان دهد.

این دو نیز همانند دیگر حقایق، تصریف می شوند و به اشکال گوناگون خودنمایی می کنند. عقل و عشق و عمل یا عقل و عمل یا عشق و عمل از دیگر جلوه های این حقیقت است.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا از زبان اسوه نیک انسانیت ، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) ، تبیین از بال پرواز برای بازگشت از مهبط به سوی حقیقت به دست دهد و دو بال آن را بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

رهایی انسان در عقل و عمل

انسان از زمانی که به زمین به عنوان قرارگاه خلافت هبوط کرد، در اندیشه آن است که تا مسیر بازگشت خویش را به گونه ای بپیماید که نه تنها خود را در مسیری درست به کمال مطلق برساند، بلکه دستگیر دیگرانی شود که در مهبط گرفتارند و خواهان بازگشت می باشند. انسان، نیز مانند دیگر موجودات، اخلاد در زمین و مهبط خویش را، خسران و زیان بزرگی می یابد. از این روست که با تمام وجودش خواهان بازگشت و رهایی از خسران است.(سوره عصر) بنابراین، همه هستی، یک پرسش باطنی و ذاتی از خدای خویش دارند و همه خواسته و ناخواسته، طوعا او کرها، به سمت خدا می روند و می خواهند به درستی این راه بازگشت را طی کنند.(فصلت ، آیه 11) این درخواست همگانی همه هستی است که به شکل " انا لله و انا الیه راجعون" از آن اوییم و به سوی او می روییم، (بقره ، آیه 156) نواخته می شود سوال و پرسش ذات ایشان است.

در این میان مسئولیت انسان فراتر از همه موجودات هستی حتی بیش تر از فرشتگان مقرب و کروبی است؛ چرا که همگان به سجده اطاعت به این اقرار کردند که تنها انسان است که می تواند مسیر درست را بیابد و ضمن این که خود را نجات بخشد، ایشان را نیز به آن خدای یکتا و یگانه برساند و لقاء الله را برای همگان تحقق بخشد. این گونه است که همه چشم انتظار حرکت انسانی هستند که در مقام خلافت الهی نشسته است.(بقره ، آیات 30 تا 37)

این خلافت عمومی و فراگیر بشر، خلافت شخص یا اشخاصی نیست، بلکه چنان که گفته شد، خلافت همگانی بشر است. البته در این میان برخی از ایشان به سبب دست یابی به کمال مطلق و رسیدن به مقاماتی چون " تدلی " یا " قاب قوسین او ادنی"(نجم، آیات 8 و 9) می رسند و خلافت ایشان به سبب این که همه حضرات پنجگانه هستی را در بر می گیرد، در همه نشائات و حضرات جاری می باشد و اسوه و سرمشق همگان می شوند و همه هستی را ربوبیت می کنند.

انسان برای این که خلافت مطلق و کاملی پیدا کند، می بایست نخست خود بتواند کمالات سرشته در ذات خویش را تحقق بخشد. این کمالات به عنوان تعلیم اسمای الهی در آیات قرآنی از جمله آیات پیش گفته سوره بقره معرفی شده است. برای این که انسان بتواند این اسمای الهی را فعلیت بخشد و مظهر هر یک از این اسمای الهی شود، لازم است تا از معرفتی برخوردار باشد و مفهوم این اسماء را دریابد و با عملی مناسب آن را در خود تحقق بخشد.

از این روست که عقل و عمل ، به عنوان دو بال بازگشت مطرح شده است. البته از نظر قرآن، هر عقلی یا هر عملی نمی تواند این بازگشت درست و سالم را تضمین کند و راه سلامت را برای انسان بنمایاند و در آن راه رهبری نماید.

عقل عشقی و عمل صالح

آن چه از نظر قرآن می تواند انسان را رهایی بخشد و خلافت وی را تضمین نماید، فعلیت بخشی اسمای الهی در یک فرآیندی به نام عبودیت است. انسان می بایست عبدالله شود تا بتواند خود و دیگران را رهایی بخشد و از خسران ابدی در مهبط زمین و اخلاد در آن رهایی یابد.(اعراف، آیه 176)

عبدالله شدن بشر به این است که عبودیت را خوب درک کرده و به لوازم آن ملتزم و متعهد باشد.(ذاریات، ایه 56) کسی که عبدالله شد، از گوهر آن بهره مند خواهد شد، چرا که متاله و عبودیت یافتن، کنه و گوهری به نام ربوبیت دارد. انسانی که عبدالله شد، خلافت می یابد و مظهر ربوبیت و پروردگاری خداوند می شود و می تواند نه تنها راهنما بلکه دستگیر دیگران شود. از این روست که پیامبر(ص) در مقامی فراتر از عبدالله در مقام عبده، حبل الله و عروه الوثقی و وسیله الهی است که انسان و بلکه همه هستی از جن و انس و غیر آن به ایشان به کمال شایسته و بایسته خویش می رسند.

اما آن چه موجب می شود تا انسان بتواند در مسیر درست عبودیت قرار گیرد، چیزی به نام عقل است. عقل عطیه و بخشش الهی است که هر که بیش تر از آن بهره مند شود، از مقام برتری نیز بهره مند خواهد شد. امام رضا(ع) درباره آن می فرماید: لعقل حباء مـن الله،والادب كلفه فمن تكلف الادب قدر عليه، و مـن تكلف العقل لـم يزدد بذلك الا جهلا؛ عقل ، عطيه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمل يك مشقت است، و هر كـس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مى شود، اما هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بـرجهل او افزوده نمـى شود. (بحـارالانـوار،ج 78،ص 342.)

بنابراین، عقل چیزی نیست که انسان یا هر موجودی بخواهد آن را کسب کند و با تلاش آن را به دست آورد و یا کم و زیادش کند؛ بلکه بخشش و عطیه الهی است که با کار کردن و بهره گیری از آن تنها می توان از فواید آن بهره مند شد.

کسی که عقل دارد همه چیز را دارا می باشد و کسی که عقل ندارد هیچ ندارد؛ چرا که داشتن عقل به معنای داشتن دین و حیاست و هر کجا عقل باشد، حقیقت دین و انسانیت را می توان در آن جا یافت و هر کسی عقل ندارد، از هیچ چیزی بهره مند نیست. امام علی (علیه السلام) در این باره فرمودند: روزی جبرائیل (علیه السلام) نزد حضرت آدم (علیه السلام) آمد و گفت: خداوند بلند مرتبه فرموده است:از این سه چیز : عقل، حیاء، دین، یکی را انتخاب و بقیه را رها کن. آدم (علیه السلام) گفت:عقل را انتخاب می کنم. جبرائیل(علیه السلام) رو به حیاء و دین کرد وگفت: از آدم جدا شوید. آنها در پاسخ گفتند: خداوند متعال به ما فرمان داده که از عقل جدا نشویم وهر کجا عقل باشد ما نیز آنجا هستیم.( در تفسیر نورالثقلین جلد پنجم و نیز اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل)

بنابراین، عقل نه تنها ابزار شناختی بلکه مهم ترین عامل دین داری و حیای آدمی است و انسان هر چیزی که دارد از عقل و دین و حیا دارد و انسانیت انسان در این امور است و همین امور هستند که آدمی را به سوی عبودیت و الوهیت و ربوبیت می برند و انسان ، عبدالله ، متاله و مظهر رب العالمین می شود.

از این روست که در تعریف عقل فرمودند: العقل ما هو؟ العقل ما یعبد به الرحمن و یکتسب به الجنان؛ عقل چیست؟ عقل آن چیزی است که خداوند رحمان به آن عبادت می شود و بهشت به آن به دست می آید.( اصول کافی، جلد1 ، ص 11 ، حدیث 3)

چنین عقلی نمی تواند عقل به احساس و عاطفه ای باشد. از این روست که گاه در آیات و روایات به جای عقل از ایمان سخن به میان می آید، چرا که ایمان همان شناخت عقلانی است که با عواطف و احساسات پیوند خورده و به عنوان باور عقد القلب شده است.

امام رضا(ع) در تفسیر عقل به این نکته توجه می دهد که عقل واقعی نمی تواند جدا و منفک از عشق و محبت باشد. از این روست که ایشان در تفسیرد عقل آن را با عشق و مودت پیوند می زند و می فرماید: التودد الى الناس نصف العقل؛ مودت و دوستى با مردم، نيمى از عقل است. (تحف العقول، ص 443)

به سخن دیگر، نمی توان از وجود حقیقت عقل در شخصی سخن گفت، د رحالی که این شخص از عشق و محبت و مودت بی بهره است. هر کسی عقل دارد، به دیگران عشق می ورزد. از این روست که عقل و عشق را نمی توان از هم جدا کرد. عشق زمانی پدید می آید که انسان به چیزی شناخت داشته باشد و عقل زمانی تحقق می یابد که عشق در شخصی وجود داشته باشد.

در این روایت بر مودت به مردم تاکید شده است. تفاوت مودت با محبت در این است که محبت ، امری باطنی است که در دل انسان جای دارد ، ولی مودت همان ابراز و اظهار محبت باطنی است. از این روست که بر نمایش محبت به شکل مودت تاکید شده است. در روایات است که زن و شوهر، محبت و عشق خویش را به شکل مودت ابراز کنند تا هر یک از آن چه در دل و باطن وی از محبت می گذرد، آگاه شوند. به هر حال، در این سخن امام رضا(ع) بر این نکته تاکید شده که عقل دو چهره دارد که نیمی از آن ابراز و اظهار عشق و محبت است که از ان به مودت تعبیر شده است.

بنابراین، آن چه مراد از عقل در آیات و روایات است، همان عقل عشقی است که در کربلا و عاشورا و نیز شب نوزدهم ماه رمضان و در بسیاری از غزوه ها به نمایش گذاشته شده است؛ اینان محبت باطنی خویش را به خداوند ، این گونه به نمایش گذاشتند و عقل خونین و سرخ خود را نشان دادند.

اما این عقل عشقی یک جلوه دیگری هم دارد که از آن به عمل صالح یاد می شود. عمل صالح به این است که کردارهایی خودمان را بر اساس حکم عقل و عقلا و شریعت سامان دهیم. دامنه عمل صالح بسیار گسترده است. از این رو، از عبادت محض در برابر خداوند چون نماز و روزه آغاز تا آبادسازی زمین و آبیاری و درختکاری و خانه سازی و هر گونه خیر به مخلوقات و آفریده های خداوندی را شامل می شود. هر عملی که نیک که به قصد تقرب و وجه الله انجام شود، همان ایمان و عقل عشقی را به نمایش می گذارد.

عقل عشقی در عمل صالح تجلی می یابد. این گونه است که حسن فاعلی با حسن فعلی جمع می شود و کار خوب با نیت خوب بال پرواز را برای انسان فراهم می آورد.

بر این اساس، نمی توان از جدایی عقل و عشق یا عمل صالح سخن گفت و هر گونه جداسازی این دو به معنای نصف و نیمه کردن عقل است. از این روست که در روایات از هر گونه جداسازی عقل و عشق و عمل نهی شده است؛ چنان که به تفسیری دیگر از هر گونه جداسازی حسن فعلی از حسن فاعلی یا حسن فاعلی از حسن فعلی نهی شده است؛ زیرا هرگز با یک بال نمی توان پرواز کرد و متاله و خدایی شد. این که امام رضا(ع) می فرماید که محبت اهل بیت(ع) هرگز جدا از عمل صالح نیست بر همین پایه استوار است. امام رضا(ع) می فرماید: لاتدعوا العمـل الصالـح و الاجتهاد : فى العباده اتكالا على حب آل محمد (ص) و لا تدعوا حب آل محمـد(ص) لامرهـم اتكـالا علـى العبـاده فـانـه لايقـبل احـدهـمـا دون الاخر؛ مبادا اعمال نيك را به اتكاى دوستى آل محمد(ص) رها كنيد ، مبادا دوستى آل محمد(ص) را به اتكاى اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ كدام از ايـن دو ، به تنهايى پذيرفته نمى شود.(بحار الانوار، ج 78، ص 348)

همین مطلب را آن حضرت(ع) به شکلی دیگر تبیین می کند. ایشان عقل را د رحوزه عمل و رفتارهای نیک معنا می کند و کمال عقل را در اموری می داند که ارتباط تنگاتنگی با همان عشق و مودت دارد که تجلی عمل صالح در رفتار است. آن حضرت(ع) در جایی دیگر می فرماید: لا يتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تكون فيه عشر خصـال : الخيــر منـه مـامــول. و الشر منه مامـون. يستكثر قليل الخير من غيره، و يستقل كثير الخير مـن نفسه. لا يسام من طلب الخـوائج اليه، و لا يمل مـن طلب العلـم طول دهره. الفقرفى الله احب اليه من الغنى و الذل فى الله احب اليه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى اليه من الشهره. ثـم قال (ع) العاشره و ما العاشره؟ قيل له: ما هى؟ قال(ع): لايرى احدا الا قال: هو خير منى و اتقى.

عقل شخص مسلمـان تمـام نيست، مگر ايـن كه ده خصلت را دارا بـاشـد:

1ـ از او اميد خير باشد.

2ـ از بدى او در امان باشند.

3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد.

4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد.

5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقـر در راه خـدايـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد.

8ـ خـوارى در راه خـدايـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد.

9ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.

10ـ سپس فـرمـود: دهمى چيست و چيست دهمى ؟ به او گفته شـد: چيست؟ فـرمـود:

احـدى را ننگـرد جز ايـن كه بگـويـد او از مـن بهتـر و پـرهيز كـارتـــر است.

8ـ خـوارى در راه خـدايـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد.

9ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.

10ـ سپس فـرمـود: دهمى چيست و چيست دهمى ؟ به او گفته شـد: چيست؟ فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ايـن كه بگـويـد او از مـن بهتـر و پـرهيز كـارتـــر است. (تحف العقول، 443)

آن چه در این جا بیان شده است تنها تجلیات و مظاهر همان عقل عشقی است که در عبارت پیشین از آن بیان شده است. در حقیقت ، عقل را می بایست در عمل صالحی جست که بنیاد آن بر دوست و مودت آفریده های الهی است. کسی که بتواند با این عقل عشقی به پرواز در آید، به همه چیز رسیده است و متاله شده است و هر کسی که بخواهد تنها به اظهار ظاهری عشق بسنده کند و آن را در اطاعت و عمل صالح به نمایش نگذارد، ناقص خواهد بود و هرگز از زمین برنخواهد خواست. آن چه انسان را از زمین بر می کند و از اخلاد الی الارض رهایی می بخشد، دو بال عقل عشقی است که در عمل صالح بروز و ظهورمی کند. باشد که این گونه باشیم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا