اعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

احياي امر ولايت

samamosوظايف شيعه در قبال معصومان(ع) در سخن امام رضا(ع)

شناخت حقوق و تكاليف به انسان كمك مي كند تا موقعيت خود را بشناسد و براساس آن زندگي خود را سامان دهد. از اين رو خداوند يكي از مهم ترين وظايف انسان را شناخت و معرفت خود و خدا به عنوان دو طرف اصلي معادله دانسته و بر معرفت نفس و معرفت الله تأكيد كرده است. پيامبران نيز مأموريت اصلي خود را تعليم و تزكيه انسان دانسته اند و بر همين اساس آموزه هاي وحياني جهت روشنگري و آگاهي بخشي از سوي خداوند فرو فرستاده شده است. از جمله وظايف و تكاليف بشر در راستاي همان شناخت خود و خدا، شناخت نسبت به پيامبران و امامان(ع) به عنوان راهنمايان بشر به سوي هدايت كمالي است. همه پيامبران(ع) و نيز معصومان به اين مسأله توجه داده اند. از جمله امام رضا(ع) به تبيين مسئوليت ها و تكاليف مؤمنان امت نسبت به امام(ع) پرداخته است كه نويسنده در اين مطلب به چرايي و چگونگي آن براساس آموزه هاي اسلامي پرداخته است.

ولايت، عهد خدا با انسان

انسان موجودي داراي اراده و اختيار است. همين مسأله موجب مي شود تا افزون بر هدايت تكويني نيازمند هدايت تشريعي باشد؛ چرا كه هدايت تكويني و فطري از طريق عقل و قلب هر چند كه در ذات انسان ها سرشته شده و هر انساني حقيقت كمالي مطلق يعني خداوند را مي شناسد و بطور طبيعي بدان گرايش دارد (اعراف، آيه 172) اما به سبب هواهاي نفساني (اعراف، آيه 176؛ كهف، آيه 28؛ فرقان، آيه 43) و وسوسه شيطاني (اعراف، آيه 20؛ ناس، آيات 5 و 6) از مسير درست هدايت خارج مي شود (قصص، آيه 50؛ جاثيه، آيه 23) و برخلاف فطرات و هدايت تكويني رفتار مي كند. از اين رو نيازمند هدايت تشريعي و بيروني است تا به كمك عقل آمده و دستگير او باشد (بقره، آيه 38).

با آنكه خداوند در روز الست از انسان ها عهد و پيمان گرفته است كه تحت ولايت الهي باقي بمانند و به ولايت شيطاني در نيايند و ربوبيت خداوندي را منكر نشوند (اعراف، آيه 172) ولي انسان ها اين عهد را به غفلت فروگذارده و بسياري از ايشان عهدشكني نموده اند و تحت ولايت شيطان در آمده اند (آل عمران، آيه 175؛ نساء، آيه 76؛ اعراف، آيه 3 و آيات ديگر).

خداوند از انسان ها خواسته تا در ولايت الهي باقي مانده و از آن بيرون نرود (همان و نيز نساء، آيه 144؛ مائده، آيات 51 و 57) اما انسان ها به همان دلايل پيشين يعني هواهاي نفساني دروني و وسوسه شيطاني بيروني، تحت ولايت ديگراني رفتند كه تحت سلطه شيطاني ابليس قرار داشتند. بسياري از انسان ها ولايت الهي را كه به خلافت الهي انسان بر هستي ختم مي شد، ناديده گرفتند و از مسير راست و صراط الهي خارج شدند و هبوط و سقوط كردند. (بقره، آيات 36 و 38؛ اعراف، آيات24و176).

امامت، استمرار ولايت الهي

ولايت الهي ظهورات و مظاهر چندي دارد كه يكي از مهمترين آنها ولايت پيامبران(ع) و ولايت اولياي الهي از معصومان(ع) و اوصياء است. از اين رو در بيان چرايي ولايت پدر تا ولايت فقيه تا ولايت معصوم(ع) و پيامبران(ع) به ولايت الهي مستند مي كنند و آن را مظاهر ولايت الهي دانسته و گفته اند كه هيچ كسي را بر كسي ولايت نيست مگر آنكه در امتداد ولايت الهي به نصب عام يا خاص باشد.

كسي كه داراي ولايت الهي باشد مي بايست مطاع باشد؛ به اين معنا كه ديگران در محدوده ولايتي كه براي شخص به شكل عام يا خاص تعيين شده بايد از او اطاعت كنند. در آيات قرآني ولايت پيامبر(ص) ولايت مطلق و كامل دانسته شده و در همه چيز اطاعت از او عين اطاعت از خداوند و ولايت الهي دانسته و معرفي شده است؛ چرا كه پيامبر(ص) در مقام عصمت كلي است و هرگز جز مشيت و اراده الهي رانمي گويد، نمي خواهد و انجام نمي دهد (نجم، آيه 3) پس اطاعت از او عين اطاعت خداوند است. بر همين اساس در آياتي از جمله 32 و 132 سوره آل عمران و 92 سوره مائده و آيات 1 و 20 و 46 سوره انفال واژه اطاعت يك بار آمده است تا عينيت را اثبات كند.

ولايت پيامبر(ص) ولايت كاملي است؛ از اين رو بر ولايت انسان بر خودش مقدم دانسته شده (احزاب، آيه 6) و هر انساني مكلف و موظف است كه در همه امور زندگي، پيامبر(ص) را بر خود مقدم دارد؛ چه رسد كه سخن ايشان را عين سخن الهي دانسته (نجم، آيه 3) و از امر و نهي او اطاعت كرده و سنت پيامبر(ص) را سنت الهي بداند (حشر، آيه 7).

براساس آموزه هاي قرآني، ولايت امامان معصوم(ع) امتداد ولايت الهي پيامبر(ص) است و همان احكام بر آن بار مي شود. خداوند در آياتي اين معنا را به اشكال گوناگون تبيين كرده تا بهانه اي باقي نماند و حجت بر مردم تمام شود. گاه امير مؤمنان علي(ع) را جان و نفس پيامبر(ص) معرفي مي كند (آل عمران، آيه 61)؛ گاه از طهارت و عصمت الهي ايشان سخن به ميان مي آورد (احزاب، آيه 33)؛ گاه ديگر از بهشتي بودن و مقام ابرار و مقربان بودن آنان خبر مي دهد (سوره انسان)؛ گاه ديگر به صراحت از نصب ولايت براي آن بزرگواران به كنايه (مائده، آيه 55) و يا صراحت سخن مي گويد (مائده، آيه 67) و تماميت نعمت هدايت و كمال دين را در ابلاغ اين حكم و نصب ولايت امامان معصوم(ع) مي داند؛ (مائده، آيه 3) و مخالفت با حكم اولوا الامر از معصومان(ع) را همانند مخالفت با حكم پيامبر(ص) و خود معرفي مي كند (نساء، آيه 59).

بنابراين ولايت امامان معصوم(ع) امتداد طبيعي ولايت خداوند و پيامبر (ص) است. از همين رو در روايات بسياري از پيامبر(ص)، ولايت علوي، معيار حق و باطل است و ايشان قسيم النار و الجنه شناخته مي شود؛ چرا كه انكار ولايت هر يك از معصومان(ع) همانند انكار يكي از پيامبران، كفر شمرده مي شود و اگر كسي ولايت الهي را پذيرفته است مي بايست ولايت جمع الجمعي را بپذيرد و تفاوتي ميان آنان نگذارد (بقره، آيات 136 و 285؛ آل عمران، آيه 84).

براساس آموزه هاي قرآني، امامت كه همان امتداد ولايت و منصبي الهي است تمام شئون والا و فضايل را جز نبوت و لوازم آن دربردارد. (بقره، آيه 124؛ نساء، آيه 54؛ انبياء، آيه73، قصص، آيه 5 سجده، آيه 24؛ احقاق الحق ج2، ص300)

چگونگي احياي ولايت امام(ع)

چنانكه دانسته شد امامت، امتداد طبيعي ولايت الهي است كه هر انساني موظف به شناخت و اطاعت از آن است. از آنجايي كه مراتب و مراحل كفر، متعدد و متنوع است بايد توجه داشت كه ناديده گرفتن هر مرتبه اي به معناي كفر مطلق است هرچند كه در برخي از مراتب احكام ظاهري بر آن بار نمي شود. به عنوان نمونه برخي خداوند را به خداوندگاري مي پذيرند ولي او را به پروردگاري نمي شناسند يا نبوت را منكر مي شوند يا نبوت خاص يكي از پيامبران را انكار مي كنند يا در مرتبه ديگر منكر امامت يا منكر امامت يكي از امامان(ع) هستند. در هر مرتبه اي كفر، صادق است هرچند كه در احكام ظاهري مثلا اسلام بر ايشان صدق مي كند و خون و مال و عرض آنها در امان است. ولايت امامان(ع) امري الهي است كه انكار آن نوعي كفر است كه البته موجب هدر رفتن جان و مال و عرض نيست ولي تبعات آن بر شخص در دنيا و آخرت به اشكال ديگر نمودار خواهدشد.

از وظايف اهل ايمان اين است كه حقيقت ولايت و امتداد آن را بشناسند و در احياي آن بكوشند.

امام رضا(ع) فرمود: رحم الله عبدا احيي امرنا، قيل: كيف يحيي امركم؟ قال: يتعلم علومنا و يعلمها الناس؛ رحمت خدا بر كسي باد كه امر ما را زنده نمايد، سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فراگيرد و به ديگران بياموزد. (بحارالانوار، ج2، ص30، ج13)

اين امري كه در روايت مورد تأكيد است همان امر ولايت امامان(ع) است كه شناخت آن به ما كمك مي كند تا وظيفه خود را در قبال معصوم(ع) بدانيم و به درستي به جا آوريم. اگر ما بدانيم كه ولايت امام از ولايت نبي بالاتر است (بقره، آيه 124؛ انبياء آيات69 تا73)، و اين منصب الهي در نزد خداوند مهم ( نساء آيه 54) و عهد و پيماني الهي است (بقره، آيه124) تلاش خواهيم كرد تا در تعظيم آن بكوشيم و همه ملاحظات را به نحو كامل مراعات كنيم.

شناخت جايگاه امامت به ما كمك مي كند تا در مسير درست گام برداريم و مخالفت با آن را عين مخالفت با پيامبر(ص) و خداوند دانسته و از هرگونه تمرد و عصيان نسبت به امام(ع) خودداري كنيم.

اينكه امام رضا(ع) در بيان احياي امر و چگونگي آن به تعليم علوم و معارف اهل بيت(ع) توجه مي دهد؛ از آن روست كه اگر اين حقايق دانسته و آموخته شود، معلوم مي گردد كه چرا جايگاه بلند ايشان از مقام نبوت نيز برتر است و اينكه چرا پيامبراني بزرگ و اولوالعزم از جمله حضرت ابراهيم(ع) پس از نبوت و سالها آزمون سخت الهي، امامت نصيب وي مي شود و دوست مي دارد كه آن را در ذريه و فرزندان خويش استمرار بخشد. (بقره، آيه 124)

حضرت موسي(ع) نيز براساس آيه 124سوره اعراف خواهان مقام امامت براي برادرش هارون است و مي فرمايد: «اخلفني في قومي؛ در ميان قوم براي من خليفه قرار ده؛ از اين خواسته آن حضرت(ع) فهميده مي شود كه موسي(ع) هارون(ع) را به امامت و رهبري بني اسراييل منصوب كرد. اگر پيامبري با امامت و رهبري تفاوتي نداشت، نيازي نبود موسي (ع) هارون (ع) را كه از پيامبران بود، به امامت منصوب كند. از اين عبارت دانسته مي شود كه مقام امامت مقامي بزرگ و برتر از مقام نبوت و رسالت است.

با نگاهي به علوم اهل بيت(ع) مقام امامت ايشان به خوبي معلوم و جايگاه برتر ايشان از رسولان و پيامبراني كه داراي امامت نبوده اند دانسته مي شود.

از وظايف هر انساني و به طريق اولي شيعه مؤمن، آن است كه اين علوم را به ديگران منتقل كند و ابلاغ نمايد تا ديگران حقيقت استمرار و امتداد ولايت الهي را در ولايت امامان(ع) بشناسند و درپي هدايتي باشند كه از طريق ولايت ايشان به مردم مي رسد.

بسياري از مردم در شناخت اهل بيت(ع) كوتاهي و بلكه تقصير مي ورزند و به سبب عدم شناخت از مقام و جايگاه ايشان در تعامل و برخورد با آن حضرات كوتاهي مي كنند و به وظايف ديني و الهي خويش نسبت به امامان(ع) به درستي نمي پردازند. ايشان را همانند انسانهاي معمولي يا كمي برتر مي دانند و حق اولويتي براي آنان قائل نيستند. اينگونه است كه در برخورد با كلام آن بزرگواران چنان رفتار مي كنند كه گويي با كلام يك نابغه مواجه شده اند و كلام ايشان را همتراز كلام فلان نابغه و يا دانشمند قرار مي دهند و گاه حتي براي اثبات كلام معصوم(ع) كلام فلان دانشمند و انديشمند را بيان مي كنند؛ در حالي كه امر برعكس باشد؛ چرا كه كلام معصوم(ع) در صورتي كه در صدور و دلالت آن شك و ترديدي نباشد، مي بايست كبراي قضايا قرار گيرد و براساس آن حكم شود. در حقيقت كلام ايشان خود سند معتبري از حقايق هستي است و نيازي نيست كه با كلام ديگر تقويت يا تأييد يا حتي اثبات شود.

مؤمنان بايد بدانند كه امامان معصوم حجت الهي بر زمين هستند. به گونه اي كه اگر ايشان در زمين نبودند زمين اهل خودش را مي بلعيد. امام رضا(ع) در بيان اين حقيقت وجودي حضرت معصومان(ع) مي فرمايد: لو خلت الارض طرفه عين من حجه لساخت باهلها؛ چنانچه زمين لحظه اي خالي از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو مي برد. (علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 198، ح 21)

جايگاه امامت در اسلام جايگاهي بس بزرگ است؛ آنان همانگونه كه حجت الهي هستند، درمقام نبوت و رسالت نيز عمل مي كنند و مي كوشند تا فلسفه بعثت را نيز تأمين كنند، چرا كه امتداد ولايت الهي هستند كه پس از پيامبران(ع) به ايشان رسيده است. از اين رو درمقام هدايت و راهنمايي مردم به سوي قسط و عدالت هستند و مي كوشند تا به آن فلسفه بعثت نيز پاسخي درخور دهند. (حديد، آيه 25). امام رضا(ع) در بيان اين مقام امام مي فرمايد: انما يراد من الامام قسطه و عدله؛ اذا قال صدق و اذا حكم عدل و اذا وعد، انجز؛ همانا از امام و راهنماي جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است كه در سخنان خود، صادق، در قضاوت ها، عادل و نسبت به وعده هايش وفا نمايد (وسائل الشيعه، ج 21، ص 561، ح 27873)

پس هر مأمومي لازم است به اين نكته توجه كند كه وظيفه او در قبال امام(ع) رفتاري است كه به تحقق فلسفه بعثت كمك كند و عدالت را در جامعه تحقق بخشد.

تلاش براي احياي امر امامت بايد در دستور كار همگي باشد و هرگز در اين امر كوتاهي نورزند و به هر شكلي شده خود و جامعه را متوجه امر ولايت و امامت نمايند. گاه اين كار با عزاداري و گاه با برگزاري مراسم ميلاد و شهادت انجام مي گيرد و گاه به شكل ديگري انجام مي شود. امام رضا(ع) در اين باره مي فرمايد: من تذكر مصابنا، فبكي و ابكي لم تبك عينه يوم تبكي العيون، و من جلس مجلسا يحيي فيه امرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب؛ هر كه مصائب ما اهل بيت عصمت و طهارت را يادآور شود و گريه كند يا ديگري را بگرياند، روزي كه همه گريان باشند او نخواهد گريست و هر كه در مجلسي بنشيند كه علوم و فضائل ما گفته شود هميشه زنده دل خواهد بود (وسائل الشيعه: ج 14، ص 502، ح 19693)

بركات شناخت امام

از نظر آن حضرت(ع) شناخت معصوم(ع) و مقام امامت به شخص كمك مي كند كه راه درست را بيابد و در گمراهي پس از نبوت تحت ولايت امامت قرار گيرد و مسير خود را به درستي بپيمايد و از دست رهزنان عقيده در امان ماند. از اين رو حتي زيارت قبور ائمه را افزون بر ديدار امام زنده امري مهم معرفي مي كند تا همواره بيوت و خانه هاي الهي را بشناسد و به نور آن تمسك جويد (نور، آيه 36) و از حقايق معرفتي و نوري ايشان بهره مند گردد. آن حضرت(ع) به يكي از محبانش نوشت: به ديگر دوستان و علاقه مندان ما بگو: ثواب زيارت قبر من معادل است با يك هزار حج. راوي گويد: به امام جواد(ع) عرض كردم: هزار حج براي ثواب زيارت پدرت مي باشد؟! فرمود: بلي، هر كه پدرم را با معرفت در حقش زيارت كند، هزار هزار يعني يك ميليون حج ثواب زيارتش مي باشد (مستدرك الوسائل: ج 10، ص 359، ح2)

امام رضا(ع) مي فرمايد: من زار قبر الحسين(ع) بشط الفرات، كان كمن زارالله فوق عرشه؛ هر مؤمني كه قبر امام حسين(ع) را كنار شط فرات در كربلا زيارت كند همانند كسي است كه خداوند متعال را بر فراز عرش زيارت كرده باشد (مستدرك الوسائل: ج 10، ص 250، ح 38).

در حقيقت زيارت قبور امامان(ع) به شخص كمك مي كند تا جايگاه امامت و امام(ع) را بشناسد و بكوشد تا با شناخت علوم و معارف ايشان خود را به آنان نزديك كرده و نوعي همساني يعني همان تشيع را در خود ايجاد كرده و شيعه اهل بيت(ع) گردد. انسان وقتي به ديدار قبور امامان مي رود مي خواهد از شخصيت و كلام آن صاحب قبر آگاه شود و اطلاعاتي را به دست آورد. همين امر توجه به علوم ايشان نيز موجب مي شود. البته اين تنها بخشي از فوايد زيارت قبور است كه مرتبط با احياي امر ولايت امام(ع) است.

شيعه مي بايست امر امامت را به عنوان مهمترين وظيفه و تكليف خويش بشناسد و ضمن يادگيري علوم اهل بيت(ع) به ديگران نيز بياموزد و آن را در رفتار و كردار خويش به نمايش گذارد. امام رضا(ع) شيعه واقعي را كسي مي داند كه مسئوليت خود را در قبال امامت بشناسد و توجه داشته باشد. آن حضرت مي فرمايد: شيعيان ما كساني هستند كه تسليم امر و نهي مان باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگي در عمل و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر كه چنين نباشد از ما نيست (جامع احاديث الشيعه ، ج 1، ص 171، ح 234، بحارالانوار، ج 65، ص 167، ح 24)

آنچه بيان شد تنها گوشه اي از وظايف اصلي شيعيان در قبال معصوم (ع) است. البته اگر به همين مسأله توجه وافي مبذول شود بسياري از مشكلات شخصي و اجتماعي جوامع بشري حل و فصل شده و دنيا و آخرت انسان تضمين مي شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا