اعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

علم شهودي امام معصوم(ع)

samamosدر مطلب حاضر نويسنده ضمن تشريح مفهوم علم شهودي و علم حصولي، علم امامان معصوم را از نوع علم شهودي دانسته كه آن حضرات اين علم را از پيش از خلقت نيز دارا بوده اند.

علم حضوری و شهودی

علم به دو دسته علم حصولي و حضوري تقسيم مي شود. علم حصولي از علوم اكتسابي است كه در منطق و فلسفه از آن بحث مي كنند و طريق اكتساب آن نيز ابزارهايي چون حواس پنج گانه است كه به ذهن و قلب مي رساند و تصوري را در ذهن و قلب مي سازد و آن تصور ذهني، معلوم شخص مي شود و آن وجود خارجي كه ديده شده معلوم به واسطه است و اين گونه است كه انسان چيزي را بيرون در ذات خود درك و فهم مي كند و مي شناسد و از مجموعه آنها علم انسان به چيزي ايجاد مي شود.

البته گاه انسان با كنار هم نهادن معلومات جزيي، يك كلي نيز مي سازد كه از جمله آنها معقول اولي است. به عنوان نمونه با ديدن محمد و تقي و جرج و مايكل، عنوان و مفهوم كلي درست مي كند كه با نام انسان، آن را از شتر و گاو و اسب جدا مي كند و بدين ترتيب نوع منطقي به دست مي آيد. سپس آن را هم تجريد كرده و جزيي به عنوان كلي و جزيي و جنس و بعد هم معقولات ديگر ثانوي چون ممكن الوجود، واجب الوجود و ممتنع الوجود را مي سازد و اين مفاهيم را در علوم منطقي و فلسفي كه از علوم عقلاني است به خدمت مي گيرد.

همه دانش هايي كه انسان دارد و در زندگي مادي به كار مي گيرد، از همين دانش هاي تجربي است كه عقل انساني با تجريد مفاهيمي، اصول منطقي را مي سازد و عنوان مفاهيم كلي، زندگي خودش را براساس آن سامان مي دهد. اگر تجربه و دانش به دست آمده از طريق حواس نبود ما علمي نسبت به خارج از خود نداشتيم، همچنين اگر عقل نبود و اين كليات را از اين قضاياي شخصي و جزيي براي ما نمي ساخت ما هرگز با قوانين كلي چون قوانين جاذبه و مانند آن آشنا نمي شديم و نمي توانستيم از اصل علت و معلول در زندگي خود بهره گيريم و به فنون و فن آوري هاي جديد برسيم و از برق و تلفن و ماهواره و اينترنت و شيمي و فيزيك و رياضيات و مانند آن بهره بريم. پس تجربياتي كه از طريق حواس به دست مي آوريم و آن را از طريق عقل به كليات تبديل مي كنيم زندگي تمدني بشر را اين گونه دگرگون كرده است. اين علم كه گفته شد در حقيقت علم به چيزهائي است كه در بيرون ذات ما وجود دارد.

اما علم حضوري يا همان علم شهودي، دانش اكتسابي نيست، چنان كه ذهني و تصوري نيست، بلكه معلوم ما همان حقيقت خارجي بي واسطه است؛ مانند علم خودم به وجود خودم كه هيچ واسطه اي و نيز هيچ ابزار يا تصور ذهني نمي خواهد. در علم شهودي، عالم و معلوم و علم يكي است و ما در ذهن اين عناوين و مفاهيم را براي تبيين حقيقت علم شهودي مي سازيم و به كار مي بريم.

علم خداوند نسبت به موجودات از مصاديق علم شهودي است. همچنين علم چهارده معصوم(ع) نسبت به هستي اين گونه است؛ چرا كه موجودات در حقيت شأني از شئونات خداوند و همچنين از شئونات معصوم است و چيزي بيرون از آنان نيست.

علم شهودي، مقدمه علم حصولي

نكته اي كه بايد توجه داشت اينكه انسان ها اگر علم شهودي نداشته باشند، هرگز علم حصولي و اكتسابي تحقق نخواهد يافت؛ زيرا آن برنامه اي كه به عنوان سيستم عامل در نرم افزار دانشي انسان عمل مي كند و به ما اين امكان را مي دهد تا بتوانيم از علوم اكتسابي و حصولي بهره مند شويم، همان علم شهودي انسان است كه خداوند در ذات انسان ها به وديعت گذاشته است. (بقره، آيات 30 و 31)

در حقيقت علم شهودي و بديهي انسان موتور و برنامه علم حصولي انسان را روشن و به كار مي اندازد و به عنوان سيستم عامل رايانه وجود انسان عمل مي كند و نرم افزار انساني به كار مي افتد. پس هر انساني از يك نظر داراي علم است و از يك نظر فاقد علم است. از يك نظر همه چيز را در كليت آن مي داند و از يك نظر نسبت به چيزي علم و دانشي ندارد. خداوند مي فرمايد: والله أخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم السمع و الأبصار و الأفئده لعلكم تشكرون؛ و خدا شما را از شكم مادرانتان- درحالي كه چيزي نمي دانستيد- بيرون آورد و براي شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد، باشد كه سپاسگزاري كنيد.(نحل، آيه87)

در اين آيه علم حصولي انسان در آغاز تولد نفي شده است؛ ولي هيچ سخني از نفي علم شهودي نيست كه در آياتي از جمله آيه 13 سوره بقره، و حتي در آيه 172 سوره اعراف مورد تأييد قرار گرفته است. در اين آيه روشن مي شود كه حتي در مقام الست نيز پيماني گرفته شده و انسان نسبت به پروردگاري خداوند شهادت داده است. شهادت به معناي معرفت و علم نسبت به ديگري است. البته اين علم شهودي است نه حصولي و ذهني و اكتسابي.

علامه طباطبايي مي فرمايد: در آيه: «و الله أخرجكم من بطون امهاتكم لا تعلمون شيئا» علم حصولي انسان در بدو تولد نفي شده است.

و اينكه فرمود: «والله أخرجكم من بطون امهاتكم» اشاره است به تولد و جمله «لا تعلمون شيئا» حال از ضمير خطاب است، يعني شما را از رحم هاي مادرانتان متولد كرد، درحالي كه شما از اين معلوماتي كه بعداً از طريق حس و خيال و عقل درك كرديد خالي بوديد.

اين آيه نظريه علماء نفس را تأييد مي كند كه مي گويند: لوح نفس بشر در ابتداي تكونش از هر نقشي خالي است- به طوري كه گفته شد- و بعداً به تدريج چيزهايي در آن نقش مي بندد.

البته اين درباره علم انسان است به غير خودش، چون عرفا علم به خويشتن را «يعلم شيئا» نمي گويند، دليل قرآني بر اين مطلب قول خداي تعالي است كه در آيات قبلي درباره كسي كه به حد ارذل العمر(پيري) برسد مي فرمود: «لكي لا يعلم بعد علم شيئا» چون اين از ضروريات است كه چنين كسي در چنين حالي عالم به نفس خود است و هر چه پيرتر شود نسبت به خودش جاهل نمي شود.

صاحب تفسير روح المعاني، ج41، ص200، به عموم آيه استدلال كرده است بر اينكه علم حضوري- يعني علم انسان به خودش- مانند ساير علوم، يعني علوم حصولي، در ابتداي پيدايش انسان نبوده و بعداً در نفس پيدا شده است آنگاه در ادله حكماء بر اينكه علم انسان به خودش علم حضوري است (نه حصولي و نقشي) مناقشه هاي عجيبي كرده است.

ما در پاسخ وي مي گوييم: عموم آيه شريفه منصرف به علم هاي معمولي، يعني علم حصولي است كه شاهدش همان آيه اي است كه قبلاً اشاره كرديم و اينكه فرمود: «و جعل لكم السمع و الأبصار و الأفئده لعلكم تشكرون» اشاره است به مبادي اين علم كه خداي تعالي به انسان بخشيده است؛ چون مبدأ تمامي تصورات، حواس ظاهري است كه عمده آنها حس باصره و حس سامعه است؛ و آن حواس ديگر يعني لامسه و ذائقه و شامه به اهميت آن دو نمي رسند و مبدأ تصديق و فكر، قلب است. (الميزان، ذيل آيه 87 سوره نحل)

بنابراين، آنچه انسان نمي داند، علم حصولي و ذهني انسان به چيزهاي ديگري است كه از طريق ابزارهاي شناختي و معرفتي چون گوش و چشم به دست آمده و به ذهن و قلب مي رود و در آنجا تصديق و فكر مي شود و به شكل علم و معلوم در مي آيد. همين علم است كه در پايان عمر نيز كاهش مي يابد و تغيير مي كند ولي هرگز علم شهودي از چنين ويژگي برخوردار نيست و هرگز از ميان نمي رود.

اما اينكه برخي از امامان (ع) مثل امام حسين(ع) از مناطق يا سرزمين ها پرسش مي كنند از باب توجه و آگاهي دادن به ديگران است نه از باب كسب علم شهودي يا حصولي.

در روايت است كه امام حسين(ع) به طرف كوفه مي آمد، «حر» جلوي او را گرفت و مانع شد كه امام به كوفه برسد، امام ناگزير راه ديگري را در پيش گرفت و «حر» نيز آنها را دنبال مي كرد تا اينكه به جايي رسيدند كه اسب امام(ع) قدم از قدم برنداشت و هرچه امام ركاب زد و كوشيد و نهيب زد و هي كرد، مركبش حركت نكرد، امام ماند متحير كه چرا اسب حركتي نمي كند، در آنجا عربي را يافت، امام او را صدا زد و از او پرسيد: نام اين زمين چيست؟ عرب جواب داد؟ غاضريه امام حسين(ع) سؤال كرد: ديگر چه اسمي دارد؟ عرب گفت: شاطيء الفرات، امام پرسيد: ديگر چه اسمي دارد؟ گفت: نينوا، امام پرسيد: ديگر چه اسمي دارد؟ گفت: كربلا، امام حسين(ع) فرمود: هان، من از جدم شنيده بودم كه مي فرمود محل شهادت شما كربلاست.

اين پرسش ها نه از باب كسب علم و آگاهي است بلكه براي توجه بخشي از مسئله ديگري است تا مخاطبان و شنوندگان را به انديشه فرو برد؛ چرا كه علوم ايشان اكتسابي نيست بلكه شهودي است و اين علم را حتي پيش از خلقت در عوالم لاهوت و ملكوت و در مقام نوري و روحي نيز داشته اند؛ چنان كه در روايات است كه امام در شكم مادر از طريق ستونهاي نور كه در مقابل اوست، همه چيز را مي بيند! (نه مي داند) كه اين همان معناي داشتن علوم شهودي به چيزهاي ديگر است؛ چرا كه چيزهاي ديگر شأني از شئون ايشان و مخلوق و صنعت ايشان است چنان كه خود بارها بر آن تاكيد كرده و گفته اند؛ نحن صنايع الله و الخلق صنايع بنا او لنا.

عدم حاكميت زمان در علم شهودي

نكته اي كه بايد به آن توجه داشت اين كه علوم شهودي براي مظاهر الهي، همانند علم خداوند است و از اين رو حضرت عيسي(ع) در گهواره خبر از پيامبري خود و اين كه انجيل بر او نازل شده مي دهد نه اين كه بعداً انجيل بر او نازل خواهد شد؛ چرا كه در علم شهودي و مظاهر الهي، زمان حكومت نمي كند بلكه آنان حاكم بر زمان و بيرون از زمان و حكومت آن هستند. (مريم، آيات29 و 30) از امامان ديگر نيز همين معنا آمده است و از جمله امام جواد(ع) درباره خودش مي فرمايد: انا الجواد، انا العالم بانساب الناس في الاصلاب انا اعلم بسرائركم و ظواهركم، و ما انتم صائرون اليه؛ من جوادم، من عالم به نسبهاي مردم در صلبها هستم، من از نهانها و آشكارهاي شما آگاه ترم و بهتر مي دانم كه سرانجام شما چه خواهد بود. (بحارالانوار، ج 50، ص 108)

بنابراين علوم امامان معصوم(ع) از علوم حصولي و اكتسابي نيست بلكه از علوم شهودي الهي و علم لدني است، زيرا اينان مظاهر الهي هستند و در مقام مظهريت، از علوم الهي برخوردار هستند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا