نقش انتخاب نادرست در سرنوشت انسان و جامعه
انتخابات فرصتی برای انسان است تا فلسفه و سبک زندگی خویش را به نمایش بگذارد؛ زیرا هر انتخابی که انسان انجام میدهد همانند دیگر اعمال انسانی بیانگر شاکله شخصیتی اوست؛ خاستگاه عمل انسان از جمله انتخاب افراد برای مسئولیت نمایندگی یا امور دیگر، بیانگر فلسفه و سبک زندگی اوست؛ هر چند که در مقام توجیه و اعتذار برآید و شرایط تحمیلی را ملاک انتخاب خویش بداند، ولی این امور هرگز نمیتواند توجیهکننده انتخابی باشد که انسان دارای اراده از سر اختیار به آن دست زده است.
بر اساس آموزههای قرآن، هر کسی مسئول عمل خویش از جمله انتخاب خود خواهد بود و باید در دنیا و آخرت به چرایی انتخاب خویش پاسخ دهد و نمیتواند با توجیهاتی از پاسخگویی و مجازات بگریزد؛ زیرا اضطرار بالاختیار با اختیار منافاتی ندارد و شخص نمیتواند اضطراری که خود عامل ایجادی آن است را به عنوان توجیه به کار گیرد و از مسئولیت پاسخگویی بگریزد.
در حقیقت، هر چند که انسان به طور فطری و تکوینی دارای ارادهای است که حق انتخاب آزادانه را به او میبخشد، ولی در حوزه تشریعی، هر انسانی مکلف است تا انتخابی درست داشته باشد. پس هیچ انسانی نمیتواند به دلیل وجود اراده و آزادی مطلق تکوینی، هر انتخابی داشته باشد، بلکه باید انتخابی داشته باشد که موجب رضایت الهی و در راستای اهداف و فلسفه آفرینش است.
در نوشتار حاضر نویسنده به نقش انتخاب آزاد در تعیین سرنوشت انسان و عوامل محدودکننده انتخاب انسان و تأثیر انتخاب نادرست در سرنوشت انسان و جامعه پرداخته است.
تاثیر انتخاب آزاد انسان در سرنوشت
انسان دارای اراده و حق انتخاب آزاد است؛ زیرا خدا انسان و جن را به گونهای آفریده که از اراده مستقل برخوردار بوده و میتواند دست کم در محدودهای دست به انتخاب آزاد بزند.
به این معنا که انسان در ذات خویش از این ظرفیت برخوردار است تا چیزی را بشناسد و فواید و آثار آن را تصور کرده و سپس تصدیق کند و پس از جزم علمی و اندیشهای بدان عزم عملی یابد که از آن به اراده یاد میشود. (تعلیقه منظومه سبزواری، ج 2، ص 647)
وجود اراده انتخاب به انسان این امکان را میدهد تا بتواند میان فعل و ترک، یکی را انتخاب کند. (کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، ص 132)
از نظر آموزههای قرآن، انتخاب آزاد انسان نقش بسیار تعیینکننده در سرنوشت و نیز سعادت و شقاوت او دارد؛ به طوری که با انتخاب مبتنی بر هدایتهای فطری و تشریعی در راستای اهداف آفرینش و کسب رضایت الهی یعنی انتخاب مبتنی بر عقل سلیم و نقل وحیانی، انسان میتواند سعادت را در دنیا و آخرت تجربه کند و بهشت برین الهی را به دست آورد؛ اما با انتخاب نادرست خویش میبایست خود را برای عذاب دنیوی و شقاوت ابدی در دوزخ آماده کند. (حاقه، آیات 30 و 31)
از مهمترین مصادیق و موارد تاثیرگذار اراده انسان در سرنوشت میتوان به اراده انسان نسبت به کفر و کفران و نیز شکر و ایماناشاره کرد که سرنوشت ابدی او را میسازد. (انسان، آیه 3؛ نمل، آیات 19 و 40) کسی که کفر میورزد یا الحاد میکند، به جای آنکه در مسیر عدالت گام بردارد، ظلم کرده و میبایست چوب انتخاب نادرست خویش را بخورد. (حج، آیه 25)
تاثیر انتخابات در سرنوشت
همان طوری که هر انسانی با هر انتخابی که انجام میدهد، سرنوشت خویش را میسازد، همچنین میتواند در برخی از اوضاع همانند انتخابات، سرنوشتی اجتماعی را رقم بزند؛ زیرا گاه یک «رای» میتواند سرنوشتساز باشد و شخص صالح یا فاسد را بر مسند قدرت یا نمایندگی بنشاند.
از نظر آموزههای قرآن، تغییرات اجتماعی متکی بر تغییراتی است که در نفوس و روان افراد آن اجتماع ایجاد میشود؛ زیرا هر چند که نفس انسانی به گونهای ساخته شده که قابل «تبدیل یا تحویل» نیست. (روم، آیه 30)، ولی قابلیت تغییر را دارا است. (نساء، آیه 119)
از همین رو انسان با انجام اعمال خود بر اساس آموزههای اسلامی به تقوای الهی میرسد که تامینکننده تغییرات مثبت میشود به طوری که شخص «متاله» و «صبغه الهی» میگیرد و اسما و صفات الهی در او ظهور مییابد و لیاقت و شایستگی خلافت الهی و قرار گرفتن در مظهریت ربوبیت را مییابد. (بقره، آیات 21؛ 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79)
در مقابل، اگر کسی بر خلاف اسلام و هدایتهای فطری و تشریعی عمل کند که در ذات همگی وجود دارد (طه، آیه 50؛ روم، آیه 30) تغییراتی را در نفس خویش ایجاد میکند که بسیار منفی و زیانبار است؛ زیرا این اعمال موجب میشود تا «نفس» دفن شود (شمس، آیات 7 تا 10) و قلب به عنوان قوه ادراکی عاقله «مختوم» (مهر) شود و نتواند مسئولیت شناختی و گرایشی درست خویش را انجام دهد، بلکه دچار وارونگی شناختی و تقابل گرایشی میشود و باطل را حق و حق را باطل یافته و افساد خویش را اصلاح میشمارد و این گونه مسائل و امور را تبیین، تحلیل و بر خلاف حق توصیه میکند. (بقره، آیات 7 تا 15)
از نظر قرآن، همان طوری که هر کسی بر اساس شخصیت خویش عمل میکند (اسراء، آیه 84)، هر اجتماعی نیز بر اساس شخصیت افراد آن اجتماع عمل میکند و تغییرات مثبت یا منفی که در شخصیت افراد آن اجتماع ایجاد شده میتواند اعمالی را موجب شود که سعادت یا شقاوت آن اجتماع را به دنبال داشته باشد. پس اجتماعی که نفوس آن دنبال ایمان و تقوای الهی باشند، از نعمتها و برکات الهی بهرهمند میشوند؛ و اجتماعی که نفوس آن به دنبال کفر و فجور باشند، گرفتار نقمت خواهند شد و به جای سعادت از شقاوت رنج خواهند برد. (رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53؛ اعراف، آیه 96؛ نحل، آیه 112)
بنابراین، هر انسان و اجتماعی با انتخاب خود نه تنها سرنوشت خویش بلکه سرنوشت اجتماع خویش را نیز رقم میزنند و لذا نمیتوان به اعمالی از جمله انتخابات کم توجه یا بیتوجه بود و اهمیت آن را در سعادت یا شقاوت خویش و امت نادیده گرفت.
عوامل محدودیت انتخاب انسان
ممکن است برخی این اشکال را مطرح سازند که انسان دارای اراده و حق انتخاب آزاد مطلق نیست، بلکه عوامل بسیاری این آزادی را از درون و بیرون محدود میسازد. بنابراین، چگونه میتوان تنها به نقش انتخاب در انتخابات به عنوان عامل بدبختی یا خوشبختی اجتماع و امت بسنده کرد و آن را عامل تمامی خوشبختیها یا بدبختیهای مردم دانست؟
در پاسخ باید گفت که هر چند انسان، آزاد مطلق نیست و دارای محدودیتهایی در آزادی است؛ ولی عامل این محدودیتها به دو دسته اصلی تقسیم میشود که برخی از آنها به دست خود انسان و افراد اجتماع پدید میآید و تنها برخی از آنها تکوینی و طبیعی است. بنابراین از نظر قرآن، آنچه موجب بازخواست انسان میشود، محدودیتهای تکوینی و طبیعی و عوامل آن نیست، بلکه محدودیتهایی است که خود انسان به دست خویش ایجاد میکند.
به سخن دیگر، خدا انسان را در یک محدودهای دارای اراده و حق انتخاب آزاد و مختار قرار داده است؛ از همین رو در فرهنگ قرآنی، نظریه «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین یا منزله بین المنزلتین» (توحید، صدوق، ج 1، ص 206؛ بحار الانوار، ج 5، ص 2 – 84) مطرح است. به این معنا که اختیار مطلق یا جبر مطلق وجود ندارد، بلکه امری میان این دو امر است. بنابراین، اختیار انسان و حق آزاد انتخاب، محدود به محدودیتهای تکوینی و طبیعی است؛ همان طوری که انسان در هر مرتبه بدون تکیه به جایی تنها میتواند یک پای خویش را بلند کند و اگر بخواهد هر دو پای خویش را بلند کند، بر زمین میافتد. پس اختیار آزاد مثلا میان کفر و ایمان و شکر و کفران خواهد بود.
لزوم پاسخگویی انسان
از نظر آموزههای قرآن، انسان افزون بر محدودیتهای طبیعی تکوینی، خود را گرفتار محدودیتهایی میکند که میبایست نسبت به آنها پاسخگو باشد.
توضیح اینکه هر انسانی دارای شخصیتی است که در حقیقت جهت گیریهای عملی او را میسازد و اعمال او را تعیین میکند. شخصیت هر انسانی برآیند فلسفه هستیشناسی، جهانبینی، فلسفه زندگی، نگرشها و بینشهای اوست. کسی که معتقد به خدا و غیب و قیامت است، بهطور طبیعی آخرتگرا بوده و خلق و خوی خویش را برای فضایلی آماده میکند که آخرت او را با «متاله» شدن تضمین کند، در حالی که کسی که غیب را قبول ندارد تمام تلاش او برای دنیا خواهد بود. این گونه است که فضایل اخلاقی او نیز متمایل به مسائلی است که دنیایش را تامین میکند.
پس شخصیت و اعمال هر شخص نیز برآیند همین شخصیت فلسفی اوست.(اسراء، آیه 84) حال اگر کسی فلسفهای را انتخاب کند که اصالت را به دنیا میبخشد و اصلا غیب را امر موهوم و بیمعنا و غیر علمی میداند، به طور طبیعی هر انتخابی از جمله انتخابات را به گونهای رقم میزند که تامینکننده دنیای او باشد.
بر این اساس، اگر کسی اهل دنیا را برای مناصب از جمله نمایندگی انتخاب میکند، در حقیقت بر اساس شخصیت خویش این انتخاب را انجام داده است و در روز قیامت میبایست پاسخگوی این انتخاب خود باشد؛ چنین شخصی نمیتواند مدعی این معنا باشد که به اجبار شخصیت، این انتخاب نادرست نمایندگی را داشته است؛ زیرا این اضطرار و اجباری که شخصیت او بر عملش تحمیل میکند، اضطرار به انتخاب خودش بوده است و هرگز چنین شخصی نمیتواند مدعی این معنا باشد که آزاد نبوده و تحت تاثیر جبر شخصیتی خویش این انتخاب نادرست را داشته است؛ زیرا چنین شخصی همانند کسی است که بر لبه پرتگاه رفته است و اگر سقوط کرد به انتخاب آزاد خویش چنین شرایطی را برای خویش فراهم کرده است. از همین رو گفته شده است: الاضطرار بالاختیار لاینافی الاختیار؛ اضطراری که با اختیار ایجاد شده منافی اصل اختیار و آزادی نیست.
تاثیر فضای اجتماعی بر انتخاب آزاد
البته ممکن است عامل دیگری محدودیتهایی را برای انتخاب آزاد او در انتخابات ایجاد کند. به عنوان نمونه بسیاری از انسانها تحت تاثیر گفتمان اجتماعی، عمل و رفتار میکنند؛ گفتمانهایی چون گفتمان اصولگرایی یا گفتمان اصلاحطلبی از جمله گفتمانهای حاکم بر اجتماع امروز ایران اسلامی است. گفتمانها به سبب حاکمیت بر روان آدمی اعمال شخص را تحت تاثیر مستقیم قرار میدهند. در حقیقت این افراد خواسته و ناخواسته تحت تاثیر «جوّ و فضای اجتماعی» عمل میکنند. گفتمانهای اجتماعی همان طوری که میتواند موجی از پدیدههای مثبت و سازنده را ایجاد کند، همچنین میتواند جو و فضای آکنده از نابهنجارهایی را موجب شود؛ از همین رو گاه در دورهای با غلبه یک گفتمان.مثلا فشار حجاب از بیرون بر افراد وارد میشود و خواسته و ناخواسته با حجاب میشوند و گاه دیگر با غلبه گفتمان رقیب، فشاربی حجابی و بیبند و باری حاکم میشود و افراد تحت فشار و تحمیلات بیرونی بیحجاب یا بد حجاب میشوند.
در فضای گفتمانی و حاکمیت آن ممکن است بیشتر افراد اجتماع که از استقلال قوی و محکم برخوردار نیستند، متاثر از جو و فضای گفتمانی عمل کنند و کسانی را انتخاب کنند که نماینده گفتمانی از گفتمانهای اجتماع است. در حقیقت این گفتمانها محدودیتهایی را برای انتخاب آزاد مردم در انتخابات یا هر عمل دیگری موجب میشود.
البته قرآن به این نکته توجه میدهد که این افراد که در اصطلاح قرآنی «مستضعف» هستند خود به اختیار خویش در چنین فضایی قرار گرفتهاند؛ زیرا این افراد اجتماع به جای آنکه شخصیت خویش را با بهرهگیری از آموزههای اسلامی بسازند، تحت تاثیر گفتمان جاهلی اندیشه ظنی و شهوت عملی عمل کرده (نجم، آیه 23) و شخصیتی بیپایه و سست عنصر از خود ساختهاند که تحت تاثیر «جو و فضای گفتمانی» رفتار میکنند؛ در حالی که اگر از اندیشه علمی و اراده عقلی بهره میبردند و شخصیت قوی داشتند هرگز تحت تاثیر گفتمان اجتماعی قرار نمیگرفتند.
عقوبت الهی برای انتخابهای نادرست
پس از نظر قرآن، چنین افرادی در حقیقت همانند گروه قبلی اگر دچار اضطرار هستند، این اضطرار دست ساخته خودشان است؛ زیرا شخصیت خویش را بر اساس روشهای درست نساختند تا اعمالشان از جمله انتخابات به درستی انجام شود. بنابراین، همان اندازه که گفتمان سازها از در ایجاد گمراهی آنان نقش داشتهاند، خود نیز به همان اندازه دخالت داشتهاند و لازم است در همان حد و اندازه مستکبران مجازات شوند، زیرا اجازه دادند تا کسانی بر اجتماع مسلط شوند که شایسته نمایندگی از مردم نبودند.
در حقیقیت این تودههای مردم به عنوان ابزارهای مستکبران در انتخابات حضور مییابند و برای آنان ناخواسته پادویی میکنند؛ زیرا برخی از مردم در جامعه نقش سیاهی لشکر دشمن را بازی میکنند، بیآنکه ملتفت چنین بازیگری و بازی خوردن از سوی دشمن بشوند. اینان شاید دشمن دانای ملت خود نباشند، ولی بیگمان، دوست نادانی هستند که بیشتر از دشمن دانا به اجتماع و سعادت جمعی مردم آسیب میرسانند. از این رو در قرآن برخی از مستضعفان که از دشمنان خواسته و ناخواسته پیروی میکنند، در همان حد و اندازه دشمنان دانا و مستکبران ظالم عذاب میشوند، نه کمتر.
خدا در قرآن میفرماید: میگوید: در ميان امتهايى از جن و انس كه پيش از شما بودهاند داخل آتش شويد. هر بار كه امتى در آتش درآيد، همكيشان خود را لعنت كند تا وقتى كه همگى در آن به هم پيوندند. آنگاه پيروانشان درباره پيشوايانشان مى گويند: پروردگارا اينان ما را گمراه كردند. پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده! خدا مى فرمايد: براى هر كدام عذاب دو چندان است؛ ولى شما نمیدانید. (اعراف، آیه ۳۸؛ و نیز احزاب، آیه 67؛ عنکبوت، آیه 13)
درباره چرایی این همسانی در عذاب در آخرت، روایتی از امام صادق(ع) میتواند گویا و تمامکننده باشد. علي بن أبي حمزة میگوید: دوستی از نویسندگان بنی امیه داشتم. روزی به من گفت: از برایم نزد ابی عبدالله اذن دیدار بگیر! پس برایش اذن گرفتم و ایشان به دیدار امام(ع) آمد. وقتی وارد شد، سلام کرد و نشست. سپس گفت: فدایت شوم! من در دیوان این قوم یعنی بنی امیه هستم. از دنیای ایشان ثروتی بسیار در اختیارم قرار گرفت که من از آن چشم پوشیدم. امام صادق(ع) فرمود: اگر برای بنی امیه افرادی نبود که برخی به نگارش و برخی برای گردآوری زکات و خراج و برای جنگ و کشتار و گواهیشان وارد عمل نمیشدند، آنان نمیتوانستند حق ما را از ما سلب کنند و بگیرند؛ و اگر تودههای مردم، آنان را به حال خودشان رها میکردند، بنیامیه به چیزی دست نمییافتند. جوان پرسید: آیا برای من راهگریزی است؟ حضرت فرمود: اگر بگویم انجام میدهی؟ گفت : آری… این جوان چنین کرد. (کافی، ج 5، ص 106)
پس همین مردم که نقش سیاهی لشکر را برای ستمگران و مستکبران را بازی میکنند به همان میزان در ظلم و ستم نقش دارند؛ پس اگر رهبران کفر و ضلالت دو گناه بزرگ را انجام میدهند که شامل: 1. کفر ورزی؛ 2. گمراهسازی دیگران است؛ همچنین این تودههای مردم به عنوان سیاهی لشکر کفار دو گناه مرتکب شدند: 1. پیروی از کفر؛ 2. بستن خانه حق و هدایت با همراهی با مستکبران.
بنابراین کسانی که انتخابهای ناصالح و نادرستی از جمله در انتخابات دارند، در حقیقت در همان اندازه مستکبران گفتمانساز دروغین از منافقان و مدعیان دروغین اصلاحات نقش دارند و تاثیرات منفی بر سرنوشت خویش و اجتماع به جا میگذارند و به جای سعادت امت، شقاوت را برای امت موجب میشوند.