وب نوشت

زُما زُماران در رامسر

عروسی در رامسر در گذشته آداب و رسومی داشت که نگارش آن برای آشنایی با فرهنگ بومی منطقه بیرون از زیبایی ها و شگفتی ها نیست. در این نوشتار کوشش می شود تا با نگاهی گذرا پرده از این آداب برداریم . نگاه ما در این جا به شکل تصویر سازی از گذشته خواهد بود.

 

پدر و مادر داماد با جمعی از بزرگان به خانه دختر می روند و مجلس بسیار ساده ای شکل می گیرد. خانه دو طبقه است. راه پله چوبی امکان دست یابی به اتاق های بالا را فراهم می آورد که نشمین خانواده است. این پلکان چوبی به بالکن زیبایی که به زیبایی ساخته و پرداخته شده می رسد که آن را هره می نامند. طبقه پایین خانه که از سنگ و چوب و گل ساخته شده ، بیشتر خالی است . طبقه پایین خانه که شامل دو اتاق است انباری یا اصطبل گاو و اسب می باشد. در طبقه بالا اولین ورودی تالار و یا بهار خواب بزرگی است که با حصیر دست باف بومی فرش شده است. روی تاقچه های آن چراغ روشنایی ، قرآن و آینه قرار دارد. دو اتاق نیز در بالا قرار دارد که در حقیقت اتاق خواب و نشمین گاه زمستانی است. حرارت گاو و اسب در زمستان از پایین خانه را گرم نگه می دارد به ویژه که دیوارهای آن که کاه گلی است بسیار زمخت و کلفت است. پدر عروس ، مهمانان را به اتاقی راهنمایی می کند که بیشتر به عنوان اتاق مهمانی به کار می رود. مادر عروس وارد می شود و با خانواده داماد سلام و احوال پرسی می کند. خانواده های دو طرف هم دیگر را می شناسند و عروس و داماد هم بیش تر در باغ ها و شالیزارها و یا بازار و زیارتگاه و یا حتی درعروسی ها یک دیگر را دیده اند و پسندیده اند و یا دست کم آشنایی خوبی از یک دیگر دارند. البته خانواده های کمی تنها به خاطر فامیلی می بایست با هم وصلت کنند و اجازه نمی دهند که با بیگانه ازداوج کند چون ممکن است برود و گم شود به ویژه اگر شهر دور و یا محلات دور افتاده باشد. خوبی این عروسی این است که فامیل هستند و به خوبی عروس و داماد یک دیگر را می شناسند. با این همه مادر عروس چای و کشتا و قطاب و اگردک و چند شیرینی دیگر محلی می آورد و سخن از هر دری جز عروس و عروسی به میان می آید. به سادگی خواستگاری آغاز می شود . با این همه عروس در این زمان خود را از راه نردبان به پشت بام خانه رسانده است(نردبان پشت بام به گونه ای است که به آسانی می توان از آن بالا و پایین رفت.)

در بسیاری از موارد عروس نمی بایست از جای خویش بیرون آید مگر این که خواستگاران رفته باشند. بعدها در ضرب المثل ها وقتی به شوخی از کسی درباره عروس می پرسیدند که کجاست؟ در جواب وی می گفتند: پشت بام. (این گفت و گو بیانگر آن روزهاست که عروس زیر شیروانی می رفت و آن جا مخفی می شد تا خواستگاران بروند. )

عروس در این مدت از سوراخی که وسایل را از آن جا به پشت بام می بردند و از آن به بام بر یاد می شد، همه چیز را می دید و می نشیند. عروس خوشحال است که داماد را دیده و می شناسد و گرنه دل توی دلش نبود که بیگانه است و چه قیافه و اخلاقی دارد.

به هر حال توافقات اولی انجام شد خواستگاران می روند.

چند روز بعد خانواده داماد بدون حضور خانواده عروس و یا خود عروس به بازار می روند و برای خانواده عروس و بستگان نزدیک وی چون عمو و عمه و خاله هدایایی می خرند. این هدایا شامل نخود و کشمش و پارچه های رنگی و کله قند و کفش های گالش ( چرمی) است .

برای این که مراسم عقد برگزار شود بزرگان با هم قرار و مدارهایی می گذارند و قرار بر آن گذشته می شود در روزی که قمر در عقرب نیست و روز میمون و عید و مبارکی است مراسم شیرینی خوران انجام شود. از این رو سراغ کدخدا و یا دانای محله می روند تا سرکتاب بردارد و یا از تقویم جلالی حکم مساله را روشن کند و روزی که خرید میمون و مبارک است مشخص شود.

در این جلسه مقدماتی که به آن خرج بینی و یا خرج بری نامیده می شود هزینه های شیرینی و شمار مهمانان و دعوتی ها مشخص می شود.

یک روز قبل از مراسم شیرینی خوران مقداری وسایل پذیرایی شامل هیزم برای پخت و پز غذا ، برنج ، گوسفند و یا گوساله (کل گا)، گردو و مانند آن با دو اسب و یا کم تر و بیش تر روانه خانه عروس می شود که از آن به خرج بار یاد می کردند. در این روز هدایای داماد به خانواده عروس تحویل می شد.

مراسم زما زماران به معنای آن است که مادر داماد ناهار روز شیرینی خوران و مادر عروس شام آنان را فراهم آورد و جشن بگیرند.

از چندی قبل همسایگان و دوستگان عروس به پخت و پز شیرینی محلی می پردازند. صبح روز شیرینی خوران عروس را برای عقد می آرایند. عاقد می آید و عقد را می خواند.

چند روز و یا هفته دیگر هدایایی را که خانواده عروس تهیه می کردند به خانه داماد می بردند. این هدایا شامل پارچه و نخود و کشمش بود. از این هدایا گاه به خعلتی نیز تعبیر می شد.

از زمان شیرینی خوران تا عروسی ، خانواده عروس می کوشید تا جهیزیه دختر خود را فراهم آورد. این مدت گاه بیش از دو سال نیز می انجامید. در این مدت عروس حق نداشت تا به خانه مادر شوهر برود و یا به طور رسمی با شوهر خود دیدار داشته باشد ، بلکه همه این دیدارها مخفیانه و یا شبانه انجام می شد.

مراسم دیگری که در این مدت برگزار می شد مراسم کج ابریشم بری است. به این گونه که خانواده داماد ، مقداری ابریشم یا کج نوغان( ابریشم خام ) تهیه کرده به همراه قند و چای و شیرینی محلی در سینی مسی گذاشته به خانه عروس می بردند. البته گاه برنج ، گردو، فندق، چادر شب و چیزهای دیگر نیز همراه می کردند که بستگی به توان مالی شخص داشت. عروس پس از گرفتن ابریشم و یا کج آن را می بافت و رنگ می کرد و از آن چادر شبی می بافت.

پس از آن که قرار و مدارهای عروسی با توجه به نحوست و مانند آن گذاشته می شد و جهیزیه کامل از سوی خانواده عروس تهیه می گردید مراسم خلعت بری انجام می شد. این مراسم یک هفته قبل از عروسی بوده است. خلعتی شامل پارچه های عروسی است که برای عروس و خانواده وی تهیه می شد. در این هنگام خیاط در طول یک هفته به دوخت و دوز می پرداخت. در منطقه ما آقای عزیزی خیاط معروفی بوده که به این کار می پرداخت و هنرهای خویش را به نمایش می گذاشت. خیاط در خانه داماد ساکن بود و به خیاطی می پرداخت و خانواده عروس نیز بستگان خویش را دعوت می کرد و کمک های مالی و مادی آنان را دریافت می نمود.

مراسم بعدی سورتن بود و هر کس از اقوام و خویشان نزدیک به مقدار توان از برنج و مواد غذایی دیگر و یا وسایل مورد نیاز برای مراسم جشن عروسی را فراهم می آوردند. سور به معنای جشن است.

عروس را یک روز قبل از عروسی با شماری از هم سن و سال های وی به حمام می فرستادند. همراهان وی شام را نیز مهمان عروس بودند و آن شب را به جشن و شادمانی می پرداختند و مراسم حنابندان انجام می شد.

در خانه داماد نیز دوستان داماد برنامه بازی گندله را با حضور داماد بر پا می داشتند و به شادی و سرور می پرداختند.

داماد نیز بعد از ظهر روز عروسی به همراه دوستان به حمام می رفت و آن گاه دست جمعی برای آوردن عروس به سوی خانه عروس می رفتند.

در همان روز پیش از آوردن عروس ، چندتن از بزرگان وابسته به داماد به خانه عروس رفته و از پدر و مادر عروس اجازه بردن عروس را می گرفتند.

عروس را بر اسبی سوار می کردند که از پیش از آن آراسته بودند. بر کمر عروس نان و حلوا می بستند. داماد دهانه اسب را به دست می گرفت و به همراه مهمانان به سوی خانه می برد. در میانه راه داماد مقداری پول به همراه کله قند به سوی مهمانان می اندازد که شاباش می نامند. هر کس می کوشید تا آن را به دست آورد. گاه در نان مرغی می نهادند و پرتاب می کردند.

هنگام ورود عروس به خانه داماد کوچک ترین فرزند خانواده داماد ، چوب ترکه ای را به آهستگی به سر عروس می زد و می گفت: دو تا دختر و دو تا پسر .

عروس از کمر خود نان و حلوا را به وی هدیه می داد.

عروس وقتی وارد اتاق می شد نمی نشست و همراهان پدر داماد را فرا می خواندند که عروس نمی نشیند مگر این که هدیه ای بگیرد. پدر داماد به مقدار توان خود درختی با ثمر و یا ملکی و یا چیزی از اموال و املاک به وی می بخشید.

مادر عروس غذایی برای خانواده داماد می فرستاد که از آن به مارپلا( برنج مادر عروس) یاد می کردند.

فردای عروسی ، داماد و عروس می نشستند و مردم برای صرف ناهار دعوت می شدند. پس از صرف ناهار هرکس هدایا خود را به آنان می داد. این هدایا در دفتر یادداشت و ثبت می شد و به پدر داماد تحویل می گشت.

منابع

به نقل از سکینه پورمنصوری

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا