اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

امتیازات انسانی و اخلاق خدایی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

انسان هر چند که آفریده ای آفریده های خداوند است، ولی از ویژگی ها و امتیازاتی برخوردار است که او را از دیگر آفریده به شکلی بسیار آشکار جدا و متمایز می کند. با نگاهی به امتیازاتی که خداوند در قرآن برای انسان بیان کرده می توان دریافت که سبب این ارزش و تکریم انسان از سوی خداوند، همان امکان دست یابی به اخلاق خدایی است.

در حقیقت، انسانی که مطلوب خداوند است، همان انسانی است که توانسته است منش و خوی الهی را در خود تحقق بخشد و تخلق به اخلاق الهی بیابد. پس انسانی که متخلق به اخلاق الهی نیست و یا در اندیشه و رفتار خویش چنین چیزی را مطلوب و هدف خود قرار نداده است،‌ نه تنها از هدف آفرینش دور افتاده ، بلکه معیار و ملاک انسانی بودن را نیز از دست داده است؛ چرا که انسانی بودن او منوط و متوقف به داشتن اخلاق خدایی و یا سیر در مسیر تحقق آن است.

نویسنده با این فرض به سراغ آموزه های قرآنی رفته تا ضمن ارایه امتیازات خاص انسان نسبت به دیگر آفریده های الهی، نشان دهد که انسان اخلاقی همان انسان مطلوب است که به عنوان خلیفه از سوی خداوند منصوب شده است.

انسان متخلق،‌ انسان مطلوب

انسان جانوری همانند دیگر جانوران و آفریده ای از آفریده های الهی هم چون آنهاست، با این تفاوت که انسان دارای یک دسته ویژگی ها و خصوصیات است که او را از دیگر آفریده ها جدا ساخته و در مرتبه ای قرار داده که بیرون از دسترس تکوینی آن هاست؛ به این معنا که جایگاه انسان در آفرینش به سبب جعل و تکوین الهی در مرتبه ای است که دیگر موجودات نه تنها تصوری از آن ندارد بلکه حتی اگر وسوسه نزدیک شدن به آن داشته باشند نمی تونند برسند و نه اجازه نزدیکی به این مقام و ساحت به آنان داده می شود. از این روست که فرشتگان ساحت قدس الهی با نگاهی به الگوی ارایه شده از سوی خداوند، به سرعت واکنش نشان داده و ضمن مخالفت با آفرینش چنین موجودی به عنوان خلیفه الهی،‌ خود را سزاوار این مقام و منزلت دانسته و با نوعی بزرگ بینی و با نگاهی به داشته های خود، گمان برده اند که می توانند در این مقام قرارگیرند و این امانت و مسئولیت بزرگ الهی را به عهده گیرند.(بقره، آیه 30؛ احزاب، آیه 72)

خداوند با آزمونی کوچک به آنان فهماند که نه تنها نمی توانند به این ساحت و مقام نزدیک شوند، بلکه استعداد و ظرفیتی برای عهده دار شدن این مسئولیت ندارند و از نظر تکوینی نمی توانند به جایگاهی برسند که این آفریده به ظاهر خاکی بدان رسیده است.

در میان مدعی دیگری از غیر فرشتگان نیز در ساحت قدس حضور داشت که به سبب ویژگی های شبه انسانی از جمله اراده و تکلیف، توانسته بود به عبادت اختیاری خود را به مقام قدس برساند و در میان فرشتگان حاضر شود و هنگام آفرینش حضرت آدم(ع) مدعی این مقام شود. این آفریده که ابلیس بود، او نیز خودبرتربینی در پیش گرفت و با نگاهی به ساختار فیزیکی حضرت آدم(ع) که از گل بدبو و لجن آفریده شده بود، ساختار فیزیکی خود را که از آتش پاک بود،‌ برای به عهده گرفتن این مسئولیت و امانت، پا پیش نهاد(اعراف، آیه 12، ص ، آیه 76) و حتی پس از اتمام حجت از سوی خداوند و بروز برخی از استعدادها و توانایی های انسان، باز هم دست از لجاجت برنداشت و حاضر به پذیرش تشریعی خلافت انسان نشد؛ (بقره، آیه 34؛ ص، آیات 74 و 75)زیرا چنان که گفته شد این مدعی که ابلیس از جنیان بود، دارای اراده و اختیار بود و حکم الهی برای او از مصادیق حکم تشریعی بود. ابلیس با مخالفت خویش تنها از خلافت ظاهری انسان گریخت،‌ ولی از خلافت باطنی و تکوینی انسان نتوانست بگریزد و خواسته و ناخواسته ماسوی الله تحت خلافت انسان هستند حتی اگر از جنیان و دارای اراده و اختیار باشد.

علت برتری و تقدم انسان، انفعال به تمام کمال انسانی است؛ زیرا ترکیب پست ترین عنصر یعنی گل بدبو با برترین عنصر یعنی روح الهی، توانایی به انسان بخشیده است که بتواند همه صفات الهی را در خود تحقق بخشد و اسمای الهی که خداوند به او تعلیم داده در خود به شکل صفت در آورد. چنین توانایی انحصاری برای بشر موجب شده است تا انسان بتواند به عنوان مظهر الهی بروز نماید و با تخلق به خلق و خوی الهی، خدایی شود و شایسته خلافت و جانشینی او را بیابد؛ زیرا از شرایط خلیفه آن است که صفات مستخلف عنه را در آن حوزه ای که خلافت تعیین شده دارا باشد؛ و از آن جایی که خلافت انسان در ما سوی الله است، بنابراین می بایست همه صفات الهی را دارا باشد تا بتواند به این مسئولیت تمام قد قیام نماید. از این روست که خداوند همه اسمای خود را بی هیچ کم و کاست به انسان تعلیم داده است تا بتواند این مسئولیت فراگیر را به درستی به عهده گیرد و انجام دهد.(بقره، آیات 30 و 33)

البته دیگر موجودات هریک ممکن است شماری از اسمای الهی را دارا باشند ولی این دارندگی آنان یا محدود به اسمایی خاص است(همان آیات) و یا اگر هم بیش تر اسمای الهی را دارا باشند ولی از تمامیت کمالی آن بهره مند نمی باشند یا آن که کالبدهای آنان اجازه نمی دهد تا این اسمای الهی را در خود به تمام کمال فعلیت بخشند. جنیان از جمله آفریده هایی هستند که از ظرفیت و استعداد بالایی برای این مسئولیت برخوردار هستند(ذاریات، آیه 56) ولی به سبب همان نقص ذاتی نمی توانند آن ها را فعلیت تمام بخشند. خداوند جنیان را دارای اراده و اختیار معرفی می کند که خود گواه بر این مدعاست که از دارندگی اسمایی از سطح نزدیک به انسان برخوردار می باشند ولی به سبب علل چون نقص کالبدی نمی توانند آن را فعلیت بخشند. از این روست که خداوند از ابلیس سرکرده و بزرگ جنیان خواست تا سجده اطاعت به خلافت انسان برد ولی او در مقام تشریع از آن سرباز زد هر چند که در مقام تکوین خواسته و ناخواسته تحت خلافت فراگیر انسانی است.

از آن چه گفته شد به دست می آید که انسانی که مطلوب خداوند و آفرینش است، انسانی است که متخلق به اخلاق خدایی باشد همه صفت الهی را در خود فعلیت بخشیده و مظهر اسمای الهی باشد تا شایسته خلافت از خداوند بر ماسوی الله و دیگر آفریده های الهی باشد.

امتیازات انسانی، گواه و شاهدی بر انسان اخلاقی

با نگاهی به امتیازات و خصوصیاتی که خداوند برای انسان قرار داده می توان دریافت که انسان اخلاقی همان انسان مطلوب در افرینش از سوی خداوند است و اگر انسانی یافت شود که اخلاقی نباشد یا در اخلاق به اوج و کمال یا حتی تمامیت کمالی نرسیده باشد، نه تنها انسان نیست،‌ بلکه شایسته عنوان خلافت الهی نیز نیست؛ چرا که اولا انسانی شایسته این عنوان انسانیت است که آن چه او را از دیگران متمایز می کند در خود داشته باشد. اگر کسی مدعی دانش و دانشمندی است می بایست آثار دانشمندی در فکر و عمل او دیده شود. کسی که زبان دان است و می گوید به زبان عربی یا انگلیسی و فرانسوی مسلط است، می بایست با دیگران به همان زبانی که مدعی است تکلم نماید. دانشجویی هم خود صفاتی دارد که باید در دانشجو دیده شود و هرکسی آن را در چنین جوانی بیابد. هم چنین کسی که مدعی است که عالم دینی است می بایست هم عالم و دانشمند به علوم دینی باشد و هم دنیا را برای آخرت ابزاری بداند نه آن که خود غرق دنیا باشد و دین و آخرت را به فراموشی سپارد و از زی طلبه گی و روحانیت به دور باشد ولی مدعی روحانیت و طلبه گی باشد؛ چرا که دین به معنای آخرت و پذیرش اصالت آخرت و حساب و کتاب در آن جهان دیگر است، ولی اگر کسی به گنج و کنز اندوزی مشغول است و در کاخ های زیست می کند و از دانش خود برای کسب درآمد بیش تر و قدرت و ثروت بیش تر می اندیشد، چگونه می تواند مدعی علم دینی باشد.(توبه، ایه 34)

بنابراین، مهم ترین خصوصیت مدعی چیزی آن است که آن خصوصیات را در چنین شخص مدعی بتوان دید و شناسایی کرد. پس مدعی انسانیت می بایست دارای خصوصیات و امتیازاتی باشد که انسان را از دیگر آفریده جدا و متمایز م یسازد.

1. اراده و اختیار: از مهم ترین ویژگی های انسانیت اراده و اختیار است. انسان بر خلاف دیگر موجودات از اراده ای برخوردار می باشد که به او اجازه می دهد تا خود با آزادی و اختیار چیزی را انتخاب کند و بین حق و باطل و راست و ناراست و کمال و نقص یکی را انتخاب کند و برگزیند. البته غیر از انسان ها، جنیان نیز از اراده و اختیار برخوردار هستند. آنان نیز در عقیده و عمل مانند انسان آزاد و مختارند.(انعام،‌آیات 112، 128و 130؛ اعراف، ایات 38 و 39؛ جن ، آیات 1 و 13 و 14) از این روست که آنان نیز همانند انسان ها دارای تکلیف بوده و مجازات و پاداش نسبت به عمل خویش می بینند.(ذاریات، آیه 56) اما تفاوت اراده و اختیار آدمی با جنیان در این است که علم اسمایی انسان کامل است و همین به او امکان انتخاب و آزادی بیش تری می دهد. هم چنین صفاتی که در انسان است نسبت به صفاتی که در جنیان است در سطح بالاتری است و همین تفاوت سطوح است که انسان در اراده و اختیار خویش کامل تر و به تمامیت نزدیک تر است.

2. استعداد تعلم و تعلیم: انسان از موجوداتی است که توانایی تعلیم و تعلم را داراست. همین استعداد برتر انسان جهت فراگيرى تمام اسماء الهی و حقايق هستی، عامل برترى او بر ملائكه و فرشتگان است. جالب این است که انسان ها هم قابلیت تعلم و یادگیری را دارا هستند و هم قابلیت تعلیم و آموزش را دارند. در حالی که فرشتگان با همه استعداد و توانایی استعداد تعلم را ندارند و تنها همان چیزی که در ذات آنان به ودیعت گذاشته شده را می توانند دریابند. ازاین روست که حضرت آدم(ع) مامور تعلیم اسمای الهی به آنان نمی شود بلکه تنها مامور آگاهی بخشی و انباء و اخبار به آنان می شود.(بقره، آیات 30 تا 33) از دیگر ویژگی های تعلیمی بشر آن است که می تواند از واسطه قلم به یادگیری اقدام کند و استعداد یادگیری غیر واسطی را نیز داراست.(علق، آیات 4 و 5) استعداد کتابت و انتقال دانش از طریق مفاهیم و علوم حصولی نیز از دیگر قابلیت های بشر است که در این آیه بدان اشاره و توجه داده شده است.

3. تکلیف: استعداد انسان در قبول تكليف و تحمّل امانت الهى، از امتيازات وى بر ديگر موجودات است که خداوند در آیه 72 سوره احزاب به آن اشاره کرده است. این استعداد به انسان کمک می کند تا در مسیری قرار گیرد که خداوند برای او از طریق تشریع بیان می کند. به سخن دیگر، استعداد یادگیری و تعلم بشر هم از طریق جعل و تعلیم مستقیم و تکوینی است و هم از طریق تشریع و قلم و آموزش های واسطه ای امکان پذیر است. از این روست که انسان در میان موجودات یک استثناست؛ زیرا هیچ موجود دیگری از این قابلیت برخودار نیست که از طریق واسطه قلم و تشریع تربیت شود و به کمالات برسد. در دیگر موجودات تنها از طریق تکوین است که امکان تربیت و رشد و بالندگی وجود دارد.

4. عروج : انسان به سبب استعدادهای خاص خود قابلیت عروج دارد. خداوند در آیه 4 سوره تین، خلقت انسان به بهترين وجه را سبب عروج وى به مرتبه اعلا و رسیدن به زندگى جاويد و سعادت‌بخش می داند. بنابراین، انسان می تواند با خدایی شدن و تخلق به خلق و خوی الهی خود را به خدا نزدیک کند و تقرب به خدا نیز چیزی جز تخلق به خلق الهی و ظهور در مظاهر اسمایی او نیست. پس انسان می تواند خدایی شود و در مقام خدایی جلوه گری نماید و خلافت الهی را به عهده گیرد.

5. شکرگزاری: از دیگر ویژگی های انحصاری انسان می توان به مساله شکرگزاری انسان اشاره کرد. انسان تنها موجودی است که نسبت به کسی که نعمتی را در اختیار او گذاشته به زبان و عمل شکر می کند و قدرشناس نعمت است. (انعام، آیات 61 و 63)

6. خلقت نیکو: در میان موجودات هستی، انسان در بهترین شکل و زیباترین و کامل ترین حالت آفریده شده است. از این روست که خداوند به ظاهر نیکوی انسان همانند باطن او افتخار می کند و یکی از جلوه های برتری انسان را در همین ظاهر نیکوی انسان می داند و بدان سبب خود را ستایش می کند که چه زیبا انسان را آفریده است.(مومنون، ایه 14)

7. بیان: از دیگر ویژگی ها و امتیازات انسان نسبت به دیگر موجودات آن است که انسان دارای استعداد بیان است و می تواند مطالب خویش را بگوید و آن چه در باطن و در دل دارد به زبان آورد و در شکل مفاهیم به دیگران منتقل کند.(نحل، ایه 4؛ رحمان، آیات 3 و 4) اگر بیان نبود دانش های انسانی به دیگران و نسل های بعدی منتقل نمی شد و تراکم علمی و فرهنگی پدید نمی امد و انسان به تمدن کنونی هرگز دست نمی یابد. بنابراین، قدرت بیان بزرگ ترین سرمایه و امتیاز بشر نسبت به همه موجودات هستی است از این روست که خداوند به این توانایی انسان توجه می دهد و خواهان شکرگزاری بشر به سبب این نعمت م یشود.

8. دریافت وحی: انسان از این استعداد برخوردار می باشد که وحی را دریافت کند و بر اساس آموزه های تشریعی زندگی خود را سامان دهد و خود را به کمال بایسته و شایسته اش برساند. در حالی که دیگر موجودات حتی جنیان قابلیت دریافت وحی را ندارند و پیامبران آنان از انسان ها می باشند.(سوره جن) دریافت وحی از سوی فرشتگان برای انتقال است نه دریافت وحی در قابل تشریعی که بر اساس آن عمل نمایند و زندگی خود را سامان دهند.(انعام، ایه 91؛ یوسف، ایه 109؛ کهف، ایه 110 و آیات دیگر)

9. کرامت: انسان در میان موجودات هستی، به عنوان موجودی کریم معرفی شده است . البته موجودات دیگر نیز دارای کرامت هستند ولی کرامت انسان همواره همانند هر صفت و امتیاز دیگری در اوج تمامیت کمالی خود قرار دارد.(اسراء، ایه 70)

10. خلافت: با توجه به استعدادها و ویژگی ها و امتیازات خاصی که خداوند برای بشر قرار داده ، انسان را به عنوان خلیفه الهی و جانشین خود برگزیده وبه هستی معرفی کرده است. جعل خلافت برای انسان تکوینی است و هیچ موجودی نمی تواند از این حکم الهی در مقام تکوین سرپیچی کند هرچند که در مقام تشریع برای جنیان امکان پذیر است. خلافت انسانی هر چند که عمومی و برای همه بشر است ولی تنها زمانی این خلافت به شکل کامل تحقق می یابد که انسان بوتواند خدایی شود و با تخلق به صفات و خلق خداوندی، متاله شود و در مقام مظهر الله در آید. اگر چنین اتفاقی با عبودیت اتفاق افتد انسان به عنوان مظهر ربوبیت به پرورش و تربیت همه موجودات اقدام می کند.(بقره، ایه 30 و ایات دیگر)

آن چه بیان شد کلیاتی از امتیازات خاص انسان است. با نگاهی گذرا به این خصوصیات می توان دریافت که انسان تنها زمانی می تواند مدعی انسانیت باشد که این امتیازات در او ظهور و بروز یابد و با اراده و آزادی و اختیار در مسیر کمالی آفرینش گام بردارد و خود را خدایی کند و متخلق به اخلاق خداوندی گردد که ما آن را به عنوان فضایل انسانی می شناسیم و می کوشیم در خود و افراد جامعه پرورش دهیم. پس کسانی که در خود رذایل اخلاقی را جمع می کنند و به پستی گرایش دارند در حقیقت از لباس انسانیت جز همین پالان بر خود ندوخته اند و هیچ بهره ای از انسانیت نبرده اند. از این روست که ایشان را می بایست بشری دانست که تنها کالبد بی روح انسان را دارا هستند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا