اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنی

ناهنجارهاى رفتارى و معيارهاى ارتباط اجتماعى

انسان به عنوان يك موجودى كه نيازمند به اجتماع و ارتباط اجتماعى است به ناچار مى بايست از شمارى از خواسته هاى فردى خويش بگذرد و آن را فداى كسب همگرايى و ارتباطات اجتماعى نمايد.

اين گذشت در حقيقت گذشت صرف و محض نيست بلكه از دست دادن پاره اى از حقوق و مزاياى فردى در راستاى امتيازاتى بيشتر و مفيدتر است; امتيازاتى كه در برابر از دست دادن پاره اى از حقوق فردى پيدا مى كند در برابر به دست آورى امتيازات اجتماعى شايد هيچ يا دست كم بسيار اندك باشد. از اين رو، انسان كه موجودى مستخدم و بهره گير از محيط پيرامونى در راستاى كمالات و امتيازات فردى است باز در راستاى همان هدف نخست و ابتدايى و بلكه فطرى خويش از برخى از امتيازات فردى مى گذرد تا امتيازات مفيدتر و بيشتر اجتماعى را به دست آورد. دستاوردى كه حتى اصالت فردگرايان نيز آن را مورد تأييد قرار داده و فوايد آن را مى پذيرند.

قوانین نوشته و نانوشته

بنابراين انسان براى به دست آوردن برخى از چيزها كه امكان تحقق آن در محيط هاى فردى نيست، به ناچار و يا با انديشه، تعقل و تدبر به سوى اجتماع گرايش پيدا مى كند و از آن جايى كه تضادهاى منافع ميان افراد موجب مى شود تا با يك ديگر درگير شوند مى كوشند تا با وضع قوانين و مقررات آن را كاسته و به نوعى با يك ديگر كنار آيند. مجموعه ى اين قوانين و مقررات نوشته يا نانوشته است كه اجتماع را مى سازد و آن را سازماندهى مى كند و توانايى بهره گيرى بيشتر را براى افراد يك جامعه باكمترين يا بدون تنش هاى حادّى فراهم مى آورد.

بسيارى از سنت ها و قوانين نانوشته است و هرچند تبعات و پيامدهاى قانونى در راستاى مجازات متخلفان آن وجود ندارد ولى در اجتماعات اين سنت ها به دقت رعايت و به گونه اى پنهان متخلفان تنبيه و مجازات مى شوند; حتى گاه مجازات و تنبيه اجتماعى در مورد متخلفان شديدتر از مجازات هاى رسمى و قانونى است. بخشى از اين قوانين اجتماعى به عنوان «اخلاق» و پاره اى ديگر به نام آداب و سنت ها بر جامعه حكومت مى كند و روابط اجتماعى افراد را ساماندهى مى كند. هنجارهاى اجتماعى در حقيقت رفتارهايى است كه فرد در قبال افراد جامعه از خود بروز مى دهد. مجموعه سنت ها، قوانين، آداب و اخلاق است كه هنجارهاى اجتماعى فرد را مورد ارزيابى و سنجش مى گذارد و در پايان ارزش و جايگاه رفتارى او را تبيين مى نمايد.

آداب اجتماعی ، قوانین نانوشته

آداب اجتماعى يكى از اين قوانين نوشته يا نانوشته اى است كه بر رفتارهاى اجتماعى افراد و حكومت پنهان و آشكارى دارد; به گونه اى كه در ارزيابى رفتار اجتماعى افراد به عنوان يك معيار و شاخصه مهم خود را نشان مى دهد. در داورى جامعه، رفتارهاى شخص، هنجار يا نابهنجار خواهد بود.

ادب در رفتار و گفتار به عنوان يك معيار مهم در ارتباطات اجتماعى مطرح است. بررسى واژه ادب و كاربردهاى آن نشان مى دهد كه آداب به نوعى در برگيرنده ى همه ى فعاليت هاى اجتماعى انسان از گفتار، كردار، كنش، منش و واكنش هاى اوست. از اين رو، فعاليتى نيست كه از نظر اجتماع معيار ويژه به عنوان ادب بر آن صدق نكند; زيرا ادب چيزى جز ظرافت هاى رفتارى نيست; به اين معنا كه عمل هنگامى ظريف و زيبا جلوه مى كند كه نخست از نظر اجتماعى قانونى بوده و هيچ منع قانونى نداشته باشد; اين قانون مى تواند، احكام و دستورهاى دينى باشد، يا سنت هاى اجتماعى و يا قوانين رسمى حكومتى; بنابراين ظلم، دروغ، خيانت و ديگر كارهاى ناپسند و زشت كه موانعى از اين دست دارند، نمى تواند، در عنوان ادب جاى گيرد.

شرط ديگرى كه براى آن بيان شده است اين است كه رفتار اجتماعى شخص مى بايست از آن دسته رفتارهايى باشد كه اختيارى است و فرد بتواند آن را به اشكال مختلفى ارايه و يا انجام دهد; بنابراين اگر امكان تعدد رفتارى فراهم نباشد نمى توان عمل را مصداقى از ادب يا بى ادبى دانست و معيار زشت و خوب، پسند و ناپسند را درباره آن به كار برد.

چنان كه بيان شد دانسته شد كه ميان قانون و سنت و ادب تفاوت است; زيرا ممكن است كه رفتارى هيچ منع قانونى نداشته باشد و سنت اجتماعى يا دينى آن را منع نكرده است ولى از آن جايى كه مى توان عمل را به اشكال مختلف و متعددى آورد برخى از اين اشكال خوب و پاره اى ديگر خوب و پسنديده تر است و اجتماع آن را بهتر و زيباتر مى بيند. كاربرد واژگان متعدد براى تعارضات اجتماعى نشان مى دهد كه هر كدام از آن ها از ديدگاه جامعه معنا و مفهوم خاصى دارد; براى برخى هيچ ارزش مثبت و منفى قايل نيستند و براى برخى ديگر ارزش هاى متوسط يا عالى قايل مى شوند. كاربرد واژگانى چون «مستدعى است، مقتضى است، متمنى است» در جوامع ادارى اقتضائات و ارزش گذارى هاى متعدد و مختلفى دارد.

لزوم عمل به آداب اجتماعی

از آن جايى كه اجتماع در ارزش گذارى رفتارهاى اجتماعى افراد به نكات ريز و ظرافت هاى خاصى توجه دارد و هنجارشكنى نابهنجارى و يا بهنجارى را در اين چيزها مى جويد، بر افراد جامعه است كه اين ظرافت ها را شناخته و بدان عمل نمايد.

اين نكات و ظرافت ها ـ كه نمايانگر حسن و پسنديدگى يا بدى و ناپسندى آن است ـ به اختلاف جوامع و سنت هاى حاكم بر آن تفاوت پيدا مى كنند و نمى توان براى آن يك داورى مشخص و معيارهاى نهايى به دست داد. اين دسته ازمسايل بر خلاف اصول اخلاقى يا قانونى كه مبتنى بر معيارهاى مطلق هستند برخوردار از معيارهاى نسبى هستند، از اين رو تفاوت هاى بسيارى از جامعه اى به جامعه ى ديگر پيدا مى كند. به نظر جامعه اى رفتارى ادبى و داراى ظرافت ها و زيبايى حسن عمل است ولى از نگاه جامعه ى ديگر شايد نه تنها از اين عنوان برخوردار نباشد بلكه رفتارى زشت و ناپسند و دور از ادب قلمداد گردد. در حقيقت آن چه در همه جوامع درباره ى آن اتفاق نظر است عمل بر پايه حسن و نيكويى است ولى اين «حسن و نيكويى» در هر جامعه اى مصداق خاص خود را دارد و گاه نمى توان ميان آنها «وجه اجتماعى»اى را يافت.

به سخنى ديگر تطبيق اين معناى اصلى با مصاديق آن از نظر مجتمعات و جوامع مختلف بسيار مختلف است، حتى اين اختلاف در ميان يك جامعه به اعتبار جامعه هاى كوچك يعنى خانواده تفاوت پيدا مى كند. اين اختلاف از جهت اختلافى است كه در تشخيص كار نيك از بد و هنجار از ناهنجار دارند. از اين رو چه بسا چيزهايى كه در نزد قومى نيكو و پسنديده است در حالى كه در نزد گروه و قوم ديگرى زشت و ناپسند مى نمايد. از اين ميان مى توان به اختلاف نشست و برخاست جوامع توجه كرد كه برخى پا دراز كردن را هنجار و پسنديده مى دانند ولى در جامعه اى ديگر آن را ناپسند مى شمارند.

همه ى اين اختلافات ناشى و برخاسته از اختلاف در مرحله ى تشخيص مصداق است و در حقيقت هر جامعه اى نوعى از عمل را ظريف و زيبا مى بيند در حالى كه جامعه ديگر آن را زشت و ناپسند بر مى شمارد. بنابراين لازم است كه در شناخت آداب و هنجارهاى رفتارى معيارهاى هر جامعه به تفكيك شناخته و به خوبى بدان عمل شود. ظرافت هايى كه زيبايى عمل را در نظر افراد آن جامعه دو چندان مى كند و به اعتبار و منزلت اجتماعى افراد مى افزايد و ارتباطات اجتماعى را تحكيم مى بخشد.

شناخت ظرافت هاى عمل و در حقيقت شناخت معيارهاى ظريفى است كه در ارتباطات اجتماعى جوامع وجود دارد.

در حقيقت زيبايى و نيكويى و ظرافت هاى عملى يكى از مقومات اساسى رفتارهاى بهنجار اجتماعى است كه نمى توان آن را ناديده گرفت و به سادگى از كنار آن گذشت. اين آداب اجتماعى است كه در نظر بسيارى از جوامع حتى از سنت ها و قوانين دينى و رسمى مهم تر است و ناديده انگاشتن آن تأثيرات و پيامدهاى منفى و زيانبارى را در ارتباطات اجتماعى بر جا مى گذارد.

ادب، معیار ارتباط اجتماعی

از مطالب گذاشته دانسته شد كه ادب به عنوان يك معيار ارتباط اجتماعى متقوم به ظرافت ها و زيبايى هاى عمل است كه از امور نسبى و به اختلاف سلايق اجتماعات متفاوت است. چگونگى نحوه ى صدور رفتار و عمل آدمى بستگى به صفات مختلف روحى و روانى انسان دارد. مطلوب نهايى انسان در زندگى همان چيزى است كه ادبش را در رفتار مشخص ساخته و برايش خط مشى ترسيم مى كند كه در كارهايى كه به منظور رسيدن بر آن مطلوب انجام مى دهد از آن خط مشى پيروى مى كند.

بنابراين ادب اجتماعى در خصوصيات خود بستگى به اهداف نهايى افراد اجتماعى دارد كه بدان عمل مى كنند. به اين معنا كه انسان چنان رفتار مى كند كه هستى را ترسيم كرده و زندگى اش را بدان بينش و نگرش جهت بخشيده است. تفاوت در هستى شناختى و بينش در نگرش و رفتارهاى انسان تفاوت محسوسى به جا مى گذارد كه در آداب اجتماعى به خوبى نمود پيدا مى كند.

از آن جايى كه جامعه اسلامى، قرآنى نيز هستى شناختى خاص خود را دارد، براى زندگى افراد جامعه اهدافى را مشخص ساخته است كه باعث مى شود در مجموعه رفتارى انسان هاى مؤمن تأثير گذار باشد. از اين رو، آداب اجتماعى به عنوان يك زير مجموعه رفتار عموم مسلمانان معنا و مفهوم مى يابد و معيارهاى خاص خود را مى طلبد، اگر به آيات و روايات اسلامى رجوع شود دانسته مى شود كه اسلام براى همه شؤون انسان مسلمان برنامه ريزيى كرده است و سر تا پاى او را به ظرافت هاى عملى توجه داده است. هيچ عملى از اعمال زندگى يك مسلمان جدا از ظرافت هايى نيست كه برخاسته از اصل بنيادين توحيد نباشد.

خدایی شدن ، غایت زندگی

از نظر اسلام هيچ غايتى براى زندگى بشر جز توحيد نيست كه در مرحله اعتقاد و عمل خود را نشان مى دهد. اسلام كمال انسان و غرض نهايى زندگى اش را در تحقق اسماى الهى در انسان مى داند به گونه اى كه انسان صبغة الله يافته و متجلى به اسماى حسنا و نيكوى الهى گردد.

از اين رو مى بايست در همه ابعاد وجودى اش، نه تنها پاى بند به قوانين و آموزه هاى دستورى و اخلاقى باشد بلكه با توجه با سلايق نيكو نيز ظرافت و زيبايى هاى رفتارى را مورد توجه قرار دهد. قرآن در داستان ها و حكايت هايى كه در باره چگونگى رفتار پيامبران بيان مى كند، به خوبى آداب اجتماعى ـ قرآنى را به انسان ها مى آموزد. در برخورد حضرت آدم(ع) پس از ارتكاب معصيت و خوردن از ميوه درخت ممنوعه نشان مى دهد كه چگونه انسان گناهكار مى تواند برخورد درست و نيكويى داشته باشد و با ظرافت از بخشى از پيامدهاى عمل نابهنجارش رهايى پيدا كند. در گفتگوى پيامبران با خدا مانند گفتگوى حضرت موسى(ع) با خدا و يا مباحث و گفتگوهايى كه ميان پيامبران با افراد اجتماع خود داشته اند، همواره به اين ظرافت و حُسن رفتارى توجه داشته اند. بيان اين نمونه هاى عينى و ملموس از ادب قرآنى ـ اسلامى مى تواند بهترين راه شناسايى معيارهاى ارتباط اجتماعى در قرآن باشد.

ادب سلام و تحیت

از جمله آداب قرآن مى توان به مسأله تحيت و سلام اشاره كرد. قرآن ادب را در اين مى بيند كه كسى اگر سلام گفت ادب آن است كه به نحو بهترى پاسخگويى تحيت او باشيد; خداوند مى فرمايد: «وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّة فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَآ أَوْ رُدُّوهَآ; (نساء/86) هنگامى كه به شما سلام مى كنند پس به بهتر از آن پاسخ دهيد يا همان را در پاسخ آنان بگوييد.

از ديگر آداب در رفتار آن است كه هنگامى كه زن راه مى رود به حيا و پسنديده رفتار نمايد و گام بردارد; خداوند مى فرمايد:«فَجَآءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِى عَلَى اسْتِحْيَآء;(قصص/ 25) پس يكى از دو دختران شعيب به سوى موسى آمد در حالى كه بر آزرم و حيا گام بر مى داشت.»

ادب در خانواده

يكى از آداب اجتماعى «ادب در خانواده» به عنوان يك اجتماع كوچك است. بى گمان مى توان اين ادعا را داشت كه رعايت ادب در خانواده ريشه ادب اجتماعى كلان است. تأكيد در شيوه ى رفتارى افراد خانواده به عنوان زير ساخت جامعه از اين جا برخاسته است; از اين رو، اسلام و قرآن نيز بر تأديب افراد خانواده و تبيين ظرافت هاى عملى افراد آن آموزه هاى دستورى، اخلاقى و ادبى دارد كه مى توان از چگونگى اذن و اجازه فرزندان در اوقات سه گانه و نيز احترام به پدر و مادر به عنوان نمونه ياد كرد. خداوند درباره احترام و ادب به پدر و مادر مى فرمايد: «وَبِالْوَ لِدَيْنِ إِحْسَـنًا; (اسراء/ 23) در اين آيه خداوند مسأله ى نيكوداشت پدر و مادر را پس از مسأله ى توحيد خدا واجب ترين واجبات بر شمرده است; چنان كه مسأله عقوق را پس از شرك ورزيدن به خدا از بزرگترين گناهان كبيره است، و به همين جهت اين مسأله را پس از مسأله توحيد و قبل از ساير احكام نام برده و اين نكته را نه تنها در آيات متذكر شده، بلكه در موارد متعددى از كلام خود همين ترتيب را به كار بسته است.

در سوره انعام پيرامون تفسير آيه 151 همانند آيه ى اسراء، رابطه عاطفى ميان پدر و مادر از يك سو و ميان فرزندان از سوى ديگر از بزرگترين روابط اجتماعى دانسته است كه قوام و استوارى جامعه ى انسانى بدان هاست; و همين وسيله اى است طبيعى كه زن و شوهر را به حال اجتماع نگه داشته و نمى گذارد از هم جدا شوند. بنابراين، از نظر سنت اجتماعى و به حكم فطرت، لازم است انسان پدر و مادر خود را احترام كند و به ايشان نيكويى نمايد; زيرا اگر اين حكم در اجتماع جريان نيابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله بيگانه را بكنند به طور قطع آن عاطفه از ميان رفته و شيرازه ى اجتماع به كلى از هم مى گسلد.

اين توجه و احترام به ويژه در هنگام كهولت پدر و مادر بيشتر مورد توجه قرآن است، هر چند كه اجراى آداب در همه حال ضرورى و لازم است ولى در اين زمان از حساسيت بيشترى برخوردار است.

خداوند مى فرمايد: «إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا;(اسراء/ 23) در بزرگسالى نبايد به آنان آخ گفت و آنان را با گفتار خويش رنجاند و يا با داد زدن و درشتى با آنان سخن گفت; زيرا در اين دوران سخت ترين حالات را دارند و بيشتر نيازمند كمك و احسان فرزندان خويش هستند. اين آيه نمى خواهد حكم را منحصر به دوران پيرى ايشان نمايد بلكه مى خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعايت احترام تام ايشان در معاشرت و سخن گفتن با ايشان را بفهماند. حتى قرآن بيان مى دارد كه اين ادب چگونه بايد باشد; «وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِ;(اسراء/ 24) پر و بال گستردن كنايه از مبالغه در تواضع، خضوع و فروتنى به زبان و عمل است در حقيقت پدر و مادر بفهمند كه فرزندان خود را در برابر ايشان خوار داشته و به آنان مهر و محبت دارند.[1]

خداوند درباره ادب گفتار مى فرمايد كه با ديگران به نيكوترين حال سخن گويد و خوش زبان باشيد و با آنان سخنان درشت نگوييد: «وَ قُل لِّعِبَادِى يَقُولُواْ الَّتِى هِىَ أَحْسَن ;(اسراء/ 53) به بندگانم بگو سخنى كه بهتر است بگوييد». و حتى در مقام جدال مى فرمايد: «وَ جَـدِلْهُم بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن ;(نحل/ 125) با آنان به نيكوترين وجه مجادله و بحث كن».

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا