اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

قدرت تسخیرگری انسان

بسم الله الرحمن الرحیم

تسخیر و رام کردن می تواند در ساختار اعتبارات یا تکوینات انجام شود؛ به این معنا که گاه شخصی دیگری را به اجبار و اکراه به تسخیر و استخدام خویش در می آورد که بردگی از مصادیق آن است؛ و گاه دیگر نوعی سلطه تکوینی برای شخص بر اشخاص انسانی یا غیر انسانی است؛ چنان که سلطه انسان بر غیر انسان از همه موجودات هستی از فرشتگان تا جنیان تا حیوانات و گیاهان و جمادات از مصادیق تسخیر تکوینی است.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، نوع دوم از تسخیر که تسخیر تکوینی است، بستگی به ظهور اسماء الله در انسان دارد به گونه ای که هر چه انوار صفات الهی در انسان ظهور یابد یا به تمامیت ظهور خویش نزدیک تر شود، به همان اندازه در مقام خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری می تواند تصرفات تکوینی در کائنات داشته باشد. بر همین اساس، تصرفات تکوینی چهارده معصوم علیهم السلام به سبب مظهریت تمام این چنین است تا جایی که فرشتگان نیز تحت تسخیر آنان قرار دارند و به عنوان کارگزاران در استخدام و خدمت ایشان هستند.

بنابراین، تصرفات تکوینی اولیای الهی بستگی به میزان ظهور اسمی اسمای الهی در آنان دارد و هر چه شمار این اسمای ظاهر بیش تر باشد، دایره تصرفات تکوینی آنان نیز بیش تر می شود؛ چنان که هر چه این ظهور اسمایی از نقص به تمام خویش نزدیک شود، قدرت تصرف تکوینی افزایش می یابد تا جایی که به «اماته و احیاء» در ساختار سنت الهی ماذون برای خلیفه الله می رسد.

تسخیر تکوینی هستی برای انسان

بر اساس آموزه های قرآنی، همان گونه که خدا به عنوان خالق هستی و رب العالمین بر هستی مالکیت و سلطه تسخیری دارد و به فرمان الهی عمل می کند(هود، آیه 44؛ فصلت، آیه 11؛ اانشقاق، آیات 1 و 2؛ روم، آیه 25؛ حج، آیه 65)، خدا انسان را چنان آفریده تا بر بسیاری از مخلوقات به طور فطری برتری داشته باشد(اسراء، آیه 70)؛ زیرا نفس انسانی چیزی جز روح الهی دمیده شده در کالبد انسانی نیست.(ص، آیه 72) بنابراین، از نظر کرامت و فضلیت در برترین جایگاه قرار می گیرد تا بر بسیاری از آفریده های الهی سلطه تکوینی داشته باشد.(اسراء، آیه 70)

بر اساس گزارش های قرآنی و واقعیت های موجود و حقایق برهانی، به اذن و سنت الهی، آسمان ها و زمین و آفریده های درآن تحت تسخیر تکوینی انسان هستند.(لقمان، آیه 20) بنابراین، انسان به سادگی و آسانی می تواند در آفریده های زمینی تصرفات تکوینی داشته باشد و آنان را به استخدام خویش در آورد و برای اهداف خویش به کار گیرد و تغییرات تکوینی در آنها ایجاد کند و به استعمار الارض و رام کردن حیوانات بپردازد و زمین و آفریده های آن را برای مقاصد خویش استفاده کند.(همان؛ هود، آیه 61)

البته سطح گستردگی یا عمق و ژرفای تصرفات تکوینی بستگی به سطح و میزان ظهور اسمای الهی در شخص انسان دارد؛ پس هر کسی از نظر اسمی توانسته باشد، اسمای بیش تری را در خویش ظهور دهد و از «عیب» خویش بکاهد به همان میزان دایره تصرفات تکوینی او در مخلوقات بیش تر می شود تا جایی که فراتر از جمادات در گیاهان بلکه در حیوانات بلکه در جن بلکه فراتر در فرشتگان تصرفات تکوینی داشته و آنان را به استخدام و سلطه تسخیری خویش در آورد. هم چنین از نظر قرآن، عمق و ژرفای تصرفات انسان در آفریده ها موجود در آسمان ها و زمین نیز بستگی به میزان تمامیت هر اسم ظاهر دارد؛ پس هر چه از نقص به تمام نزدیک باشد، عمق این تصرفات تکوینی نیز بیش تر می شود. بر این اساس، انسان هایی که اسمای الهی را در تمامیت کمالات آن ظهور داده و توانسته باشند مثلا صد یا هزار اسم الهی را ظهور دهند یا همه این اسمای الهی را در تمامیت دارا باشند، به عنوان «کامل تمام» و «متاله» و خدایی شدن، می توانند تمام تصرفات تکوینی را داشته باشند که خلیفه الله دارا است.

بر اساس گزارش های قرآنی، حضرت آدم(ع) به سبب تفضل خاص الهی و تعلیم خاص همه اسمای الهی را به عنوان دارایی به دست آورده بود تا جایی که همه فرشتگان به او سجده اطاعت بردند و سلطه تسخیری او را پذیرفتند.(بقره، آیات 30 تا 34)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، هر انسانی می تواند به چنین مقام و منزلت خلافت الهی برسد و راه آن حرکت و سیر و صیرورت در ساختار صراط مستقیم هدایت فطری عقلی و نقلی وحیانی و تحقق عبودیت کامل است که او را به چنین مقام و منزلت خلافت الهی به سبب ظهور انوار صفات اسمای الهی و تحقق اسمی آن در ذات انسان است. در چنین شرایطی است که انسان به عنوان مظهر اسمای الهی در جایگاه خلیفه الهی قرار می گیرد و به عنوان مظهریت در ربوبیت و پروردگاری، تصرفات تکوینی و تسخیری خواهد داشت.(بقره، آیات 21 و 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79)

تسخیر عام و خاص در ساختار خلافت عام و خاص

از گزارش های قرآنی این معنا به دست می آید که نوعی تسخیر عام نسبت به آفریده ها برای همه انسان ها است که تسخیر تکوینی عمومی است.(لقمان، آیه 21)

البته از آیه 70 سوره اسراء این معنا به دست می آید که فرزندان آدم از چنین  تسخیر عام برخوردار هستند؛ زیرا کرامت و فضلیتی که خدا برای فرزندان آدم(ع) قرار داد، چنین اقتضایی داردغ اما از همین آیه دانسته می شود که فرزندان آدم(ع) بر خلاف حضرت آدم(ع)، نسبت به همه هستی فضلیت و برتری ندارند، بلکه برخی از آفریده ها از دایره سلطه کرامتی و تسخیری فرزندان آدم بیرون است.(اسراء، آیه 70)

به نظر می رسد که برای فضلیت یابی نسبت به دیگر از آفریده ها لازم است تا فرزندان آدم(ع) گامی بردارند؛ زیرا آن چه برای همه انسان ها ثابت است، تسخیر تکوینی در قالب خلافت عمومی نسبت به اکثریت آفریده ها است؛ اما اگر بخواهند نسبت به همه هستی سلطه تسخیری داشته باشند، لازم است تا در جایگاه خلافت خاص قرار گیرند که این جز با ظهور اسمایی از طریق صراط مستقیم عبودیت نیست. از همین روست که بر اساس گزارش های قرآنی، پیامبران(ع) به ویژه پیامبر اکرم(ص) از چنان جایگاهی بلند در خلافت الهی برخوردار شده که «ما سوی الله» تحت تسخیر تکوینی و مظهریت ربوبیت ایشان بوده اند؛ زیرا ایشان در عروج و صعود کمالی به «قاب قوسین او ادنی»(نجم، آیات 8 و 9) دست یافت که «تدلی» و «دنو» بیش تر از برای هیچ آفریده ای شدنی نیست.

همین سلطه تسخیری در خلافت الهی خاص است که چهارده معصوم(ع) را در جایگاه بلند مظهریت ربوبی قدرت تصرف در «ماسوی الله» را می دهد.

بنابراین، اگر در آیه 70 سوره اسراء کرامت و فضلیت فرزندان آدم(ع) بر بیش تر آفریده ها مطرح است، این در ساختار خلافت عمومی است که به طور فطری انسان به سبب دارایی «روح الله» بر بسیاری از آفریده های به ویژه زمینی و آسمانی سلطه دارد و آنان برایش خلق شده و تحت تسخیر تکوینی او قرار دارد(لقمان، آیه 20)؛ اما وقتی انسان به خلافت الهی خاص به تفضلات الهی می رسد از چنان کرامتی برخوردار می شود که همه «ما سوی الله» تحت تسخیر تکوینی او قرار می گیرند و همگی به سجده بر او مامور می شوند.

البته ممکن است که به ظاهر برخی از آفریده در مقام اعتبار تمرد و طغیان کنند و تسخیر را نپذیرند که بر اساس گزارش های قرآنی چنین چیزی تنها برای «جن» است؛ زیرا این آفریده ها همانند انسان دارای اراده و حق انتخاب در کفر و ایمان است(ق، آیه 65)، اما با این حال، همین جن نیز از نظر تکوینی تحت سلطه انسان و تسخیر اوست، چنان که فرشتگان هستند؛ اما تمرد و طغیان شیاطین جنی هرگز به معنای آن نیست که سلطه تسخیری تکوینی وجود ندارد، بلکه هم چنان جن تحت تسخیر تکوینی انسان قرار دارد حتی اگر هم چون شیری غرش و تمرد ظاهری کند، اما همین شیاطین جنی به تازیانه خلیفه الهی حتی در ظاهر نیز تحت تسخیر انسان قرار می گیرند و به اجبار و اکراه در کنار سلطه تکوینی، مطیع خلیفه الله می شوند؛ چنان که شیاطین جنی در زمان حضرت سلیمان(ع) به تسخیر او در آمده و کارهای خدماتی و عمرانی برایش انجام می  دادند و در استخدام آن حضرت بودند.(سباء، آیه 12 و 13)

در روایات است که پیامبر(ص) فرمود: اسلم شیطانی بیدی؛ شیطان من به دست من تسلیم شد. در روایتی دیگر آمده است: آمن شیطانی بیدی؛ شیطان من به دست من ایمان آورد. بر اساس روایت نخست، تسلیم شدن جن شیطانی آن حضرت(ع) که مامور گمراهی آن حضرت بود، بیانگر سلطه تسخیری آن حضرت(ص) در مقام خلافت الهی همانند حضرت سلیمان نبی(ص) است؛ اما بر اساس روایت دوم این سلطه چنان است که جن شیطانی دست از شیطنت برداشته و خود به مومنان پیوسته  و جمع میان پذیرش سلطه تکوینی و سلطه اعتباری کرده است؛ یعنی ولایت تکوینی و ولایت تشریعی آن حضرت (ص) را پذیرفته است.

از نظر  آموزه های وحیانی قرآن، انسان بر جن همانند دیگر آفریده سلطه دارد؛ و هیچ سلطه ای برای جن بر انسان نیست؛ مگر آن که خود انسان بر خلاف سنت الهی، سلطه تکوینی خویش را کنار گذارد و اجازه دهد تا شیطان بر بخشی از ابعاد وجود او سلطه یابد و او را به فرمان خویش در آورد و رام کند و بر گردن آن «حنک» و افسارگذارد و با وحی شیطانی او را به هر سوی خواهد ببرد و برده و بنده خویش سازد.(ابراهیم، آیه 22؛ اسراء، آیه 62؛ انعام، آیه 121)

از نظر قرآن، در میان خود انسان ها بلکه حتی میان پیامبران نیز به حکمت الهی، نوعی تفضیل و برتری برای برخی است؛ چنان که مردان را بر زنان تفضیل داده شده تا مسئولیت امنیت جانی و اقتصادی زنان را تحقق بخشند.(نساء، آیه 34) بنابراین، تسخیر برخی از انسان ها نسبت به برخی دیگر در راستای تامین معیشت و ایجاد بستر لازم برای معاش دنیوی است.(زخرف، آیه 32)

بنابراین همان گونه که در ساختار هستی، انسان بر سایر آفریده های سلطه تسخیرتکوینی دارد، هم چنین سلطه تسخیر تکوینی برای برخی از انسان ها نسبت برخی دیگر است که این نوعی نظام اجتماعی در ایجاد معاش دنیوی است.(همان)

تسخیر تکوینی و تصرفات در سایه تسلیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان ها در سایه تسلیم و گردن نهادن و اطاعت و انقیاد و فرمانبرداری و سرسپردگی به خدا است که در مقام خلافت خاص الهی قرار می گیرد و می تواند تصرفات تکوینی در ما سوی الله داشته باشد. پس هر چه انسان در عبودیت و تسلیم قوی تر باشد، به همان میزان به سبب همانندی به خدا و «متاله» و خدایی شدن و رنگ خدایی یافتن(بقره، آیه 138) مظهریت ربوبیت و پروردگاری دارد و می تواند تصرفات تسخیری و تکوینی داشته باشد.

بر اساس گزارش های قرآنی، حضرت داود (ع) و سلیمان(ع) به تفضل و خلافت خاص الهی به جایی رسید که کوه ها، بادها، پرندگان، چرندگان، درندگان، جنیان حتی شیاطین، به تسخیر آنان در آمدند و در خدمت و استخدام او بودند.(انبیاء، آیات 79 تا 81؛ ص، آیات 17 تا 19 و 34 تا 36؛ نمل، آیات 39 و 40؛ سباء، آیه 10 تا 14)

از نظر قرآن، هر چه انسان در سایه تسلیم و عبودیت به خدایی شدن نزدیک تر شود به همان میزان سلطه و کیفیت تسخیر و تصرفات تکوینی او بیش تر و قوی تر و گسترده تر می شود تا جایی که همه ما سوی الله در خدمت او بوده و می تواند احیاء و اماته بلکه «خلقت» داشته باشد و چیزهایی را بر اساس سنت و قوانین و در چارچوب اذن الهی بیافریند.(آل عمران، آیه 49؛ مائده، آیه 110)

از نظر آموزه های قرآنی، شفا و درمان بیمارها، تصرفات تکوینی حتی در انسان ها، اخبار غیب، آگاهی و علم به امور نهان هستی و ملکوت و مانند آنها در ساختار همین تسخیرگیری است که برای اولیای الهی و خلفای خدا تحقق می یابد.(همان) بنابراین، هر کسی بخواهد به مقام تسخیرگری به جایی برسد که حتی فرشتگان تحت سلطه تسخیری و به استخدام و خدمت او باشند، می بایست در مقام تسلیم الهی به جایی برسد که خدا همه هستی را تسلیم او کند. بسیاری از اولیای الهی که دارای انواع کرامت ها هستند از همین ساختار تسلیم و اطاعت و عبودیت به خلافت الهی رسیده و مظهریت در ربوبیت یافته و تصرفات تکوینی در کائنات داشته و دارند.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان به عنوان اشرف و اکرم آفریده های الهی، دارای قدرت شگرف نفس است که اگر به ظهور و فعلیت در سایه هدایت فطری عقلی و نقلی وحیانی برسد و رشد کامل یابد در مقام مظهریت از خدا می تواند تصرفات تکوینی داشته باشد و همه کس و همه چیز را به سلطه تسخیری خویش در آورد. این توانایی است که بسیاری از مردم از آن بی بهره هستند تا جایی که علامه طباطبایی می فرماید: «من سی سال در عوالمی سیر می کنم که مردم بالکل از آن بی خبر هستند.» در همین دوران ما کسانی بودند که دارای تصرفات در کائنات هستند و می توانند کارهایی را انجام دهند که بس شگفت انگیز است. بنابراین، باید انسان ضمن معرفت به نفس خویش بتواند رب و پروردگاری خویش را که در نفس او ظهور یافته بشناسد و از آن نفس مظهر ربوبی الهی بهره گیرد و در کائنات و ما سوی الله تصرف کند. اگر انسان به چنین مقام و منزلت نرسد روزی می رسد که حسرت و افسوس خواهد خورد که چرا خودش را نشناخت و از توانایی نفس خویش بهره نبرده و به مقام مظهریت نرسیده است؛ اما روزی که حسرت سودی ندارد؛ زیرا اگر انسان اسمای الهی و انوار صفات آن را در خویش ظهور نداده باشد، در ظلمات دوزخ گرفتار خواهد شد و از بهشت قرب و رضوان الهی نیز محروم می شود. از نظر قرآن بسیاری از مردم نور فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده و فتیله آن را چنان پایین کشیده و به خبت رسانده اند که گویی نوری ندارد.(شمس، آیات 7 تا 10)این گونه است که به سطح انسان بلکه حیوان و نبات و جماد سقوط کرده است.(اعراف، آیه 179)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا