سیاسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنی

جهانی شدن و جهانی سازی با کدام اندیشه؟

مفاهيم جهاني شدن و جهاني سازي از جمله مهمترين مباحث روز دنيا است و كشورهاي مختلف هر كدام براساس جهان بيني و رويكرد فرهنگي خود به گونه اي متفاوت اين مقوله ها را تفسير و تبيين مي كنند.

اينكه واقعا كدام انديشه در اوضاع كنوني ظرفيت جهاني شدن و جهاني سازي را دارد كه هم پشتوانه عقلي و منطقي داشته و هم با فطرت انسانها منطبق باشد، موضوع اين نوشتار است كه نويسنده در اين رابطه به تشريح انديشه اسلام و ظرفيت هاي دروني آن براي جهاني شدن و جهاني سازي پرداخته است. اميد است مورد استفاده خوانندگان محترم قرارگيرد.
لزوم باز خواني فرهنگ خودي
عصر كنوني، عصر جهاني سازي است. عصري كه در آن، چارچوب هاي مفهومي، معنايي، آدميان را در بافتي همسان فرو برده، فشرده ساخته و عينيت بخشيده است. نظام فرارسانه، آگاهي را همسايه ديوار به ديوار كرده و جغرافياي معرفتي افراد را به هم نزديك نموده است. جهان از پراكندگي به درآمده و دهكده جهاني يا دنياي مجازي فراجغرافيايي نمودي عيني و واقعي يافته است به گونه اي كه واقعيت مجازي از خود واقعيت در انسان مؤثرتر و در روند تحولات تأثيرگذارتر است.

فرهنگ هاي كلان و خرده فرهنگ ها به هم نزديك شده و در پي يافتن مشتركات و كاهش تفاوت ها گام برمي دارند. البته مقاومت هايي نيز با همسان سازي و يكسان سازي مي شود كه امري طبيعي و مفيد است ولي هرگز اين مقاومت ها نمي بايست واكنش خشونتي به خود گيرد.
بهترين راهكار در اين عرصه رقابت فرهنگي، نگاه به «درون» و يافتن توانايي ها و استعدادهايي است كه در فرهنگ «خودي» وجود دارد تا با يافتن ساز و كارهايي آن چه را كه استعداد جهاني شدن را دارد به عرصه جهاني سازي وارد سازيم.
همين امر ما را بر آن مي دارد تا با نگاهي به «درون»، تعريفي مجدد از «داشته هاي خويش» داشته باشيم. در اين بازيابي ها و بازانديشي ها، نوعي دلبستگي و احساس رضايت و يا امتناع در انسان پديد مي آيد ولي بايد همواره در عرصه رقابت خو را نباخت و فعالانه نه منفعلانه با آن روبه رو شد.
يكي از بازانديشي ها و بازيابي ها در آنچه داريم، تلقي و تفسير ديگري از مهدويت و نظريه وظيفه و انتظار فعال است. امري كه بن مايه اصلي انديشه شيعي و اسلامي به يك معنا است كه در جاي ديگر بدان خواهيم پرداخت.
جهاني شدن و جهاني سازي به عنوان يك فرايند طبيعي و يك طرح سامانمند با سياست هاي مشخص براي بسياري از انديشمندان از نظر ماهوي داراي ابهام است. برخي فرايند جهاني شدن را كمال و بالندگي به شمار نمي آورند بلكه فرايندي مي دانند كه جهان را به سوي نابودي مي كشاند. از اين رو واكنش هاي تندي در برابر اين مقوله از خود نشان مي دهند؛ با آن كه مي دانند كه يك فرآيند طبيعي هرگز به صورت هميشگي ايستايي پيدا نمي كند بلكه روند و سير حركتي خويش را به سوي كمال مطلوب خود پي مي گيرد؛ تنها كاري كه به نظر مي رسد اينان مي كوشند آن را انجام دهند كاهش سرعت و يا پديدآوري درنگ در مقطع زماني است تا دست كم زمان بروز فاجعه- از نظر ايشان- به تأخير افتد.
بخشي از صاحب نظران ضمن نقد نظريه از لحاظ فلسفي، جهاني شدن را يك فرآيند طبيعي مثبت و سازنده ارزيابي كرده و مقاومت در برابر آن را امري بيهوده تلقي مي نمايند. با اين همه توجه مردم را به مقوله جهاني سازي جلب كرده و بر اين باورند كه بايد با بررسي علل و عوامل مؤثر در جهان به ويژه «جهان انساني» سازوكارها و سياست اجرايي خاصي را پيش گرفت تا جهاني شدن موافق و متعادل با خواسته ها و نيازهاي انساني باشد.
مشكل اساسي بسياري از انديشمندان ناديده گرفتن دو مقوله جهاني شدن و جهاني سازي است. مترادف و برابر گرفتن دو واژه كه داراي بار مفهومي متفاوتي است، درك درست از آن ها را دشوار نموده به گونه اي كه موضع نادرستي نيز در برابر آنان اتخاذ كرده اند.
بي گمان گام نخست در موضع گيري مي بايست پس از درك و فهم درست از مقوله مورد بحث و مناظره باشد. از ظاهر بسياري از نوشتارهايي كه در اين باب نوشته شده، چنين برمي آيد كه دو مقوله به خوبي درك و فهم نشده است؛ از اين رو طيف بزرگي از صاحب نظران مسايل بين المللي ضمن موضع گيري تند در برابر نظريه، از نظر عيني نيز پديده را چالش آور تلقي كرده و اذعان نموده اند كه جهاني شدن به دليل تمايل جدي به همسان سازي فرهنگي و اجتماعي زيانبار و خطرآفرين است.
بي توجهي به دو مقوله «شدن» و «سازي» نسبت به جهان تركيب متناقضي را فراروي آنان قرار داده به گونه اي كه چاره اي از واكنش تند در برابر اين پديده از خود نمي بينند. اگر مفاهيم به خوبي روشن مي شد، نه تنها با اين پديده ها به اين گونه واكنش نشان داده نمي شد بلكه در راستاي رسيدن به برخي از مؤلفه هاي آن خود آستين بالا مي زدند و در مسير تحول و دگرگوني خود پيش قدم مي شدند.
مفهوم جهاني شدن
مفهوم جهاني شدن همان گونه كه گذشت يك فرآيند طبيعي است كه مي توان از آن به جبر تاريخي نيز تعبير كرد. به هر حال جهان در حال «شدن و دگرگوني» است و هرگز داراي حالت ايستايي نيست. «پويايي» و دگرگوني در ذات جهان و همه پديده هاي مرتبط و به ويژه داخل آن وجود دارد. اختلاف دو دسته از انديشمندان در خوش باوري و بدباوري ايشان نهفته است. آنان كه به آينده خوش بين نيستند و فلسفه اي را برگزيده اند كه جهان را براي ايشان به گونه اي تبيين مي كند كه به سوي نيستي، بدي و زشتي و پليدي مي رود. آنان از هرگونه تحول ترس دارند و در برابر آن مقاومت مي كنند، از اين رو چاره انديشي مي كنند تا به نظر خودشان دست كم از سرعت دگرگوني و نيستي بكاهند و دمي حركت را باز دارند.
در برابر ايشان، در آن سوي ديگر گروهي ديگر بر اين باورند كه اين شدن همواره به سوي كمال و بالندگي است؛ هرچند كه در برخي از زمان ها و مكان ها با چالش روبه رو است ولي در عموم و كل «شدن كمالي» در حال تحقق است. اين نظر خوش بينانه فلسفه بسياري از مردم به ويژه دينداران است؛ آنان نه تنها در «روز پسين» و فرداي رستاخيز «شدن كمالي» را مي بينند و به آن باور دارند، بلكه در همين دنيا و در پايان آن چه پايان تاريخ نيز گفته اند، انتظار كمال را مي كشند كه در آن فرد و جامعه انساني به كمال مطلوب خود مي رسد و در همين دنيا منجي خواهد آمد و زمام امور هستي را در يك جامعه جهاني با مؤلفه هاي عدالت فراگير و توسعه و رفاه عمومي به دست خواهد گرفت.
اينان به «جهاني شدن» باور تام و تمام دارند و آن را به عنوان يك اميد و روزنه اي براي ادامه بقا و انجام وظيفه پيش روي خويش گشوده اند، درحالي كه زمانه هرگونه ناملايمات را براي آنان فراهم آورده ولي اميد به كمال و تعالي انسان و جامعه بشري آن را شاد و باانگيزه نموده است.
جهاني سازي
مفهوم ديگري كه مطرح است، جهاني سازي است. جهاني سازي ديگر يك فرايند طبيعي نيست بلكه يك پروژه و طرحي است كه از سوي عوامل بيروني صورت مي گيرد. در اين جا سياست ها و برنامه هاي خاص انديشيده مي شود تا به صورت امري جهاني و فراگير درآيد. جهاني سازي مي تواند در بخش هاي مختلف و گوناگوني چون تجارت، فرهنگ، دين، تمدن و هرچيز ديگر صورت گيرد. در اين جا اين مسئله مطرح است كه امكان جهاني شدن براي بسياري از پديده ها فراهم است، و فرد يا افرادي بايد با برنامه ريزي دقيق و اجراي ساز و كارها و سياست هاي اجرايي خاص آن چيز را به صورت يك امر جهاني درآورند.
فلسفه خاص انديشه جهاني سازي از آن جا سرچشمه مي گيرد كه توانايي و استعداد امكاني تحقق جهاني شدن را در پاره اي از پديده ها مي بينند. وجود اين توانايي و امكان، اين انديشه را در ذهن انسان برمي انگيزد تا آن را جهاني سازي كند و به يك مقوله جهاني تبديل كند.
جهاني شدن از نظر ارزشي فاقد هرگونه ارزشي است؛ و انسان نمي تواند در برابر خوب و بد بودن «شدن» داوري كند. اما جهاني سازي از آن جا كه يك برنامه و طرح انساني است مي تواند مورد داوري ارزشي قرار گيرد. به اين معنا كه مي توان پرسيد كه آيا جهاني سازي دمكراسي خوب است يا بد؟ آيا جهاني سازي دين خاص يا فرهنگ خاص خوب است يا بد؟ چون همسان سازي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي يا ديني واكنش هايي را از سوي فرهنگ ها، اجتماعات و اديان ديگر برمي انگيزد. واكنش هاي جدي اي كه گاه همراه با خشونت و مقاومت هاي فيزيكي است. جنبش ها و حركت هاي مغاير و متناقص جهاني سازي با هويت هاي فرهنگي- ديني و يا قومي- نژادي و غيره خود را نمود مي دهد.
بي گمان هرگونه نفي و اثبات مطلق مقوله جهاني سازي نادرست است. بنابراين بايد در هر مورد با توجه به خود موضوع تصميم و واكنش مناسب را گرفت. به ويژه آن كه اسلام خود نه تنها داعي جهاني شدن را دارد بلكه برنامه هاي عملي براي جهاني سازي نيز پيش بيني كرده است.
جهان گرایی دین اسلام

قرآن بر اين نكته تأكيد دارد كه اسلام قابليت جهاني شدن را دارد و اصولاً برنامه اي نيز براي جهاني سازي آن تهيه و تنظيم كرده است. جهاني بودن اسلام در قرآن مورد تأكيد است «ان هو الا ذكري للعلمين؛ (انعام/90) اين، قرآن، جز تذكري براي جهانيان نيست.» از سويي اين فلسفه را نيز در مؤمنان انگيخته است كه در يك سير و فرآيند تاريخي اسلام جهاني خواهد شد و اين جهاني شدن امري گريزناپذير است. از سوي ديگر براي جهاني سازي برنامه هايي را در اختيار مؤمنان قرار داده است تا اقدام به جهاني سازي دين كنند.
بنابراين قرآن و اسلام نه تنها موافق جهاني سازي هستند بلكه خود به عنوان يك مدعي جهاني سازي و جهاني شدن است. به اين معنا كه اسلام خود رقيب مهم و پويا و زنده اي براي برنامه هاي جهاني سازي ديگران است و مقاومت و واكنشي كه در برابر ديگران از خود نشان مي دهد نه به خاطر مخالفت با اصل مقوله جهاني سازي و جهاني شدن بلكه در برابر «موضوع» و پديده اي است كه مي بايست جهاني شود. در حقيقت اين خود دستوري براي جايگزين شدن به جاي پديده ها و مقولات ديگري است كه مي كوشد به عنوان يك برنامه جهاني جانشين آن شود و يا با عنوان يك رقيب سد راه او قرار گيرد.
گزاره هاي قرآني چنان چه خواهيم ديد براساس نگرش جهاني شدن است و آموزه هاي آن سياست هاي اجرايي است تا به صورت يك امر جهاني خود را جايگزين نمونه هاي رقيب نمايد. برنامه ها و ساز و كارهاي قرآن براي جهاني سازي اسلام در طول تاريخ ادامه داشته است؛ هرچند كه فراز و نشيب هايي را طي كرده و اوج و فرودهايي داشته است.
حركت جوامع اسلامي به سوي تشكيل و تحقق عيني «جهان اسلامي» و همگرايي، همسان و يكسان سازي فرهنگي-اجتماعي راهبرد اساسي آنان بوده است.
به نظر مي رسد ظرفيت هاي انديشه اسلامي براي جهاني سازي بسيار زيادتر از هر دين و انديشه و برنامه ديگري است؛ چه اين برنامه ازسوي اديان رقيب مطرح شده باشد و چه از سوي سياستمداران و فيلسوفان اجتماعي، به ويژه آن كه برخي از اديان نه تنها داعي جهاني شدن ندارند بلكه هيچ گونه برنامه اي را در آموزه هاي خود پيش بيني نكرده اند. به خلاف آن، اسلام با گزاره هايي چون مهدويت و بيان ساز و كارهاي متعددي مي كوشد تا اقدام به جهاني سازي فرهنگي- ديني نمايد، و در اين راه از هيچ كوششي كوتاهي نمي كند.
آنچه تفاوت و تمايز ميان جهاني شدن و جهاني سازي را تقويت مي كند يك مسئله محوري در نحوه تحقق آن است. در جهاني سازي، نظامي از دانش و عقايد وجود دارد كه عمل به تصرف درآوردن و تسخير و دگرگوني «مناطق ديگر» به واسطه آن تحقق مي پذيرد. موسسات فرهنگي و مجموعه اي از نظريه ها و سياست هاي علمي و اجرايي به كمك انديشمندان وابسته به سامان دهندگان جهاني سازي اين مسئوليت را دارند تا «ديگري» را دگرگون كنند و زمينه هاي جايگزيني فراهم آورده و يك مجموعه همسان و هماهنگ پديد آورند.
ولي در جهاني شدن هيچ پروژه از پيش تعيين شده اي وجود ندارد، بلكه اگر عامل بيروني مؤثري وجود داشته باشدتنها به عنوان يك عامل تكويني و طبيعي مطرح است. در جهاني شدن عامل غيرطبيعي، به عنوان فشار از بيرون مفهوم خاصي پيدا نمي كند و مقاومت در نهايت و در يك روند و فرايند طبيعي چه كوتاه يا دراز از ميان رفته و يا به شدت كاهش مي يابد به گونه اي كه نمي توان فشاري را احساس كرد گويي حركت جبري براي تحقق آن يك عامل دروني است.
اما در جهاني سازي فشار عامل بيروني نه تنها غيرطبيعي است و خود را به خوبي نشان مي دهد بلكه تنش زا و چالش انگيز نيز است. واكنش ها و مقاومت ها در برابر آن امري طبيعي است چون در جهاني سازي عموماً يك روند خلاف رويه و طبيعت در پيش گرفته مي شود كه خود واكنش برانگيز و تنش زاست. البته اين مسئله عموميت و كليت ندارد ولي اكثريت دارد و در بيشتر موارد و مصاديق چنين حالت هايي پديد مي آيد.
قائلان به جهاني سازي مي كوشند تا با تصرف «مناطق ديگر» چه فرهنگي، چه اقتصادي و يا هر چيز ديگر آن را با فرهنگ، اقتصاد و هر چيز ديگر خود همسان سازي كنند.
ساز و كارهاي تحقق طرح جهاني سازي فرهنگ اسلام
ساز و كارهاي جهاني سازي در عصر فن آوري و دنياي فرا رسانه اي بسيار بيش از پيش فراهم است از اين رو بايد با توجه به فن آوري روز و بهره گيري كامل از آن انديشه فوق را به اجرا درآورد. درك درست و واقع بينانه از اوضاع جهان و توانمندي هاي بالقوه و بالفعل مي تواند، در اين امر ما را ياري رساند. بي گمان در عصر شبكه هاي ارتباطي اگر نيازهاي جوامع مورد توجه قرار نگيرد و اصل سرعت در ارايه اطلاعات مورد توجه واقع نشود، به زودي عرصه بر مؤمنان و قرآن باوران تنگ خواهد شد؛ در عصري كه زبان گفتاري و نوشتاري جاي خود را به زبان نمايش فيلم و ابزارهاي ديگر داده است، عدم توجه به اين عرصه ها جا را براي ديگران و فرهنگ هاي ضداسلامي باز خواهد كرد. بنابراين ضروري است تا با بازنگري اساسي در نظريه ها و ساز و كارها و سياست هاي اجرايي راهبردهاي بنيادين قرآن را به جهان عرضه داشته و آن را جهاني سازيم تا فرهنگ غالب و چيره گردد چنان چه قرآن و اسلام دين جهاني و چيره است: «و انزلنا اليك الكتب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتب و مهيمنا عليه؛ (مائده/ 48) و ما اين كتاب (قرآن) را به حق به سوي تو فرو فرستاديم، در حالي كه تصديق كننده كتابهاي پيشين و حاكم بر آنهاست.» اگر چنين نكنيم از گردونه رقابت جهاني فرهنگ سازي جهاني بيرون خواهيم شد.
به نظر مي رسد بايد در عرصه رقابت جهاني در انديشه سازماندهي و ساماندهي باشيم تا چنان چه رهبر فرزانه انقلاب فرمودند: جنبش پاسخ به پرسش ها و توليد نظريه و انديشه به راه افتد. در قلمروهاي گوناگون عقل نظري و عملي نيز از نظريه سازان بخواهيم تا با خلاقيت و نوآفريني، توليد انديشه را در چارچوب منطق و اخلاق افزايش دهند. چون آن گاه كه سهم آزادي، اخلاق و منطق همه يك جا و در كنار هم ادا شود، آغاز خلاقيت علمي و تفكر بالنده ديني در جامعه خواهد بود و كليد جنبش توليد نرم افراز علمي و ديني در همه علوم و عرصه ها زده مي شود.
به نظر مي رسد كه سه روش كرسي هاي نظريه پردازي، پاسخ به پرسش ها و شبهات و نقد و بررسي انتقادي و پويا روش معقول و عملي است كه در اسلام وجود دارد. ظرفيت هايي كه تاكنون يا ناديده گرفته شده و يا به كمال از آن بهره برداري نشده است. با توجه به چنين ظرفيت هايي، مي توان در انديشه جهاني سازي اسلام بود و نهضت فرهنگ سازي جهاني را پيش گرفت و به نيازهاي بشري پاسخ كافي و وافي داد. نهادينه كردن و سازماندهي حركت جهاني نيازمند عمومي سازي فرهنگ پژوهش، نظريه پردازي و پاسخگويي به پرسش ها و نيازهاي جامعه جهاني است. اين همه بدون توجه به سازمان و ساختار حكم پژوهشي مبتني بر توليد امكان پذير نخواهد بود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا