کمال در خوشسیرتی و خوشصورتی
خوشسیرتی و خوشصورتی دو ضرورت برای رسیدن به کمال
در آموزههای اسلامی همان اندازه که بر خوشسیرتی تاکید شده بر خوشصورتی نیز توجه شده است؛ زیرا ظاهر انسان، گواهیدهنده بر باطن است و اگر انسانی خوشسیرت باشد به طور طبیعی خوشصورت نیز خواهد بود و تبسم در صورت به عنوان گواه سرور باطنی فرد است. همچنین نظافت ظاهر گواه گرایش باطنی انسان به نظافت روح و روان است. در مطلب پیشرو نمونههایی از خوشصورتی و خوشسیرتی بر اساس آموزههای قرآنی و روایی بیان شده است.
صورت و سیرت زیبا
واژه «صورت» به معنای سیما، چهره، ظاهر، نقش، نگار، هیئت، شکل، خلقت و مانند آن و واژه «سیرت» به معنای طریقت، روش، رفتار، رویه، مذهب، خلق و خو، عادت و مانند آن آمده است. (فرهنگ لغت دهخدا، معین، سخن، مفردات الفاظ قرآن کریم و منابع دیگر)
سیره در اصطلاح به معنای روش و رفتاری است که همواره و به طور مستمر از مردم یا گروهی خاص بروز میکند. در فرهنگ دینی بارها از دو کلمه سنت و سیره پیامبر(ص) سخن به میان آمده و به عنوان حجت مطرح شده است. سنت را گاه به طوری تعریف میکنند که شامل سیره نبوی نیز میشود، مثلا میگویند: سنت، قول و فعل و تقریر بر پیامبر(ص) است. اما سنت را تنها در قول، و سیره را در فعل و تقریر آن حضرت(ص) به کار میبرند.
واژه سیرت در لغت از کلمه سیر به معنای رفتن و جریان داشتن است.
راغب اصفهانی مینویسد: سیر یعنی حرکت در روی زمین، در زمین راه رفتن و گذشتن و عبور کردن. «سیره» یعنی حالت و روشی که انسان دارد، نوع خاص حرکت انسان و نوع رفتار و کردار و عملکرد انسان را «سیره» گویند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه سیر)
مورخانی که درباره پیامبر اکرم(ص) و روش زندگی او کتاب نوشتهاند، تاریخ خود را «سیرهالنبی» نامیدهاند. سیرهشناسی به معنای سبکشناسی و رفتارشناسی است.
بنابراین، اگر ما بخواهیم از سبک زندگی اسلامی سخن بگوئیم باید به سبک زندگی و رفتار پیامبر(ص) بپردازیم و سنتهای آن حضرت(ص) را در همه ابعاد و جوانب شناسایی و تحلیل و تبیین کنیم و در صورت قطع به صدور سنت و سیره، بدان توصیه نمائیم و سبک اسلامی زندگی را براساس آن پیریزی کنیم؛ زیرا خداوند زندگی پیامبر(ص) را به عنوان اسوه عینی نیکو برای همه بشر معرفی کرده و بر لزوم پیروی ازآن تاکید نموده است. (احزاب، آیه 21) و تنها از این راه است که میتوانیم سعادت را در دنیا و آخرت به دست آوریم و محبوب خداوند شویم. (آلعمران، آیه 31)
با نگاهی به آموزههای قرآنی و سنت و سیره نبوی (ص) و امامان معصوم(ع) به روشنی این معنا استنباط میشود که انسان میبایست در باطن و ظاهر، نیکخوی و نیکمنش و نیکرفتار و نیکگفتار باشد و نمیتوان تنها به یکی بسنده کرد. در آیات قرآنی همانگونه که بر طهارت روح و روان و برخورداری از قلب سالم و سلیم تاکید شده، بر طهارت ظاهر و پاکی جسم و جامه نیز تاکید شده است؛ زیرا براساس آموزههای قرآنی، جسم و روان، ظاهر و باطن در یکدیگر تاثیر متقابل دارند.
براساس این مبانی اسلامی و قرآنی و بلکه عقلانی است که باید گفت: این شعر سعدی نمیتواند به عنوان یک معیار در سبک زندگی اسلامی مطرح و به عنوان ضربالمثل مورد تاکید قرار گرفته و دستورالعمل زندگی یک مسلمان باشد. سعدی میگوید:
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بیار
گفتن اینکه صورت زیبای ظاهر هیچ نیست، نادرست است، حتی اگر قصد ایشان از صورت ظاهری، اندام زیبا یا ظاهر زیبا باشد که با آرایههایی از دنیا آراسته شده باشد باز سخنی غیرقابل قبول است؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآنی، آرایههای دنیا هرچند برای دنیاست و انسان نمیبایست دلبسته به آن باشد ولی باید از آن به عنوان طیب بهره گیرد، زیرا هر طیب و پاکی برای انسان آفریده شده است و در کمالگرایی و کمالیابی انسان نقش اساسی دارد. خداوند از انسانها میخواهد در پوشاک و خوراک خود بهترینها و نیکوترینها و پاکترینها انتخاب کنند و از آن بهره گیرند. (بقره، آیات 57 و 172؛ مائده، آیه 4) حتی از آنها خواسته است که پاکترینها را بر خود حرام نکنند و از آن بهره برند(مائده، آیه 87؛ اعراف، آیه 32) زیرا طیبات و پاکیها روح و روان را پاک نگه میدارد و خبیثات و ناپاکیها روح و روان آدمی را آلوده کرده و بر قلبها زنگار میکشد به طوری که روان نمیتواند به درستی حقایق را بر پرده قلب به نمایش گذارد و فهم نماید و به خیر و خوبی گرایش یابد. (شمس، آیات 7 تا 10؛ مطففین، آیات 13 و 14)
با این وجود نکتهای که نباید از آن غفلت ورزید این است که انسان نباید گرفتار شهوت حبی و حالت افراطی به این امور شود و این امور که نقش آرایه ظاهری دارد درنزد او اصالت یابد و هدف و مقصد و مقصود بشر قرار گیرد (آل عمران، آیه 14)
خداوند در آیات قرآن میفرماید که انسان را در بهترین و نیکوترین صورت و ظاهر آفریده و اعتدال کمال قرار داده است. (تین، آیه 4؛ شمس، آیه 7) پس صورت زیبا همان اندازه برای کمال انسانی نقش دارد که سیرت و باطن زیبا نقش دارد.
تاثیر متقابل صورت و سیرت زیبا و نیک
از نظر آموزههای اسلامی انسان میبایست هم باطن و هم ظاهرش را خوب کند؛ زیرا تاثیرات متقابل آن دو کمال انسانی را تضمین میکند. از سویی اگر انسان در ظاهری زیبا و پسندیده نباشد، چگونه میتوان ظاهر زشت و بدش را نشانه باطن نیک و خوب و زیبایش دانست؟ این ظاهر و رفتارهای ظاهری و افعال و اقوال انسان است که بیانگر طهارت و پاکی و زیبایی باطن اوست.
خداوند درباره اهل اطاعت و ایمان میفرماید که اگر بخواهیم ایمان آنها را بشناسیم یکی از نشانههای آن نگاه به چهره این افراد است که نشانه سجود بر چهرهشان نقش بسته است. چنانکه در آیه 29 سوره فتح در خصوص یاران صدیق پیامبر(ص) میفرماید: سیماهم فی وجوههم من اثر السجود؛ نشانه آنان در چهرههایشان از اثر سجود (آشکار) است.»
در روایات بارها بر این نکته تاکید شده که خوشسیرتی و نیک خصالی افراد را میبایست در آثار و نشانههایی یافت که در سیره و رفتار شخص تجلی و نمایان میشود. پیامبر(ص) میفرماید: زین امتی فی حسنالسمت؛ زیور امت من در نیکویی روش و سیره است. (بحارالانوار:ج71، ص 343، حدیث 5) ایشان در جایی دیگر میفرماید: دو خصلت است که در منافق فراهم نمیآیند: فهم در اسلام و برخورداری از سیمای نیکوکاران در چهره. (بحارالانوار:ج 71، ص 343، حدیث3) آن حضرت(ص) همچنین در جایی دیگر میفرماید: پنجچیز است که جز در مومن راستین فراهم نمیآیند و خداوند به سبب آنها بهشت را بر وی واجب میگرداند: نورانیت دل، فهم در اسلام، پارسایی در دین، محبوبیت در میان مردم و نشانه و سیمای اهل خیر داشتن در چهره(کنز الفوائد: ج2، ص10)
اصولا ظاهر برای اسلام آنچنان مهم و اساسی است که از مردم خواسته شده تا از همه آرایهها و زیورهای پاک و طیب بهره گیرند و خود را بدان بیارایند. آراستن بویژه در برخی از موارد مستحب شرعی است مانند زمانی که برای نماز میایستند جالب اینکه امام صادق(ع) در تفسیر آیه 31 سوره اعراف که درباره آراستن خود به زیور و زینت در هنگام نماز است به تاثیرات زینت ظاهری در باطن انسان اشاره میکند و میفرماید: منظور از آراستن، شانه کردن است، ]زیرا شانه زدن[ روزی میآورد، مو را زیبا میکند، حاجت را برآورده میسازد، نطفه را زیاد میگرداند و بلغم را از بین میبرد. (الخصال:ص 268، ص 3. و همچنین وسائل الشیعهًْ: ج1، ص 425 باب 70) از این روایت به خوبی تاثیرات ظاهر خوب داشتن چون شانه کردن مو در باطن انسان و درمان برخی از بیمارها بیان شده است.
کسی که مدعی آن است که خداوند قلبش را به نور ایمان روشن و زیبا کرده و او را به ایمان آراسته است، باید به گونهای عمل کند که این آراستگی باطن به چشم آید و مردم تشویق به دینداری شده و به اسلام و ایمان رو آوردند.
البته آراسته بودن ویژگی مومن است که ظاهر خودش را پاک و زیبا میکند و خود را به طیبات و پاکیها میآراید، اما از آنجایی که زن با زیبایی الفتی دیرین و ذاتی دارد، زنان میبایست بیش از پیش به آراستگی توجه داشته باشند و به هر شکلی شده برای شوهرشان خود را بیارایند. امام صادق(ع) میفرماید: سزاوار نیست که زن خودش را واگذارد، بلکه حتی اگر شده با آویختن گردنبندی خود را بیاراید. (من لایحضره الفقیه: ج1، ص 123، حدیث 283).
خوشرویی، نشانهای از صفای باطن و ایمان قلبی
در آیات و روایات یکی از ویژگیهای مومن سرور باطنی دانسته شده، زیرا از هرگونه اندوهی نسبت به از دستدادهها و از هر ترسی نسبت به آینده و از دست رفتنیها، آسوده است. پس همواره باطنی شاد دارد. (بقره، آیات 62 و 112 و 277؛ انشقاق، آیه9؛ انسان، آیه11)
این سرور باطنی را انسان مومن در چهرهاش به نمایش میگذارد. از این رو تبسم هرگز از لبان مومن کنار نمیرود و چنانکه پیامبر(ص) همواره تبسم داشت، زیرا مسرور به ایمان بود، مومنان نیز مسرور به ایمان هستند و تبسم بر لبان دارند.
تبسم، لبخند را میگویند نه خنده را؛ زیرا خنده همراه با صوتی است در حالی تبسم بیصدا و صوت است. (طریحی، فخرالدین؛ مجمعالبحرین، کتابفروشی مرتضوی، تهران، 1375ش، چاپ: سوم، ج6، ص17)
امام صادق(ع) که میفرمایند: ضحک المومن تبسم؛ خنده مومن تبسم است. (محدث عاملی، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، آلالبیت، قم، 1409ق، چاپ: اول، ج12، ص115). ایشان درباره قهقهه و خنده میفرمایند: القهقهه من الشیطان؛ قهقهه زدن از شیطان است. (همان).
انسان مومن به سبب همین سرور باطنی همواره گشادهرو و خوشروست و اگر غم و اندوهی گذرا نیز در دل بیاید نشان نمیدهد؛ زیرا بر خود مسلط است و واکنشهای هیجانی از خود بروز نمیدهد. بنابراین داشتن رویی گشاده و خوش، از صفات اهل ایمان است؛ چرا که اهل ایمان از هر چیزی رها و آزاد بوده و تنها بنده خداوند هستند، پس چیزی از داشتهها و نداشتهها آنان را اندوهگین و هراسان نسازد. لذا امیرمومنان علی(ع) خوشرویی و گشادهرویی را از صفات آزادگان دانسته است و میفرماید: البشر (الطلاقهًْ) شیمهًْالحر (غررالحکم: 656؛ و همان 467)
آثار و برکاتی برای خوشرویی گفته شده که از جمله آنها میتوان به زدودن کینه (الکافی: ج2، ص 103، حدیث 6) و دامدوستی و محبت (تحفالعقول: 202) و کمند محبت بودن (بحارالانوار: 120/409/69) اشاره کرد.
براساس آموزههای قرآنی و روایی، مومن اهل شوخی و شعف است (تحفالعقول:ص 49) ولی در این شوخی هرگز حق را زیر پا نمیگذارد، چنانکه پیامبر(ص) فرمود: انی امزح و لااقول الا حقا؛ من مزاح و شوخی میکنم ولی جز حق نمیگویم. فرمود: (سنن أبی داوود: 4/300/4998؛ تنبیه الخواطر: 1/112)
روایات بسیاری مردم را به عدالت و انصاف در حق دیگری تشویق میکنند تا این، سیرت و رفتار مردمی شود که خود را اهل ایمان و اسلام میدانند. (نگاه کنید: غررالحکم 805؛ و 9983)
همچنین مومن به سبب باطن پاک و زیبایش، اهل کرامت و بزرگواری است. چنین انسان کریم النفسی کریمانه با دیگران برخورد میکند و پیش از آنکه کسی حاجت بخواهد و نیازی عرضه کند بیهیچ منت و اذیتی، حاجت دیگری را برآورده میکند و حتی انتظار تشکر و جبران ندارد. (غرر الحکم: 1761) بلکه بار تاوان مردم را نیز خودش به دوش میکشد. (غررالحکم: 1297) و جبران خسارت میکند. از جمله نشانههای بزرگواری انسان مومن این است که با مردم خوشرفتار است. امام علی(ع) میفرماید: با خوشرویی و نیکوکاری آدمی است که بزرگواری او معلوم میشود. (غررالحکم: 10963)
براساس آیات قرآن انسان مومن گوشهگیر و عزلتگرا نیست، بلکه الفتگرا و با مردم مالوف و مانوس است. او در میان مردم است تا با اخلاق خوش و نیک خود آنان را در عمل به اسلام و ایمان دعوت کرده و از زشتی و پلیدی و کفر و نفاق درون و بیرون برهاند. (سوره عصر) پیامبر(ص) میفرماید: بهترین شما خوشخوترین شماست؛ آنان که با دیگران الفت میگیرند و الفت میپذیرند. (تحفالعقول: ص45) آن حضرت همچنین میفرماید: بهترین مومنان کسی است که مومنان با او الفت میگیرند، و در کسی که با دیگران الفت نگیرد و دیگران نیز با او الفت نیابند خیری نیست. (بحار الانوار: 75/265/9)
از نظر قرآن الفتی که میان مردم مومن است برخاسته از عنایت و فضل الهی است و انسان میبایست شاکر و سپاسگزار آن باشد. (انفال، آیات 62 و 63؛ آلعمران، آیه 103)
به هر حال، براساس آموزههای قرآنی ظاهر و باطن، هر دو میبایست زیبا و خوش و نیک باشد و اینکه به یکی بسنده شود و مثلا تنها به ظاهر بپردازیم غلط و نادرست است. چنانکه باطنگرایی نیز نمیتواند عاملی برای ترک ظاهر خوش و زیبا باشد. اینکه گفته شود دل ما پاک است ولی بیحجاب و بدحجاب باشیم و یا نماز نخوانیم و واجباتمان را انجام ندهیم این خود دلیلی بر ناپاکی قلب است؛ زیرا دل پاک، به طور طبیعی پاکی ظاهر را به دنبال خواهد داشت و از آنجایی که بیحجابی، ناپاکی و بیعفتی و بیحیایی است، پس نمیتوان مدعی پاکی قلب و حیا و عفت درونی بود.
مشکل اساسی بسیاری از مردم این است که در حکمت نظری به علم و آگاهی رسیدهاند ولی در حکمت علمی به سیره و رویهای دست نیافتهاند که آنچه را میدانند به اراده انجام دهند و درخود ظاهر کنند.
به هر حال، انسان بر اساس آموزههای قرآنی باید ایمان باطنی زیبای خویش را با اعمال صالح و نیک ظاهری همراه کند و اصولا شریعت برای این است که این تاثیر متقابل را ایجاد کند؛ زیرا احکام اسلامی به گونهای طراحی شده که صورت و سیرت را زیبا کرده و به بهترین خصلتها و فضایل باطنی و اخلاقی و اعمال نیکظاهر و نیکوترین آنها میآراید. از این رو در اسلام تنها کسی رستگار میشود که باطن و ظاهر خود را اصلاح کرده باشد و دو بال پرواز درون و بیرون لازم است که انسان به سوی کمال به پرواز درآید.