اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

از ذكر زباني تا ذكر عملي

samamosذكر يا تذكر، ديدن و به خاطر آوردن حقيقت مطلق يعني خداوند است كه هست واقعي و حقيقي است و مي بايست مقصد و مقصود حركت و تلاش و نيت و انگيزه آدمي باشد.

ذكر، به معناي يادآوردن چيزي است. البته به معناي هر آنچه بر زبان جاري شود نيز گفته مي شود. بايد دانست كه «ذكر» همان «تذكر» در برابر «غفلت» و نسيان و فراموشي است. ذكر و تذكر مي تواند به اشكال گوناگون تحقق يابد. ما وقتي از ذكر و تذكر سخن مي گوييم اعم از تذكر زباني يا به قلب مراد ماست. اما از نوع ديگر آن كه ذكر عملي است كمتر سخن به ميان مي آيد؛ زيرا اين مرتبه از ذكر و تذكر، مرتبه و درجه اي است كه كمتر به آن توجه مي كنيم و حتي با آن آشنا هستيم.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا براساس آموزه هاي قرآني به اين مرتبه توجه داده و حقيقت و آثار آن را تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

ذكر، شهودگرايي و غفلت زدايي

انسان وقتي سرگرم كاري است و بدان اشتغال دارد از ديگر امور غافل مي شود. اصولا غفلت، غير از فراموشي است؛ زيرا فراموشي نسيان است و نسيان به اين تحقق مي يابد كه امري از خاطر آدمي بيرون رود و آن را از ياد ببرد. پس فراموشي و نسيان به معناي از ياد بردن از خاطر و ذهن است؛ اما غفلت به معناي نديدن چيزي است كه در برابر ديدگان است.

ما انسانها به طور طبيعي دچار نسيان و فراموشي مي شويم و خيلي از امور بسيار شيرين و سخت را به مرور زمان از ياد برده و به دست فراموشي مي سپاريم. همين نسيان هرچند كه جنبه منفي دارد، ولي از جهاتي مثبت است؛ زيرا فشار مصيبت ها و سختي ها و دردها و انباشت آن در ذهن وخاطر هر كسي، او را خرد مي كند. بنابراين، فراموشي به آدمي كمك مي كند تا از فشار آنها برهد و به آرامش رواني دست يابد.

همچنين انسان ها به سبب توجه بيش از اندازه به چيزي و اشتغال بدان، از امور ديگر غافل مي شوند و آنچه را كه در برابرشان قرار دارد نمي بينند. اين گونه است كه بي توجه به برخي از امور، كارهايي انجام مي دهند كه گاه بسيار خطرناك است.

براساس آموزه هاي قرآني، آنچه در همه جا هست، خداوند است؛ زيرا خداوند تنها حقيقت هست در هستي است و ديگر چيزهايي كه ما از آن به نام هستي ياد مي كنيم، نمودي از هست خداوند مي باشند. اما جلوه گري هست نما، در برابر ديدگان ما چنان است كه از هست حقيقي غافل مي شويم. اين در حالي است كه اولياي الهي پيش از آن كه هست نما را ببينند، هستي واقعي را مي بينند. از اميرمومنان علي(ع) روايت است كه فرمود: ما نظرت الي شيء الا و رايت الله قبله و بعده و معه؛ به هيچ چيزي نظر نكردم، مگر آنكه قبل از آن چيز و بعد از آن چيز و با آن چيز خدا را ديدم.»

و نيز از آن امام (ع) نقل شده كه فرمود: ما رايت شيئا الا و رأيت الله قبله. و روي: معه و فيه. (قصار نهج البلاغه؛ اسرار الصلوه ، ملكي تبريزي، ص 65؛ شرح منظومه، سبزواري، ص 66؛ اسفار اربعه، ملاصدرا طبع سنگي، ج 1، ص 26؛ و طبع سربي، ج 1، ص 117)

اما بيشتر مردم سايه ها را به جاي شمس مي بينند (فرقان، آيه 45) به اين معنا كه حقيقت خورشيد را جز به دليل سايه نمي بينند، اين در حالي است كه انسان پيش از آنكه به سايه ها توجه يابد، بايد خورشيد هستي را بنگرد و ببيند.

ذكر به معناي تذكر، آن است كه آدمي از اين غفلت رهايي يابد و شهود واقعي داشته باشد. يعني به جاي آنكه سايه ها و هست نماها، او را غافل كند، متوجه خورشيد باشد و به آن سمت و سو حركت كند و نيت و اعمالش را به قصد دست يابي به خورشيد حقيقت در دست گيرد و اجازه ندهد تا سايه ها و دنيا و ماديات او را به خود مشغول و سرگرم كند و از مسير متاله (خدايي) شدن دور سازد يا بازدارد.

از نظر قرآن، ذكر هر آن چيزي است كه آدمي را از اين غفلت سايه ديدن بيرون آورد وخورشيد را در آسمان حقيقت بنگرد و در پي آن برود. از اين رو وقتي به مصاديق ذكر در قرآن توجه مي كنيم، آيات قرآني، نماز، حضرت محمد(ص)، كتب آسماني و مانند آن به عنوان ذكر معرفي مي شود؛ (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 328، ذيل واژه «ذكر») زيرا اين امور آدمي را به حقيقت رهنمون مي كند و غفلت را از برابر ديدگان و خاطر انساني مي زدايند.

در حقيقت هر آنچه كه آدمي را از غفلت خداوند بيرون آورده و او را در برابر ديدگان و خاطرش مي آورد، ذكر است؛ زيرا زمينه سازي شهود واقعي مي شود و از شهود امور هست نما و سايه ها بيرون مي برد و اجازه مي دهد تا چكاد هستي را ببيند و آن حقيقت را كمال مطلق مقصد خويش بشناسد و در پي آن برود و خدايي شود.

انواع ذكر و اشكال گوناگون آن

چنانكه گفته شد، ذكر يا تذكر، ديدن و به خاطر آوردن حقيقت مطلق يعني خداوند است كه هست واقعي و حقيقي است و مي بايست مقصد و مقصود حركت و تلاش و نيت و انگيزه آدمي باشد. اما آدمي به سبب حضور در جهان مادي گرفتار سايه هاي توهم آميز هست نما مي باشد. از اين رو از حضور در محضر خداوند غافل مي شود و با آنكه همواره تنها در محضر خداوند است، خود را از اين حضورغافل مي يابد.

بسياري از مردم همانند شترمرغ سر در شنزار فرو مي برند و يا همانند كبك سر در برف كرده و گمان مي كنند كه چون چشمان ايشان از ديدن محروم شده، ديگران هم هيكل بيرون از شن و برف آنان را نمي بينند.

ما آدميان چنان در سايه وهم انگيز خيال هست نماها گرفتار مي شويم كه خداي با آن عظمت را در برابر نمي بينيم. خورشيد كه همواره در برابر ديدگان ماست و ما توجهي به آن نداريم. اين همان غفلتي است كه مي بايست از آن گريخت. خداوند در آيه 50 سوره ذاريات مي فرمايد: ففروا الي الله؛ به سوي خداوند بگريزيد. در اين آيه بيان نمي شود از چه چيزي بگريزيد بلكه تنها مي فرمايد به سوي خداوند بگريزيد؛ زيرا اگر خوب دقت شود، دانسته مي شود كه بايد از همه چيز گريخت؛ چرا كه تنها حقيقت هست در هستي خداوند است و ديگر چيزها تنها دام هاي خيالي از ظلمات است كه آدمي را از حقيقت خداوندي بازمي دارد.

انسان مي بايست همه توجه خود را متوجه خداوند كند و به هر چه مي نگرد، خداوند را ببيند و از آن غافل نشود. از اين رو خداوند مي فرمايد: فأينما تولو فثم وجه الله، به هر كجا رو آوريد پس آن سمت، وجه الله است (بقره، آيه 115)؛ حقيقتي در جهان جز خداوند نيست و همه سمت و سوها همان سمت الهي است، ولي ما از آن غافل مي شويم و ديدگان ظاهر و باطن ما از اين حضور در محضر خداوندي كور مي شود و پرده و حجاب غفلت بر آن افكنده مي گردد. (بقره، آيه 7)

انسان براي رهايي از اين غفلت و افتادن در دام سايه ها و هست نماها، بايد همه ابزارهاي توجه خود را به كارگيرد. از مهم ترين ابزارهاي ذكر و تذكر مي توان به چشم (كهف، آيه 101)،

گوش (همان)، قلب (كهف، آيه 28؛ زمر، آيه 22) و زبان (اعراف، آيه 205 مقصود از «من القول» ذكر در آيه با زبان است. نگاه كنيد: الجوهر الثمين، ج2، ص450) اشاره كرد.

در حقيقت خداوند در هر انساني، ابزارهاي رهايي از غفلت از ذكر الله و توجه يابي به آن را فراهم آورده است و كسي نمي تواند مدعي شود كه در دام اوهام سايه ها و هست نما افتاده و از ديدن خورشيد حقيقت ناتوان و عاجز بوده است.

مراتب ذكر

از نظر قرآن، ذكر و توجه يابي به خداوند مي تواند درجات و مراتبي چند داشته باشد. به اين معنا كه ابزارهاي شناختي انسان متعدد و داراي مراتب است و مراحل شناختي و در نتيجه توجه يابي او نيز متعدد و داراي درجات و مراتب خواهد بود.

براين اساس، اگر انسان در مرحله شناخت حسي است، مي تواند با گام نهادن در ذكر حسي راه كمال و توجه يابي را آغاز كند. اين گونه است كه زبان به عنوان ذكر حسي در مرحله اول قرار مي گيرد.

در مرحله دوم شناخت شهودي و باطني است كه در اين مرحله نيز ذكر قلبي و باطني انجام مي گيرد. خداوند در آيه 205 سوره اعراف به اين دو مرحله از ذكر حسي و باطني يعني ذكر زباني و قلبي اشاره كرده است.

مرحله سوم، ذكر عملي است؛ زيرا انسان موجودي تركيبي از جسم و جان است. بر اين اساس، اگر بخواهيم از ذكر كمال سخن بگوييم، بايد به ذكر تركيبي اشاره كنيم. بر اين اساس، همان گونه كه جسم از طريق ذكر حسي به خداوند متوجه مي شود، با ذكر قلبي، جانش متوجه اوست. اين حالت تنها در مقام عمل تحقق مي يابد؛ زيرا مقام عمل مقتضي توجه كامل جسم و جان است. بنابراين شخصي كه كاري را با نيت خداوند انجام مي دهد، همه جوانح و جوارح او متوجه خداوند خواهد بود.

خداوند در سوره انسان با اشاره به مقام ذكر عملي اهل بيت عصمت و طهارت(ع) به مومنان مي آموزد كه چگونه مي توانند ذكر كامل را در مقام عمل تجربه كنند. در اين سوره به سيره عملي اهل بيت(ع) اشاره شده و از مردم خواسته مي شود تا همانند اين اسوه هاي حسنه و كامل، عمل كنند.

خداوند درباره توجه يابي و ذكر عملي اهل بيت(ع) مي فرمايد: «آنان به محبت خداوند، مسكين و يتيم و اسير را طعام مي خورانند. به درستي كه شما را براي وجه الله اطعام كرديم و از شما پاداش و تشكر نخواستيم.» (انسان، آيات 8 و 9)

عمل ايشان مبتني بر وجه الله است و اين همان ذكر عملي كامل است كه همه انسانها بايد به آن درجه برسند. البته اين درجه خاص ابرار و مخلصين است. (انسان، آيه 5)

غفلت و نسيان زدايي با ذكر عملي

چنان كه گفته شد، ذكر دو كاركرد مهم دارد: گاهي ذكر موجب مي شود تا انسان متوجه اموري شود كه در برابر اوست و آنان را نمي بيند. به عنوان نمونه خورشيد حقيقت در برابر اوست ولي چون مشغول دنيا و ماديات است، متوجه اين حقيقت نوراني نمي شود، مگر آنكه آن را از دست دهد و از چشم نهان گردد. آن گاه است كه در مي يابد اگر اين خورشيد حقيقت نبود، هيچ چيزي نمودي نمي يافت و اين سايه هاي رنگارنگ در عالم هستي، همه به سبب حضور و وجود خورشيد حقيقت است.

گاه ديگر، انسان در شرايطي قرار مي گيرد كه از خاطر و ياد وي مي رود كه خورشيد حقيقتي هست. و اين فراموشي و نسيان نيز عاملي است كه انسان از حقيقت باز مي ماند. ذكر و تذكر، كاري كه انجام مي دهد، اينكه غفلت زدايي و نسيان زدايي از بشر مي كند.

اما مهمترين عامل در غفلت زدائي و نسيان زدايي ذكر عملي مي باشد، زيرا همه وجود آدمي را با خود درگير مي كند و جوانح و جوارح را به خود مشغول مي دارد. اين گونه است كه از نظر حسي و قلبي متوجه امر مي شود.

هر كسي كه بخواهد به ذكر دايم دست يابد، مي بايست در مقام ذكر عملي در آيد. ذكر عملي همانند شكر عملي كاركرد و آثار بسياري دارد.

چنانكه از آيات قرآني برمي آيد، شكر زباني و شكر قلبي مفيد و سازنده است؛ ولي شكر كامل، شكر عملي است. شكر عملي به اين است كه انسان از نعمتي كه خداوند به او داده است براي رسيدن به درجه خدايي شدن بهره برد.

از نظر قرآن، ذكر عملي از مصاديق ذكر كثير در برابر ذكر قليل است (طه، آيات 25 تا 34)؛ زيرا همه وجود آدمي را به خود مشغول مي كند و همواره خداوند در همه عرصه ها و اهداف و انگيزه ها و اعمال، حضور جدي و واقعي دارد و كارها تنها به قصد انجام عبوديت و اطاعت و متاله شدن انجام مي گيرد. از اين رو چيزي از دنيا و هست نما و سايه ها او را از حقيقت خورشيدي كه در پس آن اين امور را نشان مي دهد، غافل نمي سازد و سرگرم نمي كند: رجال لا تلهيهم تجاره و لابيع عن ذكر الله و اقام الصلوه و ايتاء الزكوه يخافون يوماً تتقلب فيه القلوب و الابصار.(نور، آيه 37)

اين گونه است كه قيام و قعود و خواب و بيداري ايشان همواره به نيت متاله (خدايي) شدن و وجه الله است. (آل عمران، آيات 190 و 191) و حقيقت خورد و خواب و خوراك و ماديات را در وجه الله مي يابند و دنيا ايشان را هيچ گاه به نسيان و فراموشي و غفلت نمي افكند.

هر چند در سير الي الله باشند، ولي خود سير، ايشان را دچار غفلت نمي كند (كهف، آيات 62 و 63) بلكه همواره هوشيار و متوجه هستند. اين در حالي است كه بسياري از مردم يا سرگرم جاده مي شوند يا سرگرم نشانه ها و علايمي كه در جاده نصب شده است. هر آن چيزي كه مردم را از اصل باز دارد حتي اگر نشانه هاي راهنمايي در مسير راه حق باشد، عامل غفلت است و مي بايست از آن پرهيز كرد.

در احوال بزرگان آمده است كه آنان براي اينكه مردم به ايشان گرايش نيابند و همانند ابوحنيفه مردم را از خانه و بيوت الله دور نسازند، كرامت هايي را كه داشته اند، با ارجاع به خانه اهل بيت(ع) انجام مي دادند؛ زيرا خود را تابلوهاي راهنمايي مي دانستند كه مي بايست مردم را به خانه اهل بيت(ع) برساند. پس اگر ديدند كه مردم به اين تابلوها دل خوش داشتند و در برابرش ايستادند، از خدا مرگ خويش را مي خواستند؛ زيرا اين تابلو اگر تاكنون راهنماي مردم بود، اكنون خود، عامل توقف، انحراف و تصادف و هلاكت شده است. پس مي بايست اين تابلوها به عنوان عناصر زيانبار حذف شود؛ زيرا عامل غفلت از رسيدن به مقصد و مقصود بودند.

به هر حال، ذكر عملي به معناي توجه يابي همه وجود آدمي از جسم و جان به سوي خداوند و متوجه سازي همه هستي خود به سوي وجه الله مي باشد. اگر اين تحقق يابد، آدمي در مسير درستي گام برداشته و به حقيقت ذكر رسيده است. آثار و بركات چنين ذكري، خدايي شدن و متاله گشتن است كه البته آثار ظاهري و باطني و مادي و معنوي و نيز دنيوي و اخروي بسيار ديگري بر آن مترتب مي شود كه از آن جمله مي توان به آرامش تن و دلها (زمر، آيه 23)، بصيرت (اعراف، آيه 201)، تامين منافع (جمعه، آيه 9)، پيروزي (انفال، آيه 45)، رهايي از بيهودگي و بيهوده گويي (شعراء، آيات 224 تا 226 )، خروج از ظلمات (احزاب، آيات 41 و 43)، نورانيت (نور، آيات 35 و 36)، رعايت حلال و حرام (عنكبوت، آيه 45)، عظمت (همان)، هدايت (همان)، قداست (حج، آيه 40) و مانند آن اشاره كرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

  1. دورانی که اکنون در آن زندگی می کنیم در آن مادی گرایی ، عدمِ حضورِ معنویت و خودخواهی بشریت در اوج خود است. تمامی اینها ، نشانگر افزایشِ انرژی های منفی در بشریت است. . نتیجه ی آن، مشکلاتِ گوناگون در تمامی جهان ، بلایای شدیدِ طبیعی ، و در نهایت، به اوج رسیدنِ جنگ جهانی سوم خواهد بود.امروزه به علت عیوب شخصیتی و نفس بالای مردان و زنان، انرژی های منفی از بعد معنوی افراد را وادار می کنند تا مرتکب اعمال وحشتناک بسیاری شوند. بنابراین فرد با ناسازگاری با طبیعت و افراد دیگر زندگی می کند. در نتیجه، بلاهای طبیعی، درگیری ها، شورش ها، جنگ ها، نسل کشی اطراف جهان به میزان وسیعی آشکار شده است. به علت همین عیوب شخصیتی بشریت در سال ۲۰۱۶ در لبه ی پرتگاه قرار گرفته است و ما فاجعه جهانی سوم را که در راه است نظاره می کنیم. تنها زمانی که جهان با جنگ جهانی ۳ و بلاهای طبیعی بسیار شدید نابود شود مردم جهان متوجه خواهند شد که عیوب شخصیتی عواقب مخربی دارد بویژه زمانی که این عیوب در مسائل فرهنگی و مذهبی پنهان شده باشند.عیوب شخصیتی همانند نقاط ورود آسانی برای انرژی های منفی عمل می کنند.هیچ انسانی یک جزیره نیست و همه ما بخشی از یک جامعه هستیم.وقتی که تمام جهان به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است هیچ انسانی نمیتواند بدون آسیب دیدگی بافی بماند .از اینرو، ضروری است که ما گام هایی را برداریم تا جهان را به شکل مثبتی تحت تاثیر قرار دهیم چون شامل همه عزیزان ،خویشاوندان ، دوستان ، وابستگان ، همکاران و… ما می شود.
    در دوره ای که ما در آن زندگی می کنیم، آموزش می بینیم که جهان را از طریق حواس پنجگانه، ذهن و عقل خود ببینیم و بفهمیم. در نتیجه فکر می کنیم آنچه را که می بینیم تمام چیزهایی هستند که وجود دارند .اگر به جامعه در مورد کارهایی که از جانب انرژی های منفی تحت تاثیر قرار گرفته اند آموزش دهیم، امیدواریم که سطح آگاهی مردم جهان را در مورد این مشکل بالا ببریم.آگاهی، مسئله ی مهمی است زیرا تا ذهن و خرد این موضوع را درک نکنند، فرد هرگز به دنبال آن نمی گردد یا قادر نخواهد بود مطابق آن عمل کند رهبران و سیاستمداران جامعه باید دانش پربار معنوی داشته باشند و معنویت را به خوبی درک کنند، در غیر اینصورت اداره کردن یک کشور یا ایالت به شیوه ی درست که برای تمام مردم سودمند باشد خیلی سخت می شود . انرژی های شیطانی از طریق مردم کار میکنند و از نقایص شخصیتی آن ها سوءاستفاده میکنند و هرج و مرج و بی ثباتی در دنیا را در سطح فردی ، خانوادگی ، اجتماعی و جامعه بوجود میاورند.
    در دنیای امروز تقریبا همه ی ما تحت تاثیر آنچه که » انرژی منفی گفته می شود هستیم. به دلیل انرژی های منفی ، ما باید با مشکلات جسمی یا روانی و یا با برخی موانع متعدد در زندگی بطور مداوم روبرو میشویم. اگر چه ممکن است احساس کنیم که دلایل این مشکلات ریشه در علل فیزیکی ، روانی یا دنیوی دارد، اما دلیل اصلی این مشکلات انرژی های منفی هستند. هنگامیکه با چنین ناراحتی حسی مواجه هستیم ، صرفنظر از اینکه چه درمان هایی در سطح فیزیکی و جسمی دریافت میکنیم ، ریشه اصلی بطور کامل حذف نمی شوند .
    در یک مشابه سازی می توانیم بیماری مالاریا را مثال بزنیم که با کمک داروهای ضد تب به تنهایی درمان نمی شود. بلکه باید از داروهای ضد مالاریا که توانایی از بین بردن عامل مولد مالاریا را دارند استفاده شود. زمانی که ما ذکر نام خداوند را بجا می آوریم ، آن اصل الهی خاص به سمت ما جذب شده و ما را علیه انرژی های منفی محافظت می کنند.ریشه اصلی غم و اندوه وابستگی ما به اشیا؛ مختلف است . با ذکر، ما عشق به خدا را توسعه می دهیم و دلبستگی به اشیا؛ مادی را کاهش می دهیم ، غم و اندوه از بین می رود و ما سرور بیشتری را تجربه می کنیم.ذکر مداوم نام خداوند همراه با اعتقاد به نام او ، تجربه های معنوی را به همراه میاورد. تجربه های معنوی حاصل از ذکر سبب شکل گیری و تقویت اخلاص و ایمان میشود. هنگامیکه ما به این باور میرسیم که نام خدا همه چیز را فراهم و تسهیل می سازد، آنگاه ما شروع میکنیم ذکر را با میل و احساس معنوی انجام داده و آن با سرعت بیشتری رشد می یابد.
    یک نقل قول عنوان میکند ” خدا وند در هر جا که احساس معنوی جاری است ، حضور دارد.” از این رو در عرفان گسترش و رشد احسا س معنوی بیشترین اهمیت را دارد.هنگامیکه ما بدون انتظاربرای برآورده شدن نیازهای معنوی ذکر می کنیم ، در ما احساس معنوی توسعه میابد و با توجه به عشق به نام خدا ما به خداوند هم دست می یابیم. از آنجا که تجربه سرور بدون مرز رسیدن به خدا تحقق می یابد ، تمام اعمال ما محو می شوند ، چرا که در چنین مرحله ای اعمال ما مانعی برای دستیابی به رهایی نهایی میباشند. نوعی از خود گذشتگی را در این حالت تجربه می کنیم که به نفع ما و اطرافیان ما میباشد.نام خداوند قدرت عظیم برای سوزاندن گناهان بی نهایت را دارد. اغلب چنین عنوان میشود که هیچ گناهی وجود ندارد که اثرش با نام خداوند خنثی نشود.ذکر گناهانی که ندانسته مرتکب شدیم خنثی می کند. با این حال نمی تواند گناهانی را که آگاهانه انجام داده ایم را بی اثر نماید.

    ذکر حتی نسبت به دادن کفاره برای خنثی کردن گناهان ارجح است ، زیرا با دادن کفاره گناهان خنثی می شوند اما منش ارتکاب به گناه همچنان باقی می ماند. در حالیکه زمانی که ما انگیزه قوی برای رهایی نهای می یابیم، آنگاه این تمایل ارتکاب به گناه هم فروکش کرده و گناهان نیز خنثی می شوند.هر عملی که در حین ذکر نام خداوند انجام می شود، تبدیل عمل به غیر عمل می شود.ذکر یا الله را هر لحظه تکرار کنید و بگذارید بدنتان با آن فرکانس، ارتعاش داشته باشد آن کلمه الهی مانند موج رادیویی عمل می کندشما در اثر تمرین قادر خواهید بود که رادیوی دل خود را تنظیم نمایید. شما به گیرنده خوبی تبدیل خواهید شد، و در آن صورت است که ارتباط درست با خداوند امکان پذیر می شود. ارتباط درست، انسجام و اتحاد را به همراه می آورد. انسجام واقعی، تنها زمانی ممکن خواهد بود که شما تمامی شخصیت تان را با فرکانس خدا تنظیم نمایید.ذکر نام خدا یک نوع سکوت است .بنابراین مزایای روانی زیراز سکوت با ذکر رخ می دهد.

    الف. کاهش در مشکلات دنیوی: اکثر مشکلات دنیوی از گفتار ما بوجود می آیند. با تمرین سکوت می توان از آنها به طور طبیعی جلوگیری کرد.
    ب. ما می توانیم از دروغ گفتن، اجتناب کنیم.
    ث. کنترل بیش از شش دشمن درونی : شش دشمن درونی نقایص اساسی هستند که ما را به دنیای مادی متصل می کنند و مسئول بدبختی های ما هستند. آنها اشتیاق ، خشم، غرور، حسادت، حرص و آز و دلبستگی است . هنگامی که احساساتی مثل عصبانیت و غیره را بیان نمی کنیم ، ما به تدریج کنترل آنها رابوسیله ی تکیه بر ذکر بدست می آوریم.
    وقتی‌ که ما ذکر گفتن (تکرار نامه خداوند) را شروع می‌‌کنیم به نظر می‌‌آید که برای متمرکز ماندن روی نام خداوند باید مبارزه کنیم. در آغاز باید درهنگام مشغولیات خود توقف و بصورت متمرکز و با تسبیح ذکر بگوییم .به نظر غیر قابل تصور می‌‌آید وقتی‌ به ما گفته می‌‌شود ذکر گفتن در حین مشغولیات روزمره ، حتّی گفتگو امکان پذیر است. در ابتدا باید تلاش کنیم. به نظر می‌‌آید تمرکز ما فقط برای یک فعالیت کفایت می‌کند و باید بین ذکر گفتن و فعالیت مورد نظر یکی‌ را انتخاب کنیم.

    اما حقیقت این است که وقتی‌ معنویت در ما رشد می‌کند ذکر گفتن ما لطیفتر می‌‌شود و کیفیت بهتری پیدا می‌کند.لطیفتر به این معنی‌ است که ذکر در لایه عمیقتر ضمیر ناخوداگاه ما اتفاق می‌‌افتاد. در مراحل بالاتر این عمل معنوی، حتّی ذکر گفتن در هنگام فعالیت بدنی و کار ذهنی امکان پذیر است.

    هرکدام از ما می‌‌تواند توجه خود را روی هشت چیز مختلف در یک زمان متمرکز کند. این هشت مراکز تمرکز در نتیجهٔ پنج اندام حسی (گوش ها، چشم، پوست، زبان و بینی‌، که بعنوان اندامهای بیرونی درنظر گرفته می‌‌شوند)، ضمیر خودآگاه، ضمیر ناخوداگاهو عقل ( سه مرکز آخری اندامهای داخلی‌ هستند) به وجود می‌‌آیند. هرکدام از این مراکز عملکرد مخصوص خودشان را دارند.مثلا ما در زندگی‌ روزمره کارهایی را انجام می‌‌دهیم که برای آنها، این هشت مرکز مورد استفاده قرار می‌‌گیرند. تصور کنید شما از یک خیابان رد می‌‌شوید. ما توان آن را داریم که به چراغ راهنما توجه کنیم، صدای ماشینها را بشنویم، بوهای مختلف اطراف را احساس کنیم، حس کنیم که هوا سرد یا گرم است، در عین حال در گفتگو با یک دوست عمیق شویم و غیره… بعلاوه در مورد چیزهای مختلف فکر کنیم، تصمیم بگیریم، چگونه و با چه سرعتی باید قدم برداریم، آیا سر وقت می‌‌رسیم ، در چه جهت ما باید برویم و سرموقع خواهیم رسید، و غیره. بدین ترتیب، هر فرد می تواند تمرکزهشتگانه در ضمیر ناخودآگاه داشته باشد.

    وقتی‌ که ما شروع به ذکر گفتن می‌کنیم، ذکر منحصراً در ضمیر ناخوداگاه عمل می‌کند. در این مرحله برای ما سخت است در هنگام ذکر کار دیگری هم انجام دهیم. وقتی‌ ما در تمرین معنوی خود عمیق می‌شویم، یک احساس جدید در ضمیر ناخوداگاه خود به وجود می‌‌آوریم. این احساس جدید به یک مرکز جدید در ضمیر ناخود آگاه تکامل پیدا می‌کند.

    وقتی‌ مرکز وقف در ضمیر ناخوداگاه ما تکامل پیدا کرد، شروع به فرستادن افکار از طریق ذکر می‌کند.

    تکرار ذکر یا الله را میتوانیم به صورت ذهنی در حین انجام کار های روزانه خود انجام دهیم .نام خداوند را میتوانیم هر لحظه تکرار کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا