اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

آز و طمع، منش دنيا پرستان

samamosيكي از منش هاي زشت و نابهنجاري كه آدمي را به سوي هلاكت مي كشاند آز و طمع است. بسياري از مردمان به سبب آز گرفتار اموري مي شوند كه اگر اين خصلت و منش در ايشان وجود نداشت زندگي همراه با خوشبختي را تجربه مي كردند.

طمع خانمان سوز و سعادت زدا

طمع و آز موجب مي شود تا آسايش و آرامش از زندگي آنان سلب شود. از پيامدهاي زيانبار طمع آن است كه شخص همواره در تشويش و دل نگراني است و هيچ چيزي او را آرام نمي كند و عطش سيرناپذيري در وي پديد آورده افزون بر آرامش، آسايش نيز از او سلب مي شود.

در بسياري نيز موجب افسردگي و بحران روحي و رواني مي شود و مانند خوره جانش را مي خورد؛ زيرا طمع و آز همانند آب شور درياست كه هر چه بيش تر از آن مي آشامد تشنگي را نمي زدايد و بر آن مي افزايد. قرآن به عنوان كتاب راهنماي هدايت بشر به اين مساله به عنوان يكي از رذايل اخلاقي مي پردازد و بر آثار آن در منش فردي و پيامدهاي زيانبار در حوزه شخصيتي و نيز در محيط اجتماعي توجه مي دهد و از مردمان مي خواهد خود را از اين صفت و منش زشت رهايي بخشند؛ زيرا اسلام دين است كه براي بيان راهكارهاي زدودن رذايل اخلاقي و تكميل فضايل اخلاقي و تقويت آن وارد شده است و بيش ترين اهتمام را به اين حوزه دارد؛ بر اين اساس حتي با توجه به بياني از پيامبر(ص) كه فرمود: اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق بر اين باورند كه دين اسلام دين اخلاقي است.

البته ناگفته نماند كه دين اسلام همان اندازه كه به اصول اخلاقي توجه دارد و حتي تكميل مكارم اخلاقي به عنوان ماموريت اصلي پيامبر (ص) مطرح شده است ولي از آن جايي كه رابطه تنگاتنگي ميان منش ها و نگرش هاست و رفتاري هاي اجتماعي شخص متاثر از بينش ها و منش هاي اوست تاكيد بر جنبه هاي اخلاقي به معنا و مفهوم تاكيد بر رفتارهاي اجتماعي درست و صحيح است؛ زيرا ايجاد شخصيت سالم و متعادل به معناي ساخت جامعه سالم و متعادل است. از اين روست كه در قرآن به صراحت و روشني از ارتباط ميان تغيير منش ها در تغيير نگرش ها و كنش ها و واكنش ها سخن به ميان آمده است و خداوند مي فرمايد: إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم؛ خداوند سرنوشت هيچ ملتي را تغيير نمي دهد مگر آن كه آنان آن چه در جانشان است تغيير دهند. به سخن ديگر تغيير نگرشي و كنشي افراد جامعه در راستاي تقواي از پلشتي هاي عقلاني و عقلايي و شرعي موجب مي شود تا جامعه سالم پديدار آيد و خوشبختي جمعي و سعادت كامل نصيب و بهره مردمان شود.

از اين روست كه آموزه هاي وحياني قرآني بر مساله ايجاد نگرش درست و صحيح و يا تغيير نگرش ها با توجه با تغيير در بينش ها و منش ها توجه مي دهد. به سخن ديگر اگر جامعه اي سالم و متعدل مطلوب مردمان است مي بايست نخست بينش مردمان را نسبت به هستي تغيير داده و با تقويت اصول اخلاقي منش هاي فردي را متناسب با اصول عقلاني و عقلايي و شرعي را نظام مند كرده تا متاثر از آن رفتارهاي فردي و جمعي جامعه تغيير كرده و جامعه اي سالم پديد آيد.

بر اين اساس است كه قرآن به مساله طمع و از زواياي مختلف توجه داده و به بررسي و تحليل آن پرداخته و در ضمن توصيه ها و راهكارهايي را براي رهايي از اين رذيلت و اخلاق ناپسند و زشت بيان كرده است. در اين نوشتار تلاش بر آن است با خوانش آيات ديدگاه و نگرش قرآن به اين مسائل به درستي دانسته و مطرح شود.

چيستي طمع و آز

طمع به معنا تمايل نفس به چيزي است كه خارج از دست اوست. در مقابل اين گرايش مي توان از استغناي نفس نسب به آن سخن به ميان آورد. به اين معنا كه شخص چيزي را در خود نمي يابد و مي كوشد تا به هر شكلي آن را به دست آورد.

اين معنا امري خنثي است و نمي توان داوري ارزشي درباره آن ارايه داد. به اين معنا كه مي تواند امري مثبت باشد چنان كه مي تواند امري منفي باشد. به سخني ديگر همانند چاقوي دو لبه اي است كه مي تواند سودمند و يا زيانبار باشد. اگر شخص در خود احساس كمبود نكند و تمايلي به داشتن امر نداشته باشد هرگز تحرك و حركتي براي دست يابي به آن نخواهد داشت. از اين روست كه حركت برخاسته از انگيزه دست يابي به امري است كه درشخص وجود ندارد و شخص هيچ احساس استغنايي نسبت به آن ندارد. از اين رو مي توان گفت كه طمع به معناي پيش گفته امري مثبت مي باشد كه موجبات تحركات شخص را سبب مي شود و انگيزه براي دست يابي به چيزي مي شود. كساني كه احساس استغناي داشته باشند هرگز تلاشي براي دست يابي به آن نخواهند داشت؛ زيرا بر اين باورند كه آن چيز را دارا مي باشند و نيازي به حركت در خود نمي يابند تا براي دست يابي به آن تلاش كنند.

بنابر اين معنا طمع در امور كمالي مانند دانش آموزي و دست يابي به مقام و منزلت مادي و معنوي و مانند آن امري پسنديده خواهد بود و مي تواند در حوزه امور ارزشي قرار گيرد.

اما اگر شخص در خود امري را نيابد و آن امر از چيزهاي غير كمالي باشد مانند گرايش به دنياپرستي و بيماري گردآوري و كنز ثروت و تكاثر مي تواند اين گرايش و طمع امري غير ارزشي باشد.

بر اين اساس است كه گفته شده طمع به مفهوم و معناي پيش گفته امري خنثي است و نمي توان درباره آن داوري ارزشي كرد و حكم به خوبي و يا بدي آن داشت؛ زيرا گرايش و تمايل مي تواند به امري كمالي و يا نقصي باشد كه بر اساس متعلق اراده و گرايش حكم متضادي بر آن بار مي شود.

اين كه در برخي از كتب سخن از طمع به عنوان امر مستحسن و نيكو آمده است نمي تواند درست باشد؛ مگر آن كه معناي پيش گفته با توجه به گرايش كمالي آن باشد؛ از جمله آن مي توان به طمع و انتظار ايمان آوردن ديگران باشد كه امري كمالي است و گرايش به خوبي ها و نيكي ها هر چند كه اين كمال در ديگري تحقق يابد ولي آدمي نشان مي دهد كه خواهان امري كمالي درخود و يا در ديگري است و اين جز از گرايش ذاتي آن شخص به كمال حكايت نمي كند. چنين طمعي از سوي برخي از مومنان نسبت به كافران و برخي از آنان وجود دارد كه در آيه 75 سوره بهره بدان اشاره شده است.

طمع به بهشت و راهيابي به آن از سوي برخي كه در آيه 82 و 85 سوره مائده بيان شده است و طمع اصحاب اعراف براي ورود به بهشت كه در آيه 46 سوره اعراف از آن سخن به ميان آمده است از جمله طمع ها و گرايش ها به سوي كمال است كه بر اين اساس در حوزه امري مستحسن و نيكو شمرده شده است.

طمع به رحمت خدا و يا همراهي با صالحان و نيكوكاران از نمونه هاي ديگر اين قسم از طمع است كه گرايش به كمال را بيان مي كند كه در آيات پيش گفته و آياتي ديگر از قرآن بدان پرداخته شده است.

اما براي طمع و آز معناي ديگري است كه آن را از حالت خنثي بيرون مي برد. در اين تعريف كه از طمع به دست داده شده است، طمع عبارت از گرايش سير ناپذيرنفس انساني به امري بيرون از نفس است. برخي آن را به تمايل رسيدن به چيزي مي دانند كه در دست ديگري است و شخص هيچ استحقاقي بدان ندارد. ( نگاه كنيد كتاب التحقيق ، مصطفوي ج 7 ص 119)

اين معناي دوم و سوم از حالت خنثي بيرون است و مي توان از همان آغاز داوري ارزشي درباره آن به دست داد و آن را جزو رذيلت هاي اخلاقي و منش هاي زشت انساني قرار داد. اين صفت از صفات هلاكت كننده و از آثار دنيا پرستي است كه امري مذموم و قبيح شمرده مي شود. از جمله اين گرايش ها مي توان به تمايل شخص به رسيدن به چيزي كه حق وي نيست و در دست ديگري است و استحقاق آن را ندارد مانند طمع در بهشت بدون اين كه كار و عملي خير و نيك براي دست يابي و رسيدن به آن انجام داده باشد.

مصاديق از طمع ورزي

خداوند در آيه 11 تا 15 سوره مدثر به طمع ورزي برخي براي دست يابي به ثروت و قدرت بيش تر اشاره مي كند كه بيانگر عطش سيري ناپذير آنان به ماديات و عوامل دست يابي به آن است.

علت و سبب اين كه خداوند چنين عطش و طمع و آزي را سرزنش مي كند از آن روست كه در انديشه و بينش اين دسته از افراد دنيا اصالت دارد و دست يابي به ثروت و قدرت را عاملي براي دست يابي به بقا و يا ارزش ها مي شمارند؛ در حالي كه نه تنها ثروت و قدرت ارزش نيست بلكه دست يابي آزمندانه و حريصانه نيز امر مفيد و سازنده نيست و آدمي را به اموري وادار مي سازد كه گاه اموري زشت و ناپسند و بيرون از دايره و چارچوب هاي اخلاقي و هنجاري و قانوني است.

اين گونه فزون خواهي آن هم در اموري كه در حقيقت ارزشي و كمالي نيست خود عامل بسياري از رفتارهاي نابهنجار در شخص و يا اشخاص مي شود از اين روست كه مورد نكوهش خداوند در قرآن قرار گرفته است.

شگفت اين كه اهل طمع و آز و فزون خواهي كساني هستند كه استحقاق آن چيز كمالي را ندارند و يا بيرون از دايره توانايي ها و طاقات و ظرفيت هاي آنان است.

به سخن ديگر آن چه موجب مي شود تا شخص طمع كار مورد سرزنش قرار گيرد آن است كه كاري و يا عملي را انجام نداده است تا به آن كمال برسد و لايق و شايسته آن باشد و ديگر آن كه رسيدن به آن كمال بيرون از دايره توانايي هاي وي است؛ شخص مي بايست خود را به آن درجه از توانايي ها برساند تا لايق و شايسته آن امر كمالي شود.

از جمله مواردي كه خداوند در قرآن به عنوان طمع ياد مي كند طمع كساني است كه مي خواهند بي عمل نيك و كارهاي خوب به بهشت در آيند. اين افراد در آيه 46 سوره اعراف از آنان سخن به ميان آمده است: و علي الاعراف رجال … لم يدخلوها و هم يطمعون . علامه طباطبايي در باره اين افراد مي نويسد: دو جمله وارد بهشت نشده اند( لم يدخلوها) و در حالي كه طمع دارند( و هم يطمعون) حال براي اصحاب الجنه است ؛ يعني با اين كه طمع ورود به بهشت دارند ولي نگران نيز هستند كه اوضاع در حسابرسي آنان تغيير كند.(الميزان ج 8 ص 129)

اين ترس از آن روست كه آنان طمع در امري دارند كه شايسته و لايق آن نيستند و اگر به دقت بي شفاعت و يا رحمت الهي و فضل او به حساب و كتاب آنان رسيدگي شود آنان اهل دوزخ خواهند بود. از اين روست كه سخن از طمع به ميان مي آيد يعني چيز كمالي را مي خواهند كه استحقاق آن را ندارند.

اين طمع اختصاص به مومنان گناه كار ندارد زيرا خداوند در آيه 36 و 38 سوره معارج از طمع كافران براي ورود به بهشت در قيامت سخن مي گويد كه اين طمع به خوبي نشان مي دهد كه چيزي را مي خواهند كه شايسته آن نيستند و مستحق دست يابي به آن نمي باشند.

آدمي از آن جايي كه همواره در ترس و خطر افتادن سقوط و هبوط است نمي داند كه دچار چه سرنوشتي مي شود از اين روست كه حتي مومنان در دنيا با اين نگاه به مساله مي نگرند كه نكند وارد بهشت نشوند . از اين روست كه طمع در بهشت به ايشان نيز نسبت داده مي شود؛ زيرا آنان نيز خويش را مستحق آن نمي شمارند كه به بهشت در آيند. اين تعبير كه در آيه 84 سوره مائده بيان شده است خود بيانگر آن است كه صالحان نيز خود را مستحق نمي شمارند كه به كمالي چون بهشت در آيند و از اين روست كه هماره دعا مي كنند كه به اين استحقاق دست يابند.

آدمي مي بايست در دعا و نيايش هاي خويش دو حالت خوف و طمع را داشته باشد؛ زيرا اگر شخص به طور طبيعي مستحق چيزي باشد خداوند به حكم اين كه غني بالذات است و در باره كسي بخل نمي ورزد اگر مستحق امري باشد به او مي دهد و اين كه شخص ناچار مي شود دست به نيايش و راز و نياز بر دارد خود بيانگر آن است كه مستحق امر كمالي نيست از اين روست كه خداوند در آيات 56 سوره اعراف و 16 سوره سجده از طمع در نيايش سخن به ميان مي آورد و مي گويد كه مومنان پروردگارشان را از روي خوف و طمع مي خوانند و از او مي خواهند كه به كمالي برساند كه مستحق آن نيستند.

طمع و اميد حضرت ابراهيم (ع) بر آمرزش خطاها در قيامت نيز بيانگر آن معناست؛ زيرا اگر خطايي نبوده باشد استحقاق خواهد بود و چون خطا است درخواست آمرزش در حوزه امري قرار مي گيرد كه شخص استحقاق آن را ندارد و اين گونه است كه از آن به طمع ياد مي شود.(شعراء آيه 82)

مومنان درنمازهاي شب به طمع آمرزش و دست يابي به استحقاق است كه همواره به استغفار و دعا و نيايش مي پردازند و عامل ترس از مجازات و طمع دست يابي به بهشت آنان را به سوي شب زنده داري مي كشاند. البته به نظر مي رسد كه در اين آيه هر شخص با اين دو ويژگي براي نماز شب بر مي خيزد ولي مي تواند هر يك به تنهايي نيز خود عامل شب زنده داري و دعا باشد. به اين معنا كه برخي براي ترس از دوزخ و برخي براي دست يابي به بهشت به آن روي مي آورند.

به هر حال دست يابي به كمالي كه شخص آن را مستحق خود نمي شمارد طمع است كه در آيه 16 سوره سجده و 56 سوره اعراف بدان اشاره شده است.

صداي نازك زنان عامل طمع

يكي از نمونه هاي بارزي كه موجبات بسياري از نابهنجاري هاي اجتماعي است و به فساد و تباهي و فحشا دامن مي زند، صداي نازك زنان و عشوه و طنازي در كلام است . اين مساله موجب مي شود تا بيماردلان و كساني كه در ايمان سست هستند به دست يابي به اين زنان طمع ورزند و بخواهند با آنان جمع گردند. از اين روست كه خداوند در آيه 32 سوره احزاب از زنان مي خواهد كه صداي خويش را نازك نسازند تا بيماردلان در ايشان طمع نورزند.

بنابراين به زنان سفارش مي كند كه در هنگام سخن گفتن معيارهاي پاك و عرف مقبول جامعه عقلايي را در نظرگيرند و بيرون از دايره عرف سخن نگويند. اين بدان معنا خواهد بود كه عرف هر جامعه و عمل به آن خود عامل بازدارنده طمع افراد است. در جامعه روستايي ممكن است كه نوعي سخن گفتن صداي نازك شمرده نشود و يا سخن گفتن خاصي عرف آن مردمان باشد و كسي به عنوان عشوه گري و طنازي با آن معامله نكند ولي در جامعه شهري و يا جايي ديگر همان نوع سخن گفتن به عنوان طنازي و عشوه گري مطرح شود. از اين روست كه در آيه با " قلن قولا معروفا" به معيارهاي عرفي هر جامعه توجه داده است.

اين مساله در پوشش نيز مطرح است. در جامعه اي ممكن است كه چادر به عنوان عرف مطرح باشد كه اگر رعايت نشود كساني درايشان طمع ورزند و آنان را زني هرزه بدانند ولي در جامعه اي تنها پوشيدن موي س با روسري و ديگر جاذبه هاي جنسي كفايت كند.

البته مساله حجاب امري است كه نيازمند تحليل بيش تر دارد ولي مساله سخن با توجه به تاكيد آيه بر عرف هر منطقه و جامعه مي بايست گفت كه مراعات عرف حاكم جامعه اصل است و مبناي داوري است. زنان مي بايست در سخن گفتن معيار عرف جامعه خويش را اصل قرار دهند و در سخن گفتن آن را مراعات نمايند تا بيماردلان در آنان طمع نورزند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا