بازي هاي زباني
اين بازي زباني نيز خود حکايت شيريني است. تا آن جا اهميت و ارزش پيدا کرده است که برخي از فلاسفه جديد غرب مثل ويتگنشتاين آن را بنياد فلسفه ميدانند.
به اين معنا که فلسفه بدون زبان يعني هيچ. اگر اين زبان و بازي هايش نبود اصلا فلسفه و انديشه معنا و مفهومي نداشت. براي همين ويتگنشتاين به اصول بازي هاي زباني اشاره کرده و نشان ميدهد که اين گزاره هايي که براي انتقال مفاهيم به ديگري به کار ميرود چگونه انديشه و فلسفه را پديد ميآورد.
قرآن نيز يکي از از مهم ترين نعمتهايي که به بشر بخشيده شده است را همين زبان و بيان ميداند و به عنوان نعمت بزرگ از آن ياد ميکند و ميگويد: خداوند رحمان به انسان بيان را آموخت .
به نظرم بيان اصولا نقش اصلي را در انديشه و فلسفه و چند علم مهم ديگر بازي ميکند. البته سر و کله اين بيان در همه علوم پيدا ميشود، چون اصولا بي بيان نميتوان نظريه و فرضيه ساخت و پرداخت. به اين معنا که آن چه در درون ما خلجان ميکند تا به صورت بيان ( چه بيان دروني مثل هنگاميکه با خودمان حرف ميزنيم و يا هنگام نوشتن به کار ميبريم و چه بيان کلامي) در ميآيد، کامل و متقن ميشود و به شکل انديشه خودش را نشان ميدهد.
ولي مشکل من اين بحث پيچيده فلسفي نيست. مشکل من اين اشکالي است که برخي از زنان مطرح ميکنند . هرگاه در جمعي زنانه قرار ميگيرم يکي از اعتراضات زن گرايانه ايشان اين است که چرا در قرآن از حوريان براي مردان سخن رفته است ولي هيچ اشاره اي به چيزي مثل حوري براي زنان نشده است. برخي از اين زنان براي خالي نبودن عريضه از کتاب مستطاب کلثوم ننه روايتي نقل کرده و پس از دعاي تعقيبات نماز «و زوجنا من الحور العين» و براي خوشايند دلشان «و زوجنا من الغلمان» را اضافه کرده اند تا ايشان هم از جوانان خوشگل بهشتي بهره ببرند و کم نياورند. به نظرم قرآن در حقيقت از يک تبعيض و بي عدالتي در پرديس و آرمان شهر خبر ميدهد. در آرمان شهر بهشت اخروي هم اگر از عدالت خبري نباشد پس چه توقع اي از دنيا بايد داشته باشيم ؟ شما وقتي چنين تفکري درباره پرديس و آخرت داريد حتما در جهان نيز همان تفکر را ميخواهيد اجرايي کنيد. وقتي من ميگويم که در آخرت و بهشت مثلا درجات است و هر طبقه اي از آن و مال گروه ويژه اي است مثلا ميگويم هشت در بهشت مخصوص هشت دسته و گروه است و دست کم بهشت هاي هشتگانه اي است و کسي که وارد يک طبقه از سوي اين درها ميشود ديگر نميتواند وارد طبقه ديگر شود مثل همين عالم برزخ که فقط آن هايي که چشم برزخي دارند ميروند آن جا يک سري ميزنند و ميايند و ديگران روحشان هم خبردار نميشود. در اين صورت در همين دنيا هم اگر يک آرمان شهري و يا اتوپيايي بخواهيد بسازيد از جابلسا و جابلقا، شما ميآييد آن را درجه اي و کاستي ميسازيد، مثل همين نظام کاستي هندوستان که طبقات دارند و هيچ کس نميتواند از طبقه اش خارج شود. مثلا از طبقه نجس ها به طبقات ديگر برود . پس اين انديشه درباره بهشت در عملکرد دنيايي شما نيز تاثير گذار است.
گفتم : درست است . من اين تاثير را ميپذيرم ولي مشکل کجاست؟
گفت: مشکل همين جاست . قرآن نگاه تبعيضي به جنس مرد و زن دارد . براي مردان از سيه چشمان و درشت چشمان آهوسان چندي سخن ميگويد ولي براي زنان مومن چي ؟ هيچ چي؟
گفتم: اول حوري يعني درشت چشم و سيه چشم و آن وصف مرد و زن است و اختصاص به مردان ندارد. دوم اين که اگر هم اين خاص مردان باشد چنان که وصف هاي ديگرش مثل طمث نديدن و دست پري و بشري به آنها نرسيدن و يا اين که مقصورات في الخيام و چادر ها هستند اين مطلب ظاهر است که ويژه وصف زنان است ولي اين چيزها دليل نميشود که در بهشت براي زنان اين جور چيزها نباشد.
گفت: اگر هست کجاست؟
گفتم: قرآن نسبت به زنان مراعات عفت را کرده است و اگر درباره اين مساله صحبت کرده با کنايات و استعارات انجام داده است و مثلا گفته است: ازواج مطهره . يعني براي کساني که اهل تقوا و عمل صالح باشند از مرد و زن در قيامت همسران پاک و پاکيزه است . ديگر آن که مردان غيور هستند و گفتن صريح مساله مردها را سر غيرت ميآورد . اين غيرت در نهاد مرد نهادينه و سرشته شده است. از قديم گفته اند: اسب را ميان بار ميکشد و مرد را غيرت. اصلا در فرهنگ اسلامي و ايراني غيرت مرد از اصول اساسي است. حال اگر در قرآن گفته ميشد که براي زنان يک چيزي شبيه حوري است آن گاه چه توقع اي از مردان با غيرت داشتي؟ ديگر زنان را ميگذاشتند اسلام بياورند چه برسد که خودشان ايمان بياورند.
گفت: غيرت مساله اسلامي نيست. خدا که خجالت نميکشد. اگر حق است ميگفت و اگر ناحق است به صراحت بيان ميکرد. مگر در دين حيا است.
در همين قرآن لوط خطاب به قومش ميگويد: بياييد اين دختران من که پاک و پاکيزه است با آن ها ازدواج کنيد.
گفتم: درست. ولي اين عبارت در باره دختران است نه زنانش. ديگر آن که همه جا در قرآن حيا مراعات شده است و قرآن در بيان مسايل ادب را در نهايت آن مراعات کرده است. در همين قصه حضرت زهرا(س) در سوره «هل اتي» هيچ سخني از پاداش اين چنيني نيست در حالي که هست. در سوره يوسف درباره معاشقه و مسايل جنسي نياز رعايت ادب و عفت شده است.
به هرحال براي زنان نيز جفت هاي است. ولي مهم اين است که بايد بدانيد که مردان مومن و زنان مومن در بهشت آن چنان زيبا هستند که پاي هيچ موجود ديگري از حور و پري به آن ها نميرسد. اين مردان و زنان نيکو و مومن براي هم هستند. حالا به نظرت بازهم تبعيض وجود دارد تا بگويي که از باب حقوق زنان اعتراض دارم.