تلاش خناسان برای زدودن قبح طلاق
یکی از مشکلات انسانها این است که گاه تعادل و سلامت شخصیتی خود را از دست میدهند و حقایق برایشان وارونه میشود. خداوند در آیاتی از جمله آیات 8 تا 12 سوره بقره به افراد منافق اشاره میکند که گرفتار بیماردلی میشوند و قدرت تشخیص حق و باطل، خوب و بد و زشت و زیبا را از دست میدهند. در این صورت در اضطراری قرار میگیرند که به اختیار خود آن را ایجاد کردهاند.
پس این بیماردلان، فساد را صلاح و افساد را اصلاحگری میدانند و هنجارها برای آنها نابهنجار و نابهنجار بهعنوان هنجار دیده میشود. آنان گمان میکنند که در حال اصلاح امور هستند در حالی در حال افساد امورند؛ چون شعوری نسبت به عملکرد خود ندارند و بیماردلی ایشان روزنههای ادراکیشان را بسته و کور کرده است.
از دیگر مواردی که انسان گرفتار اینگونه وارونگی قلب و واژگونگی قوه ادراکی میشود، زمانی است که انسان در جامعه گرفتار فتنه شود. فتنه حالتی است که حق و باطل درهم آمیخته و کسانی که قدرت تشخیص و بصیرت خوبی ندارند، نمیتوانند حق و باطل و خوب و بد را از هم تشخیص دهند، لذا امور برای آنها وارونه میشود. به سخن دیگر، گاه قلب، گرفتار وارونگی میشود و گاه امور برای قلب وارونه جلوه داده میشود.
تلاش برای وارونه ساختن ناهنجارها
تودههای مردم بیشتر گرفتار این نوع دوم از وارونگی در ادراک هستند؛ چرا که چنان از تقوای الهی و ایمان برخوردار نیستند که دارای بصیرت باشند، از اینرو فتنهگران امور برایشان وارونه جلوه میدهند و امور فساد را صلاح و نابهنجار را به عنوان هنجار به خورد آنان میدهند.
فتنهانگیزان حتی کوشیدهاند تا امور را برای پیامبران نیز دگرگونه جلوه دهند. خداوند در آیه 48 سوره توبه از این توطئه و شیوه دشمنان اسلام سخن به میان آورده و فرموده است که: «و قلبوا لک الأمور» یعنی چیزها را قلب میکنند تا مطلب برخلاف آنچه حق و واقع است جلوه داده شود. این تقلیب در جامعه موجب میشود که ارزشها ضدارزش و همچنین ضدارزشها ارزش تلقی شود.
طلاق که از نظر اسلام و عرف عقلایی یکی از امور زشت و نابهنجار است، گرفتار همین فتنه شده و فتنهگران و مفسدان به گونهای عمل کردند که امر طلاق به عنوان حتی یک امر ارزشی و هنجاری جلوه کند و حتی برخی از افراد برای طلاق جشن بگیرند و هدایایی را بدهند. این در حالی است که عقل و شرع آن را امری نابهنجار و ضدارزشی میداند و از آن به «ابغض الحلال» یعنی مبغوضترین حلال یاد کرده است.
از نظر اسلام، گاه لازم است به دلایلی چون ناسازگاری غیرقابل تحمل زوجین، طلاق انجام شود؛ زیرا هدف از ازدواج آن است که در یک فضای عاشقانه و عاطفی، همسران برای آرامش یکدیگر تلاش کنند چنان که خداوند در آیاتی از جمله آیه 21 سوره روم بیان کرده است. اگر این ارامش به هر دلیلی پدید نیاید و عقل و دل با هم آشتی نکند و مودت و محبت ایجاد نشود، آنگاه به عنوان آخرین راهکار با همه مذموم بودنش تأیید و امضا شده است.اما فتنهانگیزان چنان جامعه را دچار فساد میکنند که امور زشتی چون طلاق بهعنوان یک امر هنجاری و ارزشی قرار میگیرد و مردم نیز با این واژگونی ارزشها کنار میآیند بیآنکه توجه داشته باشند که این ارزشیابی، پایه اخلاق و خانواده و در نهایت سلامت جامعه را در معرض خطر قرار میدهد و روزبهروز به مشکلات اجتماعی، اقتصادی و روحی و روانی افراد جامعه میافزاید.