اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

ارکان ايمان عبودى (1)

http://sabooyeeshgh.persiangig.ir/pic.hamid/Allah2.jpgدر مقاله حاضر نویسنده با تشریح پایه های ایمان قلبی براساس فرموده علی(ع) به تشریح شیوه نیل به عبودیت و پذیرش ربوبیت خداوند می پردازد که بخش نخست آن رابا هم از نظر می گذرانیم:

عبودیت در آیه 56 سوره ذاریات به عنوان هدف آفرینش انسان بیان شده؛ این در حالی است که در آیه 30 سوره بقره هدف آفرینش او، خلافت انسان مطرح شده است. بنابراین می بایست ارتباط تنگاتنگی میان عبودیت و خلافت انسان باشد. به این معنا که عبودیت، وجه دیگری از خلافت انسانی است و اگر از عبودیت به عنوان هدف آفرینش انسان سخن به میان می آید به معنای آن است که عبودیت همان خلافت انسان است و یا این که انسان از راه عبودیت به این هدف دست می یابد.

 

با توجه به آیات قرآنی می توان دریافت که عبودیت، هدف و مسیری است که آدمی را به خلافت می رساند؛ زیرا انسان از طریقت عبودیت است که به کمالاتی دست می یابد که خلافت انسان را تضمین می کند؛ و چهره دیگر عبودیت، ربوبیت طولی انسان است که همان بیان دیگری از خلافت انسان می باشد.

بر این اساس، معصومان در روایاتی، باطن عبودیت را ربوبیت دانسته اند تا ارتباط میان خلافت ربوبی انسان با عبودیت به عنوان دو هدف خلقت به خوبی روشن شود؛ زیرا هر دو یک معنا را به اشکال مختلف بیان می کند.

در همین راستا می توان گفت که همه امور دیگر که به عنوان اهداف ابتدایی و میانی و غایی بیان شده، جلوه دیگری از مفهوم عبودیت ربوبی و ربوبیت عبودی انسان است. از این رو، اهدافی چون تعلیم، تزکیه، انسان کامل، جامعه سالم کامل، عدالت و مانند آن بیانگر مفهومی واحد است و به اصطلاح. عباراتنا شتی و حسنک الواحد، تعابیر مختلفی از یک حقیقت ارائه شده و همه این ها در حقیقت نور وجودی واحدی است که بر شیشه های رنگی گوناگون تابیده است.

بنابراین هر کسی می کوشد تا همین حقیقت یگانه را تفسیر و تبیین کند که همان حقیقت عبودیت ربوبی و ربوبیت عبودی انسان می باشد.

ایمان، نماد عبودیت

عبودیت ربوبی و ربوبیت عبودی انسان، نخستین چیزی را که نشان می دهد و به عنوان نماد از آن چهره پردازی می کند، ایمان واقعی است که از آن به ایمان عبودی یاد می شود. ایمان، رابطه میان خلق و خالق و عبد و معبود را بیان می کند. از این رو به عنوان ریسمان استوار میان عبودیت و ربوبیت مطرح است.

ربوبیت خداوندی، خود را در ایمان نشان می دهد؛ زیرا ایمان، حالت و یا مقامی درونی و نفسانی است که در انسان ایجاد می شود. هرچند که بنیاد آن بر شناخت و عاطفه است ولی حقیقت آن چیزی جز عبودیت بنده و ربوبیت معبود نیست. لذا در همه جلوه های ایمان، چیزی که بیش از پیش ظهور و بروز دارد، ربوبیت الهی است. بر این اساس گفته اند که ربوبیت خداوندی همه چیز ایمان است و ایمان جز به ربوبیت، معنا و مفهومی نمی یابد.

این ایمان به ربوبیت خداوندی است که خود را به اشکال مختلف نشان می دهد تا آدمی را به عبودیت برساند و از عبودیت به ربوبیت طولی و خلافت الهی بکشاند.

بر این اساس آیات قرآنی در همه جا بر ربوبیت خداوندی تاکید و تکیه می کند و امری را بی بیان ربوبیت به پایان نمی رساند. آغاز و انجام و میانه هر چیزی ربوبیت خداوندی است و ایمان واقعی در عبودیت انسان نسبت به ربوبیت الهی تحقق و معنا می یابد، چنان که از همین مقام ربوبیت است که انسان به مقام خلافت ربوبی دست می یابد.

چنین ایمانی دارای ارکانی است که برپایه ربوبیت استوار است. در روایتی از امیرمومنان(ع) آمده است که فرموده اند: الایمان علی اربعه ارکان، التوکل علی الله و التفویض الی الله و التسلیم لامرالله و الرضا بقضاءالله؛ ایمان چهار رکن دارد 1-توکل بر خدا 2-تفویض الی الله 3-تسلیم امرالی الله 4-رضا به قضای الهی (میزان الحکمه، ج1، ص 318).

ایمان که خود یک امر قلبی است چهار رکن دارد که همه آنها نیز قلبی می باشند. این چهار رکن، اموری هستند که ارتباط تنگاتنگی با ربوبیت خداوندی دارند. برای دست یابی به مفهوم واقعی آن از نظر قرآن لازم است که معنا و آثار و کارکردهای هر یک از این چهار استوانه دانسته شود تا معلوم گردد که چرا ایمان، چیزی جز پذیرش ربوبیت الهی در هستی و عبودیت چیزی جز راه دست یابی به مقام ربوبیت طولی نیست.

1-توکل

نخستین امری که در روایت بالا به عنوان استوانه ایمان از آن یاد شده، توکل است. توکل در لغت به معنای تکیه کردن است. این واژه هر گاه با حرف «علی» متعدی شود، به معنای اعتماد و تکیه بر دیگری است. در آیات قرآنی از بندگان مومن خواسته شده است که در کارهای خویش اصل توکل را هرگز از یاد نبرند و همواره بر خداوند توکل کنند و از غیر خدا بریده باشند.

توکل به معنای دست از کار کشیدن نیست، بلکه با توکل کردن بر خداوند در هر کاری می بایست از اسباب و ابزارهایی که خداوند در اختیار بشر قرار داده بهره برد و با ریسمان، پای اشتر را نیز بست.

توکل در فرهنگ قرآنی دارای این بار مفهومی است که هیچ چیز از دایره ربوبیت الهی بیرون نیست و همه امور در کلی ترین و جزیی ترین آن تحت مدیریت مستقیم و غیرمستقیم الهی است و این گونه نیست که خداوند هستی و قوانین و اسباب آن را آفریده و به حال خویش رها کرده است تا این پاندول وجود هستی به اختیار خویش تا بی نهایت حرکت کند و خود به نوعی مستقل عمل نماید؛ بلکه به این معناست که خداوند در حوزه بین الامری عمل می کند و نه اختیار و تفویض کامل به هستی و اسباب و قوانین آن بخشیده است و نه آن که اسباب و عوامل و قوانین هستی، بی فایده و بی کار می باشند.

توکل به معنای آن است که انسان می بایست به همان اندازه که به قوانین و اسباب ها توجه دارد به همان اندازه به ربوبیت خداوندی متوجه باشد. این گونه نیست که اسباب، بی ربوبیت الهی عمل کنند و قوانین، بی مدیریت خداوندی تأثیرگذار باشند.

انسان همان اندازه که باید به اسباب و قوانین طبیعی که خداوند بر هستی جاری و ساری کرده توجه کرده و از آن بهره گیرد، می بایست به اراده و مشیت او نیز متوجه باشد تا بداند که هیچ چیز نمی تواند بیرون از دایره مشیت و اراده ربوبی او عمل کند وتاثیرگذار باشد.

اسباب و ابزار تا زمانی مفید و سازنده است ومی تواند تاثیر خویش را داشته باشد که کار کرد اسباب و قوانین در مسیر کمالی، مفید و سازنده باشد؛ اما همین اسباب اگر در هر شرایطی و تحت هر علت و دلیلی، مزاحم کلان و کلی هستی باشد از تاثیر ساقط می شود. از این رو آتش نمرودیان بر حضرت ابراهیم (ع) سرد و سلامت می شود و یا مردگان، زنده می شوند و یا پرندگان بی جان، جان می گیرند و یا گلی پرنده می شود. این درحالی است که براساس «ان الله یابی ان تجری الامور الاباسبابها، خداوند خودداری می ورزد که امور جز از راه اسباب آن جاری می شوند، می بایست هیچ یک از این امور تحقق نمی یافت، زیرا برخلاف جریان اسباب و قوانین طبیعی است که خداوند بر هستی حاکم و جاری ساخته است؛ اما می بینیم که این گونه نمی شود، و بر خلاف قوانین سبیت و مسببت، امور جریان می یابد. این بدان معنا خواهد بود که ربوبیت، مقدم بر قوانین است و حضور مستقیم رب العالمین هر چیز کلی و جزیی را چنان که مشیت الهی اقتضا می کند تغییر می دهد.

خداوند در آیات بسیاری توکل را عاملی مهم در تقویت ایمان حقیقی و عبودیت واقعی بشر (انفال آیات2 و 4) وبهره مندی از امدادهای غیبی (آل عمران آیه 160 و مائده آیه 11 انفال آیه 62و 64 ابراهیم آیه 12 و 13) پیروزی های غیرمترقبه (آل عمران آیه 122 و 123 و 160 مائده آیه 23 و آیات دیگر) دفع مکر دشمن (نساء آیه 81) تقویت روحیه (آل عمران آیه 122) و ده ها فایده و اثر دیگر بر می شمارد.

توکل نه تنها با امور طبیعی و بهره مندی از اسباب، و تنافی ندارد (آل عمران آیه 159 و نیز مائده آیه 23 و انفال آیات 62 و 64 و یوسف آیه 67) بلکه برای این است که انسان در دام اسباب نیفتد و تنها برای آنها تاثیر و تاثر قرار ندهد؛ بلکه برای خداوند به عنوان رب العالمین جایگاه خاص و ویژه ای قرار دهد و بپذیرد که تاثیر اسباب نیز به اراده و مشیت الهی است. از سوی دیگر، توکل به معنای پیش گفته موجب می شود تا انسان، همواره به اسباب و نقش آن ها توجه داشته باشد و به تکاهل و تنبلی روی نیاورد.

بنابراین توجه به تقدیر و مشیت الهی (توبه آیه 51 و یوسف آیه 67) و تسلیم در برابر اراده و مشیت او (یونس آیه 84) توجه به حاکمیت (هود آیه 56) و حکمت (انفال آیه 49) رازقیت (عنکبوت آیه 59 و 60) و در یک کلمه ربوبیت مطلق خداوندی (انعام آیه 102 و اعراف آیه 89 و ده های آیه دیگر) موجب توکل انسان است.

براین اساس می توان گفت که پذیرش ربوبیت الهی است که انسان را فردی متوکل به خداوند می سازد بر رفتارهایش شکل متفاوتی می بخشد، به گونه ای که هم به اسباب توجه دارد و هم ملتفت ربوبیت خداوندی بوده و توکل را فراموش نمی کند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا