اعتقادی - کلامیسیاسیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

آثار ولایت معصوم در نفس مومن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ولایت معصومان(ع) همان ولایت الهی است؛ زیرا معصومان(ع) همان مظاهر اسماء الله هستند که به همین اعتبار خلیفه الله می شوند و در مقام خلیفه الله تصرفات تکوینی و باطنی در مخلوقات دارند که شامل تطهیر، تزکیه، تعلیم، احیاء و مانند آنها می شود؛ زیرا هر کسی اگر به حیات طیب، نفس طیب، اشراق، رشد، یقین، نور، و مانند آنها می رسد تحت افاضات و تصرفات معصومان(ع) به عنوان خلفای الهی است.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، جایگاه معصوم(ع) و نقش و تاثیر آنان را در زندگی انسان و تغییرات کمالی مومنان بیان کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مظهریت در ربوبیت معصومان(ع)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسانی به سبب تعلیم تکوینی الهی، برخوردار همه صفات الهی و انوار آن است؛ زیرا اسماء الله مقتضی ظهور است. برای هر اسم الهی مصداق اتم و اکملی است که تجلیات نور صفات الهی در مصداق خودش را ظهور می دهد. از نظر قرآن «الله» به عنوان اسم جامع همه اسماء الله، در نفس انسانی با نفخ الهی ظهور یافته (ص، آیه 72؛ سجده، آیه 9) و هر نفس انسانی مظهر انوار صفات الهی است؛ از همین روست که انسان به سبب همین نفس جامع انوار همه صفات و اسماء الله، شانیت مظهریت و خلافت الهی را دارا است. از نظر قرآن، حضرت آدم(ع) به سبب تعلیم تکوینی الهی، این مظهریت را دارا بوده و سزاوار سجده از سوی همگان حتی فرشتگان قرارگرفته است.(بقره، آیات 30 تا 34)

البته تمرّد و طغیان برخی از جنیان هم چون ابلیس به ادعای برتری، چیزی جز تکبر و استکبار نبوده است(بقره، آیه 34؛ ص، آیات 74 تا 76) او هر چند در مقام تشریع و به اراده انتخابی خروج از سجده داشته است؛ اما در مقام تکوین هم چنان در تسخیر آدم (ع) است؛ زیرا کرامت ذاتی آدم(ع) او را کرامت و عزتی بخشیده (اسراء، آیه 70) که همه ما سوی الله تحت تسخیر هستند، خواه به محبت و اطاعت باشد، و خواه به کراهت و اجبار.(لقمان، آیه 20 ؛ نحل، آیه 12)

از نظر قرآن، همه انسان ها شانیت ذاتی قرار گیری در مقام خلافت الهی را دارند، به شرط آن که بتوانند انوار صفات الهی سرشته در ذات خویش را با عبودیت در چارچوب هدایت فطری عقلی (طه، آیه 50) و هدایت تشریعی وحیانی(بقره، آیات 2 تا 5 و 21 و 38) به ظهور برسانند و مظهر انوار اسماء و صفات الهی شوند.

هم چنین از نظر آموزه های وحیانی قرآن، برخی از انسان ها هم چون پیامبران و امامان معصوم(ع) به سبب تفضل خاص الهی برتری هایی دارند؛ چنان که مرد بر زن(نساء، آیه 34) یا انسان بر سایر مخلوقات تفضل داده شده اند(اسراء، آیه 70)، پیامبران بر سایر مردم (نمل، آیه 15) فضلیت داده شده و حتی میان خود پیامبران برخی بر برخی دیگر فضلیت داده شده اند.(بقره، آیه 253)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر اسلام(ص) و نفس آن حضرت امیرمومنان امام علی علیه السلام(آل عمران، آیه 61) بر همه پیامبران برتری داده شده اند. از همین روست که آنان در قیامت شاهدان بر شاهدان خواهند بود، یعنی اگر پیامبر هر امتی شاهد بر آن امت است، پیامبر(ص) شاهد و گواه بر پیامبران هر امتی است.(بقره، آیه 143) همین فضلیت برای امیرمومنان به عنوان نفس پیامبر ثابت است و ایشان همان برتری و اولویتی را دارد که برای پیامبر(ص) است(احزاب، آیه 6)؛ از همین روست که خدا او را ولی المومنین معرفی می کند(مائده، آیه 55) و ولایت او به معنای اتمام و اکمال دین و نعمت است.(مائده، آیه 3)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، چهارده معصوم(ع) به سبب آن که از سوی خدا تطهیر شده و از برتری ذاتی و تفضلی الهی برخوردار هستند(احزاب، آیه 33) در جایگاه مظهریت اتم و اکمل الهی قرار داشته و تصرفات آنان تصرفات تکوینی در مقام مظهریت ربوبیت است؛ یعنی همان تصرفاتی را آنان دارند که پروردگار به سبب خالقیت ذاتی خویش دارد، ولی آنان به سبب مظهریت در این اسماء الله و خلافت الهی آن را دارا شده اند. پس همان طوری که علم غیبی آنان ذاتی آنان نیست، بلکه به سبب مظهریت است(جن، آیات 26 و 27)، هم چنین سایر تصرفات تکوینی معصومان(ع) به سبب همان مظهریت در ربوبیت و پروردگاری آنان به عنوان خلیفه الله است.

امامت و ولایت معصوم(ع) معیار سنجش ایمان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، وقتی کسی بر اساس هدایت فطری عقلی عمل کرده و به تقوای فطری رسیده باشد(طه، آیه 50) از این ظرفیت بهره مند می شود تا از هدایت وحیانی شرعی برخوردار شود و به رستگاری برسد.(بقره، آیات 2 تا 5)

البته ورود به ساحت هدایت تشریعی وحیانی، در گام اول با «اسلام» است که با شهادتین آغاز می شود؛ اما این امر زمانی تثبیت می شود که با ابتلائات شخص بتواند به درجه ایمان برسد.(حجرات، آیه 13) از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ایمان درجه بالاتر از اسلام است؛ چنان که ایمان نیز خود دارای مراتب اصلی و کلی سه گانه ایمان عام، ایمان خاص و ایمان اخص است که با تقوای عام و تقوای خاص و تقوای اخص همراه است.(بقره، آیه 93)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، مومن حقیقی کسی است که به اسلام در تمامیت کمالی آن ایمان آورده باشد و ولایت معصومان(ع) را پذیرفته باشد؛ زیرا یکی از مهم ترین ابتلائات الهی که مسلمانان با آن مواجه می شوند، ابتلاء به ولایت امیرمومنان امام علی(ع) است؛ زیرا با اسلام با ولایت امیرمومنان امام علی(ع) به تمامیت کمالی رسیده و اتمام و اکمال نعمت ودین اسلام انجام شده است.(مائده، آیه 3) پس اگر کسی از این ابتلاء الهی سربلند بیرون نیاید و به ولایت امیرمومنان امام علی(ع) ایمان نیاورد، به تمام اسلام ایمان نیاورده و مومن نیست.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، بسیاری از مسلمانان به سبب همین آزمون ها وارد جرگه مومنان و حزب الله نمی شوند. بسیاری از آنان گرفتار نفاق می شوند. از همین روست که در دوره پیامبر(ص) ملاک اسلام خود آن حضرت(ص) بود، اما ملاک ایمان آوری اشخاص حب و بغض آنان نسبت به امیرمومنان امام علی(ع) بود تا جایی که برخی از صحابه می گفتند ما مومن رااز منافق بر اساس حب و بغض مسلمانان نسبت به امیرمومنان امام علی(ع) به دست می آوردیم. پس هر کسی نسبت به آن حضرت(ع) زاویه داشته به همان میزان زاویه داشتن، از ایمان دور بوده است. امروز نیز ملاک و معیار ایمان و نفاق را می توان در همین ولایت پذیری نسبت به نائبان امام زمان(عج) به دست آورد؛ زیرا کسی که از نائبان امام زمان(ع) زاویه دارد، به همان میزان از ولایت امام زمان(عج) و ایمان دور است. پس درجه ایمان و نفاق هر کسی را می توان از طریق ملاک و معیار امامت به دست آورد. ازهمین روست که پیامبر(ص) بر خلاف آن که هماره اصالت را به معیارهای معنوی می داده و اشخاص را ملاک و معیار حق و باطل قرار نمی داده، نسبت به معصومان(ع) به ویژه امیرمومنان(ع) شخص خاص ایشان را معیار سنجش قرار داده و می فرماید: الحق مع علی و علی مع الحق یدور حیثما دار؛ حق با علی و علی با حق است و حق هر جایی می گردد و دور می زند که علی آن جاست.

مهم ترین آثار تصرفات معصوم در نفوس مومنان

براساس آموزه های وحیانی قرآن، چهارده معصوم(ع) به عنوان مظاهر اسماء الله، دارای خلافت ربوبی و پروردگاری هستند و اصولا تصرفات آنان در سطح خلافت الهی است. بنابراین، تصرفاتی که آنان در مومنان به عنوان اهل ولایت انجام می دهند، تصرفاتی است که آنان را به کمال رشدی خودشان می رساند و آنان را در جایگاه مقربان و ابرار و اصحاب یمین قرار می دهد. به این معنا که هر کسی به هر میزان به چهارده معصوم(ع) نزدیک شود و در ولایت به آنان تقرب جوید، به همان میزان درجه ایمانی و ولایت پذیری از تصرفات آنان بهره مند شده و به مقامات عالی مقربان یا ابرار و اصحاب یمین می رسد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تصرفات تکوینی چهارده معصوم(ع) در امور بسیاری است که از مهم ترین و اصلی ترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. طهارت: یکی از مهم ترین تاثیر معصوم(ع) درنفس انسانی، تصرفات در طهارت نفس مومن است. طهارت در لغت پاکی است و تطهیر کردن به معنای پاک کردن چیزی از آلودگی است، خواه آلودگی ظاهری و مادی باشد مانند نجاست، خواه آلودگی باطنی باشد مانند رجس و پلیدی های اخلاقی چون بخل، جهل، شقاوت، خیانت و مانند آنها. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، با آب و خاک می توان آلودگی های ظاهری و مادی را برطرف کرد، ولی اگر نیت درآن نباشد، آلودگی های ظاهری به واقع و حقیقت پاک و تطهیر نمی شود، از همین روست که قصد و نیت قربت الی الله در غسل و وضو و تیمم شرط است.(نساء، آیه 43؛ مائده، آیه 6) هم چنین از نظر قرآن، طهارت باطنی اسباب و لوازم نیاز دارد که بستر سازی آن با تطهیر و مجاهدت انسان با پرهیز از هواهای نفسانی انجام می شود، ولی این تطهیر کامل نمی شود، مگر آن که خدا تصرفات باطنی داشته باشد(احزاب، آیه 33؛ آل عمران،آیه 55)؛ زیرا آن چه انسان در مقام تطهیر نفس انجام می دهد و به تطهیر خویش می پردازد همه مقدمه سازی است، اما تطهیر حقیقی به تصرفات الهی است. از نظر قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت(ع) چون از گونه پلیدی و رجس ازسوی خدا تطهیر شده اند، به عنوان «مطهرون» دسترسی به باطن و ملکوت کتاب الله دارند(واقعه، آیات 77 تا 80) این دسترسی به باطن کتاب الله این امکان را می دهد تا از نور باطن و روح آن بهره مند شده و دیگران را تحت تصرف قرار داده و تطهیر نمایند. به سخن دیگر، از نظر قرآن، پیامبر(ص) و نفس ایشان از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) این درمقام مظهریت تطهیر کننده است.(توبه، آیه 103) بنابراین، پذیرش ولایت معصومان (ع) از سوی مومنان عامل اصلی تطهیر آنان از سوی مظاهر اسماء الله و معصومان(ع) است، چنان که در زیارت حضرت فاطمه(س) نیز آمده است که ولایت ایشان «طهاره لانفسنا» است. از نظر قرآن، مسلمانان به دو دسته اصلی تقسیم می شوند، کسانی که نفاق می ورزند و دنبال تطهیر نفوس نیستند، و کسانی که طهارت باطنی را دوست دارند و دنبال آن هستند تا خدا آنان را تطهیر کند. از نظر قرآن، حتی سجدگاه و مسجدی که در آن جا دنبال تقرب به سوی خدا هستند تا با سجده به خدا تقرب جویند و خدایی و متاله شوند، برخی به تظاهر اقدام می کنند و برخی به حقیقت دنبال تقوای الهی می روند. از این روست که برخی تابع پیامبر(ص) و معصومان می شوند و ولایت آنان را می پذیرند و برخی دیگر این گونه نیستند و نفاق می ورزند و اسلام را بهانه ای برای دنیای خویش قرار داده اند.(توبه، آیات 108 و 109) پیامبر(ص) و معصومان(ع) از نور و طهارت کتاب الله برخوردار هستند(بینه، آیه 2) و با چنین نورو طهارتی به تطهیر مردم از هرگونه رجس و پلیدی معنوی می پردازند و آنان را برای بهره مند از تزکیه آماده می سازد.
  2. تزکیه: از نظر آموزه های وحیانی قران، پس از طهارت نفس از هرگونه رجس و پلیدی معنوی، بستر برای تزکیه فراهم می شود. زکات به معنای رشد است، و زکو به رشدی گفته می شود که باطنی و کمالی باشد، از همین روست که رشد و نمو درختان مثمر و میوه دار این گونه است، چنان که کسی که زکات مال خویش را می پردازد، این گونه آن را رشد واقعی و باطنی می دهد و به برکت زکات مالش اضعاف مضاعف چندین برابر می شود. از نظر قرآن، نفس انسانی با تزکیه فرد انسانی آمادگی می یابد تا از سوی خدا و مظاهرش تزکیه واقعی و باطنی شود؛ زیرا تزکیه حقیقی تنها به دست خدا است.(نور، آیه 24) وقتی انسان بستر را آماده کرد و به سوی هدایت های فطری و تشریعی آمد و در صراط مستقیم قرار گرفت، از این آمادگی برخوردار است که تزکیه واقعی و حقیقی در او انجام شود و به رشد و نمو کمالی دست یابد. از نظر قرآن، این پیامبر(ص) و معصومان هستند که با بهره مندی از علوم وحیانی الهی و نفوس مبارک و مطهر و مزکی خویش می توانند دیگران را تزکیه بخشند و به رشد حقیقی برسانند.(توبه، آیه 103؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 1؛ بقره، آیات 129 و 151)
  3. تعلیم: تعلیم به دو نوع علم حضوری و حصولی تقسیم می شود. تعلیم حقیقی همان تعلیم به علوم حضوری است که علم جزو ثروت و دارایی های شخص می شود. تعلیم الهی به معنای ایجاد نوری است که شخص را نسبت به حقایق آگاهی تمام می بخشد و یقین را در دو او ایجاد می کند. تعلیم اسمای الهی به حضرت آدم(ع) به معنای دارایی نسبت به انوار هر اسم از اسماء الله است. از این روست که با انباء فرق دارد که حضرت آدم(ع) دراختیار فرشتگان می نهد. در حقیقت تعلیم دارایی است و انباء اخبار از چیزی بزرگ که هرگز دارایی خبر گیرنده نمی شود و به یک معنا همان علم حصولی است. از همین روست که به تعلیم الهی، حضرت آدم(ع) دارای همه اسماء الهی شده و در جایگاه خلافت الهی قرار گرفت(بقره، آیات 30 و31)؛ اما فرشتگان به انباء حضرت آدم(ع) نسبت به همین اسماء الهی چیزی به دارایی آنان افزوده نشد و فقط آگاه شدند که نسبت به اسماء الله فقیرهستند و دارایی ندارند. پس ناچار به سجده در برابر دارنده اسماء الله و به عنوان مظهر اسماء الله و خلیفه الله شدند.( بقره، آیات 30 تا 34) از نظر قرآن، تعلیم الهی برای دلهایی است که متقی باشند(بقره، آیه 282) و وقتی کسی به تعلیم الهی عالم به حقیقی شد، در حقیقت دارای آن اسماء الله می شود. از همین روست که شخص با توجه به مراتب سه گانه ایمان و تقوای الهی در یکی از مراتب علم الیقین، عین الیقین یا حق الیقین قرار می گیرد که دارایی شهودی افراد متقی است. از نظر قرآن، غیر از خدا، تنها کسانی که می توانند چنین تصرفات ربوبی داشته باشند، مظاهر اسماء الله یعنی معصومان(ع) هستند که می توانند به تصرف در نفوس انسان بپردازند و آنان را به علوم حقیقی برسانند.( آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 1؛ بقره، آیات 129 و 151) از نظر قرآن، پذیرش ولایت معصومان(ع) به عنوان اتمام و اکمال دین، موجب می شود تا مومنان از تعلیم الهی معصومان(ع) بهره مند شوند واز علم حضوری و شهودی سود برند.(همان)
  4. نور: از نظر قرآن، هر انسانی از نور صفات الهی در کلیت برخوردار است؛ زیرا نفس انسانی همان روح الله دمیده شده در کالبد انسانی است.(حجر، آیه 12؛ سجده، آیه 9؛ ص، آیه 72) از آن جایی که هر صفتی نوری خاص به خود دارد، مجموعه اسماء الله نور جامع است. البته از نظر قرآن، زمانی این نور به کمال و تمامیت می رسد که انسان با حرکت در مسیر هدایت های فطری (طه، آیه 50) و هدایت تشریعی وحیانی(بقره، آیات 2 تا 5) و عبودیت و اطاعت خدا آن نور را به اتمام برساند؛ اما بسیاری از مردم آن را دفن و دسیسه می کنند.(شمس، آیات 7 تا 10) از نظر قرآن، غیر از نور صفاتی که در نفس هر انسانی است، خدا نور ایمان و قرآن را نیز به سوی انسان فرستاده است.(حجرات، آیه 7؛ نساء، آیه 174؛ شوری، آیه 52) حضرت محمد (ص) نیز خود نوری خاص دارد که مومنان می توانند از آن بهره مند شوند. معصومان(ع) از نفس پیامبر(ص) نیز این گونه هستند. از نظر قرآن، بهره مندی از نور ایمان و قرآن و معصومان(ع) تنها در سایه ولایت آنان خواهد بود و کسی که ولایت آنان ایمان نیاورد، از نور حقیقی بهره مند نمی شود؛ زیرا عدم ولایت به معنای خروج از اطاعت خدا به سوی طغیان خواهد بود که موجب دفن نور فطرت نیز می شود. هر کسی با معصومان(ع) مخالفت کند، با خدا مخالفت کرده و عصیان ورزیده و از نور الهی محروم می شود؛ در برابر ولایت آنان به معنای بهره مندی از نور ولایت است.
  5. رشد: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، رشد و رشید و ارشد شدن چیزی جز بلوغ تمام عقل فطری نیست که در سایه عمل به هدایت فطری (طه، آیه 50) و هدایت تشریعی وحیانی به دست می آید(حجرات، آیه 7)؛ زیرا از نظر قرآن، کسی که بر اساس هدایت فطری عقلی رفتار نکند و اصول اخلاقی آن چون حق شناسی و حق گرایی، عدالت شناسی و عدالت گرایی، صداقت شناسی و صداقت گرایی، امانت شناسی و امانت گرایی، وفاشناسی و وفاگرایی نداشته باشد، هرگز به سوی هدایت وحیانی تشریعی کشیده نمی شود؛ زیرا این متقی به هدایت فطری عقلی است که از هدایت تشریعی وحیانی و کتاب الله استفاده می کند و رستگار می شود.(بقره، آیات 2 تا 5) از نظرقرآن، کسی که نسبت به اسلام و شرایع آن ایمان نمی آورد و بدان پشت می کند، فاقد عقلانیت و گرفتار سفاهت و سبک مغزی است(بقره، آیه 130)؛ اما کسی که به اسلام و شرایع آن ایمان می آورد، از سفاهت رسته و به عقلانیت پیوسته و اگر در همین مسیر وحیانی، فلسفه و سبک زندگی خویش را سامان دهد، به رشد می رسد؛ زیرا رشید کسی است که ایمان و نور آن در دلش محبوب شده و آراسته است و نسبت به کفر و فسوق و عصیان، کراهت و بغض دارد.(حجرات، آیه 7) از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عامل دست یابی به بلوغ تمام در عقلانیت که همان رشد باشد، با ولایت معصومان(ع) به دست می آید؛ زیرا آنان هستند که با تعلیم و تزکیه و تطهیر، نفس انسانی در شرایطی قرار می دهند که به تمامیت عقلانیت خودش می رسد. پس رشد جز با اطاعت ولایت الهی که در مظاهر اسماء الله و معصومان(ع) ظهور کرده، به دست نمی آید. اگر کسی غیر از این برود، گرفتار فرعون های طاغوتی شده است که مدعی رشد است(غافر، آیه 29)، در حالی که رشید نیست(هود، آیات 97 و 98)؛ انسان عاقل دنبال رشید می رود تا به رشد برسد و شکی نیست که رشید همان معصومان(ع) هستند و ولایت آنان این رشد را تحقق می بخشد و انسان را رشید می سازد.
  6. طیب نفس: از نظرآموزه های وحیانی قرآن، نفس به طور فطری درحالت استوا و اعتدال «طیب» است، اما با افکار و اعمالی «خبیث» می شود؛ چنان که از نظر قرآن کفر و شرک، نفس را خبیث می کند.از همین رو، ازدواج با انسان های کافر و مشرک برای مومنان جایز نیست؛ زیرا نفس طیب را آلوده به خبائث می کند.(نور، آیه 26) البته نفس «طیب» به طور فطری تحت ولایت الهی و مظاهر اسمایی اوست که طیب می ماند؛ زیرا بهره مند از نور ولایت و ایمان و اسلام که از طریق وحی و پیامبران و معصومان(ع) به انسان می رسد نفس را طیب می سازد. پس از نظر قرآن، طیب نفس جز برای مومنان نیست که تحت ولایت الهی و مظاهر اسماء الهی قرار گرفته اند و با اتباع و اطاعت از آنان می پردازند.
  7. حیات طیب: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حیات طیب تنها در سایه ولایت الهی و مظاهرش به دست می آید؛ خدا به صراحت می فرماید: من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه؛ هر کسی از مرد و زن عمل صالح داشته باشد در حالی که مومن است، پس ما او را به تحقیق زندگی طیبی را به او می دهیم.(نحل، آیه 97) شکی نیست که این حیات طیب برای کسانی است که مومن باشند، و شکی نیست که مومن همان اهل ولایت هستند که تحت ولایت معصومان(ع) به حیات طیب می رسند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا