اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

کید دوستان عامل سقوط دوزخیان

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان درانتخاب دوست می بایست بسیار دقت کند؛ زیرا سعادت و شقاوت آدمی در بسیاری از افراد در گرو و رهن همین دوستان است؛ زیرا مجالست و معاشرت با افراد دارای فضایل انسان را به سوی فضایل سوق می دهد، چنان که معاشرت و دوستی با افراد دارای رذایل اخلاقی انسان به دامن رذایل می کشاند و موجبات سقوط آدمی از مقام انسانیت می شود.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، به نقش دوستان در سقوط انسان به دوزخ سخن به میان آورده و برخی از اعمال ایشان را در گرایش به راذیل را در چارچوب کید و نیرنگ دوستان تبیین و تحلیل کرده و نسبت به این «کید» و نیرنگ دوستانه هشدار داده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

از نظر قرآن، فطرت انسان بر اساس یک برنامه و نرم افزار الهی، حق و باطل و مصادیق آن ها را می شناسد و نسبت به حق و مصادیق آن گرایش و نسبت به باطل و مصادیق آن گریزش دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 10؛ رعد، آیه 16) بنابراین، انسان به طور فطری نسبت به اموری چون ظلم و دروغ و خیانت و نابهنجاری های گفتاری و رفتاری کراهت دارد و آن ها را ناخوش می دارد. پس حاضر نیست از سوی کسی متهم به ظالم و دروغگو و خائن و مانند آنها شود. پس هنگامه ارتکاب هر یک از این امور، شرمنده است و از خودش بدش می آید؛ زیرا نفس «لوامه» در درون هر کسی او را سرزنش می کند.(قیامت، آیه 2)

البته این سرزنشگری نفس لوامه و شرمندگی و آزرم شخص تا زمانی است که نفس لوامه سرکوب نشده و «نفس اماره بالسوء» جایگزین آن نشده باشد؛ زیرا وقتی نفس اماره حاکم شود دیگر شرم و حیا و آزرم جایی نخواهد داشت؛ بلکه حتی شخص نه تنها خود کارهای زشت را مرتکب می شود، بلکه همانند کافران ومنافقان دیگران را نیز توصیه به زشتی و منکرات کرده و از معروف باز می دارد و در انجام ظلم وعدوان و دیگر امور معاونت می ورزد.(یوسف، آیه 53؛ توبه، آیه 67)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، برخی از افراد انسانی برای این که نابهنجارهای ضد فطرت را برای خویش آسان کرده و شرمنده خودشان نباشند، دیگران را به نابهنجاری دعوت و توصیه می کنند؛ زیرا وقتی شخص خود را تنها می یابد، از رفتار ضد فطری خویش شرمگین است، اما وقتی دیگران را همراه و همگام و همسو می یابد، دل قوی می دارد و حتی به رفتار ضد هنجار خویش افتخار می کند.

بر اساس آموزه های قرآنی، باید به این نکته مهم روان شناسی توجه داشت که انسان آفریده ای اجتماعی است و از «طرد اجتماعی» می ترسد و می هراسد. از این رو، دوست دارد تا دیگران را با خود همراه کند. این همراهی در میان مومنان با «توصیه به حق و توصیه به صبر» شکل می گیرد(عصر، آیه 3) و در میان کافران و منافقان با «توصیه به باطل و منکرات» تحقق می یابد.(توبه، آیه 67)

شکی نیست که گفتمان حاکم اجتماعی به عنوان «پدیده» و «ظاهره اجتماعی» چنان ظهور قوی و تحکّم آمیزی دارد که اقلیت به خاموشی می رود یا رفتاری نهان در پیش گرفته و زیر زمینی می شود. در حقیقت افکار و رفتار عمومی حاکم بر هر اجتماعی، بزرگ ترین عامل در خفقان افکار و رفتار اقلیت ها است؛ زیرا در چنین شرایطی هر کسی تلاش می کند تا شرایط را به نفع خویش تغییر دهد و به نوعی گفتمان خویش را حاکم و پدیده و ظاهره اجتماعی کند.

بر اساس تحلیل و تبیین قرآنی، یکی از حربه های دشمن در جنگ شناختی، گفتمان سازی پدیده های است که به نفع گفتمان کفر و نفاق باشد. بنابراین دشمنان اسلام و قرآن، به عنوان نمونه در یک جنگ شناختی علیه اسلام، گفتمان سازی پدیده های اجتماعی از جمله زنا، بی حجابی، برهنگی، شرابخواری، سگ بازی و مانند آنها را در برنامه های راهبردی خویش قرار می دهند تا جایی که افراد جامعه بر اساس «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» ناچار می شوند – هر چند که در باطن و فطرت خویش آن را نمی پسندند – تا به این پدیده ها گرایش یابند و با گفتمان دشمن که غلبه رسانه ای یا گفتمانی یافته است، همراهی کنند.

البته باید توجه داشت که گاه گفتمانی حاکم بر رفتار اجتماعی افراد جامعه نیست و غلبه و چیرگی ندارد، اما در فضای فکری که تحت تاثیر رسانه ها و گفتمان سازی مجازی در رسانه های گوناگون همراه با فشار خبری و تحقیری بلکه گاه بزرگ نمایی و سیاه نمایی و مانند آنها است، شخص احساس کند که جو حاکم براجتماع مثلا پدیده بی حجابی است و حجاب از نظر اکثریت حاکم ارزش نیست، بلکه یک ضد ارزش و نابهنجار است.

از نظر قرآن، دشمن برای آن که مقاصد پلید خویش را در جنگ شناختی تحقق بخشد، با بهره گیری از اموری چون تحقیر، استهزاء، تهمت، بهتان، سیاه نمایی، بزرگ نمایی و مانند آنها می کوشد تا همراهی و همدلی مومنانه با هنجارها و ارزش ها را به سخریه گرفته و مومنان را در موقعیت انفعالی قرار دهند تا جایی که نتواند نسبت به هنجارشکنان اقدامی کنند، بلکه در موضع انفعالی به دفاع از ارزش ها و هنجارها بپردازد یا حتی در فشار گفتمانی دروغین و ضد فطری هنجارها و ارزش های فطری را رها کند و با جماعت به ظاهر حاکم «همرنگ» و «همسو» شود.

از نظر قرآن، این کید و نیرنگی بزرگ ازسوی دشمن است که هماره حقیقت و هنجارها و ارزش های مطابق با فطرت انسانی الهی را به سخریه و استهزا می گیرد. آنان به کارهای مجرمانه خویش افتخار می کنند و کارهای مومنان را سفیهانه و بی خردی و جهالت و مانند آنها می شمارند و به خنده و سخریه می گیرند. آنان در میان خود شادان و مست هستند که توانستند مومنان و کارها و رفتارهای هنجاری آنان را به سخریه بگیرند و بر مومنان بخندند و آنان را تحقیر کنند تا مومنان در موضع ضعف و انفعال قرار گیرند. البته از نظر قرآن این رفتار ایشان هر چند که گاهی تاثیر می گذارد ولی مومنان حقیقی کوتاه نمی آیند و از مواضع حق و رفتارهای ارزشی و هنجاری خویش کوتاه نمی آیند و مدعیان عقل و عقلانیت از کافران و منافقان و دشمنان را سفهیان حقیقی می شمارند؛ چنان که در نهایت نیز روزی می رسد که مومنان بر کافران و دشمنان خواهند خندید.(مطففین، آیات 29 تا 36)

کید و نیرنگ دوستان دوزخی

از نظر قرآن، مومنان می بایست در انتخاب دوست دقت نظر داشته باشند. هر گونه «قرین» و همراهی که شانه به شانه او حرکت می کند و در زندگی همراه دایمی اوست، می بایست بر اساس معیارهای حق و صبر وایمان و عمل صالح باشد که انسان را از خسران و زیان ابدی نجات می بخشد.

بر اساس گزارش های قرآنی برخی از مومنان افرادی را به دوستی می گیرند و آنان را «قرین» خویش قرار می دهند که از نظر فکری و رفتاری هیچ گونه همراهی ندارند تا شانه به شانه شخص گام بردارند. این افراد هر چند که ظاهر با شخصی «قرین» است، ولی باید او را «قرین السوء» و بد و زشتی دانست که دنیا و آخرت انسان را تباه می کند.

خدا در قرآن بیان می کند که وقتی روز قیامت می شود، برخی از افراد مومن خواهان اطلاع از وضعیت کسانی می شوند که «قرین» آنان در دنیا بودند. آنان همان دوستانی بودند که از نظر فکری و رفتاری در تضاد با او بودند؛ یعنی اگر مومن معتقد به قیامت بود، او هیچ اعتقادی به قیامت نداشت و اگر او به خیرات و اعمال صالح می پرداخت و دیگران را به حق و صبر توصیه می کرد، آن قرین به اضداد این امور گرایش داشت و دعوت و توصیه می کرد. خدا گزارش می کند وقتی شخص مومنان او را در وسط دوزخ می یابد به نعمت الهی که به او داده که همان اسلام و ایمان بوده شکرمی گزارد و می گوید: خوب شد با آن همراهی نکردم و در دام کید و نیرنگ او نمی افتادم ، و گرنه من هم سقوط کرده و به پست ترین جا فرو می افتادم.(صافات، آیات 50 تا 57)

از این آیات به دست می آید که برخی ازکسانی که انسان به عنوان دوست و «قرین» می گیرد و با او همراهی می کند و شانه به شانه هم حرکت زندگی را با او همگام می سازد، نیرنگ بازانی هستند که انسان را گام به گام به سقوط و پستی می کشانند و از بالا به پست فرود می آورند. در حقیقت چنان تغییراتی را به لطافت و نرمی و آرامی در شخص ایجاد می کنند که شخص نمی فهمد از کجا خورده است و چه تغییرات بزرگ منفی در او ایجاد شده است.

البته همین تاثیر آرام و آهسته در میان افرادی که با نیکان سر و کار دارند و معاشرت و مجالست آنان با اهل فضایل است، ایجاد می شود. بنابراین، دوستان در ایجاد یا تغییر شخصیت انسان بسیار نقش دارد و می تواند از فرود به فراز در آورد یا از فراز به فرود کشاند.

شخصی که فاسد است، برای آن که فسادش دیده یا نقد نشود و کسی معترض او نشود، تلاش می کند تا دیگران را نیز آلوده کند؛ این گونه است که دوست سیگاری تلاش می کند تا شما را نیز درگیر کند، یا دوست بی حجاب سعی می کند تا او را به جرگه خویش در آورد یا دست کم تو را نسبت به ارزش ها بی خیال کرده و سکوت تو را بخرد. دیده شده که حتی برخی از همسران برای آن که همسر نسبت به رفتارهای او اعتراضی نداشته باشد، او را به جرگه اعمال نابهنجار خویش در آورد و همرنگ و همسو سازد. از این روست که در انتخاب همسر می بایست بسیار دقت کرد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دوستان نسبت به یک دیگر نوعی سرمشق پذیری دارند و رفتار و کردار و افکار یک دیگر را تقلید می کنند.

خدا به انسان هشدار می دهد که دوستان صمیمی بسیار گرم و به اصطلاح دوستان گرما و گلستان، وقتی گرفتاری روز قیامت را می بینند، از حال هم نمی پرسند و سراغ یک دیگر را نمی گیرند.(معارج، آیه 10) بسیاری ازآنان نه تنها همراهی را نمی پذیرند و می خواهند دیگران را حتی از زن و فرزند و هر کسی که روز زمین است فدای خویش سازند تا از دوزخ نجات یابند(معارج، آیات 11 تا 14)، بلکه گناه خویش را نیز بر گردن دیگری می اندازد تا خودشان را برهاند تا جایی که شیطانک «قرین» شخص نیز زیر بار نمی رود و می گوید: ما اطغیته و لکن کان فی ضلال بعید؛ من او را به سرکشی و طغیان وانداشتم، بلکه او خودش به میل خودش گمراهی دور و دراز بود.(ق، آیه 27)

از قدیم گفته اند دوست خوب را در هنگامه مشکلات و بحران ها و گرفتاری های باید شناخت چنان که لقمان می فرماید: لا تعرف اخاک الا عند حاجتک الیه؛ برادرت را نخواهی شناخت مگر آن گاه که او به نیاز داری.(اختصاص شیخ مفید، ص 264)

البته بسیاری از مردم دردام محبت می افتند و همین محبت به افراد و اشخاص موجب می شود تا از آنان حمایت کنند یا با آنان همراهی کرده و چوب این همراهی و محبت خویش را بخورند. در روایت است که وقتی زندانبان یوسف(ع) خطاب به ایشان گفت: دوستت دارم و تو محبوب منی، ایشان فرمود: ما اصابنی الا من الحب؛ ان کانت خالتی احبتنی سرقتنی؛ ان کان ابی احبنی حسدنی اخوتی؛ وان کانت امراه العزیز احبتنی حبسنی؛ هر چه می کشم از این دوستی و محبت است؛ چرا که خاله ام مرا دوست داشت مرا دزدید؛ پدرم مرا دوست داشت باعث حسادت برادران شد؛ و زن عزیز مصر دوستدارم شد و مرا به زندان انداخت.(نورالثقلین، ج 2، ص 424، حدیث 59)

بنابراین، هر کسی که در دام محبت افتاد از همان جا مورد ابتلاء و امتحان الهی قرار می گیرد. دوستان و محبوبان آدمی می تواند او را به کمال برساند یا به درکات دوزخ بکشاند؛ چنان که محبت اهل بیت(ع) و مودت ایشان که فریضه الهی است، موجب دست یابی به سعادت و کمالات و دوستی و محبت شجره خبیثه دشمنان ایشان موجب سقوط در درکات است.

خدا در قرآن بارها به این نکته توجه می دهد که در انتخاب دوست به ویژه در سطح «ولایت» کاملا احتیاط کرده و معیارهای الهی ایمان و تقوا را در نظر بگیرد؛ زیرا کسی که در سطح ولایت با شما ارتباط پیدا می کند و «مولی» می شود، نوعی حکومت و حاکمیت بر شما می یابد. این نوع رابطه و دوستی به ویژه در سطح فرمانرداری و فرمانبری می تواند بسیار زیانبار باشد؛ زیرا انسان را از ولایت الله به سوی ولایت طاغوت و شیطان می برد؛ در حالی که مودت و ولایت مومنان به ویژه معصومان(ع) انسان رابه سوی ولایت الهی بالا می برد و به کمالات می رساند.(ممتحنه، آیات 1 و 2؛ آل عمران، آیات 118 و 119؛ نساء، آیات 59 و 89 و 144)

از نظر قرآن این دوستان طاغوتی اگر به شما خیری برسد ناراحت می شوند و اگر بدی برسد خوشحال می شوند؛ زیرا خیر کسی را نمی خواهند و اصولا مانع خیر هستند.(آل عمران، آیات 118 تا 120) البته باید توجه داشت که خدا کاری می کند که مومنان به ویژه ابرار و نیکان از ایشان هماره در شرایطی قرار گیرند که حب و بغض دیگران به نفع آنان باشد؛ چنان که امام حسن عسکری(ع) می فرماید: حب الابرار للابرار ثواب للابرار ؛ و حب الفجار للابرار فضیله للابرار؛ و بغض الفجار للابرار زین للابرار؛ و بغض الابرار للفجار خزی علی الفجار؛ محبت نیکان به نیکان ثواب و پاداش برای نیکان است؛ و محبت تبهکاران نسبت به نیکان برای نیکان فضلیت است؛ و دشمنی و کینه تبهکاران نسبت به نیکان زینت برای نیکان است؛ و بغض نیکان نسبت به تبهکاران مایه خواری تبهکاران است.(بحارالانوار، ج 78، ص 372، حدیث 8)

از این حدیث دانسته می شود که معیار دوستی و دشمنی ارزش های الهی است و خدا در هر حال به نیکان توجه دارد و بغض و کینه دشمنان هیچ تاثیری در نیکان نداشته بلکه موجب رشد و کمال و فضلیت یابی آنان می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا