اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

چرا از تاریخ عبرت نمی گیریم؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

خطای راهبردی تکرار آزموده ها

بسیاری از مردم همانند کودکانی هستند که با بردن هر چیزی می خواهند خود اشیاء را بشناسند و تجربه کنند؛ اینان همانند کودکان کم تر از دوسال هماره یک چیز را بارها تجربه می کنند و نه تنها از تجربه پیشین خویش درس نمی گیرند و به نتایج مثبت یا منفی آن بسنده نمی کنند، بلکه خود بارها آن را تکرار می کنند؛ این در حالی است که انسان خردمند بزرگسال می بایست نه تنها از تجربه پیشین خویش درس بگیرد، بلکه از تجربیات دیگران عبرت بگیرد و بر اساس نتایجی که دیگران به دست آوردند، عمل کند یا دست کم آن را مد نظر خویش قرار دهد.

خردمندان در بیانات خویش به اصل عبرت گیری توجه داشته و به اشکال گوناگون آن را در قالب ضرب المثل و اصطلاحات بیان کرده اند. به عنوان نمونه گاه گفته اند: «مومن یا زیرک از یک سوراخ دوباره گزیده نمی شود»؛ هم چنین گاه دیگر نیز گفته اند: «آزموده را آزمودن خطا است.»

پرسش این نوشتار این است که چه علل و عوامل موجب می شود که بسیاری از مردم، تجربیات تلخ و شیرین پیشین خویش یا دیگران را مد نظر قرار نمی دهند و بارها آن تجربیات تلخ پیشین خویش یا دیگران را تکرار می کنند، یا از تجربیات شیرین خویش و دیگران عبرت نمی گیرند و به بازآفرینی آن نمی پردازند. به این معنا که اگر خود یا دیگری را دیده اند که با عملی چون اسراف و ربا، وضعیت اقتصادی تباه شده است، چرا خودشان دوباره جزو مسرفان و رباخوران قرار می گیرند و به اسراف و رباخواری اقدام می کنند؟ یا اگر دیده اند که با عملی چون نیکی و احسان، وضعیت اقتصادی بهبود یافته است، چرا به این عمل نیک اقدام نمی کنند و آن را تکرار نمی نمایند؟!

در آموزه های وحیانی قرآن، سعی شده است تا علل و عوامل عبرت گیری و موانع آن بیان شود تا این گونه معلوم شود که چه علل و عوامل یا موانعی می تواند انسان را به جایی برساند که از یک سوراخ بارها گزیده شود و نخواهد از تجربیات خویش یا دیگری عبرت بگیرد.

عوامل و موانع عبرت پذیری از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، زمانی شخص از تجربیات پیشین خویش یا دیگری عبرت می گیرد که به اموری علم و اعتقاد داشته و بر اساس آن زندگی خویش را سامان دهد. از جمله مهم ترین عوامل و موانع که زمینه و بسترساز عبرت گیری یا عدم عبرت گیری است، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. علم و ایمان به سنت های الهی: یکی از اساسی و اصلی ترین عامل در عبرت پذیری، علم و اعتقاد انسان به وجود سنت های الهی حاکم بر جان، جامعه و جهان است. سنت ها همان قوانین تکوینی الهی است که جهان بدان ساماندهی شده است. این سنت ها همانند سنت علّی و معلولی، مقتضی این معنا است هر گاه مقتضی موجود و مانع مفقود باشد، معلول آن نیز تحقق یابد. به عنوان نمونه اگر سوخت و آتش زنه و دیگر عوامل آتش گیری موجود باشد، می بایست با جرقه ای آتش ایجاد شود. از نظر قرآن، سنت های تکوینی حاکم بر هستی دارای اقسامی است؛ اما همگی ناظر به این است اسباب و مسببات در نظام عالم یک حقیقت است که می بایست آن را شناخت و بدان باور و اعتقاد داشت. مثلا وجود یک بیماری در شخص به معنای وجود عامل بیماری از ویروس و میکروب و مانند آن است. برای درمان بیماری می بایست علت آن شناخته شود تا بتوان با دوا و داروی خاصی آن بیماری را درمان کرد. بنابراین نمی توان بدون شناخت علت و عامل بیماری به درمان پرداخت؛ زیرا سنت های الهی حاکم بر هستی این گونه سامان یافته است و خدا ابا دارد که جز از طریق اسباب در جهان عملی صورت گیرد. بنابراین لازم است تا اسباب شناخته و از آن بهره گرفته شود. برای هر چیزی سبب خاصی است که می بایست آن را شناخت و از آن بهره برد.(کهف، آیات 82 تا 89) از نظر قرآن، یکی از مهم ترین سنت های حاکم بر جامعه، «سنت تغییر» است. این سنت در قالب سنت تغییر اجتماعی می گوید، زمانی اجتماعی به نعمت می رسد یا گرفتار نقمت می شود که «تغییر انفس» در روان و جان افراد یک اجتماع ایجاد شده باشد. از جمله مهم ترین تغییر مثبت در «انفس» تحقق «ایمان و تقوا» است که موجب گشایش اقتصادی و برکات می شود؛ در برابر «کفر و فجور» موجب تنگنای اقتصادی و تبدیل نعمت به نقت می شود.(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53؛ اعراف، آیه 96؛ نحل، آیه 112 و آیات دیگر) از نظر قرآن، زمانی شخص از تجربیات خویش یا دیگران بهره می گیرد که سنت های الهی را بشناسد و بدان اعتقاد و ایمان داشته باشد. بنابراین، کسی که «سنت تغییر» را نمی شناسد یا بدان باور ندارد، هرگز به «ایمان و تقوا» یا «کفر و فجور» به عنوان دو عامل خوشبختی و بدبختی اجتماعی نگاه نمی کند و آنها را به عنوان عوامل گشایش یا تنگنای اقتصادی نمی شناسد و نمی پذیرد. این گونه است که بارها کفر و فجور را تکرار می کند و خود را در تنگنای اقتصادی قرار می دهد، یا برای رهایی از تنگنای اقتصادی به اسباب ایمان و تقوا تمسک نمی کند. این گونه است که بارها تجربیات تلخ خویش را تکرار می کند و رنگ آرامش را نمی بیند. از نظر قرآن همان طوری که ایمان وعلم موجب می شود تا انسان در مسیر عبرت گیری قرار گیرد، کفر و جهل موجب می شود تا انسان از عبرت گیری تجربیات خویش یا دیگران سرباز زند و اموری را بارها تکرار کند که تلخ و عذاب آور است.(یونس، آیات 101 و 102؛ روم، آیه 9؛ فاطر، آیه 44؛ غافر، آیه 21)
  2. خالقیت، حاکمیت، مالکیت و ربوبیت الهی: از دیگر عوامل بسیار موثر در عبرت گیری می توان به اصل خالقیت، حاکمیت، مالکیت و ربوبیت الهی اشاره کرد. کسانی از گذشته خویش یا دیگران درس عبرت می گیرند که خالقیت، حاکمیت ، مالکیت خدا بر هستی و ربوبیت او را در همه هستی باور داشته باشند؛ این معنا که خدا در یک نظام حکمیانه و عالمانه ای به عنوان مالک حقیقی، جهان و هستی را مدیریت و تدبیر می کند. در این نظام هر چیزی در جایی قرار می گیرد که مشیت حکمیانه الهی مقتضی آن است. (یونس، آیه 3؛ سجده، آیه 4؛ مومنون، آیه 84 و 85؛ احقاف، آیه 33؛ نحل، آیه 17) در حقیقت برای هر چیزی «قدر» و اندازه ای از پیش تعیین شده در کتاب لوح محفوظ است.(طه، آیه 50؛ یس، آیه 12 و آیات دیگر) هر چیزی هم چنین در مسیری حرکت می کند که مشیت الهی مقتضی آن است و خدا برای رسیدن هر چیزی به کمال بایسته و شایسته آن چیز، در مقام ربوبیت و پروردگاری، برنامه ای مشخص برای آن چیز دارد. این گونه است که در مقام ربوبیت و پرودگاری صفر تا صد هر چیزی را در اختیار دارد و از عرش الهی آن را مهار و مدیریت و ربوبیت می کند. پس چیزی در جهان هستی، بیرون از مشیت الهی سامان نیافته است، بلکه هر چیزی خواسته و ناخواسته در همان مسیری قرار می گیرد که برایش تعیین شده است.(فصلت، آیه 11؛ یس، آیه 40؛ طه، آیه 50) باور و اعتقاد به ربوبیت و پروردگاری الهی نسبت به هر چیزی موجب می شود تا انسان نسبت به رخدادها توجه خاص پیدا کند؛ به ویژه که در نظام اسباب و مسبب و علّی و معلولی هر چیزی زمانی تحقق می یابد که علتی برای آن تحقق یافته باشد. شخص بر این اساس، تلاش می کند تا علت و سبب را بشناسد و در جلوگیری از تکرار رخداد یا ایجاد مجدد رخداد از آن بهره گیرد. پس اگر رخداد پیشین سازنده بود، دنبال علت و سبب ایجادی آن می رود و اگر رخداد تلخ و غیر سازنده بود، سعی می کند تا علت و سبب تکرار نشود؛ زیرا می داند با تحقق سبب و علت، واقعه و رخداد تلخ دوباره تکرار خواهد شد.
  3. عقل و علم: از نظر قرآن، کسانی از رخدادها و وقایع تاریخی عبرت و پند می گیرند که از عقلانیت و علمیت مناسبی برخوردار باشند؛ زیرا کسی می تواند به تبیین و تحلیل رخدادها بپردازد و چرایی و چگونگی آن را کشف کند که به نسبت میان امور توجه داشته و با تعقل و تفکر، علم و دانشی نسبت به علت ها و اسباب به دست آورد. از نظر قرآن، هر چند انسان دقیق تر از نظر علمی باشد، به باطن و مغز و ملکوت وقایع دسترسی می یابد. از همین روست که اولوا الالباب در فهم نکات حکمتی وقایع بیش از دیگران می توانند صائب باشند و به حقیقت دسترسی پیدا کنند.(بقره، آیه 269؛ آل عمران، آیه 190؛ یوسف، آیه 11؛ رعد، آیه 19) کسانی که بخواهند مرزها را جداسازی کنند و اجازه ندهند تا کار زشتی تکرار و آثار آن دامن گیر آنان شود، به نهی و جلوگیری از تکرار اسباب و علل تلاش می کنند که از معلول بد در امان بمانند. پس از همان راهی نمی روند که گرفتاران عذاب از آن راه رفته و دچار بلایا شده اند.(طه، آیه 128) خردمندان از علم و دانشی که به دست می آورند بهره می برند و قواعد و قوانین ثابت کلی را تکرار پذیر دانسته و اجازه نمی دهند که علت هایی که رخدادهای تلخی را موجب شده اند، تکرار شود، بلکه به دنبال آن هستند تا علل و اسبابی را فراهم آورند که رخدادهای سازنده و شیرینی را موجب شده اند.(زمر، آیات 9 و 21) به سخن دیگر، خردمندان دانشمند نه تنها بر اساس آزمون ها و آزموده ها و تجربیات شخصی، بلکه حتی با سیر و سیاحت در آفاق و انفس، به علم ودانشی دست می یابند که بیانگر قوانین و سنت های حاکم بر هستی از جمله تاریخ و جامعه و جان است. این گونه است که آن دانش را مورد استفاده قرار داده و برای ایجاد یا جلوگیری از تکرار وقایع و رخدادها از آن سود می برند. به این معنا که سنت های الهی را با سیر در آفاق و انفس کشف می کنند و آن را به عنوان قوانین ثابت الهی حاکم بر تکوین و جهان مد نظر قرار می دهند و توصیه های خود را براساس آن سنت ها و قوانین به دیگران ارایه می دهند.(آل عمران، آیات 137 و 138؛ انعام، آیات 10 و 11؛ حج، آیه 46؛ روم، آیه 9؛ فاطر، آیه 44؛ غافر، آیه 21)
  4. بصیرت و باور به امداد غیبی: از دیگر عوامل موثر در عبرت گیری، داشتن بصیرتی است که انسان را به ملکوت هستی برساند و نسبت به امدادهای غیبی مطلع و مومن گرداند؛ زیرا اگر چه سنت های الهی به عنوان قوانین تکوینی به عنوان اسباب ظاهری عمل می کند، ولی این گونه نیست که این سنت ها و قوانین تکوینی محدودیتی را برای مالکیت خدا ایجاد کند و او را از انجام عملی به شکلی دیگر باز دارد. به سخن دیگر، از جمله سنت های الهی که نوعی حاکمیت مطلق نسبت به دیگر سنت های الهی ظاهری دارد، سنت امدادهای الهی است که به عنوان سنت برتر عمل می کند. بنابراین، نمی بایست در تحلیل رخدادها تنها به اسباب ظاهری و سنت ها و قوانین ظاهری بسنده کرد؛ زیرا سنت هایی دیگری است که می تواند بر سنت های ظاهری حاکمیت داشته باشد. پس اگر براساس سنت ظاهری آتش سوزنده است و هر کسی و هر چیزی را که مقتضی سوختن است می سوزاند، ولی این گونه نیست که این سنت مانع از سنت دیگری به عنوان سنت امداد غیبی باشد که حاکم بر سنت ظاهری است. در حقیقت، سنت باطنی چون امداد غیبی الهی بر سنت ظاهری حاکمیت دارد. بنابراین با وجود سنت باطنی ، سنت ظاهری کارآیی خودش را از دست می دهد. سنت های باطنی حالت استنثایی نیستند، بلکه سنت هایی همانند سنت های ظاهری است. بنابراین، سنت های باطنی را نمی بایست استثناء و قضیه فی واقعه دانست، بلکه سنتی ثابت ولی در سطح بالاتر از سنت های ظاهری است. سنت های ظاهری زمانی می تواند تاثیر گذار باشد که سنت باطنی اقتضا کند. از این روست که در آیات قرآنی از «اذن» سخن به میان آمده است تا معلوم دارد که سنت ظاهری با «اذن» الهی همراه است و اگر سنت ماذون نباشد هیچ تاثیری نخواهد داشت. به عنوان نمونه سحر به عنوان یک قانون و سنت الهی ظاهری زمانی تاثیر می کند که اذن و مشیت الهی بر تاثیر باشد.(بقره، آیه 102) هم چنین زمانی آتش بر اساس سنت ظاهری می سوزاند که ماذون باشد؛ پس اگر پای سنت باطنی چون امداد الهی در میان باشد، چنین اذن و مشیتی نیست تا سنت ظاهری عمل کند. این گونه است که آتش سوزان نسبت به حضرت ابراهیم(ع) سرد و سلام می شود؛ زیرا ماذون نیست و مشیت بر آن قرار گرفته تا سنت امداد غیبی به عنوان اصل حاکم عمل کند.(انبیاء، آیه 69) انسان های بصیر تنها به سنت های ظاهری در تحلیل و تبیین و توصیه بسنده نمی کنند، بلکه به سنت های باطنی چون امدادهای غیبی نیز توجه دارند. این گونه است که در تحلیل وتبیین و توصیه های خویش سنت های باطنی از جمله امداد غیبی الهی را مد نظر قرار داده و به اسباب آن توجه می دهند؛ زیرا بهره مندی از سنت های باطنی از جمله امداد غیبی الهی به این است که انسان ها ایمان و تقوای خویش را چنان افزایش دهند که مورد عنایت رحمت رحیمی و خاص الهی قرار گیرند. این گونه است که مثلا در شرایطی که اسباب ظاهری مقتضی شکست است، سنت باطنی امداد غیبی موجب پیروزی می شود.(آل عمران، آیه 13؛ مجمع البيان، ج 1 – 2 ، ص 709؛ الكشاف، ج 1، ص 341) از نظر قرآن، انسان های بصیر در تحلیل و تبیین و توصیه ها به این نکته توجه می دهند که سنت های باطنی الهی به عنوان سنت های حاکم و مقدم بر سنت های ظاهری می تواند تمام اسباب ظاهری را ناکارآمد سازد و تغییرات شگرفی را موجب شود.(همان)
  5. ایمان به آخرت: از نظر قرآن، ایمان به آخرت عامل عبرت گیری از امور است؛ زیرا کسی که اعتقاد راسخ به آخرت دارد، کاری نمی کند که خود را در شرایط سخت دوزخ قرار دهد. بنابراین از کفر و فجور پرهیز می کند و آن را عامل بدبختی خویش در دنیا و آخرت می داند؛ اما کسی که ایمانی به آخرت ندارد به کفر و فجور می پردازد و از مشکلات و گرفتاری های دیگران عبرت نمی گیرد.(فرقان، آیه 40) این مطلب را می توان از جمله «بل كانوا لايرجون نشوراً» به دست آورد؛ زیرا قرآن بیان می کنند آنان از آثار به جامانده از قوم هلاك شده عبرت نگرفتند؛ چرا که از بعث در آخرت، خوف و ترسی نداشتند؛ زیرا اگر از رستاخیز می ترسیدند دوباره همان کار را تکرار نمی کردند. (مجمع البيان، ج 7 – 8 ، ص 267) به عنوان نمونه انسان با مشاهده حیات دنیایى و نشئه فعلى، عبرت می آموزد و بدان براى پى بردن به معاد و رستاخیز بهره می گیرد.(واقعه، آیات ۶۰ تا ۶۲) انسان مومن به آخرت حتی رستاخیز گیاهان را مایه عبرت خود قرار می دهد و با آن رستاخیز جان ها را در آخرت کشف می کند.(ق، آیات ۱۰ و ۱۱؛ حج، آیه ۵؛ فصلت، آیه ۳۹ و آیات دیگر) خداوند در آیات بسیاری به انسان ها توجه می دهد که از امور عبرت بگیرند(بقره، آیات ۲۴۳ و ۲۴۶؛ آل عمران، ایه ۲۳ و ۱۳۷ و آیات دیگر) اما مردم از حوادث و رخدادهایی که پیرامونش می گذرد عبرت نمی گیرند. با آن که هر روز می بینند خویش و دوست و همسایه ای در کودکی، جوانی و میانسالی و پیری می میرد و مرگ کودک و بزرگ، پیر و برنا و سالم و غیر سالم نمی شناسد، باز مرگ را برای دیگران می دانند و خود را برای ابدیت آماده نمی کنند. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: اعمل لدنیاک کانک تعیش ابد الدهر و اعمل لاخرتک کانک تموت غدا؛ آن چنان برای دنیا خود کار کن که گویی همیشه روزگار زنده ای و چنان برای آخرت خود تلاش کن که گویی فردا می میری.(وسائل الشیعه، ج ۲، حدیث ۲ ، از باب ۸۲ از ابواب مقدمات تجارت). بنابراین، انسان عاقل و خردمند کسی است که اگر کاری برای دنیای خود می کند، از آخرت خود غافل نمی شود و کاری نمی کند که از هر راهی دنیایش تامین و آباد شود و آخرتش تباه گردد، بلکه از راه حلال و مشروع بهره می گیرد و به هر شکلی شده دنیایش را تامین نمی کند؛ در حالی که برخی آخرت را فراموش می کنند و با رباخواری و ظلم و تعدی و تجاوز دنیای خود را آباد می کنند. انسانی که بیدار است از زندگی دیگران عبرت می گیرد و خود را هماره آماده مرگ می کند و از مرگ غافل نمی شود. روزی پیامبر اکرم (ص) به کسی که معامله ای انجام داده و پرداختِ قرضِ خود را از روی سهل انگاری به تأخیر انداخته بود ، فرمود: « من که پیامبر خدا هستم نمی دانم آیا پای خود را که بر می دارم تا لحظه ای که آن را بر زمین گذارم ، اجل مهلتم خواهد داد یا نه . پس کارهای خود را چنان تنظیم نمائید که گویی لحظه ای بعد در این جهان نخواهید بود .امام صادق ( ع ) در سفارش خود به عبد الله بن جندب می فرمایند :« واجعل الموت نصب عینک؛ به یاد مرگ باش ، طوری که همیشه مرگ جلوی چشمت باشد.»( محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۷، باب ۲۴، ص ۲۸۱)

بنابراین، در پاسخ به این که چرا ما از گذشته و تاریخ عبرت نمی گیریم، می بایست در حوزه اعتقاد و باورهای خویش تجدید نظر کنیم؛ زیرا با نگرشی که قرآن برای ما فراهم آورده است می توان به گونه ای عمل کرد که از تاریخ و گذشته و تجربیات خود و دیگران درس عبرت گرفته و کارهای نیک را تکرار و کارهای زشت را ترک کرد و از اسباب نادرست و نامربوط پرهیز کرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا