اصولی فقهیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

چرایی و چگونگی طلب حاجت از خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حتی مومن در مقام توحید فعلی، مشرک هستند؛ زیرا اسباب درمان یا پاسخ را می بینند، ولی مسبب الاسباب را نمی بینند که با مشیت و اراده او، دارو درمان می کند و پزشک تشخیص صحیح می دهد، عمل موفقیت آمیز می شود و خواسته ها و حوائج نیز به اسباب گوناگون که بسیاری از آنها حتی بیرون پندار و گمان است، پاسخ مناسب می گیرد و حاجت روا می شود.

از نظر قرآن، انسان می بایست بداند که خاستگاه هر چیزی خدا است و اگر مشیت و اراده الهی نباشد، برگی از درخت نمی افتد یا پرنده ای در پرواز نمی ماند و ماه  و خورشیدی در فلک خود نمی گردد. پس اگر انسان چیزی می خواهد که حتما می خواهد؛ زیرا وجود انسانی با ساختار فقر هویتی است، می بایست خواسته های خویش را نزد خدا ببرد و از او حاجت بخواهد.

البته بیان حاجت و درخواست از خدا آدابی دارد که توجه به آن می تواند در روایی حاجت موثر باشد؛ چنان که در رجوع به خدا باید انسان حقایقی را نسبت به خود و خدا بداند و به آنها اعتقاد و ایمان داشته باشد که در مراجعه و روایی موثر است.

فقر هویتی انسان از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان بلکه همه آفریده ها گرفتار فقر هویتی هستند؛ زیرا تنها در هستی خدا «غنی حمید» است(فاطر، آیه 15)؛ چرا که وجود و هر کمالی دیگر در خدا اصیل و در مخلوقات غیر اصیل است؛ زیرا همه هستی و کمالاتی که برای مخلوقات همگی تجلیات انوار صفات الهی است.(نور، آیه 35) پس اگر برای مخلوق کمالی است، در سایه ظهور و از مصادیق شئون الهی است؛ پس هر چه برای مخلوقی است، از خودش نیست؛ زیرا اصولا خودش نیز از خودش نیست؛ چرا که ذات هر مخلوقی در سایه ایجاد الهی یا به تعبیر صحیح تر در سایه اظهار صفات و انوار آن، ظهور یافته است.(همان)

همین فقر هویتی آفریده ها و انسان موجب می شود تا دم به دم در همه چیز از وجود گرفته تا دیگر کمالات نیازمند به انوار تجلیات صفات الهی باشد تا جایی که اگر دمی عنایت الهی به آن تعلق نگیرد، چیزی جز نیستی و «فوت» برای آن نیست. البته از نظر قرآن، هیچ «فوتی» برای هیچ مخلوق و آفریده ای از جمله انسان نیست؛ زیرا فوت به معنای نیستی، پس از هستی معنا ندارد؛ پس چیزی که هست شد تا ابد هست به اظهار خدا و تجلیات انوار صفات الهی است؛ از همین روست که اگر مشرکان و کافران در قیامت بخواهند که «فوت» و نیستی برایشان رقم بخورد، چنین چیزی تحقق نخواهد یافت؛ زیرا خدا به صراحت می فرماید: فلا فوت؛ پس نیستی نیست.(سباء، آیه 51)

بنابراین از نظر آموزه های وحیانی قرآن، با آن که آفریده ها دارای فقر هویتی هستند، اما چون مظاهر صفات الهی و تجلیات انوار الهی هستند که دایم الفیض است، «فوت» و نیستی برای آنان نیست؛ زیرا تا خدا، خدا است و دایم الفیض بر آفریده ها، فوت و نیستی معنا ندارد. بر اساس این نگره قرآنی، اگر انسان و جن به سبب اراده و حق انتخاب، تنها می توانند نور صفات را در خود این گونه تغییر داده و در شرایطی قرار دهند که به تعبیر قرآن شامل «دسیسه»، «رین»، «طبع» و «ختم» و مانند آنها است. دسیسه برای نور صفات الهی این گونه است که دیگر چون سابق و براساس فطرت مظهریت نداشته و نور آن صفات چون کور سو در شخص  می تابد. به عنوان مثال چراغ فتیله ای که روشن است و نور می دهد، اما شخص آن را تا جایی پایین می کشد که «کورسو» از آن می تابد و گویی به «خبت» و خاموشی متمایل بوده و نزدیک است که خاموش شود.(شمس، آیات 7 تا 10) البته این تغییرات تا سطح «تبدیل» نیست؛ زیرا این ها همه جزو سنت های تکوینی الهی است هیچ تبدیلی در آن راه نمی یابد.(روم، آیه 30)

به هرحال، فقر هویتی انسان، او را به سوی خدایی می کشاند که «غنی حمید» است و اگر بخشش از نور صفات الهی به مخلوقی دارد، چنان بی منت است که همه هستی آن را تحمید و مورد ستایش قرار می دهند(فاطر، آیه 15)؛ زیرا خلقت مخلوقات بر اساس «رحمت» است(هود، آیه 119) و صفات الهی به طور فطری گرایش به ظهور دارند و آن را در قالب مخلوقات اظهار می کنند. این گونه است که هر کسی هر آن چه را در ذات خویش می خواهد و پرسش ذات است، به عنایت و رحمت صفات الهی، به او داده می شود و هیچ عیب و نقصی به جا نمی گذارد: و آتاکم من کل ما سالتموه؛ هر چه را سوال کردید، داده شده است.(ابراهیم، آیه 34)

چرایی طلب حاجت از خدا

از آن چه بیان شد، دانسته می شود که علت و چرایی طلب حاجت از خدا از سوی انسان چیزی جز فقر هویتی انسان و غنای حمید الهی نیست. با آن که خدا هر چه را که بخواهد به انسان و هر مخلوقی داده و کم نگذاشته و او را در مسیر کمال مطلق هدایت و رهنمون ساخته است(طه، آیه 50)؛ اما انسان می توانند با انتخاب نادرست خویش به جای آن که آن نور صفات را در خود تشدید و به تمامیت کمال برساند، آن نور کمالات را در خود تغییرداده و دسیسه کرده یا مهر بر آن نهاد مختوم کند یا طبیعت آن را تغییر دهد و از فطرت دور سازد و کارکردهای غیر فطری برای آن ایجاد کند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15؛ اعراف، آیه 179)

از نظر قرآن، انسان هر چند که همه صفات الهی را دارا و از نور آن صفات بهره مند است، اما اظهار آن به تمام نیازمند انتخابی است که با ایمان و عمل صالح در چارچوب عبودیت و هدایت فطری عقلی و تشریعی نقلی تحقق می یابد. بنابراین، انسان می بایست خود را به مقام عبودیتی برساند که نور صفات الهی در او تجلی تمام داشته باشد. این راه در انسان به عنوان صراط مستقیم هدایت فطری قرار داده شده است؛ البته از آن جایی که وسوسه های شیطانی و هواهای نفسانی مانعی در حرکت و سیر و صیرورت انسان در این راه فطری وجود دارد، خدا هدایت شرعی وحیانی را به انسان تفضل کرده  و پیامبران و وحی را در اختیار او گذاشته است تا این راه را بشناسد و بدان گرایش یابد و به تحقق تمامیت انوار صفات در خویش کمک کرده با به مقام مظهریت در اسماء الله و خلافت الهی در ربوبیت و پروردگاری و تصرفات در کائنات برسد.(بقره، آیات 2 تا 5 و 21 و 30 و31 و38 و 138؛ آل عمران، آیه 79)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان وقتی در حرکت عبودی خویش در صراط مستقیم هدایت فطری عقلی و نقلی وحیانی قرار می گیرد، نیازهای بی پایان خویش را می شناسد و برای آن از خدا مدد و یاری می خواهد. این یاری و استعانت از خدا در جهت حرکت در مسیر هدایت الهی نیازی فطرت انسان است و هر انسانی اگر معرفت به نفس و خدای خویش یابد، چنین عملی را دارد.(فاتحه الکتاب، آیات 1 تا 5)

از نظر قرآن، معرفت و شناخت انسان از خود بهترین گواه و شاهد بر ربوبیت و پروردگاری الهی است انسان را به سوی کمال سیر و صیرورت می دهد؛ زیرا در نفس هر انسانی، صفات الهی سرشته شده و نفس چیزی جز روح الهی نیست که در کالبد انسانی در قالب تنزلات دمیده شده است.(اعراف، آیه 172؛ حجر، آیه 29؛ ص ، آیه 72؛ سجده، آیه 9) پس هر کسی به نفس خویش معرفت و شناخت یابد، به پروردگارش شناخت یافته است.

با این معرفت و شناخت است که هر شخصی دنبال کمال یابی و اتمام انوار صفات الهی به سوی عبودیت و بندگی خدا می رود تا این گونه حاجت خویش را در تمامیت نور صفات الهی بیابد و خدایی شود و خلافت الهی را در خویش تجلی و ظهور بخشد.

بنابراین، مهم ترین شاخص در گرایش انسانی به حاجت خواهی از خدا، همان معرفت و شناخت انسان نسبت به خود و خدا است. هر چه شناخت عمیق تر و ژرف تر و صحیح تر باشد، حاجت ها نیز شکل دیگری می گیرد و درخواست ها معنایی دیگر می یابد.

اقرار به فقر هویتی و غنای الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شناخت و معرفت اگر به ایمان و اقرار حقیقی ختم شود، می تواند کارساز باشد؛ زیرا ممکن است که شخصی به معرفت یقینی برسد، ولی ایمان و اقرار به معروف و معلوم یقینی نکند؛ چنان که ابلیس و فرعونیان این گونه بودند.(نمل، آیه 14)

در آیات و روایات به ویژه ادعیه ماثور از معصومان(ع) و نیز ادعیه قرآنی که پیامبران الهی نقل شده، می توان چگونگی حاجت خواهی را دریافت؛ یعنی چه چیزهایی را مد نظر قرار دهیم وبه عنوان حاجت از خدا بخواهیم و چه چیزهایی را مدنظر قرار دهیم و خود و خدا را بدان توصیف کنیم تا نیازهای خود و توانایی خدا را بشناسیم و از خزائن بی پایان انوار صفات الهی در تمامیت آن بهره مند شویم و در همه نشئات و عوالم در سطوح تنزلات و ترفیعات و ترقیات از آن بهره مند گردیم.

براساس آموزه های وحیانی قرآن، هر چند باید انسان از وسایل و اسباب بهره گیرد که این اسباب می تواند نماز و صدقه و توسل به معصومان(ع) باشد، اما باید دانست که این ها اسباب توسل هستند که باید استفاده کرد، اما تا مشیت واراده الهی به چیزی تعلق نگیرد، آن چیز تحقق نمی گیرد؛ پس اگر دارو شفا می دهد، به اذن و مشیت و اراده الهی است و اگر توسل به اهل بیت(ع) عامل تقرب و حاجت گیری است، باز زمانی است که مشیت واراده الهی به تقرب و حاجت دهی باشد.

پس از نظر قرآن، هر مطلب و حاجتی است می بایست به منتهی مطلب الحاجات یعنی خدا عرضه داشت، و اسباب را در سطح اسباب مد نظر گرفت و گرفتار شرک فعلی نشد که گمان برد که خود اسباب مستقل عمل می کنند یا درعرض خدا عمل می کنند، بلکه در طول الهی قرار دارند و به مشیت و اراده الهی وابسته هستند تا این گونه از مومن مشرک فعلی نشد.(یوسف، آیه 106؛ روایات تفسیری) در حقیقت انسان می بایست بداند دنیا به اسباب و وسایل اداره می شود، اما هرگز اسباب و وسایل نمی تواند مشیت حکیمانه او را تبدیل کند و چیزی دیگر جایگزین سازد؛ چنان که امام سجاد(ع) می فرماید: یا من لا تبدل حکمته الوسایل؛ ای کسی که حکمتش را وسایل تبدیل نمی کند.(صحیفه سجادیه، دعای 13 در طلب حوائج)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن به دست می آید که از شرایط و آداب حاجت خواهی از خدا این است که خداشناسی باشیم که خدا را کریم بشناسیم که از خطا می گذرد و عفو می کند تا جایی که اگر حتی گناه و خطایی داشته باشیم، ما را از نعمت های خویش محروم نمی سازد؛ هر چند که در فضل خویش تغییر می دهد و سختی هایی را ایجاد می کند، ولی هرگز قطع کامل نعمت نمی کند و اگر کم می کند، برای هوشیاری و بیداری است تا تغییرات مثبت اصلاحی درخویش ایجاد کنیم.(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)

هم چنین طالب حاجت باید بداند که خدا تنها غنی حمید است و باید به درگاه او رفت و به او گرایش داشت و از او حاجت خواست نه از غیر او؛ زیرا خدا کسی است که خزائن او را فنا و پایانی نیست.

اقرار به غنای الهی و فقر هویتی و ذاتی خویش و احتیاج به خود در همه امور کلی و جزئی و درخواست حاجت در همه امور به او که غنی حمید و علیم و قدیر است و هرگز بخل نمی ورزد و ناتوان نمی شود، موجب می شود تا انسان امیدش به خدا باشد، و به غیر او حاجت عرضه ندارد و از سوی بداند که خود به مشیت حکیمانه می دهد و می گیرد و اگر حاجتی روا نشد به حکمت است نه به غفلت یا نادانی یا ناتوانی یا بخل.

انسان به غیر خدا حاجت نمی برد؛ زیرا می داند و ایمان دارد که غیر خدا خود فقیر و محتاج است و اگر بخواهد بدهد نمی تواند بیرون از مشیت و اراده الهی کاری بکند و مستقل عملی داشته باشد. پس اگر به ما چیزی از غیر می رسد تنها به مشیت و اراده الهی است و توفیق اوست که رفیق شده تا به ما به چیزی برسیم و حاجتی روا و ادا شود. پس باید دانست که دست خدا بالای هر دستی است و اگر دست خدا نباشد دستی از آستین برای کمک به ما بیرون نخواهد آمد و چیزی به ما نخواهد رسید؛ پس این اراده و مشیت الهی است که دست خود را از آستین غیر حتی دشمن بیرون آورده و در خدمت ما قرارداده است؛ زیرا همه هستی جنود و کارگزاران الهی هستند و در خدمت خدا حتی آن شیطان که به ظاهر استکبار کرده و رانده شده هرگز از ملک و حکومت الهی خارج نیست و خود کارگزاری برای خدا است.

هم چنین انسان مومن می بایست بداند که هر چیزی که برای ما عظیم و خطیر است، برای خدا کوچک و حقیر است و هر چیزی که برای ما سخت است ، برای خدا آسان و یسیر است.

از نظر قرآن، عنایت به کرم الهی و کریم بودن موجب می شود تا بداند که خدا خیلی از چیزها را ناخواسته و ناپرسیده به ما می دهد تا جایی که حاجت هایی که ما از او می خواهیم و به ما می دهد، نسبت به چیزهایی که ناپرسیده به ما داده بسیار اندک است؛ زیرا خدا به کرم خویش پیش از پرسش ما به ما عطا کرده و می کند؛ زیرا کریم کسی است که نپرسیده می بخشد و نطلبیده حاجت روا می دارد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حاجتمند می بایست آگاه به تذلل خویش و عزت الهی باشد، و در برابر خدا آشکار و نهان تضرع و انابه نماید و از هر کسی قطع امید کند و تنها به خدا امید ببندد؛ به ویژه آن که دعا و نیایش و حاجت خواهی خود بیانگر اوج تذلل و خروج از دایره مستکبرین به ساحت مستضعفین و اعلان رسمی نسبت به ضعف و ناتوانی خود است..(انعام، آیه 63؛ اعراف، آیات 55 و 56 و 205 و 206؛ روم، آیه33؛ زمر، آیه 8)

از آن جایی که سجده نزدیک ترین حالت به تقرب به سوی خدا و اوج تذلل و خشوع باطنی و خضوع ظاهری است(علق، آیه 19) بهترین حالت در حاجت خواهی از خدا حالت سجده است. پس با ترکیبی از این امور به ویژه توسل به اهل بیت(ع) به عنوان اسباب تقرب و شفاعت می توان حاجت روا شد و از خدا خواست تا پیش از آن که فرصت از دست برود حاجت را روا سازد و بهترین تقدیر را رقم بزند و اگر در ام الکتاب شقی و بدبخت سرنوشت سرشته شده، سعید و خوشبختی را بنگارند؛ زیرا حسن تقدیر و تبدیل آن به دست توست که ام الکتاب در نزد توست و می توان هر چیزی را محو و هر چیزی که اثبات کنی.(رعد، آیه 39)

به هر حال، امید به خدا و ترس از خطای خود و قرار گیری در حالت خوف و رجا حالتی است که انسان می تواند امیدوار باشد تا خدای کریم و غنی حمید بر بنده اش رحم آورد، خطا پوشی کند و زشتی را بپوشاند و درنهایت تبدیل به حسنات کند، شقاوت را از ما بردارد و سعادت و خوشبختی را جایگزین سازد و حسنات و خیرات دنیا و آخرت را به ما بخشد و هر سیئه وزشتی و شر دنیا و آخرت را از ما بردارد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا