اجتماعیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنیمقالات

ویژگی‌های فقیه جامع‌الشرایط

samamosفقه، فهم ژرف از دین است. دین همان آیین زندگی است که دنیا و آخرت انسانی را سامان می‌دهد و صورت سازه‌های انسانی را درآخرت مشخص می‌کند. از این‌رو فقه نمی‌تواند بی‌ارتباط با زندگی روزمره باشد، چنانکه نمی‌تواند فاقد معرفتی برای آینده باشد. فقه می‌خواهد پیوند استواری را میان گذشته، حال و آینده انسان و جهان ایجاد کند. لذا دارای فلسفه‌ای است که فروعات و جزئيات همانند دانه‌های تسبیح درآن رشته قرار می‌گیرد.

فقه دراین رویکرد تنها دانشی است که میان حقیقت و واقعیت پیوند می‌زند و موضوعات عینی و خارجی را با نظریه‌های خود تحلیل و تبیین کرده و توصیه‌هایی را در قالب بایدها و نباید‌ها ارائه می‌دهد.
وظیفه فقیه
از آن جایی که فقیه دانشمندی است که موضوعات خارجی را به عنوان پرسش به فقه عرضه می‌کند تا با کمک محمول‌هایی از جنس نظریه‌ها و رویه‌هایی فقهی، پاسخی مناسب به دست آورد و توصیه نماید تا در مقام تکلیف بدان عمل شود، این فقیه نیازمند شناختی ژرف نه تنها از نظریه‌ها و رویه‌های فقهی است، بلکه نیازمند شناختی از هستی و فلسفه آن و همچنین توانایی درک اهم و مهم مسایل و بلکه حتی نیازمند مهارت در حمل است تا بتواند میان اینها بگونه‌ای ارتباط برقرار کند، که نظام تشریع، موافق نظام تکوین شود، چنانکه خداوند در آیه 30 سوره روم بیان کرده است.
به سخن دیگر، فقیه باید بگونه‌ای متاله و ربانی شده باشد که بتواند درچنین جایگاه بلندی بنشیند و درک ژرفی از حقایق هستی و نسبت میان آنها داشته باشد و بتواند براساس این درک، رابطه عمل انسان را با جهان تبیین کند و فتوایی بدهد که نه تنها موافق فلسفه هستی و قوانین تکوین و سنت‌های الهی باشد، بلکه انسان را به عنوان مکمل وارد این جرگه نماید و در مقام خلافت الهی در نقش ربوبیت به کمال خود و جهان کمک و یاری رساند و فلسفه و اهداف هستی را تحقق بخشد.
احاطه علمی و عملی فقیه نسبت به هستی و گزاره‌هایی که به شکل فتوا ارایه می‌دهد باید بگونه‌ای باشد که موجب خلل در فرآیند معرفتی و وجودی انسان و جهان نشود و به سخن دیگر موافقت فطرت و تکوین را نیز به همراه داشته باشد تا مانایی و پویایی گزاره‌های فقیهی تضمین شود.
ویژگی فقیه
فقیه انسانی کامل از نظر معرفتی و وجودی است. به این معنا که هم نسبت به هستی و حقایق آن معرفت و شناخت دارد و هم از نظر وجودی انسانی متاله و ربانی شده است. از این‌رو در شرایط مفتی، عالم عامل مخالف با هواهای نفسانی و مسلط بر جان و دارای عقل نظری و عملی کامل بیان شده است؛ چرا که فقدان کمال در معرفت و وجود موجب می‌شود تا نتواند حقایق را چنانکه هست بشناسد و یا بشناسد ولی قادر به مدیریت نفس خود نباشد و برخلاف یقین به انکار بپردازد و گزاره‌ای را توصیه نماید که خلاف حقیقت فهم شده و فطرت و تکوین است.
اجتهاد همان عمل کارشناسی است که با استنباط از حقایق هستی و گزاره‌های معرفتی عقلانی و اسلامی به دست می‌آید. مجتهد می‌کوشد تا موضوع (مسئله زندگی) را به حقایق هستی عرضه دارد و باتوجه به اصول و نظریه‌های برگرفته از حقایق معرفتی عقلانی و وحیانی، پاسخی مناسب برای اعمال انسانی در چارچوب فلسفه هستی و انسان ارائه دهد. این مهارتی است که هر کسی نمی‌تواند به آن دست‌ یابد مگر سیر و سلوک معرفتی و معنوی و عملی داشته باشد و از کمال عقل و بصیرت و سلامت قلب در تشخیص حق از باطل برخوردار باشد. این‌جاست که تقوا به عنوان تنها معیار تضمین‌کننده سلامت قلب و بصیرت و قدرت تشخیص بلکه موجب علم و دانش کمالی و ابزار شناخت حقیقی از هستی، خود را مطرح می‌کند. (بقره، آیه282؛ انفال، آیه29 و آیات دیگر)
پس فقاهت و اجتهاد تنها یک دانش صرف و محض نیست و فقیه تنها کسی نیست که موضوع و محمولی را می‌شناسد و با دانش و مهارت خود حکمی را بیان می‌کند، بلکه فقیه انسان عالم عامل متقی است که علم او ثمره تقوا و عمل مطابق با عقل و فطرت و وحی است.
از سوی دیگر، مجتهد می‌خواهد پاسخی را به پرسش‌های زندگی و چگونگی اعمال و رفتار آدمی برای رسیدن به کمال در زندگی دنیوی و اخروی بدهد، پس همواره درگیر موضوعات و مسائل زندگی است و به پرسش‌های انتزاعی پاسخ نمی‌دهد بلکه خود را مجبور می‌بیند تا زندگی را تحلیل و موضوعات آن را تبیین کند و پاسخ گوید و توصیه نماید. پس چنین انسانی نه‌تنها به معرفت کامل و تکامل وجودی نیازمند است بلکه می‌بایست موضوعات زندگی را بشناسد و افزون بر محمول‌شناسی و درک از نظریه‌ها و رویه‌های اصول فقه، باید موضوع‌شناس ماهر و خبره‌ای نیز باشد و بتواند موضوع‌های موجود در زندگی انسان‌ها را بشناسد و مقتضیات زمان و مکان را بداند تا با ترکیبی از امور ثابت و امور متغیر، حکم و توصیه‌ای را بیان کند که در چارچوب فلسفه هستی قرار می‌گیرد.
بدین ترتیب شاخه‌های گوناگونی از علوم و رفتار را باید در اختیار گیرد تا فقیه جامع‌الشرایط گردد. دست‌یابی به این مقام تنها در یک فرآیند طولانی مطالعه در شاخه‌های گوناگون علوم از جمله فلسفه، عرفان، اصول، علوم عربی و مانند آن در حوزه معرفت‌شناسی از سویی و نیز خودسازی و تقوا و سیر و سلوک علمی در حوزه وجودشناسی (عرفان عملی و خدایی و متاله و ربانی شدن) از سوی دیگر و همچنین شناخت سبک‌های زندگی و موضوعات متغیر و ثابت در زندگی بشر از سوی سوم امکان‌پذیر است.
اگر این شرایط فراهم نیاید هر فتوایی که فقیه غیر جامع‌الشرایط می‌دهد مخالف عقل و فطرت و سنت‌های تکوینی و فلسفه هستی خواهد بود؛ چرا که یا مخالف فطرت است یا فاقد رویه اصولی و چارچوب روشی است و یا امور انتزاعی و موضوعاتی است که پرسش مردم نیست.
فقیه جامع‌الشرایط می‌کوشد سبک زندگی اسلامی را بیان کند که موافق با نظام هستی و اهداف و فلسفه آن است. در این صورت فقه هم از مانایی برخوردار خواهد بود و هم پویایی خود را حفظ کرده و به عنوان سبک زندگی در همه ابعاد زندگی آدمی نفوذ خواهد کرد. چنین فقهی هم از فلسفه‌ صرف انتزاعی بیرون می‌آید و دارای فلسفه‌ای می‌شود که پیوند میان حقیقت و واقعیت‌زده است و هم از روش‌زدگی و اصول فقه‌زدگی رهایی می‌یابد و رویه‌ها و نظریه‌های اصول فقهی را به کار می‌گیرد که در آن چارچوب قرار می‌گیرد و هم دچار رکود نخواهد شد و می‌تواند نه‌تنها تجددگرا باشد بلکه خود تجددهایی را براساس نیازهای زمان و مکان بیافریند وبه جای پاسخ‌گویی به پرسش‌های تحمیلی از بیرون خود، پیشگام باشد و پرسش و پاسخ‌هایی را ایجاد و عرضه کند و پیش از طرح مسئله خود مسئله‌ساز و پاسخ‌گو باشد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا