اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

وظایف اجتماعی انسان از منظر امام علی(ع)

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

امیرمومنان امام علی(ع) نفس و جان پیامبر(ص) در مقام وصایت و پیشوایی امت در مدت کوتاهی که خلافت ظاهری را در دست داشت به مسایل مهم اجتماعی و سیاسی بسیاری اشاره کرده که نویسنده در این مطلب تنها نمی از یمی را مورد توجه و اهتمام قرار داده است. با این همه همین سخنان به تنهایی می تواند ما را در مسیر کمالی کمک کند و نظریه اجتماعی اسلامی را در اختیار فرهیختگان و جامعه سازان قرار دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

هـمگام با نبوت و ولایت

امیرمومنان امام علی(ع) راه نجات جامعه بشری را در پیروی از نبوت و ولایت معصوم(ع) می داند و بر همین اساس بر آن است تا به جایی پیروی از نظریه های احتمالی و قیاسی و گاه بی مبنای فلاسفه اجتماعی و سیاسی، به نظریه هایی توجه و عمل شود که از سوی پروردگار انسان مطرح شده است؛ زیرا این نظریه ها از کتاب راهنمایی است که خود سازنده دستگاه وجودی انسان است؛ چرا که آموزه هایی آن نیز مطابق فطرت الهی انسان است، چنان که خداوند خود بر این حقیقت اذعان و تاکید دارد.(روم، آیه 30)

امیرمومنان (ع) درباره جایگاه پیامبر نور و راهنمایی الهی بشر می فرماید: وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ، وَالْعَلَمِ الْمَأْثُورِ، وَالْكِتابِ الْمَسْطُورِ، وَالنُّورِالسَّاطِعِ، وَالضِّياءِ اللاَّمِعِ، وَالأَمْرِ الصَّادِعِ، إزاحَةً لِلشُّبُهاتِ، وَاحْتِجاجا بِالبَيِّناتِ، وَتَحْذِيرا بِالاْياتِ ، وَتَخْوِيفا بِالْمَثُلاَتِ؛ گواهى مى دهم كه محمد صلي الله عليه و آله بنده و فرستاده خـداوند اسـت كه او را بـا آئيـنى پـر آوازه و پرچـمى برافـراشـته و كـتابى نـگاشته و فـروغى درخـشان و شـعاعى تـابان و فرمانى قاطع و برّان، گسيل داشت تا شبهه ها را بزدايد و با حقايق روشنگر برهان آورد و با آيات الهى هشدار دهد و با ياد آورى سنـّت هاى تـاريخ مـردم را بيـم دهـد.(نهج البلاغه ، خطبه 2)

البته هماره کتاب بی استاد و راهنما فایده ای ندارد. از این روست که خداوند همراه با کتاب ، میزانی را قرار می دهد تا به عنوان شاخص و اسوه حسنه پیشوا و سرمشق عینی و ملموسی برای مردم باشد و مسئولیت توزین و سنجش را به عهده گیرد.(حدید، آیه 25؛ احزاب، آیات 21 و 33؛ نساء، آیه 59) پس همان طوری که خداوند پیامبر(ص) را میزان و اسوه و رهبر و پیشوای مردمان قرار داد، پس از آن حضرت(ص)، اوصیا و اولیایی از عترت طاهره و معصومان (ع) را اسوه و میزان و رهبر مردمان قرار داده است، به طوری که آنان هرگز از کتاب الله جدایی ندارند؛ چرا که مکمل آن و متمم نعمت الهی هستند.(مائده، آیه 3) از همین روست که پیامبر(ص) در حدیث ثقلین می فرماید: انّی تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی؛ فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی‌ یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ؛ من در میان شما دو شی‌ء گرانقدر به جا می‌گذارم: کتاب خدا و خاندانم یعنی اهل بیتم شامل حضرت علی – علیه السلام – و ائمه طاهرین – سلام الله علیهم – و این دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.( بحارالانوار، کتاب الامامة، ج ۲۳، ص ۱۱۷؛ صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳-۶۶۲، ۳۲۸؛ مستدرک حاکم، فصل «فضیلت اصحاب»، ج ۳، ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۴۸، ۵۳۳؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص 432؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۱۴، ۱۷، ۲۶، ۵۹، ج ۴، ص ۳۶۶، ۳۷۲ و ده ها منبع دیگر از اهل سنت و عامه)

بر همین اساس امیرمومنان امام علی(ع) فرمان می دهد که همگام با ولايـت باشیم تا در مسیر کمالی و صیرورت ها و انقلاب های جوهری به خطا و اشتباه نرویم و به مکاتب و نظریه های باطل در فلسفه زندگی و سبک زیست نگروییم و گمراه نشویم. ایشان می فرماید: انْظُـرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّـكُمْ فَالْزَمُـوا سَمْتَهُمْ، وَاتَّبِعُـوا أَثَرَهُمْ، فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى، وَلَنْ يُعيدُوكُمْ فِيرَدًى،فَإِنْ لَبَـدُوا فَالْبُدُوا، وَإِنْ نَهَضُـوا فـَانْهَضُـوا.وَلاَ تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا، وَلاَ تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا. حضرت على عليه السلام فرمود: خاندان پيامبرتان را به دقت بـنگريد و خود را به همسويى با آنان ملزم كنيد و گام بـه گام از آنان پـيروى كنـيد، زيـرا كه آنان هرگز از راه هدايت بيرونتان نمى كنند و ديگر بار به پرتگاه جاهليت شما را نمى افكنند. پس اگر نشستند، همراه آنان بنشينيد و اگر برخاستند با نهضـتشان هماهنگ شويد، نه بر آنان پيشى گيريد كه به گمراهى درافتيد و نه از آنان واپس مـانيد كه هـلاك شـويد. (نهج البلاغه، خطبه 96)

پس همان طوری که قرآن سخـنگوى صـادق است: وَاعْلَمُوا أَنَّ هذاالْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لاَيَغُشُّ، وَالْهادِي الَّذِي لاَيُضِلُّ، وَالُمحَدِّثُ الَّذِي لاَيَكْذِبُ. وَمـا جالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحـَدٌ إِلاَّ قامَ عَنْهُ بِزِيادَةٍ أَوْ نُقْصـانٍ: زِيادَةٍ فِيهُدًى، أَوْ نُقْصانٍ مِنْ عَمًى؛ و نيز بدانيد اين قرآن تنها ناصحى است كه نصيحت خود را به خيانت نمى آلايد، و تنها هدايتگرى است كه هرگز بگمراهى نمى كشاند و تنها سخنگويى است كه هيچگاه دروغ نمى گويد. كسى با قرآن هم نشين نشد مگر اينكه با فزونى و كاستى برخاست، فزونى هدايت و كاستى در كور دلى و ناآگاهى. (نهج البلاغه، خطبه 174) اما بدون ولایت و میزان الهی نمی توان راه درست را پیمود و از فتنه ها و بلایا در امان ماند.

نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که همان طوری که هر کسی ایمان به ثقل اکبر نمی آورد و پذیرش آن سخت و دشوار است، هم چنین هر کسی پیرو و مطیع امر ولایت نمی شود و تن به اطاعت بی چون و چرای ولی الله و اولوا الامر نمی سپارد؛ چنان که امیرمومنان می فرماید: إِنَّ أَمْـرَنا صَعْبٌ مُسْتَـصْعَبٌ،لاَ يَحْتَمِلُهُ إِلاَّ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللّهُ قَلْبَهُ لِلاْءِيمانِ،وَلاَ يَعْي حَدِيثَنا إِلاَّ صُدُورٌ أَمِينَةٌ، وَأَحْلاَمٌ رَزِينَةٌ؛ ـ تبعيت و همراهى با ما و ـ پيام و امر ما دشـوار و پيچيده است، بر دوش كشيدن اين بار سنگين را كسى نتـواند مگر آن بنـده اى كه خداوند قلب او را براى ايمـان آزمـوده باشد. چـه اينكه جـز سينه هاى امـانتدار و انديشـه هاى اسـتوار، ژرفـاى گـفتار و حـديث مــا را در نيابنـد. (غرر الحکم، ج 1، ص 235)

به هر حال، سعادت دنیا و آخرت در گرو بهره گیری از ثقلین یعنی کتاب الله و عترت طاهره به عنوان میزان الله و شاخص و سرمشق است.

لزوم فهم درست از دنیا و زندگی دنیوی

مهم ترین تغییر در رویکردها و سبک های زندگی بشر زمانی رخ می دهد که انسان درک درستی از مفهوم دنیا و زندگی دنیوی داشته باشد؛ زیرا هستی شناسی و جهان بینی انسان اگر درست و راستین نباشد ممکن است انسان یا چون بودایی ها و هندوها دنیا را کنار بزنند یا چون مادیگرایان از اومانیست ها و کمونیست ها دنیا را همه زندگی بداند.

در فلسفه اسلامی و قرآنی که پیشوایان دین از جمله امیرمومنان امام علی(ع) تبیین نمی کند، حقیقت دنیا این گونه است: إِنَّ الدُّنْيا دارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَها،وَدارُ عافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْها،وَدارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها،وَدارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها.مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللّهِ، وَمُصَلَّى مَلاَئِكَةِ اللّهِ،وَمَهْبِطُ وَحْيِ اللّهِ،وَمَتْجَرُ أَوْلِياءِ اللّهِ؛ بى گمان دنيا براى راستان سراى راستىو براى دنياشناسان سراى عافيتو براى توشه گيران سراى بى نيازىو براى پند پذيران سراى پند و اندرز است.دنيا مسجد دوستان خداو نمازخانه فرشتگان اوو جايگاه فرود وحىو بازار اولياء خداوند است. (نهج البلاغه، کلمات 132)

آن حضرت در جایی دیگر بر آن می شود تا دو نگاه و رویکرد به دنیا را تبیین نماید. ایشان می فرماید: وَإِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى،لاَ يُبْصِرُ مِمَّا وَراءَها شَيْئا،وَالْبَصِيرُ يَنْفُذُها بَصَرُهُ،وَيَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَراءَها.فَالْبَصِيرُ مِنْها شاخِصٌ، وَالْأَعْمَى إِلَيْها شاخِصٌ.وَالْبَصِيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ، وَالْأَعْمَى لَها مُتَزَوِّدٌ؛ دنيا، نگاه كور دلان را بن بستى است كه فراسويش هيچ نمى بينند، و چشمان داراى بصيرت از دنياگذشته، سراى هستى را در آن سوى دنيا مى يابد.چنين است كه بينايان از دنيا ـ و با توشه اى كه از آن گرفته اند ـ رخت سفر مى بندند و كوردلان به دنيا چشم دوخته اند، اهل بينش از دنيا و كور دل براى دنيا توشه مى گيرد. (نهج البلاغه، خطبه 131)

از نظر آن حضرت(ع) دنیا فرصت بسیار بی نظیر و بی تکراری است که باید دم غنمیت شمرد و از لحظات عمر بهره برد؛ زیرا اگر از این فرصت کوتاه و بی تکرار استفاده نشود، هرگز بازگشتی دست نخواهد داد تا به جبران مافات بپردازیم. دنیا میدان مبارزه و مسابقه و تمرین دست یابی به تقوا و شدن های جوهری است که در ذات ما ایجاد می شود. اگر نتوانیم در این میدان مسابقه پیشتاز باشیم، گرفتار خسران عظیم می شویم و تمام سرمایه های وجودی خودمان را از دست می دهیم. از این روست که آن حضرت هشدار می دهد و می فرماید: فَإِنَّ الدُّنْيـا أَدْبَرَتْ، وَآذَنَـتْ بِوَدَاعٍ،وَإِنَّ الاْخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَأَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ،أَلاَ وَإِنَّ الْيَوْمَ المِضْمَارَ، وَغَدا السِّبَاقَ،وَالسَّبَـقَةُ الْجَنـَّةُ، وَالْغايَةُ النّـارُ؛ اينك دنيا روى گردانده است و وداع مى كند و آخرت روى آورده است و طلايه هاى آن نمايان شده است. هشدار! كه امروز زمان تمرين و آزمايش است و فردا هنگام مسابقه، مسابقه اى كه بردش بهشت است و باخت آن، آتش. (نهج البلاغه، خطبه 28)

و در جایی دیگر می فرماید: فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ، وَإِنَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ.تَخَفـَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا يُنـْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ؛ پايان راه فرا روى شماست و قيامت از پشت سر، شما را به پيش مى راند. سبكبار شويد تا به پيشتازان بپيونديد، چرا كه اولين هاى اين كاروان، آخرين نفرهايش را انتظار مى برد. (نهج البلاغه، خطبه 21)

وظایف اجتماعی امت و امام

بر اساس آموزه های اسلامی، مکتب اسلام مکتب تکلیف و وظیفه است. انسان هر چند که دارای حق و حقوقی است، ولی هر حقی تکلیفی با خود همراه دارد، چنان که در باطن هر تکلیفی حقی ثابت است؛ اما آن چه انسان باید بدان توجه داشته باشد، و به آن عمل کند، مساله تکلیف مداری و وظیفه شناسی است؛ زیرا انجام این تکالیف و وظایف است که او را به کمال می رساند و حقوق او را تثبیت می کند.

انسان در دنیا به هدفی عالی و بلند آمده است تا در صراط مستقیم عبودیت(ذاریات، آیه 56) به تقوای الهی دست یابد(بقره، آیه 21) و متاله و خدایی شده (بقره، آیه 138) و خلیفه خدا شده (بقره، آیه 30) و مظهر ربوبیت و پروردگاری خداوند شود.( آل عمران، آیه 79)

اما دنیا از ویژگی های پیچیده ای برخوردار است و حق و باطل و لهو و لعب و حکمت در هم آمیخته است. از این رو، لازم است تا حق و باطل را تشخیص دهد و در مسیر حق گام بردارد و از باطل دوری ورزد. این نخستین وظیفه هر انسانی در دنیا است؛ چنان که در روایت است: قيلَ: إنَّ الْحارِثَ بْنَ حَوْطٍ أتاهُ فَقالَ: أتَراني أَظُنُّ أصْحابَ الْجَمَلِ كانُوا عَلى ضَلالَةٍ؟ فَقالَ عليه السلام:ياحارِثُ،إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ!إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ أَهْلَهُ،وَلَمْ تَعْرِفِ الْباطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتاهُ. حديث وَ فى رِوايَةٍ: فَقالَ عليه السلام:يا حارِثُ إِنَّهُ مَلْبُوسٌ عَلَيْكَ وَ إِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِالنّاسِ وَلكِنِ اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ مَنْ أَتاهُ ؛ آورده اند حارث بن حوط ـ در حادثه جمل ـ به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: آيا از نظر شما من بايد اصحاب جمل را گمراه بدانم؟ حضرت فرمود:اى حارث! تو جز پيش پاى خود را نمى بينى و از بالا به مسائل نمى نگرى و در نتيجه به حيرت افتاده اى.تو حق را را نشناخته اى تا اهلش را بازشناسى، باطل را نيز نمى شناسى، تا هر كه را كه به آن روى كرد، بشناسى.و در روايت ديگر آمده است كه حضرت فرمود:اى حارث! مسائل بر تو مشتبه شده است و بى گمان اشخاص نمى توانند ملاك و معيار حق و باطل باشند، بلكه اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسى، و نيز اول باطل را بشناس تا هر كه را كه به سوى آن گام نهاد بازشـناسى. (تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 210)

البته فهم حق یک طرف و عمل به آن یک طرف دیگر است؛ به این معنا که خیلی ها حق را می دانند و می شناسند ولی در مقام عمل آن را به کار نمی گیرند و بر خلاف آن می روند؛ زیرا احساس می کنند که با عمل به حق از خیلی چیزها محروم می شوند. از این روست که در مقام تکلیف، حق را تکلیف خود نمی دانند و علیه آن عمل می کنند؛ چنان که درباره عدل که یکی از مصادیق عدل است این گونه رفتار می کنند و تن به عدالت نداده و در همه شرایط زیر بار این تکلیف نمی روند. این گونه است هم خود ضرر می کنند و هم دیگران؛ بلکه باید گفت اولین کسی که ضرر می کند کسی که حق و عدالت را زیر پا می گذارد و در مقام تکلیف بدان گرایش نداشته و مبتنی بر آن رفتار و عمل نمی کند.

اگر در جامعه همه به عدالت و حق عمل کنند، جامعه رنگ سعادت و خوشبختی را به خود نمی بیند، اما همه در زبان حق و عدالت خواه هستند ولی در مقام عمل کم تر تن به حکم سخت حق و عدالت می سپارند و به این تکلیف سخت عمل می کنند؛ چنان که حضرت امام على عليه السلام فرموده است:فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْياءِ فِي التَّواصُفِ، وَ أَضْيَقـُهـا فِي التـَّنـاصُـفِ لاَ يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَيْهِ،وَلاَ يَجْرِي عَلَيْهِ إِلاَّ جَـرَى لَهُ؛ حق، مقوله ويژه اى است كه به هنگام سخن و توصيف، گسترده ترين واژه و مفهوم ولى در عمل و ملاحظه انصاف ـ مفهومى دقيق و ـ تنگنايى بى همانند است، زيرا هرگاه به سود كسى جارى شود به ضرر او نيز به كار رود و اگر به ضرر كسى اجرا شود به سود او نيز جريان مى يابد. (نهج البلاغه، خطبه 213)

اگر بخواهیم جامعه ای سالم و خوشبخت داشته باشیم و همگان از حقوق خود بهره مند شوند، باید اصل عدالت و انصاف و قسط را در دستور کار قرار دهیم و بر موازین حق رفتار و عمل کنیم. البته باید توجه داشت که در مسایل شخصی و حقوق فردی باید بر اساس احسان و جود و کرم رفتار کرد و حتی از حقوق قطعی خود گذشت و نه تنها گذشت کرد بلکه خدمتی بی منت نیز به شخص کرد؛ اما در حوزه عمل اجتماعی باید مساله جود و احسان را کم تر مورد توجه قرار داد؛ زیرا آن چه می تواند پایه حق را محکم و استوار کند و اختلاف و خصومت را بر دارد و از میان برد، همان سـياست فـراگير عدالت محوری است؛ چنان که امیرمومنان علی(ع) در تبیین نسبت و مقایسه رفتار عدالتی و احسانی چون جود و بخشش می فرماید: وَ سُئِلَ عليه السلام: أيُّهُما أَفْضَلُ: أَلْعَدْلُ، أوِ الْجُودُ؟ فَقالَ عليه السلام :الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَواضِعَها،وَالْجُودُ يُخْرِجُها مِنْ جِهَتِها،وَالْعـَـدْلُ سـائِسٌ عـامٌّ،وَالْجـُودُ عارِضٌ خاصٌّ،فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُما وَأَفْضَلُهُما؛ از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند كه از داد و دهش كدام ارزشمندتر است؟ حضرت فرمود:عدل و داد همه چيز را در جايگاه خود مى نهد و امور را در مجراى خود جارى مى كند، در حالى كه جود و بخشش، كار را از مسير طبيعى خود بيرون مى برد. عدل، سياستى فراگير و، جود عارضه اى استثنايى است. در نتيجه: عدل برتر و بهتر از جود است.دهش وجود امور را از جهت طبيعى خود بيرون مى برد. عدل، سياسيى فراگير وجود، عارضه اى استثنايى است در نتيجه: عدل، اشرف و افضل از جود است. (نهج البلاغه، کلمات 431)

از نظر امیرمومنان امام علی(ع) فلسـفه انقـلاب و تغییرهای اجتماعی و مانند آن ها باید عدالت خواهانه و بر محور حق و عدالت باشد. از این روست که آن حضرت(ع) در مناجات و نیایش های خود به پیشگاه خداوندی فلسفه قیام و انقلاب و تغییرخواهی اجتماعی و سیاسی را این گونه تبیین فرموده است: اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كانَ مِنَّا مُنافَسَةً فِي سُلْطانٍ، وَلاَ الِتماسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَلكِنْ لِنَرِدَ الْمَعالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَنُظْهِرَ الاْءِصْلاَحَ فِي بِلاَدِكَ، فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ، وَتُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ؛ بـارخـدايا تو خود خوب مى دانى كه تلاش و كوشش ما براى كشمكش قدرت و فزون خواهى ثروت و … نبود و انگيزه اى جـز بازگشت شعائر دين تو و ايجاد اصلاح در سرزمين هاى تو نبوده است، تا بندگان مظلومت، امنيت و آسـايش يـابند و حدود و حقوق به تعطيل كشيده شده ات به اجرا در آيند. (نهج البلاغه، خطبه 129)

هم چنین از نظر آن حضرت مشـروعيت حـكومت تنها زمانی است که هدف و فلسفه و عمل آن در راستای تحقق و تثبیت حق و تحکیم عدالت و کمک به مظلوم باشد. ایشان در این باره می فرماید: أَما وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلاَ حُضُورُ الْحاضِرِ، وَقِيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِالنَّاصِرِ، وَما أَخَذَاللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ أَلاَّ يُقارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظالِمٍ، وَلاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَيْتُ حَبْلَها عَلَى غارِبِها، وَلَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأْسِ أَوَّلِها؛ بهوش باشيد! سوگند به آفريدگارى كه دانه را شكافت و به جنبنده ها جان بخشيد اگر: حضور انبوه مردم در صحنه نبود و اگر وجود اين همه ياران، حجت را تمام نمى كرد و اگر نبود آن تعهدى كه خدا از دانشمندان گرفته است تا در برابر شكمبارگى سمتگر و گرسنكى مظلوم بى تفاوت نمانند، مهار شتر خلافت را بر كوهانش مى افكندم و آخرين شتر اين كاروان را به كاسه اولين آن سيراب مى كردم. (نهج البلاغه، خطبه 3)

برای ضامت اجرای حق و عدالت در جامعه لازم است تا امت از آزادى بــيان برخوردار باشد و بتواند در برابر حاکمان سخن به حق خواهی و عدالت خواهی براند؛ زیرا اگر چنین امکانی وجود نداشته باشد، نمی توان از حق طرف داری کرد و عدالت خواهی نمود و حق طلبی کرد. از این روست که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ضمن سخنرانى خود فرمود: وَلاَتَظُنُّوا بِيَ اسْتِثْقالاً فِيحَقٍّ قِيلَ لِي،وَلاَالِتماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِي، فَإِنَّهُ مَـنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقالَ لَهُ أَوِالْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، كانَ الْعَمَلُ بِهِما أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلاَتَكُفُّواعَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ،…فَإِنَّمَا أَنَا وَأَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ؛ يَمْلِكُ مِنَّا ما لاَ نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنا؛ و چنين مپنداريد كه اگر با من سخن حقى گفته شود مرا گران مى آيد و نيز گمان مبريد كه من خواهان بزرگداشت خويش ـ تملق ـ هستم زيرا آن كه از شنيدن حق و يا از پيشنهاد عدالت احساس سنگينى كند، عمل به آن دو، برايش سنگين تر خواهد بود. پس، از گفتن سخن حق و ارائه نظر عدل دريغ نكنيد…واقعيت اين است كه من و شما همگى بندگان پروردگارى هستيم كه جز او خدايى نيست و او بيش از آنچه ما نسبت به خود مالكيم بر ما تملك دارد. (نهج البلاغه، خطبه 216)

اگر حق آزادی بیان نباشد، برخی از كارگـزاران حـكومت ممکن است بر خلاف حق و عدالت رفتار کنند؛ زیرا آنان نیز انسان هایی هستند که دارای قوای نفسانی و خواسته ها و هواهای نفسانی هستند و ممکن است در شرایط عادی تخلف کنند یا گرفتار وسوسه های شیطانی و یا هواهای نفسانی شوند.

البته کارگزاران باید وظیفه و تکلیف خود را بشناسد و به تعبیر امیرمومنان علی(ع) که به يكى از كارگزارانش نوشت: وَإِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَلكِنَّهُ فِيعُنُقِكَ أَمَانَةٌ، وَأَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ. لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتاتَ فِي رَعِيَّةٍ، وَلاَ تُخاطِرَ إِلاَّ بِوَثِيقَةٍ؛ بى گمان كارى كه به تو سپرده شده است، لقمه اى چرب نيست، بلكه بار امانتى برگردن تو است كه در حـفظ آن بـايد در برابر ما فوق خودت پاسخگو باشى. تو را نرسد كه درباره مـردم، خود سرانه تصـميم بـگيرى و يا بدون مجـوز و پشتوانه اطمينان بخشى به كارهاى خطير اقدام كنى. (نهج البلاغه، کتاب 5)

اما همه که این گونه عمل نمی کنند، پس لازم است تا با حفظ آزادی بیان شرایط برای دادخواهی و تظلم فراهم آید و امت بتواند حق خویش را بخواهد و طلب نماید و علیه کارگزاران متخلف اقدام نماید.

فضای آزادی بیان زمینه مشـاركت و مشـورت را برای احاد افراد اجتماع فراهم می آورد و جلوی استبداد رای و رفتار را می گیرد و زمینه را برای مشارک فعال سیاسی و اجتماعی مردم فراهم می کند؛ چنان که آن حضرت على عليه السلام فرمود: مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ وَ مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ،وَمَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها فِي عُقُولِها؛ هركس كه فرمانروايى يابد خود را بر ديگران ترجيح دهـد و هركه خودكامگى پيشه كند در گرداب نابودى درافـتد و هركه با مردم مشورت كند در انديشه آنان شركت جـويد. (نهج البلاغه، کلمات 152)

فضای باز سیاسی و اجتماعی به مردم فرصت پذیرش مسـؤوليت اجتـماعى را می دهد تا هر کسی نقش اجتماعی خود را بشناسد و به درستی ایفا کند. البته بر مردم نیز این وظیفه است که مشارکت اجتماعی و سیاسی خود را مطالبه کنند و به عنوان یک حق و تکلیف به آن نگاه کنند؛ به این معنا که حضور در جامعه هم یک تکلیف الهی است و هم یک حق برای هر انسانی است چنان که از آیات قرآنی از جمله آیه 25 سوره حدید این معنا به دست می آید. حضور و مشارکت امت در حوزه اجتماعی و سیاسی و مشارکت فعال موجب می شود تا جامعه از استحکام و قوت بیش تری برخوردار گردد و زمینه برای امر به معروف و نهی از منکر فراهم آید. حضرت على عليه السلام در این باره نیز فرموده است: وَما أَعْمالُ الْبِرِّ كُلُّها وَالْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلاَّ كَنَفْـثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ. وَإِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لاَ يُقَرِّبانِ مِنْ أَجَلٍ، وَلاَ يَنْقُصانِ مِنْ رِزْقٍ، وَأَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمامٍ جائِرٍ؛ تمامى كارهاى نيك و حتى جهاد در راه خدا در مقايسه با امر بمعروف و نهى از منكر چيزى نيست مگر در حـدِّ دمـيدن انسـان در برابر دريـاى خروشـان. و نـيز ـ معلوم است كه ـ امر بمعروف و نهى از منكر نه در نزديك نمودنِ مرگ انسان تأثير دارد و نه در كاستنِ روزى مؤثر است. و بالاترين مرتبه اين كار ـ امر بمعروف و نهى از منكر ـ شعار عدالتخواهى در برابر رهـبرى ستم پيشه است. (نهج البلاغه، کلمات 373)

امت در حضور و مشارکت فعال سیاسی مانند هر عرصه و حوزه دیگر باید اصل استـقامت را تا نـهايت آن مورد نظر قرار دهد و هرگز کوتاه نیاید. حضور و عمل به عنوان یک راهبرد باید در دستور کار امت به عنوان حق و تکلیف شناخته و به کار گرفته شود. حضرت على عليه السلام می فرماید: الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهايَةَ النِّهايَةَ،وَالاِسْتِقامَةَ الاْءِسْتِقامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ،وَالْوَرَعَ الْوَرَعَ!إِنَّ لَكُمْ نِهايَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهايَتِكُمْ،وَإِنَّ لَكُمْ عَلَما فَاهْتَدُوا بِعَلَمِكُمْ،وَإِنَّ لِلاْءِسْلاَمِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى غَايَتِهِ؛ عمل، عمل! پس از آن: عاقبت، عاقبت! و نيز: استقامت، استقامت! و سپس : صبر، صبر! و: پارسايى، پارسايى!بى گمان هر يك از شما را نهايت و هدفى معين است، پس راه خود به آخر بريد. و بى ترديد براى شما پرچم و نشانى است، به دنبال پرچم خويش هدايت جوييد، اسلام را نيز غايت و هدفى است، شما بايد به سوى آن هدف نهايى به پيش رويد. (نهج البلاغه، خطبه 174)

آسیب و آفت شناسى اجتماعی

جامعه همانند انسان دارای شرایط و حالات متفاوتی چون سلامت و بیماری و آفـت و عـافـيت است. در قرآن برای جامعه احکام و قوانینی چون مرگ و زندگی، اجل، پیشرفت و پسرفت، سلامت و مرض و مانند آن بیان شده است. خداوند در آیاتی از قرآن بیان می کند برای جامعه همانند افراد و اشخاص، کارنامه عملی است. از همین روست که در قیامت هر کسی را در صف امام خودش قرار می دهند و کارنامه اعمال اجتماعی را نیز در دستش می نهند.(اسراء، آیه 71)

همان طوری که انسان دچار فقر و نداری شخصی می شود، جامعه نیز این گونه به فقر اجتماعی و فرهنگی و مانند آن دچار می شود و گاه حتی فقر اقتصادی در همه جامعه راه می یابد و قوام اجتماع یعنی اقتصاد دچار بحران یا نابودی می شود. اگر حضرت امیرمومنان (ع) در جایی می فرماید: إِنَّ مِنَ الْبَلاءِ الْفاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِكَ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ ذلِكَ مَرَضُ الْقَلْبِ . وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةُ الْمالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ صِحَّةُ الْبَدَنَ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ تَقْوىَ الْقَلْبِ؛ بى گمان فقر و تنگدستى، نوعى بلاست و سخت تر از تنگدستى، بيمارى تن است و بدتر از آن، بيمارى قلب است. چه اينكه گشايش مادى نوعى نعمت است و بالاتر از ثروت مادى، تندرستى و بهتر از آن، تقواى قلبى است. (امالی طوسی، ص 146، حدیث 240)

هم چنین جامعه دچار این بیماری ها و حالات مختلف و گوناگون می شود و همان طوری که انسان دچار انحراف می شود و آغـاز انحـراف وی از دو چیز به وجود می آید: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَخْوَفَ ما أَخافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتانِ: اتِّباعُ الْهَوَى، وَطُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّباعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الاْخِرَةَ؛ اى مردم، دو چيز است كه بيش از هر موضوع ديگر از گرفتارى شما به آنها نگران و بيمناكم: يكى تبعيت از هوى و هوس و ديگر آرزوى دور و دراز، زيرا پيروى از هوسها مانع ـ اجرا و عمل به ـ حق مى شود و آرزوهاى دراز، آخرت را به فراموشى مى سپارد. (نهج البلاغه، خطبه 42)

همین بیماری و آفت در جامعه راه می آید و مسئولان و راهبران جامعه با پیروی از هواهای نفسانی و برنامه های بلند مدت غیر منطقی و غیر معقول جامعه را دچار بحران می کنند. از همین روست که خداوند حتی به پیامبرش هشدار می دهد و او را از پیروی هواهای نفسانی و پیروی از اقوال و هواهای باطل دیگران برحذر می دارد؛ زیرا با این کار خود و جامعه اش را به سوی نیستی سوق می دهد.(بقره، آیات 120 و 145؛ مائده، آیات 48 و 49؛ رعد، ایه 37؛ شوری، آیه 15)

انسان و جامعه اگر در رفـاه غرق شود دچار غـفلت شده و به دنبال اتراف و اسراف و تبذیر می شود و از مسیر حق و عدالت خارج می شود. از این روست که در آیات و روایات نسبت به رفاه طلبی و تنعم بسیار هشدار داده شده و امیرمومنان علی(ع) نیز می فرماید: وَ اللّهُ مُسْتَأْدِيـكُمْ شُكْرَهُ وَ مُوَرِّثـُكُمْ أَمْرَهُ، وَمُمْهِلُكُمْ فِي مِضْمارٍ مَحْدُودٍ، لِتَتَنازَعُوا سَبَقَهُ، فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَاطْوُوا فُضُولَ الْخَواصِرِ، وَلاَ تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَوَلِيمَةٌ. ما أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزائِمِ الْيَوْمِ، وَأَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذاكِيرِ الْهِمَمِ! ؛ خداى تبارك و تعالى اداى شكر خويش را از شما طلبيده است و وارث امر خود قرارتان داده است. او شما را در ميدان زندگى فرصت تمرين و آزمايش داده است تا از يكديگر گوى سبقت برباييد، پس كمر بندها را محكم ببنديد شكم ها را از طعامِ افزون تهى نگه داريد، بدانيد كه هرگز عزمِ استوار با سور چرانى قابل جمع نيست! چه بسيار خواب شبانه، كه اراده هاى روز را درهم مى شكند و چه بسيار سياهى ها و تاريكى ها ـ ى گونه گون ـ كه برياد آورى و توجه به اهداف پرده مى پوشد. (نهج البلاغه، خطبه 238)

رفتار اجتماعی می بایست بر اساس قوانین و آداب اجتماعی باشد. مراعات برخی از امور از جمله حمایت ویژه از کودکان و کهنسالان باید در دستور قرار گیرد؛ زیرا اگر این امور مورد توجه نباشد جامعه اسلامی با جامعه جاهلی هیچ تفاوتی نخواهد داشت.

حضرت على عليه السلام فرموده است: لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ،وَلْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ؛وَلاَ تَكُونُوا كَجُفاةِ الْجـاهِلِيـَّةِ:لاَ فِي الدِّينِ يَتَفَقَّهُونَ، وَلاَ عَنِ اللّهِ يَعْقِلُونَ؛كَقَيْضِ بَيْضٍ فِي إِداحٍ يَكُونُ كَسْرُها وِزْرا،وَيُخْرِجُ حِضانُها شَرّا؛ مى بايد كوچكترانتان از بزرگترانتان الگو گيرند و بزرگتران نيز با كوچكتران مهربان باشند. و هم چون جفاپيشگان جاهليت نباشيد كه نه در دين ژرف مى نگرند و نه از خداوند انديشه اى درست دارند، چونان تخمى مرموز در لانه مرغان، كه شكستنش و بال است و اگر بماند چه بسا از درونش شرى برون آيد. (نهج البلاغه، خطبه 146)

پیش از این از نقش آزادی بیان در جامعه و سلامت و خوشبختی و اجرای عدالت و حق سخن به میان آمد. اما در این جا درباره این نکته باید توجه یافت که آزادی از جمله آزادی بیان باید به گونه باشد که خطوط قرمز و مرزها را حفظ نماید و از آن تجاوز نکند. به سخن دیگر آزادی همانند هر چیزی دیگری مــرزی دارد که تجاوز از آن می تواند از امری مثبت و سازنده و امری غیر سازنده و زیانبار تبدیل شود. شناخت مرزهای آزادى و عمل بر پایه و در چارچوب آن می تواند آزادی خوب و مفید را در جامعه تضمین کرده و از آزادی های زیانبار و هرج و مرج و بی بندباری و فجور دور نگه دارد.

از همین روست که حضرت على عليه السلام فرموده است: إِنَّ اللّهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمُ فَرائِضَ، فَلاَ تُضَيِّعُوها؛وَحَدَّ لَكُمْ حُدُودا، فَلاَ تَعْتَدُوها؛وَنَهاكُمْ عَنْ أَشْياءَ، فَلاَ تَنْتَهِكُوها؛وَسَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْياءَ وَلَمْ يَدَعْها نِسْيانا، فـَلاَتَتَكـَلَّـفُوها؛ خداى بزرگ فريضه هايى را بر شما واجب شمرده است، پس تباهشان مسازيد و مرزهايى تعيين كرده است، از آن حدود پا فراتر مگذاريد و شما را از امورى نهى كرده است، حرمت اين حريمها را نشكيند، در مواردى نيز سكوت كرده است كه بى گمان از روى فراموشى آنها را واننهاده است پس خود را ـ با كاوش بيهوده در مورد آنها ـ به رنج و زحمت مي اندازيد. (نهج البلاغه، کلمات 106)

جامعه باید از هر چیزی درس بگیرد و گذشته را چراغ راه آينده قرار دهد. بارها دیده شده که چگونه بی بندباری در قالب ازادی چه زیان هایی برای جامعه داشته است. با نگاهی به کشورهای دیگر می توان زیان های بی بندباری به عنوان آزادی مطلق را دید. البته در همان کشورها آزادی تنها در راستای هواهای نفسانی مورد نظر است و از آزادی واقعی که انسان ساز وجامعه ساز است خبری نیست؛ از این روست که جنبش های عدالت خواهانه و حق طلبانه به سرعت سرکوب می شود و نام و نشانی از آزادی دیده نمی شود. به هر حال باید از حال روز گذشته خود و دیگران عبرت گرفته و از همان راه باطل حرکت نکنیم و پیش نرویم. از این روست که حضرت على عليه السلام فرمود: إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلاَتِحـَجَزَتْهُ التـَّقْوى عَنْ تَقَحُّـمِ الشـُّبَهاتِ؛ بى گمان كسى كه حوادث عبرت آموز تاريخ، بازتاب هاى هشدار دهنده خود را فرا رويش نهاده باشد، پرهيزكارى ـ حاصل از تجربه هاى تلخ ـ او را از فرو افتادن در امواج فتنه ها و شبهات بازخواهد داشت.

پس داشتن بصیرت و کسب آن از مهم ترین وظایف و تکالیف هر فردی در جامعه است؛ زیرا فتــنه شـناسى به ما کمک می کند تا هرگز به چاه وچاله ای که دیگران افتاده اند نیافتیم. آن حضرت (ع) در جایی دیگر می فرماید: إِنَّ الْفِتَنَ إِذا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ؛ يُنْكَرْنَ مُقْبِلاَتٍ، وَيُعْرَفْنَ مُدْبِراتٍ، يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّياحِ، يُصِبْنَ بَلَدا وَيُخْطِئْنَ بَلَدا؛ بى گمان، فتنه ها چون روى مى آورند فضا را به شبهه مى الآيند (فضا را مشتبه مى كنند) و چون پشت مى كنند، آگاهى مى بخشند. بهنگام روى آوردن ـ در آغاز ـ ناشناخته اند، امـا به گاه رفتن ـ و بروز آثـار ـ شناخته مى شوند هجومشان گردبادى كور را مى ماند كه به شهرى فرود مى آيند و شهرى ديگر را ناديده مى گـيرند. (نهج البلاغه، خطبه 92)

باید با بصیرت و عبرت گیری به تحلیل و تبیین رخدادها و وقایع جامعه و دیگر جوامع بشری پرداخت و سـرچشـمه آلـودگى های اجتماعی را شناخت و به درمان آن پرداخت وتوصیه هایی مناسب با هر بیماری و پدیده نابهنجار اجتماعی ارایه داد. جامعه شناسی به معنا و مفهوم تحلیل و تبیین اوضاع و تغییرات جامعه و علل یابی جهت ارایه توصیه های مفید بسیار ضروری و لازم است و باید نخبگان و فرهیختگان و رهبران جامعه به این مهم توجه و اهتمان یابند. به عنوان نمونه با درنگ در رفتارهای نابهنجار می توان سرچشمه بسیاری از آلودگی ها و نابهنجاری های اجتماعی را شناخت و آن را مهار و مدیریت و درمان کرد. به عنوان نمونه امیرمومنان علی(ع) می فرماید: ذَوُوا العُيُوبِ يُحِبُّونَ إِشاعَةَ مَعايِبِ النّاسِ لِيَتـَّسِعَ لَهُمُ الْعـُذْرُ فى مـَعايِبِهِمْ؛ رسوايانِ آلوده، پخش و شيوع عيبهاى مردم را دوست دارند تا براى بدنامى هاى خود زمينه عذرتراشى داشته باشند. (غرر الحکم، ج 1، ص 407)

پس کسانی که خود دچار بیماری های اجتماعی هستند دوست دارند به هر شکلی شده آن را گسترش دهند تا از وقاحت و پستی و زشتی آن با تعمیم و گسترش بکاهند.

این رویه سـرآغـاز انحـطاط جامعه است و اگر درمان و پیشگیری نشود به یک پدیده اجتماعی تبدیل می شود و از زشتی و کراهت آن کاسته می شود. از این روست که حضرت على عليه السلام هشدار می دهد و می فرماید: يُسْتـَدَلُّ عَلَى الاَدْبارٍ بِـأَرْبَعٍ: بِسُوءِ التَّدْبيرِوَ قُبْحِ التَّبْذيِر وَ قِلَّةِ الاعَتبِارِ وَ كَثْرَةِ الاَغْتِرارِ؛ چـهار چيز نشانه انحـطاط و ارتجـاع است: تدبـير و مديريـت بـد، ولخرجى هاى زشت و ناپسـند، از حـوادث روزگار كم عبرت گرفـتن و غـرور و فريب دنـيا را فـراوان خوردن. (غرر الحکم، ج 2، فصل 88، حدیث 4)

این امور و آسیب ها و آفت های اجتماعی موجب زوال جامعه و نابودی آن از درون می شود و زمینه را برای سقوط جامعه و حتی دولت ها فراهم می اورد.

البته عـوامل سـقوط دولتـها امور دیگری نیز هستند که مهم ترین آن ها از نظر امیرمومنان امام علی(ع) عبارتند از : يُسـْتَدَلُّ عـَلَى إِدْبـارِ الدُّوَلِ بِأَرْبَعٍ:تَضْيِيعِ الْأُصُولِ وَ التَّمَسُّكِ بِالْفـُرُوعِ وَ تـَقْديمِ الْأَراذِلَ وَ تَأْخيرِ الْأَفاضِلِ؛ چهار چيز نشانه سقوط و انحطاط دولت هاست: تباه ساختن ريشه ها و دست يازيدن به شاخ و برگها و پيش انداختن فرومايگان و پس راندن فرزانگان. (غرر الحکم، ج 2، فصل 88، حدیث 12)

از بزرگمهر حکیم پرسیدند: علت انقراض دولت ساسانی چه بود؟ بزرگمهر پاسخ گفت: کارهای بزرگ را به خُردان سپردند و کارهای خُرد را به بزرگان. خُردان از کار بزرگ بر نیامدند و بزرگان به کار خُرد دل نسپردند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا