اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنی

هواى نفس، تاريکترين حجاب ميان خدا و بنده

چیستی هوای نفس

نفس انسانی، همان روح قرار گرفته در کالبد است که گاه از آن به روان و گاه به جان یاد می شود. البته تفاوت های محسوسی از نظر فیلسوفان و دانشمندان میان جان و روان و نیز روح و نفس است که پرداختن به این تفاوت در حوصله مقاله نیست. با این همه، توجه به این نکته ضروری است که نفس یعنی همان جان و روحی که در کالبد جسمانی قرارگرفته، امری شرور نیست.

به این معنا که نفس قرارگرفتن روح در کالبد جسدانی موجب نمی شود که روح، شریر تلقی شود؛ بلکه به سبب قرارگرفتن روح و جان در کالبد، زمینه ها، فرصت ها و خطراتی پدید می آید که بر اساس آن داوری انجام می پذیرد.

به سخن دیگر، نفس انسانی برای کمال یابی نمی تواند جز در کالبد جسدانی و جسمانی رشد و نمو نماید، با این همه، شرایط کالبد موجب می شود که گرایش های وجه خلقی در وی بیش تر بروز و ظهور کند. اصولا هر موجودی به حکم وجه الله بودن، متصف به امور کمالی است و از آن جایی که دارای محدودیت خلقی است گرفتار امور شر و پلید می شود. آن چه آدمی را به دو شکل خوب و بد نشان می دهد جنبه وجه اللهی و وجه خلقی اوست.

البته این وجه الله در موجودات به سبب تفاوت در فعلیت بخشی ها متفاوت است که از آن به تفصیل در قرآن یادشده است؛ چنان که در انسان و جن که موجوداتی مختار می باشند این جنبه وجه الله ارتباط کاملی با عملکرد و ایمان ایشان دارد. از این رو برخی چون مخلصان به فتح لام یعنی همان سابقون، دارای وجه کامل الهی بوده قرآن از آنان به وجه ذوالجلالی و ذوالاکر امی خداوند یاد می کند و ایشان هستند که تنها یک بار مرگ را تجربه می کنند و هرگز مرگ ها و زنده شدن های عوالم برزخی و قیامتی را احساس و تجربه نخواهند کرد.

با این همه بیشتر مردم گرفتار نواقص خلقتی خویش هستند و اسیر آن می گردند. نفس آنها به جای آن که لوامه و یا مطمئنه شود و به مقام کمال صفاتی و اسمایی و ذاتی (جنتی) داخل گردد (سوره فجر؛ آیات 27تا 30) به نفس اماره به سوء گرایش می یابد. در حقیقت اگر بخواهیم درباره چیستی هواهای نفس و یا هوای نفسانی توضیح دهیم باید بگوئیم هوای نفس بطور کل به گرایش ها و تمایلات و خواسته های حرام یا مکروه یا مباح نفس موجود در کالبد انسانی گفته می شود اما نفس بنا ماهیتش، که ماهیتی زمینی و خاکی است، بیشتر به نواقص خلقی خود گرایش دارد و می کوشد تا به جای دست یابی به کمالات و جبران نواقص، در چاله و یا چاه نواقص بماند، وسوسه ها و اغواگریهای ابلیس هم مزید برعلت شده او را به سمت مادیات و نابهنجاریها سوق می دهد.

از این رو هواهای نفسانی در تفکر اخلاقی و اصول تربیتی به عنوان رذایل اخلاقی و نابهنجارهای رفتاری و در بینش و نگرش شرعی به عنوان گناهان و سیئات و در تعبیر قانون به عنوان جرائم مطرح می شود.

به تعبیر دیگر هواهای نفسانی تمامی خواسته ها و تمایلات انسانی است که خداوند در آن نقش ندارد و رنگ و بوی تقوایی و ربوبی و خدایی در آن مشاهده نمی شود و بجای آنکه خدا در این تمایلات حضور داشته باشد، ابلیس در آن، جاخوش کرده است.

براین اساس هواهای نفسانی هر چند که به شکل رذیلت در جان آدمی رشد کرده و نمو می یابد ولی به شکل نابهنجارهای رفتاری بروز کرده و در قالب گناه خودنمایی نموده و در شکل جرم و بزه و جنایت فعلیت می یابد.

این گونه است که اهتمام اسلام و قرآن به مسایل اخلاقی بیش از هر حوزه دیگری است و مجموعه دین اسلام و آموزه های آن چنان که در حدیث مشهور نبوی است چیزی جز اکمال مکارم اخلاقی نیست؛ انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من تنها برای اتمام واکمال مکارم اخلاقی برانگیخته شده ام.

بنابراین همه آموزه های اسلامی در هر شکل و قالبی که مطرح شده، برای تکمیل و اتمام اصول اخلاقی و هنجاری است که انسان از راه عقل و اندیشیدن به دست آورده و به عنوان سنت ها و آداب رسوم اخلاقی و هنجاری و سیره عقلایی در جامعه بشری گسترش داده است.

آموزه های وحیانی به عنوان پیامبر بیرونی به کمک عقل بشری آمده تا نواقص آن را جبران و یا اکمال کند. از این رو اتمام نواقص و اکمال و اصلاح برخی از اصول عقلایی در دستور کار اسلام قرارگرفته است؛ زیرا عقل انسانی به سبب شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی نمی توانست و یا نمی تواند بر همه مصالح و مفاسد به شکل جامع و دربرگیرنده، احاطه علمی و شناختی یابد. لذا خداوند که دارای علم احاطی است (ولایحیطون بعلمه) به یاری انسان آمده است تا با مجموعه قوانین و قواعد اسلامی، آدمی را به سوی کمال، رهنمون سازد.

صعود و سقوط نفس

از آن جایی که انسان دارای دو جنبه یلی حقی و یلی خلقی (و یا به تعبیری جنبه رحمانی و جنبه حیوانی) است، به دو سمت متضاد صعود و سقوط، تمایل می یابد. انسان هر چند که در آغاز خلقت خویش در حالت استوا و اعتدال کامل است و حتی الهاماتی که از درون و بیرون به او به شکل غریزه و فطرت و یا به طریق وسوسه های شیطانی و الهامات الهی از راه فرشتگان می شود، یکسان و در حالت اعتدال و استواست؛ با این همه نفس انسانی که در کالبد قرارگرفته و در زمین قراریافته به طور طبیعی، به طبیعت خاکی و خواسته های آن متمایل است.

براساس مکتب متاله صدرایی که موید به آیات و روایات است، نفس انسانی اصولا در عنصر خاک ساخته و پرداخته می شود تا در زمانی خاص به امر الهی به عالم دیگری درآید. در این سیر از خاک تا افلاک مرحله فجر وجودش، پس از تکمیل آثار وجودی مادی رخ می نماید تا به حکم «فانشأناه خلقا آخر» در مقام خلقی در نشأه و عالمی دیگر درآید.

از این پس نفس انسانی است که می تواند به اختیار خویش دو راه صعود و سقوط را انتخاب و به اراده خویش در آن حرکت کند. اگر نفس لوامه خویش را بپروراند و راه پرهیز از تمایلات نفسانی را در پیش گیرد و آن را مدیریت و کنترل کند و از زیاده خواهی های نفس باز دارد و به سرزنشگری نفس از زیاده خواهی در دنیا سرگرم شود در آن حالت است که می تواند به سمت نفس مطمئنه سیر کند و در آن جایگاه قرارگیرد به گونه ای که دیگر نفس اماره نتواند او را به سوی نواقص تحریک کند.

اما اگر در همان آغاز تنها به فکر خورد و خواب و شهوت و امور دیگر دنیوی باشد و بخواهد فقط اطعام های زمینی را دریافت کند و راه را بر اطعام های آسمانی ببندد در این هنگام است که اندک اندک در مدتی کوتاه، نفس قوت و قدرت یافته و با شوکت و اقتدار خویش، انسان را به سوی نواقص و مادیات و جنبه های یلی خلقی یا حیوانی فرمان می دهد. از این رو چنین نفسی را اماره به سوء دانسته اند.

به سخن دیگر، نفس انسانی که در حالت اعتدال و استواست اگر در مسیر کمالی گام بردارد و درهای اطعام و روزی آسمانی را گشاده دارد و از آن بهره گیرد هم خواسته های نفس خویش را در کنترل می گیرد و ضمن پاسخ گویی معین و مشخص به خواسته های آن، افسار نفس را دردست می گیرد و بر آن سوار شده و به سوی کمال می کشاند. این اسب سرکش، با تقوا رام شده و در یک مدتی کوتاه چنان می گردد که خود نفس انسانی به عنوان اماره بالخیر وارد عمل می شود و اسب رام شده را به سوی کمال می تازاند تا جایی که به نفس مطمئنه می رساند که جایگاه آرامش و قرار نفس انسانی است و دیگر دنیا و تمایلات و زینت های آن، وی را فریب نمی دهد.

اما اگر نفس انسانی، در مسیر خواسته های مادی گام بردارد، اندک اندک چنان به وسوسه های درونی و غریزی نفس و وسوسه های بیرونی شیطان، گرفتار نواقص و آفات می شود که نفس، ماهیت و شکل خویش را عوض کرده و از حالت اعتدالی بیرون رفته و ماهیت اسب سرکش را گرفته که هم خود به سمت نواقص مادی می تازد و هم تمام وجود آمدی را بدان سو فرمان می دهد و می تازاند.

به تعبیر دیگر انسان هماره در حال شدن هاست و هرگز ماهیت خاص و کمال و صورتی نهایی به خود نمی گیرد. این مسئله شدن ها هم چنان ادامه می یابد تا این که به قرارگاه خود برسد. بسیاری از مردم این مرحله را هنگام مرگ درک می کنند ولی هستند کسانی که ماهیت نهایی خویش در جنبه خیر را در دنیا ترسیم می کنند و در مسیر کمالی به نفس مطمئن رسیده و در آن جا قرارمی گیرند. ایشان همه سیر هستی را در این جا انجام می دهند و با مرگ اختیاری، قیامت صغری (برزخی) و قیامت کبری (رستاخیز نهایی) را تجربه می کنند. از این رو دیگر تجربه مرگی دیگر را ندارند. با این همه بیش تر مردم دو مرگ و دو زندگی (مرگ این دنیایی و مرگ برزخی و زندگی برزخی و زندگی قیامتی) را تجربه خواهند کرد.

شاخص های هواهای نفسانی

چنان که گفته شد هر آن چه را که به عنوان رذیلت اخلاقی و نابهنجاری رفتاری و گناه شرعی و جرم و بزه قانونی می شمارند بخشی از شاخص ها و مصادیق هواهای نفسانی است؛ زیرا نفس انسانی زمانی که از خواسته های زشت و ناپسند و سوء پر شد به هر یک از گناهان و بزه های قانونی اقدام می کند و برای اجابت خواسته های مادی نفس، دست از تقوا می شوید و به حقوق خود و دیگری تجاوز می کند.

هواهای نفسانی که به شکل شهوت و غضب خودنمایی می کند، به میل و گرایش نفس به اموری چون خوراکی ها و نوشیدنی ها و ارضای شهوت جنسی به طریق مشروع و نامشروع و دهها و یا صدها رفتار و گرایش نفسانی دیگر گفته می شود.

هرگاه انسان کاملا تسلیم نفس حیوانی و غرایز خود شود، عقل وی نیز به خدمت شهوت و غضب درمی آید؛ زیرا این گونه نیست که نفس اماره انسان که «اعدی عدو» وی و ترکیبی از شهوت و غضب است، پس از فتح میدان جهاد اکبر تنها به منزوی ساختن فطرت و عقل بسنده کند، بلکه با اسیر کردن عقل، آن را به خدمت خود می گیرد». کم من عقل اسیر تحت هوی امیر (نهج البلاغه، حکمت 211) یعنی نتیجه این می شود که عقل با همه دانش و خردورزیش، مطیع شهوت و غضب می شود، و از این پس، نفس اماره به عقل اسیر، فرمان می دهد و می گوید: هر چه من می خواهم تو باید امتثال کنی.

سر این که انسان، پست تر از حیوان می شود همین است که اگر مار و عقرب، عاقل بودند، کسی نمی توانست از خطر آنها در روی زمین زندگی کند و سر این که انسان می تواند هر حیوانی را مهار کند، آن است که قدرت حیوان در حد حس و خیال و وهم از یک سو و شهوت و غضب از سوی دیگر است، نه در حد عقل نظری و عملی. از این رو عقل انسان به شکلی برده و بنده هواهای نفس می شود و تباهی و افساد آن چند برابر هر موجود دیگری می گردد.

نفس، پدیده ای خطرناک

نفس انسانی به سبب خطورات پنهانی و غیرقابل مشاهده (بقره آیه 235 و 284 و آل عمران آیه 154) و خواسته ها و تمایلات زیاد (فصلت آیه 31 و زخرف آیه 71 و نجم آیه 23) بسیار خطرناک است؛ زیرا گرایش شدیدی به بدکاری دارد (نساء آیه 128 و یوسف آیه 53 و نازعات آیه 40) و اگر به وسیله تقوا و ترس از مقام پروردگاری، از هواها و گرایش هایش باز داشته نشود (نازعات آیه 40) احتمال دارد به جای آن که آدمی و عقل، آن را مدیریت کند، نفس زمام انسان را به دست گیرد و او را به هر سوی بکشاند.

با این همه نفس با همه خطرات و قدرت و اقتداری که دارد قابل کنترل و مهار است (نازعات آیه 40) بنابر این به جای آن که نفس اماره مدیریت آدمی را به دست گیرد و او را به هبوط و سقوط (بقره آیات 36 و 38 و اعراف آیه 24 و طه آیه 123) بکشاند می توان او را هدایت و مهار کرد و بر آن سوار شد و به سوی کمالات پرواز کرد.

نگاه به نامحرم (نور آیه 31) نگاه به عورت دیگران (نور آیه 30 و 31) فحشاء (آل عمران آیه 135 و نجم آیه 32 و احزاب آیه 30 و اعراف آیه 33) زنا و بی عفتی (نساء آیه 15 و 16 و 25 و اعراف آیه 33 و آیات دیگر) پیروی از آموزه ها و دستورهای شیطانی (حجر آیه 41 و 43) تبذیر (اسراء آیه 26 و 27) تبرج جاهلی (احزاب آیات 32 و 33) و هزاران گناه خرد و بزرگ از امور اجتماعی و دینی، از مصادیق هواهای نفس است.

مهم ترین و اصلی ترین هوای نفس را می بایست در شرک و کفر و نفاق جست. (بقره آیه 22 و فرقان آیه 17 تا 68) قرآن بیان می کند که برخی ها تمایلات نفسانی خویش را خدای خویش قرار داده و بدان متمایل و گرایش داشته و در عمل به آن سجده می کنند. (فرقان آیه 43)

انسانی که به این درجه از پیروی هوای نفس برسد که آن را معبود خویش قرار دهد، در نهایت سقوط، قرار گرفته است و دیگر راه امیدی برای نجات وی نیست.

مبارزه با هواهای نفسانی، راه رسیدن به عبودیت

باتوجه به آنچه در بخش پیشین گفته شد، هوای نفس همان تمایلات و گرایش های نفسانی است که خداوند مخالفت با آن را مهم ترین عامل رشد و تعالی بشر و دسترسی به کمالات و در نهایت عامل اصلی ورود به بهشت می شمارد و می فرماید: و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ اما آن کس که از مقام پروردگار خویش، پروا کند و نفس خود را از آن باز دارد بی گمان در بهشت مسکن خواهد داشت. (نازعات آیات 40 و 41)

ریشه هوای نفس

امام صادق(ع) در این باره می فرماید: قوه الهوی من الشهوه و اصل علامات الشهوه من اکل الحرام و الغفله عن الفرائض و الاستهانه بالسنن و الخوض فی الملاهی؛ نیرومندی هوا و هوس ناشی از شهوات است. منشا پیدایش شهوت، حرام خواری و غفلت از واجبات الهی و سبک گرفتن سنت ها و فرو رفتن در کارهای بیهوده و سرگرمی ها است.

امام در این روایت، نیرو گرفتن هواهای نفسانی را به سبب شهوت آدمی می شمارد که از اموری چند به دست می آید. اگر به این امور توجه شود به خوبی معلوم می شود که مجموعه ای از محرمات، مکروهات و حتی مباحات را شامل می شود.

به این معنا که انجام محرمات مانند غیبت کردن و خوردن مال حرام به ویژه اموال یتیمان و افراد ناتوان و اذیت و آزار دیگران و ترک امور واجب چون نماز و ترک انفاق و احسان، مهم ترین عامل اصلی تقویت هواهای نفسانی است.

مراتب مبارزه با هواهای نفسانی

کسانی که در ترک محرمات و انجام واجبات می کوشند هر چند که توانسته اند به مخالفت با هواهای نفس بپردازند و آن را تضعیف کنند ولی این گونه نیست که هوای نفس مرده باشد بلکه همانند آتشی در زیر خاکستر است که هر دم ممکن است گر بگیرد و دوباره شعله ور شود. از این رو از مومنان خواسته شده تا با ترک مکروهات و انجام مستحبات نیروی آن را سست کنند و جلوی شعله ور شدن و از زیر خاکستر بیرون آمدن را بگیرند.

گام سوم آن است که شخص برای ریشه کنی هواهای نفس حتی به ترک برخی از مباحات اقدام کند. کارهائی که به عنوان سرگرمی انجام می دهد آن را نیز محدود کند و کاری را بیهوده انجام ندهد تا زمینه برای روشن شدن در زیر خاکستر نیز فراهم نیاید. از این رو به ترک هر گونه ملاهی و سرگرمی های بیهوده نیز سفارش شده است.

البته مرتبه نخست مبارزه با هوای نفس (یعنی در امور محرمات) برای همگان است و مرتبه دوم (امور مکروهات) برای مومنان خاص و مرتبه سوم (در امور مباح) برای کسانی که می خواهند اهل ریاضت شوند و به مقامات عرفانی و کمالات انسانی دست یابند. از این مرتبه بالاتر مرتبه کسانی است که می خواهند به مقام ابرار و سابقون درآیند. آنان می بایست افزون بر ترک مباحات سرگرم کننده حتی مباحات بلکه لوازم ضروری زندگی خویش را کاهش دهند. از این رو در روایات به منظور مدیریت نفس و مهار و کاهش قدرت آن، بر روزه و نماز تاکید شده است. خاموشی و گرسنگی و عزلت و شب زنده داری و ذکر دایمی به جای سخن گفتن از اموری است که برای مهار کامل نفس و هواهای آن پیشنهاد شده و آیات و روایات بسیاری در این باب آمده است.

صمت و جوع و سحر و عزلت و ذکر به دوام

ناتمامان جهان را کند این پنج، تمام

به عنوان نمونه در مدیریت و مهار شکم در روایات معتبر آمده است که شخص می بایست به گونه ای عمل کند که مصداق کسانی باشد که اهل جوع هستند. اهل جوع بودن به معنای روزه داری نیست. روزه داری بعد دیگری از مساله است.

اما جوع به معنای گرسنگی دادن نفس شیوه ای است که حتی مرتاضان به شکل افراطی انجام می دهند ولی در فرهنگ اسلامی این گونه است که در روایتی پرمعنا ازامیرمومنان (ع) آمده است. آن حضرت (ع) می فرماید: کل و انت تشتهی و امسک و انت تشتهی؛ هنگامی که اشتهاداری بخور و هنگامی که هنوز کاملا سیر نشدی و اشتهاداری دست از خوردن بردار. (مستدرک الوسایل ج 16 ص 221).

این حدیث حاوی مضامین بلندی در زمینه حفظ سلامتی جسم و روح و نیز مبارزه با هوای نفس حتی در امور مباح است. با این شیوه آدمی امکان می یابد که مهار نفس خویش را به دست گیرد. عارف بزرگ مرحوم نخودکی اصفهانی در نشان از بی نشان ها می نویسد در خبر آمده است: جوعوا بطونکم و عطشوا اکبادکم و البسوا جلباب الحزن لعلکم ترون الله فی قلوبکم لانه لیس عندالله شی ابغض من بطن ملان؛ شکم های خود ر ا گرسنه و جگرها را تشنه نگه دارید و لباس اندوه بر اندام جان خود بپوشانید که شاید خدا را در دل های خود بتوانید یافت؛ زیرا در نزد خدا چیزی منفورتر از شکم های پر نیست.

اندرون از طعام خالی دار

تا در آن نور معرفت بینی

در روایت است که میان خدا و بنده اش پرده و حجابی تاریک تر و هراس انگیزتر از هوای نفس نیست و هیچ سلاحی بهتر از احساس فقر و بیچارگی بنده در برابر پروردگار و فروتنی و خشوع در برابرش و تحمل گرسنگی و تشنگی در روزها و شب زنده داری نیست.

اگر بنده ای در اثر ریاضت نفس هلاک شود به مرگ شهیدان جان سپرده است؛ و اگر زنده ماند به خیر می رسد؛ زیرا خداوند فرموده است هر کسی در راه ما مجاهدت کند راه های (نه یک راه) خویش را به او می نمایانیم و خداوند با اوست؛ زیرا از نیکوکاران است. (عنکبوت آیه 69) (نگاه کنید مصباح الشریعه باب جهاد و ریاضت از امام صادق «ع») .

از امیر مومنان(ع) روایت شده که فرمود: و ایم الله یمینا استثنی فیها مشیه  الله تعالی لاروضن نفسی ریاضه  تهش معها الی القرص اذا قدرت علیه مطعوما و تقنع بالملح مادوما؛ به خدا سوگند! اگر خدا خواهد چنان سختی و ریاضت به نفس خود تحمیل کنم که اگر از خوراک به گرده نانی و از خورشت به نمکی دست یابد، شادمان و قانع گردد. (نهج البلاغه / نامه 54)

این گونه است خود در وصف ریاضت های خویش در خطبه ای برای مردم می فرماید: بدانید که امام و پیشوای شما از دنیا به دو جامه کهنه و کم بها بسنده کرده و زحمت گرسنگی را به دو قرص نان جو فرونشانده است. سالی می گذرد که خوراکی از گوشت را نمی چشد مگر به همان مقدار استحباب خوردن ازگوشت قربانی… می شنوم یکی از شما می گفت:«اگر خوراک پسر ابی طالب این است؛ به ناچار ضعف و ناتوانی در مبارزه با هماوردان بر او چیره خواهد شد»، ولی به خدا سوگند که من در خیبر را به قدرت بازو و به قوت خوراک بر نگرفتم بلکه نیروی ملکوتی و روحی که از نور پروردگار رخشان بود که مرا در این کار تایید کرد.

آنچه گفته شد، مراتب مبارزه با هوای نفس است که باید گام به گام صورت گیرد تا هوای نفس به کلی از جان برود و نور خدایی در جان جای گیرد و کشف الغطایی صورت گیرد تا اگر مرگ و یقین به آن دست داد تغییری در شناخت آدمی پیش نیاید؛ زیرا پیش از آن، کشف الغطاء به مرگ اختیاری و کشتن هواهای نفس صورت گرفته است.

پیروز شدن در میدان مبارزه با هواهای نفسانی در سه وادی محرمات، مکروهات و مباحات، انسان را موفق به مرگ اختیاری می کند که در حدیث معروف معصوم (ع) آمده: موتوا قبل ان تموتوا = بمیرید پیش از آنکه مرگتان فرا رسد.

پرواضح است که دستیابی به مرگ اختیاری به معنی رسیدن به کمال عبودیت است و آن، مقامی است که بندگان پاک شده از شرور هواهای نفسانی به آن دست می یابند و صالحان و ابرار همیشه آرزوی رسیدن به آن را دارند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا