نشانه اي آسماني در آسمان حقيقت
براي نشانه هاي كاركردهاي بسياري است. به نظر مي رسد كه مساله نشانه و نشانه شناسي در همه ابعاد زندگي بشر نه تنها حضور دارد بلكه اين حضورجدي و بسيار پر رنگ است. اگر به دور و بر خود بنگريم در مي يابيم كه نقش نشانه ها در زندگي ما آن اندازه جدي است كه بدون آن زندگي معنا و مفهوم واقعي و درست خود را از دست خواهد داد. بسياري از چيزها و امور است كه به جهت فراواني و يا علل ديگري ناديده گرفته مي شوند و به شمار نمي آيند. از اين رو ست كه هرگز به طور جدي به اكسيژن نمي انديشيم و به طور كلي از آن غافليم . يكي از علل غفلت در انسان همين حضور بسيار نزديك و فراواني و در دسترس بودن آن است. بر خلاف تصور فراواني عنصري در طبيعت به معناي كم ارزش بودن آن در زندگي و حيات بشر نيست، بلكه بيانگر شدت احتياج و نياز انسان به اين عناصر است. هر چند كه انسان اين گونه عادت كرده و يا آموخته است كه در پي عناصر مهم باشد و براي آن ارزش بي اندازه اي قائل شود. عنصر زر اين گونه است كه برخي جان خويش را در اين راه مي گذارند ولي هرگز شنيده ايد و يا ديده ايد كه كسي جانش را در راه كسب سنگ و خاك بگزارد و يا در پي اكسيژن اين ماده حياتي باشد؟ آب كه هفتاد درصد از لايه و پوشش روي زمين (پوسته ) را تشكيل مي دهد و هم چنين هفتاد درصد از مواد تشكيل دهنده بدن آدمي است اين گونه است . البته در زماني كه آدمي در كوير و بياباني قرار گيرد آن گاه قدر و ارزش آب را درك مي كند و اين گونه است كه جانش را در راه آن مي گذارد. در برخي از مناطق دنيا سنگ معمولي نيز چنين حكم و ارزشي مي يابد و ارزش آن بيشتر از آن چه قابل تصور ما باشد بالا مي رود. برادرم در سفر بنگلادش خود با اين مساله رو به رو شد كه در برخي از مناطق تا چه اندازه سنگ ارزش داشت و به بهاي گزاف خريد و فروش مي شد.
اصولا هر چه كه نادر و كم شود ارزش خود را افزايش مي دهد و در نظر آدمي بهادار مي شود و از بي بهايي و بي ارزش بيرون مي آيد. اين گونه است كه فراواني و نزديكي موجب مي شود كه از بسياري از امور غافل گرديم ، چنان كه اگر چيزي بسيار دورتر از حد تصور ما باشد اين گونه است و از آن غافل مي گرديم. خورشيد را هر روز پيش ديده خود داريم ولي هرگز در ارزش و بهاي آن تفكر و انديشه نكرده ايم. چنان كه در باره ستاره هاي بسيار دور دست نيز اين گونه عمل مي كنيم . اما در شعر شاعران ستاره ناهيد و شعرا و مانند آن بسيار مورد توجه قرار مي گيرند و هرگز از آن غافل نمي شوند چون نه بسيار نزديك هستند كه دوراز دسترس باشند و نه بسيار نزديك كه ناديده گرفته شوند.
به هر حال نشانه ها در زندگي انسان نيزهمين گونه اند كه بسيار فراوان و بسيار مورد نياز و كاربرد هستند و نقش و كاركرد آن ها در همه ابعاد زندگي قابل شناسايي و ردگيري است. از اين دسته از نشانه ها مي توان به همين كلام و نوشته ها توجه داشت؛ واژگاني كه به كارمي بريم تا براي معنا و مراد بيروني و روحي و يا ذهني دلالت كنند و نقش افهام و تفهيم و تفهم را درزندگي ما بازي مي كنند اين گونه است. اگر اين نشانه هاي قراردادي ميان بشر نبود امكان ارتباط كلامي و انتقال معاني وجود نداشت. بنابراين نمي توان از نقش نشانه ها غافل بود، هر چند كه همه جا حضور دارند و همه زندگي ما را احاطه كرده اند.
نشانه ها كاركردهاي ديگري نيز دارند يكي از كاركردهاي آن اين است تا راه را گم نكنيم و به آساني و راحتي به مقصد برسيم و در ميانه راه به بيراهه نرويم. تابلوهاي راهنمايي و رانندگي چنين نقشي را ايفا مي كنند. هر كس به اين تابلوها نگاه مي كند و از آن بهره مي گيرد بدون هيچ گونه دردسري به سمت و سوي مقصد خود حركت مي كند.
اين نشانه ها اگر در جايي بلند قرار گيرند و همه جا ديده شوند براي كسي كه مي خواهد در همه حالت آن را داشته باشد و ملاك و معيار حركت خود قرار دهد بهتر است. گاه در مناطقي امكان اين نيست كه نشانه هاي بلند تهيه و نصب شود از اين رو براي هر چند كيلومتري نشانه اي قرار مي دهند. اين مساله در همه جا ديده مي شود و شايد مساله سده و هزاره ريشه در اين تفكر داشته باشد كه افرادي در هر سده و يا هزاره به عنوان نشانه ها مي آيند تا راه گم نشود.
در شهر تهران برج ميلاد يك نشانه بلند است كه آدمي در هر جاي شهر مي تواند به كمك آن وضعيت خود را نسبت به محيط و مقصد مشخص و معين كند. در كوچه و پس كوچه ها ديده مي شود (البته اگر دود و دم بگذارد) و در همه جا خودنمايي مي كند. اين نشانه بلند خيلي براي كساني كه به محيط نا آشنا هستند مفيد و سازنده است.
در سفري كه از سمت اشكور و سماموس به سوي الموت داشتم براي اين كه راه را گم نكنم كوتاه هاي بسيار بلند و مرتفع را به عنوان نشانه قرارمي دادم و به سمت مقصد خود حركت مي كردم. اين نشانه هاي بلند اين خوبي را دارد كه اگر گرفتار شديد خود را از آن بالا نشان دهند و مقصد و مقصودت را تنظيم كنند. البته باز مشكلي است كه نمي توان آن را ناديده گرفت. با اين كه اين نشانه هاي بلند وجود دارد باز امكان گم شدن و بي راه رفتن وجود دارد به ويژه اگر فضا اكنده ازمه باشد و در شهرها از دود انباشته شده باشد. ديگر اين نشانه ها نيز به كار نمي آيد و نياز به يك راهنما و بلدراه است.
قرآن ستاره ها را نشانه هايي مي داند كه مردمان به كمك آن راه خويش را مي يابند. چون در آن بلندي قرار گرفته و همه جا در جلوي چشم انسان قرار مي گيرند و هيچ دره و چاله و چوله اي موجب نمي شود كه ديده نشود. كاربرد اين ستاره ها در شب هاي ديجور به مراتب بيشتر است و از اين روست كه مردمان كويري كه در شب هنگام راه مي پيمايند از آن به خوبي بهره مي گيرند ؛ زيرا در كوير نشانه ها كم است و نمي توان اميد داشت كه به سادگي راه خود را پيدا كند و امكان و احتمال گمراهي و سرگرداني در آن جا بسيار است.( بالنجم هم يهتدون)
در آسمان هدايت بشري نيز ستارگان بلند و پر نوري است كه راهنمايي انسان در شب ديجور و ظلماني دوزخ طبيعت است. اين نشانه ها بلند در همه جا و همه حال مي درخشند. اين گونه نيست كه نتوان در مه و دود مكتب هاي التقاطي و بشري آن ها را نديد. اگر در دشت هستيد و شب هنگام بر بالاي سر شما حركت مي كنند و راه را نشان مي دهند. اگر در كوهستان مه آلود قرار گرفتي در آن تاريكي در كنار تو گام بر مي دارند و دستگير محكم و استوار تو هستند. اگر در دود و دم شهرهاي قرار گرفتي و نمي داني كه حق كدام و باطل كدام است، حق را به درخشاني تمام نشان مي دهند . اين بلدهاي راه همه جا و به همه اشكال وجود دارند و به سخني تصريف آيات وجود حق هستند كه جلوه ها و مثل هاي مختلف و متنوع اي را به نمايش مي گذارند تا هركس با توجه به وضعيت و موقعيت خود راه را بيابد.
در ميان ستاره هاي روشن و بلند و فروزان ، ستاره هاي كوچكي هم هستند كه در برخي مواقع نشان مي دهند كه آن نجوم هدايت از چه جايگاه و ارزشي برخوردارند. آدمي با تلخي شيريني را درك مي كند و ارزش آن را مي يابد. در مصيبت است كه ارزش عافيت را مي يابد و نيز دركنار امور مشابه درمي يابد كه كدام بزرگ و اصل و اصيل است و كدام اين گونه نيست. در ميان ستاره هاي كوچك است كه ستارگان اسمان هدايت همانند ماه و خورشيد مي درخشد. اين گونه است كه در كنار ابوذر و سلمان ها و مقدادها و عمارهاست كه اميرمومنان (ع) و حسنين (ع) خودنمايي كرده و مي درخشند. در كنار دسته اي ديگر است كه انسان ارزش و جايگاه شيريني امامت را مي يابد.
براي دست يابي و شناسايي حق از باطل است كه نشانه ها به كار مي آيد. يكي از اين نشانه ها ابوذر در ربذه است. اين پرسش عرض اندام مي كند كه چه شده است كه آن شجاع عرب كه در ميان سكوت مكه شهادت گويان در كعبه فرياد زد و در زير ضربات قريشيان كوفته شد چگونه شد كه اين گونه به ربذه رفته است. آن كس كه تنهاترين در شهادت و زندگي و مرگ بود چه شده است كه آن ياور صديق و راستگويي كه آسمان بر راستگوتر از او سايه نيافكنده است اكنون به سخن راستي به ربذه تبعيد شده است. اين هم نشانه اي است براي كساني كه مي خواهند راه بيابند وحق را از باطل بازشناسند.
نشانه ها بسيار است . اگر بخواهيم كه راه بيابيم در همه جا از نشانه هاي آن چنان هست كه مي توان گفت از فراواني بسيارش از آن ها غافليم.
هنر شرقي در ساخت شكني
استادان به نام هنر زيباشناسي يكي از تفاوتهاي اساسي ميان هنر غربي و شرقي را در نشانههاي اندازهگيري ميدانند.
ميگويند: در هنر غربي توجه به نظم طبيعي و واقعي اصالت دارد. از اين رو تصاوير و سازههاي سنگي ايشان در حقيقت واقع نماست و به نوعي زبان واقعيت خارجي است. ابعاد با دقت مورد توجه و از اهميت بسياري برخوردار است. در هنر شرقي چنين واقعنمايي را نميتوان سراغ گرفت. تصاوير و سازههاي سنگي كاريكاتوري است. در ميناتور نيز به ابعاد و اندازههاي واقعي توجه نميشود.
ميگويند: درهمين سازههاي سنگي تخت جمشيد و پارسه شاهان را در كنار سربازان و باجگزاران چنان به تصوير كشيدهاند كه چند برابر ديگران مينمايند. اندازهها و ابعاد بسيار غير واقعي و تخيلي است و اصول واقعنمايي در آن ها رعايت نشده است.
ميپرسم: اگر شما ميخواستيد يك امر معنوي و غير تجسمي را در سازههاي سنگي و از راه هنرهاي تجسمينشان دهيد، چه ميكرديد؟ مثلا اگر ميخواستيد قدرت، جايگاه و مقام شامخ شاهان را نشان دهيد و بگوييد كه اينان از چه جايگاه و مقام شامخي و از چه منزلت معنوي و مينوي در نزد مردمان برخوردارند، از چه روش و راهي استفاده ميكرديد؟
به نظر ميرسد بزرگنمايي دراندازهها و ابعاد و حالت غير طبيعي و غير واقعي جلوه دادن، هنر شرقي در بيان مسايل معنوي و مينوي در اشكال تجسمي و گيتوي آن باشد. اين خود هنري است كه شرقيها به خوبي از عهده آن بر آمدند.
در درستي و حقانيت و يا نادرستي و بطلان آن نميخواهم داوري كنم و در مقام ارزشگذاري در اين حوزه نيستم كه آيا واقعا شاهان از چنين مقام معنوي برخوردار بوده اند يا نه و يا اين امر درست و يا نادرست بود يا نه؟ بلكه تنها در مقام ارزشگذاري درباره نحوه ارايه مفاهيم معنوي در قالب و اشكال مادي آن هستم.
به نظر ميرسد كه شرقيان در اين كار بسيار هنرمند بودند. زيبايي هنر شرقي در بيان مفاهيم معنوي و غير مادي به صورت مادي و اشكال تجسمي آن است و اين خود بيشتر نمايانگر واقعيت همه جانبه يك چيز و پديده است. هنر غربي از اشيا تنها همان ماده را درك كرده و ميتواند همان درك شده را تجسم بخشد و در بيان واقعيت همه جانبه و بيان همه ساحات و جوانب يك چيز عاجز و ناتوان است. واقعيتي كه شرقيان به خوبي آن را با درهم ريختن اندازهها و ابعاد و روشهاي ديگري به نمايش ميگذارند. اين هنر شرقي در ساختشكني را بايد از اين زاويه ديد تحليل و تبيين كرد. هنر ساخت شكني اي كه بيانگر توانمندي شرقيان در فهم و بيان درست واقعيتها و پديدههاست.