اصولی فقهیاعتقادی - کلامیتاریخیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت هاوب نوشت

نسبت علم غیب و حجت شــرعی

براساس آموزه‌های قرآن، پیامبران و اولیای الهی دارای علم غیب هستند؛ یعنی چیزهایی که در حالت عادی برای دیگران بیرون از دایره شناخت و معرفت است، آنان بدان علم می‌یابند؛ چنانکه حضرت عیسی(ع) نسبت به ذخایر مردم علم داشت: از آنچه می‌خورید و در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید، به شما خبر می‌دهم.(آل‌عمران، آیه 49)
همچنین آنان نسبت به گذشته تاریخ، علم غیب داشتند و چیزهایی را نقل می‌کردند که آن را ندیده بودند و در آن زمانه نبوده‌اند، ولی سخنان آنان چنان قطعی و یقینی است که هیچ خلافی در آن راه نمی‌یابد؛ زیرا براساس اخبار غیبی به این مطالب و معلومات دست یافته‌اند؛ چنانکه درباره داستان یوسف(ع) می‌فرماید: اين ماجرا از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مى‌‏كنيم، و تو هنگامى كه آنان هم‌داستان شدند و نيرنگ می‌کردند نزدشان نبودى.(یوسف، آیه ۱۰۲) و نیز در جایی دیگر می‌فرماید: اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى‌‏كنيم، پيش از اين نه تو آن را‏ می‌توانستى بدانی و نه قوم تو. پس شكيبا باش كه فرجام نيك از آن تقواپيشگان است.(هود، آیه ۴۹)
البته علوم غیبی محدود به عالم شهادت و اخبار پیشینیان نیست، بلکه نسبت به عوالم دیگر از جمله صفات الهی، عالم فرشتگان، عالم جنیان، عالم آخرت، عالم برزخ و مانند آنها است که بیرون از عالم شهادت بوده و به‌عنوان عالم غیب در قرآن مطرح شده است. بر این اساس، خدا در قرآن درباره علم الهی پیامبر(ص) می‌فرماید: همان‌طور كه در ميان شما فرستاده‏‌اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى‌خواند و شما را تزکیه کرده و پاك مى‏ گرداند و به شما كتاب و حكمت مى‌‏آموزد و آنچه را نمى‌توانستی بدانی به شما ياد مى‏‌دهد.(بقره، آیه ۱۵۱)
در این آیات به این نکته توجه داده شده که اصولا علم غیب از مصادیق علم درسی نیست که انسان بتواند راهی برای یادگیری به آن داشته باشد، بلکه به علوم غیبی، علوم دادنی است نه گرفتنی. از همین رو خدا در این آیات می‌فرماید: تو نمی‌توانستی بدانی چنانکه مردم نیز نمی‌توانستند بدانند، مگر به تعلیم الهی.
بنابراین، علم غیب با همه انواع و اقسام آن، از علوم تفضلی الهی است که بر شخص منت می‌نهد و او را بدان آگاه می‌سازد.(آل‌عمران، آیه 164) خدا می‌فرماید: داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‌كند، جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه در اين صورت براى او از پيش رو و از پشت‏ سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت.(جن، آیات ۲۶و ۲۷)
پس اینکه پیامبران از علم غیب برخوردار هستند، امر یقینی و قطعی است؛ اما آیا آنان موظف و مکلف هستند تا براساس علم غیب با مردم عمل کنند، به‌نظر می‌رسد که در امور اجتماعی علم غیب ملاک عمل نیست؛ یعنی حجت شرعی ندارد و پیامبر(ص) مأمور نیست تا براساس آن عمل کند؛ بلکه پیامبر(ص) نیز می‌بایست همانند مردم براساس همان علوم ظاهری با مردم عمل کند، حتی اگر آن علوم ظاهری از مصادیق روان‌شناسی باشد که امکان شناخت افکار براساس رفتار و چهره‌شناسی را فراهم می‌آورد؛ چنانکه خدا می‌فرماید: و اگر بخواهيم قطعا آنان را به تو مى‌‏نمايانيم، در نتيجه ايشان را به نشانه‌ها و سيماى حقيقى‌شان مى‌شناسى؛ و تو از آهنگ سخن به حال آنان پى خواهى برد. و خداست كه كارهاى شما را مى‏‌داند.(محمد، آیه ۳۰)
خدا در این آیه می‌فرماید ما می‌توانیم حقیقت غیبی آنان را بر پیامبر(ص) آشکار کنیم، ولی مشیت ما بر این نیست، بلکه مشیت براین قرار گرفته تا از طریق روان‌شناسی، گفتار و رفتار آنان را بشناسی.
اصولا اقتضای پیامبری و انسان‌سازی و امت‌سازی بر این نیست که با تصرفات غیبی کار پیش برود؛ بلکه باید مردم با همان ظرفیت‌ها و استعدادها و دانایی و دارایی‌های ظاهری خویش به سوی حق و هدایت رهنمون و کمک شوند. البته هر از گاهی به شکل موردی و (قضیه فی واقعه) این اقدام انجام می‌شود؛ یعنی خدا علم غیب را برای مقاصدی به پیامبر(ص) می‌دهد و پیامبر(ص) از آن به اذن الهی استفاده می‌کند؛ هرچند که این علم غیب درباره مسائل اجتماعی و سیاسی و کشوری یا حتی فردی و شخصی باشد. در این‌باره قصه‌های بسیاری در کتب روایی نقل شده است.
با این همه اصل اساسی در رفتار اجتماعی پیامبر(ص) عدم بهره‌گیری از علم غیب واستفاده از ابزارهای متعارف علمی‌از جمله روان‌شناسی شخصیت، روان‌شناسی چهره، گفتار، رفتار و مانند آنها است.
آن حضرت بر همین اساس می‌فرماید: «إِنَّمَا أَقْضِی‏ بَیْنَکُمْ‏ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَانِ وَ بَعْضُکُمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ فَأَیُّمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِیهِ شَیْئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ النَّار؛ ‌ای مردم! من در میان شما فقط طبق گواهی گواهان و سوگندها دادرسى می‌کنم و چه بسا باشد که برخى از شما از برخی دیگر بهتر دلیل می‌آورد؛ بنابراین، هر فردى که من از مال برادرش چیزى را براى او به‌واسطه بیّنه یا سوگند دروغ جدا کنم، تنها براى او با آن، قطعه‌ای از آتش جدا کرده‌ام.(الکافی، تحقیق: غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، ج 7، ص 414)
«بیّنه» در لغت، به معنای دلیل و برهان(فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، بستانی، ص 200) و نیز بر دلالت آشکار،(المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 157) اطلاق می‌شود. این معنا شامل دلالت عقلی و دلالت حسی می‌شود.(همان)
پس از نظر آموزه‌های قرآن و اسلام، علم غیب حجت شرعی و سند فقهی نیست تا براساس آن حکم به حلال و حرام یا واجب و مستحب و مانند آن شود.
بر همین اساس، علم غیب پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) به ‌وجود زهر خوراکی، موجب نمی‌شود تا آنان بر اساس علم غیب عمل کنند، بلکه حجت شرعی نیست و آنان موظف هستند براساس همان ظاهر عمل کنند. از همین‌روست که پیامبر(ص) خوراکی زهرآلود زن یهودی را می‌خورد و بیمار می‌شود؛ و امامان معصوم(ع) به شهادت می‌رسند؛ زیرا مشیت حکیمانه الهی بر این قرار گرفته بود تا آن‌گونه شهید بشوند وگرنه اگر اذن الهی نباشد، هیچ‌چیز حتی سحر و جادو اثری ندارد.(بقره، آیه 102)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا