اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیاقتصادیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنی

نان سوار و مرد پیاده

بسم الله الرحمن الرحیم

برخی از مردم هر چه بیش تر برای دنیا تلاش می کنند، کم تر موفق می شوند، تو گویی نافش را با شکست و بدبختی و رنج و فقر بریده اند. البته یکی از نفرین های مردم در حق دشمنان خویش این ضرب المثل است که می گوید: «ان شاء الله نان سوار و تو پیاده.» این ضرب المثل و نفرین نیز بیانگر همان واقعیتی است که برخی گرفتار آن هستند.

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر مسلمانی که دنبال دنیا برود، نه تنها آخرت خودش را از دست می دهد، بلکه دنیایش نیز آباد نخواهد شد تا جایی که هر چه بیش تر می دود کم تر می یابد.

در برابر خدا به برخی از کافران چنان ثروت می دهد که حتی خانه هایشان از زر و سیم است و قارون وار زندگی می کنند و در غنی و ثروت و آسایش غرق هستند.

قرآن با توجه به سنت ها و قوانین الهی، از جمله سنت تقدیر و قسمت، سنت ابتلاء و فتنه، و سنت املاء و استدراج به این حقایق اشاره کرده و چرایی و چگونگی این فرق و تفاوت را تبیین کرده است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، این سنت ها و قوانین الهی را بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

سنت تقدیر و قسمت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از سنت های الهی بس مهم و اساسی در زندگی انسان، سنت تقدیر و قسمت است. بر اساس این سنت، همه چیز برای هر شخص انسانی قبل از خلقت او براساس مشیت حکیمانه و علم الهی تعیین و مشخص شده است. این تقدیر و قسمت تنها در امر ارزاق و ثروت نیست، بلکه حتی در تعیین جایگاه و شرایط زیستی انسان با تمام جزئیات است. از این رو، خدا پس از بیان انتخاب الهی پیامبر(ص) برای پیامبری و سخنان تعریضی و اعتراضی برخی از مردمان می فرماید: اهم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشهم فی الحیاه الدنیا و رفعنا بعهضم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعون؛ آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم می کنند؛ ما میان آنان معیشت در زندگی دنیوی را قسمت می کنیم و برخی را بر برخی دیگر با درجات چندی رفعت می بخشیم تا بعضی بعضی دیگر را تسخیر کنند و به خدمت گیرند و رحمت پروردگارت برتر از آن چیزی است که آنان جمع می کنند.(زخرف، آیه 32)

خدا پس از بیان این سنت و قوانین الهی درباره قسمت به وضعیت کافران و اوضاع موفق اقتصادی و دارایی و ثروت آنان می فرماید: و لولا ان یکون الناس امه واحده لجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سقفا من فضه و معارج علیها یظهرون و لبیوتهم ابوابا و سررا علیها یتکون و زخرفا و ان کل ذلک لما متاع الدنیا و الآخره عند ربک للمتقین؛ اگر بهره مندی کافران از ثروت مادی دنیوی سبب این نبود که همه مردم به خاطر ضعف ایمان و عدم آگاهی به حقایق بر محور کفر امتی واحد شوند، ما برای خانه های کافران به خدای رحمان سقف هایی از نقره قرار می دادیم و نردبان هایی که با آن بر بالای خانه ها بر آیند و برای خانه هایشان نیز درها و تخت هایی از نقره می ساختیم که بر آن تکیه زنند و برای خانه های آنان زر و زیور قرار می دادیم، ولی همه این ها جز کالای اندک زندگی دنیوی نیست و آخرت نزد پروردگار برای متقین است.(زخرف، آیات 33 تا 35)

از این آیات دانسته می شود که احتمال آن که وضعیت کافران از نظر اقتصادی خیلی بهتر از مسلمانان و مومنان باشد، وجود دارد؛ اما به دلایلی وضعیت کافران در این حد و اندازه ای که گفته شده برای همه آنان نیست؛ زیرا اگر این اتفاق می افتاد و وضعیت همه کافران این گونه بود، مردم سست ایمان دچار شک علمی و تردید عملی شده و این گونه همه از دین اسلام خارج شده و به کفر گرایش می یافتند و بشریت همه کافر می شدند؛ اما خدا چنین تقدیر نکرده است، بلکه این وضعیت اقتصادی مناسب هر چند برای برخی و حتی بیش تر کافران است، اما برای همگان نیست و اکثریتی گرفتار انواع فقر و تهیدستی هستند و تنها اندکی و به تعبیر خود کافران «یک در صدی» از آنان قارون وار زندگی می کنند و اکثریت دیگر در فقر و تهیدستی به سر می برند. اما حتی اگر همه کافران نیز این گونه در رفاه قارونی می بودند، مومنان حقیقی هرگز در دام شک و تردید و کفر نمی افتادند و کافر نمی شدند؛ زیرا بر این باورند که همه نعمت ها اولا به دست خدا و ملک اوست؛ ثانیا دادن و گرفتن به دست خدا است؛ ثالثا متاع دنیوی هر چند که بسیار باشد، اما نسبت به متاع اخروی ابدی بسیار اندک است.

خدا در آیات دیگری از قرآن به صراحت از قسمت های از پیش تعیین شده و مقدری الهی سخن می گوید که برای هر شخص انسانی قبل از خلقتش تعیین و مقدر شده است؛ خدا در سوره حدید می فرماید: ما اصاب من مصبیه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور؛ هیچ مصیبتی در زمین و نه در نفوس شما به شما نمی رسد مگر آن که در کتابی قبل از آن که خلقت شود نوشته شده است. این بر خدا آسان است تا کسی نسبت به چیزی که از دست داده مایوس نشود و سبت به چیزی که خدا به او داده فرحناک نگردد؛ و خدا هیچ خیال باف و فخرفروش را دوست نمی دارد.(حدید، آیات 22 و 23)

بنابراین، هر چیزی که در زندگی از خوب و بد می رسد، بر اساس یک برنامه تعیین شده و مقدر از قبل از خلقت است. پس نمی بایست نسبت به از دست رفته مایوس و نومید یا نسبت به خداداده ها فرحناک شوم و خیال بافی کنیم که چیزی که به دست آورده ایم به علم و عقل و کارکرد خودمان بوده و با این خیال بافی و دارایی بر دیگران فخر فروشی کنیم؛ زیرا از نظر قرآن، داده ها و گرفته ها همگی بر اساس برنامه تعیین شده و مقدر الهی است و هیچ ارتباطی به علم و دانش اقتصادی و مانند آنها ندارد؛ از همین روست که خدا به کسانی چون قارون اعتراض می کند که دارایی او هیچ ربطی به کارکردهای علمی و عملی او ندارد و نمی بایست به خیال بافی بپردازد و چنین گمانه های نادرستی داشته باشد.(قصص، آیه 78)

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مال و ثروت دنیوی هرگز ملاک ارزش گذاری نیست و کسی نمی تواند به سبب دارای مدعی کرامت و به سبب فقر مدعی اهانت شود(فجر، آیات 15 تا 17)، بلکه همه آنها بر اساس برنامه ریزی دقیق الهی است که بخشی از آن بر اساس سنت فتنه و ابتلاء است؛ زیرا خدا با خیر و شر انسان را می آزماید و گرفتار فتنه می کند.

سنت فتنه و ابتلای الهی

چنان که گفته شد، فقر و غنی و دارایی و نداری بر اساس سنت قسمت و تقدیر الهی است. اما چرا خدا چنین سنتی را قرار داده است و مردمان گرفتار این تفاوت های فاحش در سطح زندگی خواه ادراکی و فهم و خواه فعالیت بدنی و خواه اقتصادی و مانند آنها هستند؟

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از مهم ترین علل و چرایی این امر را می بایست در سنت فتنه و ابتلای الهی جست؛ زیرا از نظر قرآن، خدا به عنوان گوناگون و ابزارها و حالات مختلف انسان را گرفتار فتنه و ابتلا می کند تا حقیقت هر کسی بر خودش معلوم شود و خدا نیز به علم فعلی نه ذاتی بر این امر آگاه شده و بتواند در دادگاه عدل آن را شاهد بر انتخاب و اعمال مردم قرار دهد.

از نظر قرآن، بر اساس سنت ابتلاء و فتنه، خدا با خیر و شر مردم را می آزماید: و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه؛ و به شر و خیر به عنوان فتنه شما را ابتلا می کنیم.(انبیاء، آیه 35)

بر اساس این آیه  وآیات دیگر، کسی که به مالی و ثروتی می رسد و خیری نصیب او می شود، نمی بایست بدان مغرور شود و گمان کند که مورد تکریم قرار گرفته یا به علم و دانش خویش بدان رسیده است؛ زیرا این امور همگی بر اساس مقدرات الهی و بر اساس سنت فتنه و ابتلاء به او داده شده است. بنابراین، کسی نمی تواند مدعی این معنا شود که مالی که به دست آورده بر اساس علم شخص بوده؛ بلکه فتنه الهی است که در قالب ثروت مورد آزمون قرار گرفته است، خدا می فرماید: اذا خولناه نعمه منا قال انما اوتیته علی علم، بل هی فتنه و لکن اکثرهم لا یعلمون؛ و هر گاه به او نعمتی را واگذار کردیم می گوید این را جز به علم به دست نیاورده ام؛ در حالی که این نعمت فتنه است، ولی بسیاری از مردم نمی دانند.(زمر، آیه 49)

باید توجه داشت بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، همان طوری که خدا با ثروت و خیرات و نعمت ها شخص را می آزماید با انواع شرور نیز می آزماید؛ چنان که خدا می فرماید: و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات؛ و هر آیه شما را به چیزی از خوف و گرسنگی و نقص و کمبود در اموال و نفوس و میوه ها ابتلاء می کنیم.(بقره، آیه 155)

اصولا از نظر قرآن، همگی انسان ها از کافر و منافق و مومن و مسلمان گرفتار انواع فتنه ها و ابتلائات الهی خواهند بود و خدا در طول زندگی دنیوی آنان را به انواع آن مبتلا خواهد کرد و هرگز آنان را بدون فتنه و ابتلا رها نمی سازد تا حقایق بر خود آنان روشن شود(عنکبوت، آیات 2 و 3)؛ زیرا هر کسی مدعی چیزی است و ممکن است در آخرت مدعی این معنا شود که اگر ما در شرایط خاص قرار می گرفتیم می توانستیم مومن شویم و گرفتار دوزخ خشم و غضب الهی نشویم. در همین دنیا برخی مدعی چیزی چون ایمان می شوند؛ از آن جایی که بسیاری از این امور از امور باطنی است ، زمانی حقیقت آشکار و ظاهر می شود که در شرایط فتنه و ابتلا قرار گیرند «تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.» خدا به صراحت درباره ادعای ایمان برخی می فرماید: قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم؛ اعراب بادیه نشین گفتند ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاوردید ولی بگوید اسلام آوردیم  و هنوز ایمان در قلوب شما داخل نشده است.(حجرات، آیه 14)

خدا ادعای ایمان این بادیه نشینان را ردّ می کند؛ زیرا با شهادتین تنها اسلام آوری مشخص می شود، و برای رسیدن به ایمان می بایست شخص اطاعت خدا و رسول الله(ص) را با تمام وجود به نمایش گذارد تا به عنوان مومن پذیرفته شود. پس تا شخص گرفتار فتنه و ابتلای الهی نشود معلوم نمی شود که مطیع خدا و رسول الله(ص) است یا نه؟ زیرا شخص با اطاعت به ویژه در شرایطی سخت چون جهاد مالی و نظامی و قضایی و مانند آنها است که نشان می دهد ایمان آورده است؛ این در حالی است که بسیاری از مردم در شرایط فتنه  وابتلاء خودشان را رسوا می کنند و به جای اطاعت، عصیان می ورزند و کفر خویش را به نمایش می گذارند.(همان؛ بقره، آیه 143؛ سباء، آیه 21؛ آل عمران، آیات 140 و 166 و 167؛ مائده، آیه 94)

بنابراین، از نظر قرآن، سنت قسمت مرتبط با سنت فتنه و ابتلاء نیز است و این گونه خدا با فتنه خیر و نعمت اشخاص را می آزماید؛ زیرا برخی مدعی این معنا هستند که اگر ثروتمند بودند، انفاق می کنند، اما وقتی خدا ثروت می دهد با بخل ورزی نشان می دهند که دروغ می گویند و اهل انفاق حتی در زمان دارایی و ثروت نیستند، چه برسد در زمان تنگدستی.(توبه، آیات 75 تا 77)

سنت امهال و استدراج برای کافران و منافقان

یکی از سنت های الهی مربوط به مساله ثروت و دارایی، سنت امهال و استدراج است که در حق منافقان  وکافران جاری است. از نظر قرآن، خدا همگان را می آزماید تا معلوم شود چه در چنته خویش دارند. اما وقتی با انواع ابتلائات  و فتنه ها شخص عبرت نگرفته و راه خدا را در پیش نگیرد، خدا این افراد را شکست خورده در آزمون ابتلاء دانسته و به حال خودشان رها می کند؛ زیرا مومن واقعی کسی است که هنگامه فتنه به این حقیقت اقرار می کند که او ملک الهی است و می بایست هر چه مالک خواست بپذیرد و هیچ اعتراضی نکند: اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون؛ هنگامی که مصیبتی به آنان می رسد می گویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم.(بقره، آیه 156)

اما بسیاری از مردم در ابتلائات و فتنه ها و مصیبت ها شکست می خورند و به کفر و نقاق می رسند. در این حالت است که خدا این افراد را به حال خویش رها می کند و شخص در دام «کید» و «مکر» الهی می افتد؛ زیرا بر اساس سنت امهال و استدراج، شخص گرفتار در کید الهی، از نظر زندگی مادی دنیوی در شرایط بسیار مناسبی قرار می گیرد و نه تنها از نظر مالی سختی و گرفتاری ندارد، بلکه گرفتار بیماری نمی شود یا در زندگی مادی مشکلات مادی را او را گرفتار نمی کند.

خدا در آیات قرآنی به این سنت امهال یعنی مهلت دادن به کافران  ومنافقان و استدراج یعنی درجه درجه به سوی درکات فرستادند اشاره دارد؛ شخصی که گرفتار کید الهی این سنت امهال و استدراج شود، اصلا گمان نمی کند که درحال سقوط به دوزخ است، بلکه وضعیت مالی و دنیوی خویش را می نگرد و با نگاهی به افزایش ثروت  ودارایی  وحل مشکلات گمان می کند که مورد کرامت و عنایت الهی است، در حالی که از چشم خدا افتاده است.(اعراف، آیات 182 و 183؛ قلم، آیات 44 و 45؛ کهف، آیات 34 تا 37)

پیامبر(ص) می فرماید: ایما عبد اطاعنی لم اکله الی غیری و ایما عبد عصانی وکلته الی نفسه ثم لم ابال فی ای واد هلک؛ خدا فرموده ، هر بنده ای که مرا اطاعت کند او را به غیر خودم واگذار نمی کنم؛ و هر بنده ای که معصیت مرا کند او را به خودش واگذار کنم و باکی ندارم که در کدامین بیابان هلاک می شود.(وسایل الشیعه، ج 15، ص 307)

از نظر قرآن این سنت الهی امهال و استدراج برای کافران و منافقان است؛ اما درباره مسلمانان و مومنان سنتی دیگر در جریان است که از آن در تعبیر عامی به « نان سوار و تو پیاده» تعبیر می شود.

گریز دنیا از دنیاطلبان

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، مومنان و مسلمان می بایست از خدا حسنات دنیوی و اخروی را بخواهند و خدا به میزانی به آنان از دنیا می دهد که نیازهایشان را برطرف سازند.(بقره، آیات 201 و 202)

از نظر قرآن، مومنان می بایست حسنات دنیوی را برای آخرت به کار گیرند و آن را ره توشه آخرت خویش قرار دهند؛ بنابراین، هرگز خدا طیبات و حلال دنیوی را بر ایشان حرام نکرده است، بلکه از آنان خواسته تا گرفتار دل بستگی به دنیا نشوند، بلکه دلبسته به خدا باشند و به سوی آخرت و لقاء الله تلاش کنند.(اعراف، آیه 32)

البته انسانی که دنبال حسنات دنیا می روند هرگز به تمام آن نخواهد رسید، بلکه به چیزی می رسد که قسمت اوست.(زخرف، آیه 32؛ بقره، آیات 201 و 202)

خدا از مومنان می خواهد تا زهد ورزی در دنیا پیشه گیرند، یعنی دنیا را برای آخرت بخواهند و اجازه ندهند تا زینت های دنیوی در جانشان نفوذ کرده و آنان را به سوی دنیا طلبی سوق دهد؛ زیرا استفاده و بهره گیری از دنیا هرگز به معنای تعلق و دلبستگی به دنیا نیست، بلکه زمانی شخص گرفتار می شود که دنیا را برای دنیا بخواهد نه آخرت.

امام صادق(ع) در باره حقیقت زهد می فرماید: لیس الزهد فی الدنیا باضاعه المال و لا بتحریم الحلال، بل الزهد فی الدنیا ان لاتکون بما فی یدک اوثق منک بما فی ید الله عز و جل؛ زهد در دنیا به ضایع کردن مال و تحریم حلال خدا نیست؛ بلکه زهد در دنیا این است که به آن چه در دست خدای عزو جل است بیش تر از آن چه در دست توست اعتماد داشته باشی.(بحارالانوار، ج 67، ص 310، حدیث 4)

امیرمومنان امام علی(ع) نیز در پاسخ پرسشی زهد را تعریف کرده است: قیل لامیرالمومنین ما الزهد فی الدنیا، قال: تنکب حرامها؛ زهد در دنیا اعراض از حرام دنیا است.(بحارالانوار، ج 67، ص 310، حدیث 2)

از آن جایی که دنیا و زندگی دنیوی، عصر انسانی است که درآن عصاره انسان با فتنه ها  وابتلائات گرفته می شود، انسان می بایست مواظب نیرنگ و کید الهی و مکائد دنیا باشد؛ از همین روست که از امام زین العابدین (ع) فرمان می رسد: الحذار الحذار من مکائد الدنیا.(بلد الامین، ص 321)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی که آخرت خویش را اصلاح کند، خدا دنیایش را اصلاح می کند که البته به همان معنای بی نیازی از غیر خدا و قناعت و زهد و کفالت الهی نسبت به اوست. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: من اصلح امر آخرته اصلح الله له دنیاه.(وسایل الشیعه، ج 15، ص 298)

مومنان با توکل بر خدا زندگی می کنند و می دانند که خدا روزی ایشان را به ایشان از جای «لایحتسب» می رساند که گمانش را نیز نمی برند.(طلاق، آیات 2 و 3) در روایت است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: لو توکلتم علی الله حق توکله لرزقکم کما یرزق الطیر تغود خماصا و تروح بطانا؛ اگر مردم آن طور که حق توکل است توکل می داشتند خدا روزی آنان را همانند پرندگان می رسانید؛ پرندگان با چینه دان خالی از لانه خارج شده و با شکم پر باز می گردد.(عوالی اللئالی، ج 4، ص 57) زیرا در روایت است: کفل الاله برزق کل بریه؛ خدا رزق هر جانداری را کفالت کرده است.(دیوان امام علی علیه السلام، ص 46)

اما مسلمانی که قلب خویش را به دنیا سپرده و دنیا را بر آخرت ترجیح داده، خداوند به کفران نعمت اسلام که از او صادر می شود، او در همین دنیا مجازات و عذاب می کند؛ زیرا این قلب می بایست یا کیفر ببیند یا عذابی که او را بیدار کند؛ از این روست که فتنه و بلایا برای مسلمان زیادتر از کافران و منافقان است که سالی یک بار یا دوبار گرفتار ابتلای الهی می شوند.(توبه، آیه 101)

خدا به مسلمانان هشدار می دهد که دنبال دنیا نمی روند و به فکر آخرت باشند؛ زیرا اگر دنیاگرا باشند، دنیا به آنان پشت خواهد کرد؛ چنان که در روایت است: من تعلق قلبه بالدنیا تعلق قلبه بثلاث خصال : همّ لایفنی و امل لایدرک و رجاء لاینال؛ هر کسی دل بسته به دنیا شود، پروردگارش او را به سه خصلت مبتلا می سازد: غصه ای که بر قلبش وارد می شود که هیچ وقت از میان نرود؛ آروزی داریی که دست یافتنی نیست؛ و امیدی که هرگز به آن نخواهد رسید.(کافی، ج 2، ص 320)

پیامبر(ص) هم چنین در حدیث قدسی از خدا نقل می کند که فرمود: یا ابن آدم تفرغ لعبادتی املا صدرک غنی و لا اکلک الی طلبک و علیّ ان اسدّ فاقتک و املا قلبک خوفا منی و ان لا تفرع لعبادتی املا قلبک شغلا بالدنیا ثم لا اسد فاقتک و اکلک الی طلبک؛ ای پسر آدم اگر خودت را برای عبادتم فارغ کنی سینه ات را از غنا پر کرده و خوراک تو را در طلب تو قرار ندهم بلکه بر من واجب است تا فقر و فاقه ات را پر کرده و دلت را از خوف خویش پر نمایم و اما اگر دلت را برای عبادتم خالی نکنی، دلت را از مشغولیت به دنیا پر کرده، پس راه فقر و فاقه ات را نمی بندم، و خوراک تو را در طلب تو قرار می دهم تا دنبال آن بدوی.(کافی، ج 2، ص 83، حدیث 1؛ نهج الفصاحه، ص 311)

هم چنین پیامبر(ص) می فرماید: لما خلق الله الدنیا امرها بطاعته فاطاعت ربها فقال لها خالفی من طلبک و وافقی من خالفک فهی علی ما عهد الیها الله و طبعها علیه؛ آن گاه که خدا دنیا را آفرید به او امر کرد تا خدا را اطاعت کند. پس او اطاعت خدا کرد. پس فرمود: هر کسی که اطاعت تو را کرد با او مخالفت کن و هر که تو را مخالفت کرد از او اطاعت کن و موافق او باش! پس دنیا نیز بر این عهدی که با خدا بسته باقی است و هم چنان بر آن طبع خودش است.(بحارالانوار، ج 67، ص 58) پس هر کسی دنبال دنیا برود، دنیا از او می گریزد و هر که به دنیا پشت کند، دنیا به او رو می آورد.

در روایتی دیگر آن حضرت(ص) می فرماید: اما القلب المشغول بالدنیا له الشده و البلاء و اما القلب المشغول بالمولی فله الدنیا و العقبی و المولی؛ اما قلبی که مشغول به دنیا است گرفتار شدت و بلا است و اما قلبی که مشغول به مولا است پس برایش دنیا و عقبی و مولی است.(المواعظ العددیه، ص 146)

هم چنین پیامبر(ص) به امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: اوحی الله تبارک و تعالی الی الدنیا اُخدمی من خدمنی و اتعبی من خدمک؛ خدا به دنیا وحی کرد: هر که خدمتگزار من است او را خدمت کن و هر که خدمتگزار توست او را به رنج افکن!(بحارالانوار، ج 74، ص 54، حدیث 3)

امام صادق(ع) می فرماید: و من ضعف یقینه تعلق بالاسباب و رخص لنفسه بذلک و اتبع العادات و اقاویل الناس بغیر حقیقه و سعی فی امور الدنیا و جمعها و امساکها مقرا باللسان انه لا مانع و لا معطی الا الله و ان و العبد لایصیب الا ما رزق و قسم له و الجهد لایزید الرزق و ینکر ذلک بفعله و قلبه ؛ و کسی که یقینش سست و ضعیف باشد به اسباب می آویزد و خودش را برای آن کوچک می سازد و دنبال عادات و سخنان مردمان می رود که حقیقتی برای آن نیست و در امور دنیا و جمع و نگه داشت آن تلاش و سعی می کند؛ او به زبان اقرار می کند که هیچ مانع و معطی جز خدا نیست و این که به بنده چیزی می رسد که رزق و قسمت اوست و این که تلاش و کوشش بر روزی نمی افزاید؛ اما همین شخص با کارهایش و قلبش منکر همین حقیقتی است که بر زبان جاری می کند.(جامع السعادت، ج 1، ص 156؛ بحارالانوار، ج 67، ص 179)

پس آنان چیزی را بر زبان می آورند که در قلب به آن هیچ اعتقادی ندارند: و یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم.(آل عمران، آیه 67) از همین روست که آنان به جای خالق به مخلوق بیش تر اعتماد دارند و توکل ایشان به جای خدا بر خلق خدا است، در حالی که می دانند که مخلوق کاره ای نیست؛ ولی این دانش آنان از مصادیق یقین و اعتقاد نیست، بلکه چیزی است که در مغز و زبانشان است نه در قلب ایشان؛ زیرا علم حقیقی این است: العلم بان المخلوق لا یضر و لا ینفع و لایعطی و لایمنع؛ علم آن است که مخلوق ضرری می رساند و نه نفعی و نه می بخشد و نه باز می دارد.(بحارالانوار، ج 68، ص 138، حدیث 23)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا