ناقصالخلقههای قیامت
دنیا تنها جایی است که انسان میتواند با عمل خویش، امکان رشد و تکامل را فراهم آورد و از نقص برهد و کمال را برای خود رقم زند؛ همانطوری که رحم مادر جایی است که اعضا و جوارح شکل میگیرد اما پس از به دنیا آمدن کودک، فرصتی برای رهایی از نقصهای اساسی نیست، هر چند که میتواند برخی از نواقص جزیی را برطرف کند. نویسنده در این مطلب شرایط انسانهای ناقص الخلقه در آخرت و قیامت را براساس آموزههای وحیانی اسلام بررسی کرده است.
شرایط مشترک رحم مادر و رحم دنیا
رحم مادر جایی است که کودک در آن شکل میگیرد و ماده و صورت وی به کمال میرسد. خداوند در آیات چندی به این مطلب اشاره کرده است. از جمله در آیه 14 سوره مومنون میفرماید: آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس آن علقه را به صورت مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوانهایی ساختیم، بعد استخوانها را با گوشتی پوشانیدیم، آنگاه جنین را در آفرینشی دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.
کودک در شرایط مناسب رحم، رشد و نمو میکند و همه اعضا و جوارح او شکل میگیرد؛ البته ممکن است که برخی از جزئیات پس از تولید تکمیل شود، ولی این به شرطی است که عضو اصلی وجود داشته و نقصی نداشته باشد. به عنوان نمونه نوزاد از بدو تولد میتواند بشنود، مگر اینکه مبتلا به اختلالات شنوایی باشد. توانایی شنیدن در کودک در پایان یک ماهگی کامل میشود، هرچند درک کامل آنچه که میشنود زمان بیشتری میطلبد.
درباره دیدن نیز مسئله همینگونه است؛ زیرا هرچند نوزاد در هفته اول، توانایی کامل برای دیدن را ندارد و تا حدودی نابینا تلقی میشود، اما او حتی از آن زمان هم میتواند مادرش را بشناسد؛ زیرا چشم در رحم از نظر عضوی کامل شده است. محققان میگویند حتی نوزادان 4 روزه، نسبت به افراد غریبه و ناآشنا زمان بیشتری را به مادرشان خیره میشوند. در هفتههای اول تولد اشیایی که 20 تا 30 سانتیمتر از صورت او دورترند، برای کودک تار و مبهم درنظر میرسند و توانایی تشخیص آنها برایش آسان نیست.
اعضا و جوارح کودک باید در رحم مادر شکل گیرد و کامل شود ولی اگر نقص عضوی داشته باشد، پس از تولد امکان رهایی از نقص به طور طبیعی نیست و باید به همان صورت ناقصالخلقه تا پایان عمر با سختی و مرارت گذران حیات کند.
همین مسئله درباره کسانی که در دنیا نتوانستهاند به کمال برسند و نواقص هویتی و وجود خویش را تکمیل کرده و خدایی شده و صفات خداوندی را در خود تحقق و فعلیت و ظهور بخشند (بقره، آیه138)، صادق است. براساس آیات قرآن انسان در دنیا این فرصت را دارد تا خود را برای ابد بسازد و هر آنچه در رحم دنیا ساخته در آخرت تجسم مییابد و انسان با صورت و بدنی وارد صحنه قیامت میشود که خود در دنیا ساخته است.
چهرههای انسانهای ناقصالخلقه
براساس آیات و روایات انسانهایی که نتوانستند در رحم دنیا خود را با تربیت نفس و خودسازی کامل کنند با چهرههای ناقص در صحنه برزخ و قیامت وارد خواهند شد. این انسانها براساس آموزههای قرآنی در صورت سنگ تا گیاه تا چارپایان و وحوش خواهند بود که بیانگر نقص است؛ زیرا انسان صورتی دارد که برتر از صورت و حقیقت دیگر آفریدههای هستی است.
کسانی که به جای خودسازی و مبارزه با نفس و رهایی از هواهای نفسانی، عمر خویش را به لهو و لعب و بیهودگی گذراندهاند، با توجه به مقدار گمراهی و ضلالت، گرفتار سقوط و نقص عضو و جوارح میشوند. اینگونه است که برخی گرفتار کوری و کری میشوند و برخی دیگر بینایی و بصیرت خود را از دست میدهند (حج، آیه 64؛ بقره، آیه 7؛ جاثیه، آیه 23) و برخی دیگر، گرفتار زنگار قلب و تغییر آن (مطففین، آیه 14) شده و ماهیت انسانی را به طور کلی از دست داده نخست در مرتبه چهارپایان (اعراف، آیه 179؛ فرقان، آیه 44) و سپس پستتر از چهارپا و در مرتبه گیاهان و نباتات (همان) و خار و خاشاک و هیزم دوزخ (جن، آیه 15) و سپس تا مرتبه سنگها و سنگ سخت و خارا (بقره، آیه 74) و سپس سنگ آتشزنه دوزخ (بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6) تنزل میکنند.
هر گناهی نقصی در انسان ایجاد میکند چنانکه هر عبادتی کمالی را به وجود میآورد. از این رو در قرآن بیان میشود خود انسان با خوردن مال یتیم آتش دوزخ میخورد در حالی که چنین احساسی ندارد. (بقره، آیه 174؛ نساء آیه 10) اما اگر چشم برزخی داشت آن را به عیان میدید و اگر شامه و گوش برزخی داشت و ملکوت را میدید و میشنید میتوانست آن را ببوید و بشنود و ببیند.
اما چون بر چشمهای آدمی پردهای از گناه کشیده شده و بر دلهای آدمی خاک و آشغال ریخته شده، قدرت و توان دیدن و شنیدن از وی گرفته شده است؛ وگرنه انسان با تقوای الهی میتوانست بداند و ببیند و به علم حضوری و شهودی دریابد. (بقره، آیه 282؛ فرقان، آیه 29؛ طلاق، آیات 2 و 3؛ تکاثر، آیات 5 و 7)
به عبارت دیگر اگر تقوا داشتیم و اجازه میدادیم تا اعضا و جوارح بر فطرت خود بماند، آن وقت میتوانستیم ببینیم و بشنویم و بوی خوش عبادت و بوی تعفن و ناخوش گناه را حس کنیم. براساس آیات قرآن همانطوری که به حضرت ابراهیم(ع) ملکوت هستی نشان داده شده (انعام، آیه 75) همه انسانها میتوانند ملکوت را نظاره کنند (اعراف، آیه 85) و آنگاه بیرون از دایره ابعاد چهارگانه جسم و دنیا، میتوانستند بهشت و دوزخ را هماکنون نظاره کرده و بلکه رویت کنند. (تکاثر، آیات 5 و 7)
براساس آیات و روایات، آنچه موجب فقدان رویت باطن اشیاء و اعمال میشود، پردههایی است که بر چشم و قلب ما قرار دارد. وقتی این پردهها کنار برود حقایق همان طوری که هست دیده میشود. خداوند به محتضر در هنگامی که مرگ میرسد و پردههایش کنار میرود، میفرماید: لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛ «واقعا از این حالت، سخت در غفلت بودی، ولی ما پردهات را از جلویت برداشتیم و دیدهات امروز تیزبین است.» (ق، آیه 22)
در این آیه بیان میشود پرده از تو برداشته میشود (عنک غطائک) نه از واقع، پس واقع و حقیقت تغییری نمیکند، بلکه این تغییر در خود انسان با مرگ رخ میدهد و پرده از وجودش برداشته میشود و حقایق را چنانکه هست با تمام وجودش درک میکند.
در روایات این حقیقت به خوبی بیان میشود که انسان در همین دنیا هویتی برای خود میسازد که اگر چشم بصیرت داشته باشیم میتوانیم ملکوت و حقیقت هویتی خود و دیگران را ببینیم.
ابوبصیر از دوستان روشندل امام باقر(ع) در یکی از سالها در مراسم حج به همراه آن امام طواف میکرد. او میگوید: از زیادی صداها و تکبیرهای حجاج به شگفت آمدم و به امام عرضه داشتم: «ما اکثر الحجیج و اکثر الضجیج، چقدر حاجی زیاد شده است و سر و صداها چقدر بیشتر شده!»
در این موقع امام(ع) فرمود: «یا ابابصیر! ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج؛ ای ابابصیر! چقدر حاجی کم است اما سر و صدا زیاد است.» آیا میخواهی راستی گفتهام را ثابت کنم و خودت با چشم خویش حقیقت گفتار مرا ببینی؟»
عرض کردم: چطور ممکن است ای مولای من؟!
فرمود: «جلوتر بیا!» من به امام باقر(ع) نزدیک شدم. دست مبارک را بر چشمهایم کشید و چند جمله دعا کرد. در این حال من بینایی خود را باز یافتم. امام فرمود: ای ابابصیر! حالا به حاجیان طوافکننده بنگر. هنگامی که به جمعیت نگاه کردم، بسیاری از مردم را به صورت میمون و خوکهایی دیدم که در گرد کعبه در حالت حرکت بودند و افراد با ایمان و حاجیان حقیقی در میان آنان مانند نوری در ظلمات میدرخشیدند. عرض کردم: «ای مولای من! درست فرمودی و حقیقت گفتار شما بر من ثابت شد، «ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج؛ چقدر حاجی واقعی کم و سر و صدا زیاد است.» آنگاه حضرت لبهای مبارک را به حرکت درآورد و با خواندن دعایی، چشمهای من به حالت اول برگشت. (بحارالانوار، ج 46، ص 261)
کمال محدود در عالم برزخ و قیامت
براساس آموزههای قرآنی و تاکید اساتید از جمله علامه حسنزاده آملی و آیتالله جوادی آملی، انسان «جنس الاجناس» است نه «نوع الانواع». پس تا زمانی که در دنیا است در حال خودسازی است و خودی را از خود میسازد که میتواند در شمار انسان خلیفهالله، یا چهارپا، یا گیاه یا سنگ باشد. البته گاهی ترکیبی از چند حیوان مانند گربه سگ، خرسگ، گاو پلنگ، شترگاو پلنگ و مانند آنها خواهد بود.
فرصت عمر براساس آیات قرآن فرصت صیرورت و شدن است. این شدن میتواند به سمت کمال و تمامیت انسانیت و خدایی و ربانی شدن باشد، یا به سوی دفن فطرت و ایجاد نقص در خود و کاهش درجه انسانیت و تبدیل به چهارپا و گیاه و سنگ باشد.
پس وقتی انسان به سوی خداوند برمیگردد این صیرورت (آل عمران، آیه 28) و انقلاب (اعراف، آیه 125) به خود انسان بستگی دارد که مثبت یا منفی و قربی یا بعدی باشد.
همانطوری که کودک در رحم مادر ساخته میشود و کامل میگردد و از نواقص میرهد و اگر به هر دلیلی این کمال انجام نگیرد و کودک با نقص مادرزادی متولد شود شرایط زندگی دنیا برایش سخت و دشوار بوده و از خیلی چیزها محروم میشود و باید تا آخر عمر به شکل ناقصالخلقه زندگی کند، کسی هم که در رحم دنیا به کمال نرسد و یا در خود نقصی ایجاد کند شرایط برزخ و قیامت و آخرت نیز برایش سخت خواهد بود. مسلما آنچه انسان را در این دنیا کامل میکند عمل بر طبق دستورات خداوند و مبارزه با نفس اماره است و گناه و عصیان پروردگار، انسان را دچار نقص و بیهویتی انسانی میکند.
انسان تنها در رحم دنیاست که میتواند به سادگی و آسانی و با کمترین هزینه خود را به طور کامل بسازد و از نواقص برهد؛ اما اگر از رحم دنیا با نقص خارج شود، در برزخ فرصت اندکی و آن نیز غیرطبیعی و آخرت نیز فرصت بسیار کمتر از اندک خواهد داشت تا ساخته شود و نواقص برطرف گردد و اگر هم برطرف شود بسیار محدود و کمتاثیر همانند عضو پیوندی است که خوب جوش نمیخورد و نشانههای آن باقی است؛ چنانکه در روایت است اهل بهشتی که مسیر دوزخ را گذرانده و سپس وارد بهشت میشوند دارای نشانههایی بر پیشانی هستند و پیوند تکمیلی و اکمالی به خوبی در آنان قابل شناسایی است.
امیرمومنان علی(ع) به انسانها هشدار میدهد که تا میتوانند در دنیا خود را تکمیل کرده و با نقص پا به قیامت و آخرت نگذارند. ایشان میفرماید: ان الیوم عمل و لا حساب، و غدا حساب و لا عمل؛ امروز – در دنیا- زحمت و فعالیت، بدون حساب است و فردای قیامت، حساب و بررسی اعمال و دریافت پاداش است. (شرح نهجالبلاغه ابن عبده: ج1، ک 41)
پس انسان وقتی از دنیا رفت دیگر عمل از او بریده میشود و حتی نمیتواند عملی چون ایمان بیاورد و در آنجا حقایق برای او کشف میشود ولی قدرت بر عمل ایمان آوری نخواهد داشت و میخواهد که به دنیا برگردد که اگر در برزخ باشد چنین اجازهای داده نمیشود و اگر قیامت باشد و جهان برچیده شده باشد دیگر معنایی ندارد؛ زیرا دیگر دنیایی نیست. (مومنون، آیات 99 و 100)
البته در برخی از روایات آمده که در عالم برزخ فرصتی به انسان داده میشود تا برخی از نواقص را کامل کند. این فرصت از طریق برخی از اعمالی است که مال خودش است ولی به عللی هنوز در دنیا تداوم دارد. این اعمالی که پس از مرگ هنوز ادامه مییابد در برخی از روایات به عنوان باقیات صالحات تعبیر شده است که متعدد و متنوع هستند. پیامبر(ص) میفرماید: اذا مات الانسان انقطع عمله الا من ثلاثه: صدقه جاریه، او علم ینتفع به، او ولد صالح یدعو له، هنگامی انسان بمیرد عملش قطع میشود مگر از سه چیز: صدقه جاری، علمی که از آن نفع برده میشود و فرزند صالحی که برایش دعا میکند. (بحارالانوار، ج 2، ص 22، حدیث 65)
امام صادق(ع) نیز میفرماید:
شش خصلت است که مومن پس از مرگش از آن سود میبرد: فرزند صالح که برای او استغفار میکند؛ و قرآنی که خوانده میشود؛ چاهی که حفر کرده و درختی که کاشته و آب صدقهای که جاری کرده و سنت و روش نیکی که پس از وی مردم بدان عمل میکنند. (بحارالانوار، ج6، ص 293)در حقیقت این اعمال که پس از وی به او میرسد باقیات اعمال خودش است. از این رو در عالم برزخ و در قیامت از آن سود میبرد و نواقص خود را بدان کامل میکند.