اخلاقی - تربیتیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

مکاشفه، زمینه ها و آثار آن

samamoکشف و شهود، به سبب جاذبه و پیچیدگی هایش، همواره مورد توجه مردمان بوده است. این که شخصی چیزهایی را می بیند یا می داند که دیگران از آگاهی نسبت به آن ناتوان هستند، شگفتی بر انگیز و تردیدزا است. این که چگونه می شود بشری همانند آنان، جهانی دیگر را ببیند یا با موجودات جهانی دیگر ارتباط برقرار کند و یا از گذشته یا آینده خبر دهد، بسیار حیرت انگیز است.

شگفت انگیز بلکه هراس انگیزتر آن که شخص بتواند باطن دیگری را ببیند و حقیقت پنهان و اسرار و رازها را بداند؛ چرا هر کسی نقابی بر چهره دارد و نمی خواهد آن چه در پس این نقاب نهان ساخته، آشکار شود و پته اش روی آب افتد.

آیا واقعا بشر می تواند به این مقام و توانایی دست یابد؟ چه زمینه ها و عواملی می تواند چنین توانایی به بشر ببخشد و چه آثاری بر این کشف و شهود مترتب است؟ نویسنده برای پاسخ گویی به این پرسش ها به سراغ آموزه های وحیانی قرآن رفته است تا حقیقت کشف و شهود را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

از انکار تا امکان و وقوع مکاشفه

مکاشفه از واژه عربی کشف گرفته شده است. کشف به معنای برداشتن پرده از روی چیزی را می گویند.(لسان العرب، ابن منظور، ج 12، ص 102)

علم مکاشفه در اصطلاح، نوری است که در قلب آدمی پس از تطهیر آن از صفات ناپسند، ظاهر می شود و در پی آن اموری مانند معرفت به ذات و اسمای الهی، وحی، شناخت ملکوت آسمان ها و زمین، تشخیص الهامات رحمانی از شیطانی برای صاحب آن،‌کشف می شود.(تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا، ج 2، ص 69)

درباره امکان کشف و شهود و وقوع آن اختلاف شده است. خاستگاه این اختلاف را می بایست در بینش انسان ها و نگرش آنان نسبت به هستی جست و جو کرد؛ زیرا کسانی که هستی را تنها امور مادی و دنیوی می دانند و هیچ متافیزیکی را نمی پذیرند و تنها به محسوسات و مشهودات ظاهری باور دارند، نه تنها کشف و شهود را امری خرافی می دانند، بلکه امری بی معنا و سخن گفتن از آن را لغو و بیهوده می شمارند.

حتی برخی از کسانی که به جهانی دیگر و ماورای طبیعت باور دارند، با توجه به جنبه بشری بودن، منکر مکاشفه هستند؛ زیرا اینان تنها به جنبه بشری انسان توجه یافته و بر این باورند که اگر حقیقتی ورای طبیعت محسوس و مشهود حسی باشد، قابل درک و فهم انسانی نیست.

این در حالی است که آموزه های وحیانی قرآن نه تنها سخن از امکان کشف و شهود به میان می آورد؛ بلکه وقوع آن را تایید می کند؛ زیرا بنیاد وحی و الهام بر کشف و شهود نهاده شده است و انکار آن به معنای انکار وحی و پیامبری و ارتباط میان خدا و انسان خواهد بود.

البته قرآن بر این نکته تاکید می کند که انسان دارای دو بخش مادی و غیر مادی است و آن چه موجب شده تا کسانی از در انکار کشف و شهود برآیند، بسنده کردن به جنبه بشری و مادی انسان است. از این روست که مشرکان و کافران بارها در برابر پیامبران بر جنبه بشری و مادی بودن آنان تاکید می کنند و قابلیت ارتباطی میان بشر مادی با موجودات مجرد و غیر مادی را منکر می شوند؛ این در حالی است که انسان دارای جنبه غیر مادی به نام جان و روان یعنی روح و نفس است. این جنبه غیر مادی انسان است که قابلیت ارتباطی را برای وی فراهم آورده است. بنابراین، هر انسانی افزون بر دیده سر، دارای دیده دیگری است که با آن غیر مادی را می بیند و توانایی دیدن و درک دیگری را می یابد.

اصولا مفهوم کشف و شهود در اصطلاح قرآنی، مرتبط با جنبه غیربشری و غیر مادی اوست. از این روست که از رویت قلبی سخن به میان می آید. بنابراین، مکاشفه و شهود، رویت قلبی است که به جنبه غیر مادی انسان مرتبط است.(التبیان، ج9 ، ص 425)

بر این اساس، انکار مکاشفه و شهود، انکار باطل و نادرستی است و نمی توان تنها به صرف بشری بودن انسان و جنبه مادی، ارتباط انسان با جهان های دیگر غیر مادی و مجرد را منکر شد و دیدن قلبی و رویت دیگر انسان را نادرست خواند و به مجادله و مراء نسبت به این ادعا برخواست و رویت قلبی را باطل شمرد.(نجم، آیات 10 تا 12)

از نظر قرآن نه تنها امکان مکاشفه و کشف و شهود باطن و ملکوت آسمان ها و زمین به رویت قلبی، امری و شدنی است، بلکه وقوع آن برای پیامبران (ع) و اولیای الهی خود بهترین گواه و شاهد بر امکان است؛ چرا که بنیاد پیامبری و شریعت وحیانی بر امکان کشف و شهود و وقوع آن نهاده شده است و انکار کشف و شهود به معنای انکار وحی و پیامبری خواهد بود.

قرآن بر این نکته تاکید می کند که انسان افزون بر قابلیت ارتباطی با خداوند و شنیدن وحی از این قابلیت برخوردار می باشند که حقایق هستی را چنان که هست مشاهده کنند. این توانایی مشاهده حقایق چنان که هست( ارنی الاشیاء کما هی) به معنای رویت و دیدن با چشم قلب و درک و فهم هر چیزی به تمام و کمال بی هیچ نقص و عدم شفافیت است.

انسان بر اساس آموزه های قرآنی می تواند باطن و ملکوت هر چیز مادی در آسمان و زمین را رویت نماید و بنگرد. از این روست که از انسان ها خواسته است تا این توانایی سرشته در ذات خویش را بشناسند و با فعال کردن آن، به کشف و شهود باطن و ملکوت آسمان و زمین بپردازند و جهان مادی را چنان که هست ببیند و مشاهده نمایند.

خداوند به صراحت در آیه 185 سوره اعراف از این توانایی بالقوه انسان سخن به میان آورده و ضمن بیان جمله استفاهمی به انکار توبیخی آنان پرداخته و می فرماید که چرا از این توانایی دیدن باطن و ملکوت آسمان وزمین و مکاشفه آن بهره نمی گیرند و هستی را چنان که هست بشناسند.( المیزان،‌ج 7 و 8، ص 348)

به نظر علامه طباطبایی، استفهام در آیه،‌ انکار توبیخی است و با توجه به این که سرزنش بر ترک عمل بعد از امکان انجام آن معقول است، از سرزنش اعراض از مکاشفه مشرکان روشن می شود که اصل مکاشفه برای آنان ممکن است و آنان از این توانایی استفاده نکرده و هم چنان بر بطلان وحی و انکار ارتباط میان بشر و باطن و ملکوت اصرار می ورزند.(المیزان، ج 8، ص 348)

هم چنین از آیه 53 سوره فصلت امکان عقلانی، مکاشفه و شهود برای انسان به دست می آید. به این معنا که اگر انسان به توانایی خود نسبت به مکاشفه و شهود فعلیت بخشد می تواند خداوند را در هر چیزی مشهود بنگرد؛ زیرا خداوند در همه چیز هستی، مشهود است؛ چنان که امیرمومنان علی(ع) می فرماید که من پیش از دیدن چیزی خداوند را پیش و پس و همراه و در آن می بینیم: ما رَأَيتُ شَيئاً اِلاّ وَ رَأَيتُ اللهَ قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ وَ فيهِ.( فیض کاشانی ، عین الیقین ، ج 1 ، ص 49 )

البته برخی مکاشفه را در قیامت می پذیرند و وقوع کشف حقایق در قیامت را امری پذیرفتنی می شمارند، چنان که خداوند در آیاتی از جمله 5 تا 8 سوره تکاثر یا آیه 22 سوره ق به این کشف و رویت حقایق برای همه انسان ها سخن به میان می آورد؛ ولی ان چه محل بحث ماست، توانایی و وقوع کشف و شهود حقایق در دنیاست که به حکم آیه اخیر برای کسانی که از غفلت دوری ورزند، چنین کشفی تحقق خواهد یافت.

از دعوت خداوند از مشرکان به دست یابی به کشف ملکوت آسمان ها و زمین می توان دریافت که کشف مراتبی دارد که حتی مشرکان نیز می توانند به آن دست یابند؛ از این روست که از همگان بی توجه به اعتقادات، دعوت می کند که به کشف ملکوت بپردازند و حقایق هستی را درک کرده و به خداوند از این طریق ایمان آورند؛(اعراف، آیه 185) اما مشرکان حاضر نیستند تا این گام را بردارند و از دیدن واقعی ملکوت آفرینش اعراض می کنند.(همان)

البته درک مراتب بالای شهود و مکاشفه مانند مکاشفه آخرت یا حقایق وحیانی نیازمند رهایی از غفلت های بسیاری است که انسان گرفتار آن می باشد.

به سخن دیگر، خداوند برای شهود مراتبی قرار داده که سطح پایین و کف آن، برای همگان شدنی است و هر کسی می تواند با بهره گیری از توانایی ها و قابلیت های ذاتی انسانی خود، کشف وشهودی را مانند دیدن واقعی ملکوت آفرینش داشته باشد. بر این اساس، هر کسی که بیش تر به توانایی های خویش توجه یابد و قابلیت های وجودی خویش را فعلیت بخشد، از مراتب بالاتر کشفی بهره مند خواهد شد. از این روست که نمی توان کشف و شهود را معیاری بر حقانیت قرار داد؛ زیرا هر مرتاض و ریاضت کشنده ای می تواند به مراتبی از حقیقت دست یابد و حتی تصرفاتی در جهان امکان انجام دهد.

برخی از افراد با ریاضت ها و یا عنایات الهی به مراتب عالی تری از کشف می رسند و می توانند از امور غیبی آگاه شوند(رساله قشیریه، تصحیح فروزان فر، ص 118) اما این مکاشفه و شهود امر غیبی نیز به معنای حقانیت شخص نیست و نمی توان او را معیار حق دانست؛ چرا که افراد را می بایست بر اساس معیار حق سنجید نه آن که حق را به معیار اشخاص سنجید؛ مگر آن که چون امیرمومنان علی(ع) ذوب در حق شده باشد. دراین صورت است که گفته می شود، علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار؛ علی با حق و حق با علی است هر جا که علی باشد حق در آن مدار می گردد؛ چون در این حالت به وحدانیت رسیده و دوگانگی میان علی (ع) و حق برداشته شده است.

به هر حال، کشف و شهود برای همه انسان ها نه تنها شدنی و ممکن است، بلکه واقع شده و هر انسانی مرتبه ای از کشف را دارا می باشد؛ زیرا خداوند برای معرفی و شناخت خود، از طریق آیات آفاقی و انفسی بر آن شده است تا حقیقت خود را بشناساند و حجت را بر مردمان تمام نماید.(فصلت ، ایه 53)

به این معنا که هر انسانی در درون و بیرون خود می تواند حقیقت را ببیند و بشناسد و از طریق این شناسایی، حقیقت خداوندی را نیز بشناسد؛ چرا که خداوند حقیقت، باطن و ملکوت هر چیزی است و در هر چیزی مشهود می باشد.(همان)

خداوند در آیه 172 سوره اعراف به صراحت بیان می کند که همه انسان ها در عالم ذر، مکاشفه توحید ربوبی را داشته اند و این گونه نیست که آن قابلیت که در عالم ذربوده است از انسان ها سلب شده باشد؛ از این روست که ایشان را مورد توبیخ قرار می دهد که بر اساس پیمان مبتنی بر شناخت خود در عالم ذر عمل نمی کنند و خداوند را به توحید ربوبی نمی شناسند.

زمینه های مکاشفه

چنان که بیان شد همه انسان ها از قابلیت مکاشفه و توانایی آن برخوردار می باشند و حتی می توان مدعی شد که هر کسی مرتبه ای از مراتب مکاشفه را دارا می باشد و بر اساس آن می تواند حقیقت خود و جهان را بشناسد. اما مراتب برتر چون مکاشفه امور غیبی یا دیدن و شنیدن وحی و یا آخرت و عوالم دیگر و یا ارتباط با موجودات عوالم دیگر، نیازمند زمینه سازی است که از طرق عوامل گوناگون شدنی می باشد.

به نظر می رسد که مهم ترین عامل در دست یابی به حقایق برتر و امور غیبی و دیدن و رویت آن، نیازمند شناخت از حقیقت هستی و ایمان به آن است. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله 122 سوره انعام و 28 سوره حدید از نقش ایمان در زمینه سازی برای بهره مندی از علم مکاشفه و تشخیص خیر و شر خبر می دهد. اگر انسان نسبت به هستی بینش و نگرش درستی پیدا کند و به این شناخت، ایمان واقعی بیابد، می کوشد تا خود را با آن هماهنگ سازد و جانش را در مسیر حقیقت و رسیدن به آن قرار دهد. ایمان در حقیقت ، موتور حرکت دهنده انسان به سوی دست یابی به اموری چون مکاشفه است؛ زیرا از این طریق می تواند متاله و خدایی شود و در مقام خلافت مظهریت ربوبی خداوند گردد.

بی گمان انسان ها با مشکلات و موانع بسیار جدی در طریقت وصول به حقیقت و شدن های کمالی است. این جاست که تقوا به عنوان مهم ترین عامل در برابر این مشکلات خود را نشان می دهد. پرده های عظیم غفلتی که بر چشمان آدمی و دیدگان باطن انسان قرار گرفته است تنها با تقواست که کنار زده می شود و جان آدمی لطافت خود را چنان که خداوند ساخته باز می یابد. از این روست که خداوند در آیاتی از جمله 29 سوره انفال ، رعایت تقوا را از مهم ترین عوامل بهره مندی از بصیرتی ویژه و کشف و شهود خدادادی برای شناخت حق و باطل می شمارد و بر آن تاکید می ورزد.

تقوا به معنای مدیریت جان بر اساس فرمان های عقلانی و عقلایی و شرعی است. هر کسی که این گونه به نفس و خواهش ها و هواهای نفسانی مبارزه کند و نفس و جانش را مدیریت و مهار نماید، می تواند از چشم باطن خود به درستی بهره گیرد؛ زیرا زنگارهای تیره و تار گناه و پرده های عظیم غفلت با مهار و مدیریت نفس برداشته یا کنار زده می شود و دیده باطن به حقیقت روشن می شود.

انسان پس از بهره مندی از ایمان و هدایت ، همانند کسی است که پس از مرگ زنده شده باشد و در پی آن از نورانیتی برخوردار می شود که در شعاع آن خیر و شر خود را تشخیص می دهد و اموری را می بیند که دیگر مردمان نمی بینند و چیزهایی را می شنود و درک می کند که دیگران از فهم آن ناتوان هستند و از شعوری مافوق شعور دیگران برخوردار می شود.(المیزان، ج 7، ص 337)

این که خداوند در آیه 29 سوره انفال، فرقان را نکره آورده بدین معناست بصیرت خدادادی بصیرتی ویژه و غیر از عقل و فطرت و مانند آن است که خداوند به همه انسان بخشیده است. پس عنایات خاص الهی همواره قرین راه اهل تقواست که ایشان را به سوی کشفی خاص رهنمون می سازد و توانایی دیگری به اهل تقوا می بخشد.

از این روست که گفته می شود ، نمی بایست عنایت و هدایت الهی در این میان نادیده گرفت؛ چرا که این خداوند است که زمینه ساز دست یابی انسان به ایمان و تقوا می باشد و او را پرورش و ربوبیت می دهد تا بتواند حقایق را در سطوح مختلف چنان که هست ببیند و بشناسد. شرح صدر و سعه وجودی که خداوند به عنایت و هدایت خویش عطا می کند مهم ترین عامل درکشف و شهود انسانی است که در آیاتی از جمله 22 سوره زمر بدان توجه داده شده است.

مراد از شرح صدر، بس آن و قبول حق بر اساس فهم،‌بصیرت و عرفان به رشد و کمال است. این که خداوند می فرماید: فهو علی نور من ربه،‌ تمثیل صاحب نور هدایت و ایمان به کسی است که سوار بر مرکب نور باشد که به واسطه نورانیت خود آن چه بر سینه فراخ و گشادش بگذرد، تشخیص می دهد که حق است یا باطل، برخلاف شخص گمراه که از این توانایی محروم است.(المیزان، ج 17، ص 255)

به توجه به آموزه های قرآنی می توان گفت که مراتب کشف و شهود با توجه به عنایت و شرح صدر انسان متفاوت است. از این رو، برخی از انسان ها تنها قادر به کشف و شهود حقیقت خود یا در مرتبه ای بالاتر از حقایق هستی و ملکوت آن می باشند و برخی دیگر نه تنها فراتر از آن می توانند موجودات جهانی دیگر را ببیند و با آنان ارتباط بر قرار کنند(نجم، آیات 5 تا 17) و یا حتی می توانند در عوالم ملک وملکوت تصرف کنند و به احیای مردگان بپردازند.(بقره، آیه 259 و الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج 3، ص 188 و نیز تفسیر قمی، ج 1، 86 و نیز المیزان، ج 2،‌ص 359 که درباره ارمیاست)

البته اهداف مکاشفات و شهود قلبی متفاوت است. برخی از طریق مکاشفات می خواهند به بالاترین مراتب معرفت و اطمینان قلبی دست یابند(بقره، ایه 260) و یا می خواهند با تصرفاتی دیگران را به حقیقتی برسانند و انکار ایشان را تضعیف نمایند چنان که معجزات پیامبران این گونه بود و گاه دیگر امور دیگری مد نظر می باشد.

مکاشفات با توجه به مراتب وجودی و شرح و سعه صدر افراد متفاوت و نیز متعدد خواهد بود. برای برخی مکاشفات هر از گاهی اتفاق می افتد و برای برخی دایمی است و برای برخی هم این مکاشفات در هر مرتبه متنوع و متعدد و در مرتبه ای دیگر غیر از مرتبه گذشته خواهد بود.(نجم ، ایات 5 تا 13 و آیات دیگر قرآن)

از آیات 11 تا 13 سوره نجم بر می آید که مشاهدات قلبی پیامبر(ص) پیوسته و دایمی بوده است. از این روست که از فعل ماضی رای به فعل مضارع یری تغییر می یابد تا این معنا مورد تاکید قرار گیرد.

کشف شهود پیامبر(ص) شامل حقیقت اعمال بندگان (توبه، آیات 94 و 105) تا وحی تا دیدن کامل و یقینی جبرئیل(نجم، 5 تا 12) تا رویت قلبی خداوند(همان) بوده است. از این روست که کشف محمدی(ص) که در قرآن تجلی یافته ، کامل ترین کشف هستی از سوی انسان ها بوده و خواهد بود، به گونه ای که همه کشف ها بر اساس معیار کشف و شهود محمدی(ص) سنجیده می شود و هر کشفی که بر خلاف کشف تام و کامل محمدی(ص) باشد، باطل، دروغ، نادرست و غلط است. از این روست که اگر کسی در کشف خویش، انکار نماز و روزه و یا ولایت و مانند آن شود، آن کشف باطل خواهد بود و جزو کشف ها و الهامات شیطانی قلمداد می گردد.

بر اساس آموزه های قرآنی و حقیقت یگانه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) با پیامبر(ص) هم چون آیه 61 سوره آل عمران، کشف و شهود حقیقت اعمال بندگان برای داوری و تقسیم انسان برای بهشت و دوزخ برای امامان (ع) نیز صورت می گیرد و خداوند آنان را به عنوان شاهدان اعمال بندگان قرار داده است.(توبه، آیه 105)

آثار کشف و شهود

با توجه به مطالب پیش گفته می توان آثار مکاشفه را به دست آورد. از جمله آثاری که قرآن برای کشف بیان کرده است، اطمینان قلبی صاحبان کشف می باشد که در داستان حضرت ابراهیم (ع) درباره رستاخیز و احیای مردگان در آیه 260 سوره بقره گزا رش شده است.

از جمله آثار کشف می توان به بازداشت انسان از گناه و خطا و اشتباه اشاره کرد. مکاشفه حضرت یوسف(ع) موجب شد تا ایشان از افتادن در دام شیطانی زنا و گناه رهایی یابد.(یوسف ، آیه 24 و المیزان، ج 11، ص 129 و مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 343)

مشاهده ملکوت آسمان ها و زمین، در پی دارنده عیان دیدن بطلان شرک و لمس توحید محض و حقیقی خواهد بود که در آیات 74 و 75 سوره انعام به این تاثیر شگرف مکاشفه اشاره شده است.

شناخت حق و خداوند، از دیگر آثار مکاشفه و شهود آیات آفاقی و انفسی است که در آیه 53 سوره فصلت به آن توجه داده شده است.

کشف و شهود آثار دیگری نیز دارد که بیان همه آن ها در این مجال شدنی نیست و به همین مقدار این جا بسنده می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا