اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی
مـواعـظ الهــی در قــرآن
چیستی موعظه
بر اساس تعریف قرآن شناس معروف راغب اصفهانی، «وعظ» در لغت به معنای وادار نمودن همراه با تهدید و ترساندن به کاری است.
البته خلیل نحوی، موعظه را اندرز دادن به خیر و نیکیها همراه با رقت قلب و مهربانی دانسته است.
موعظه همان نصیحت به شکل عام است که به قصد خیرخواهی و نیکی انجام میشود، در حالی که نصیحت به شکل خاص نسبت به دیگری انجام میشود.
بنابراین، تعریف خلیل نحوی به مفهوم قرآنی آن نزدیکتر است؛ البته قرآن از دو نوع موعظه حسنه و غیر حسنه سخن گفته و در آیه 125 سوره نحل از پیامبر(ص) خواسته تا با موعظه حسنه مردم را به حق دعوت کند.
آثار و اهداف موعظه حسنه
خدا در قرآن، کتب آسمانی از جمله قرآن را موعظه الهی دانسته است تا با آن مردم را به کارهای نیک و خیری دعوت کند و به مقام خلافت الهی برساند.(بقره، آیه 231)
موعظه به هدف راهنمایی دیگران به کارهای خیر و نیک و ترک کارهای بد و زشت انجام میشود. موعظه بر خلاف نصیحت، به شکل کلی بیان میشود بیآنکه شخص خاصی مد نظر قرار گیرد.
از نگاه قرآن، موعظه به هدف دعوت، هدایت و راهنمایی به کارهای خیر، همچون آشتی دادن(نساء، آیات 34 و 58؛ نحل، آیات 90 و 125؛ نور، آیات 34 و 35)، اتمام حجت(اعراف، آیه 164)، فراهمآوری بهانه و معذرت(همان)، امر به معروف و نهی از منکر(همان؛ نحل، آیه 90)، تبلیغ حق و حقیقت(آل عمران، آیه 138؛ اعراف، آیات 145 و 164)، تذکر و یادآوری(نحل، آیه 90)، آموزش کار خیر و کسب تقوای الهی(بقره، آیات 231 و 237 و 275)، آموزش احکام و کسب تقوا(همان؛ مجادله، آیه 3)، پرهیز از بیخردی و جهالت علمی و عقلی(هود، آیات 46 و 47) و مانند آنها انجام میشود.
با نگاهی به روشهای الهی در موعظه که پیامبران را نیز بدان تعلیم داده، این معنا به دست میآید که موعظههای الهی بر اساس بیان علت، حکمت و فلسفه با ادبیاتی استوار علمی و بیانی بلیغ و کلامی نرم و لطیف بیانگیزههای مادی دنیوی انجام میشود تا بتواند تاثیر مثبتی در مخاطب پیام و موعظه بگذارد.(بقره، آیه 231؛ نحل، آیه 125؛ لقمان، آیات 13 تا 17؛ طه، آیه 44؛ انعام، آیه 90)
گاه اشاره به خطرات و عواقب اعمال زشت و منکر و بدکاری، در قالب موعظه بیان میشود تا شخص مخاطب متذکر شده و از انجام منکرات و کارهای زشت و فجور خودداری کند.(بقره، آیه 231)
البته بیان سرگذشت اقوام پیشین نیز خود نوعی موعظه مفید و سازنده است که شخص را به کارهای خیر و معروف دعوت و از کارهای زشت و منکر
باز میدارد.
از این رو، در آیات قرآن به این سرگذشتها توجهی خاص شده است.(بقره، آیات 65 و 66؛ آل عمران، آیات 137 و 138؛ هود، آیه 120)
مصادیقی از مواعظ الهی در قرآن
چنانکه گفته شد مواعظ الهی در قرآن به هدف هدایت و ترغیب مردم به سوی حق و حقیقت و معروف وگریزش از باطل و منکرات که مانع جدی در سر راه دستیابی انسان به کمالات است میباشد.
بنابراین، به مسائل اعتقادی از جمله توحید و ترک شرک(لقمان، آیه 13)، احکام و قوانین میپردازد که عقل فطری و نقل وحیانی آن را کشف و امضا و تایید میکند.
لذا میتوان مجموعهای از معارف و احکام در قالب بایدها و نبایدها و نیز شایدها و نشایدها را در این مواعظ الهی مشاهده کرد.
مهمترین مواعظ الهی که در قرآن به آنها پرداخته شده عبارتند از:
احسان و نیکی(نحل، آیه 90)، احکام حلال و حرام(بقره، آیه 275)، احکام اخلاقی چون ادای امانت(نساء، آیه 58)، ادای حقوق دیگران از جمله خویشاوندان(نحل،آیه 90)، استفاده از شاهد در امور اجتماعی چون وصیت و طلاق(طلاق، آیه 2)، استقامت در کار دین و ماموریتها(هود، آیات 112 و 114)، اعتدال در کارها از جمله رفتارها(لقمان، آیات 13 و 19)، برپایی نمازها در اوقات آن به ویژه به شکل جماعت
(هود، آیه 14؛ لقمان، آیات 13 و 17)، امر به معروف(لقمان، آیات 13 و 17)، انفاق به خویشاوندان(نحل، آیه 90)، عمل به اوامر و نواهی الهی(همان؛ نساء، آیه 66)، توجه و اهتمام به فرق میان بیع و ربا(بقره، آیه 275)، پرهیز از تفاخر در رفتار اجتماعی(لقمان، آیات 13 و 18)، پرهیز از منکراتی چون: تکبر(همان)، ربا(بقره، آیه 275)، شرک(لقمان، آیه 13)، طغیان(هود، آیات 112 و 114)، ظلم(نحل، آیه 90)، فحشاء(همان)، منکرات(همان)، تهمت(نور، آیات 11 و 17)، گرایش به ظالم(هود، آیات 113 و 114)، شایعه پراکنی(نور، آیات 11 و 17)، توجه و گرایش به تقوای الهی(اعراف، آیه 26)، تواضع و فروتنی در برابر مردم(لقمان، آیات 13 و 18)، صبر بر شداید و مصیبتها و سختیها(لقمان، آیات 13 و 17)، عدالت در داوری و حاکمیت و حکومت(نساء، آیه 58؛ نحل، آیه 90)، قیام خالصانه فردی و جمعی برای خدا(سباء، آیه 26)، نهی دیگران از منکر.(اعراف، آیه 164 و 165؛ لقمان، آیات 13 و 17) البته بیان این مصادیق و موارد به معنای عدم اهتمام به مصادیق و موارد دیگر نیست.
بهطور کلی هر چه را قلب با تعقل به دست میآورد و آن را عقل فطری میشناسد و قلب فطری بدان گرایش دارد و مثبت ارزیابی میکند یا منفی مییابد و از آنگریزش دارد و نیز هر چه را که نقل وحیانی بیان کرده و قلب فطری آن را میپذیرد، از مصادیق موعظه الهی است؛ زیرا از نظر آموزههای قرآن، شریعت و دین الهی از طریق عقل فطری و نقل وحیانی قابل کشف است و کسی که بر اساس آن دو عمل کند، از دوزخ میرهد و به بهشت در میآید و اگر کسی بر اساس آن دو عمل نکند خود را در دوزخ میاندازد.(ملک، آیات 8 تا 10)
باید یادآورشد که موعظههای الهی که نقل وحیانی بیان کرده در همه کتب آسمانی از تورات و انجیل و قرآن و مانند آنها یافت میشود و خدا آنها را موعظههای الهی دانسته که برای هدایت و راهنمایی مردم بیان شده است.(مائده، آیه 46؛ اعراف، آیه 145؛ یونس، آیه 57؛ نور، آیه 34؛ آل عمران، آیه 138)
موعظههای الهی نوعی اتمام حجت از سوی خدا به خلق است که در صورت مخالفت با آن خود را گرفتار عذابهای دنیوی و اخروی میکنند.
پیامبران این موعظهها را در راستای همان موعظههایی بیان کردهاند که قلب با فطرت سالم در نفس مستوی و معتدل با تعقل بدان میرسد؛ زیرا قلب بنا به فطرت الهی، حق و باطل و مصادیق آنها را میشناسد و به حق گرایش و از باطلگریزش دارد.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8)
اینگونه است که دو حجت الهی در درون و برون علیه کسانی خواهد بود که به موعظه الهی عمل نمیکنند.(نساء، آیات 163 و 165)
از نظر قرآن، کسی که به موعظههای الهی عمل نمیکند، گرفتار بیتقوایی و فجور میشود؛ زیرا فلسفه موعظه، تحقق تقوای الهی در انسان است(بقره، آیه 231) که همین تقوای الهی در درجات و مراتب متعدد و متنوع آن، معیار سنجش کرامت انسانی است.(حجرات، آیه 13)