اجتماعیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

مرزهای مطالبات ملت از نگاه قرآن

samamosدولت در اندیشه سیاسی اسلام، نهادی مقدس بر آمده از مقام خلافت و ولایت انسانی است؛ از این روست که خدا و انسان در آن نقش دارند. این بدان معناست که دولت تنها یک نهاد قدرت ولو مشروع بر آمده از مردم سالاری نیست؛‌ بلکه نماد خلافت الهی انسان بر خود و هستی است. از این روست که در اندیشه سیاسی اسلام، سخن از ولایت و امامت و خلافت انسان است که خود بیانگر ماموریتی مقدس و امانتی بزرگ است. پس روابط دولت و ملت را تنها خواسته های مادی و دنیوی مردم یا اهل قدرت سامان نمی دهد،‌ بلکه این روابط را خواسته های بلند و والای شکل می دهد که بر پایه حکمت و فلسفه وجودی و آفرینشی انسان است.

بر این اساس مطالبات ملت از دولت در این چارچوب معنا و مفهومی خاص می یابد و حقوق و تکالیف هر یک از آن ها در محور نظام ولایی و خلافت الهی انسان، شکل تازه ای از نظام روابط دولت و ملت را پدید می آورد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه ای تفاوت های مردم سالاری دینی و مردم سالاری سکولار را بر اساس آموزه های وحیانی قرآن ترسیم کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نظام ولایی، سبک زندگی اسلامی

سبک زندگی انسان ها و جوامع انسانی بر اساس فلسفه ای است که هر انسان و جامعه ای برای خود دارد. تفاوت های فلسفی، معنا و مفهوم زندگی را به شدت تحت تاثیر خود قرار می دهد و سبک های متفاوت زندگی را پدید می آورد. مهم ترین عناصری که فلسفه زندگی بدان شکل می گیرد، پاسخ به پرسش هایی چون« از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود و به کجا می روم؟» است. پاسخ به این پرسش های سه گانه می تواند سبک های متفاوتی را از زندگی پدید آورد؛ چون کسی که قایل به آفریدگاری نیست و یا حتی آفریدگاری را بپذیرد، ولی اعتقادی به پروردگاری خداوند ندارد و قیامت وحساب و کتابی را به عنوان معاد و رستاخیز باور ندارد، زندگی خود را بر اساس این بینش ها و نگرش ها سامان می دهد که با پاسخ های کسانی که اعتقاد به آفریدگار و پروردگاری برای هستی دارند و برای زندگی بشر قایل به حکمت و هدفی بوده و قایل به معاد و رستاخیز هستند، بسیار متفاوت است.

از این روست که خداوند در آیات قرآنی با توجه به پاسخ های فلسفی هر انسانی، سبک های زندگی متفاوتی را شناسایی و معرفی می کند. دو سبک اصلی و کلی همان ایمان و کفر است که یکی به اصول دین چون توحید، نبوت، عدالت، امامت و معاد اعتقاد دارد و دیگری هیچ اعتقادی به آن ها ندارد. البته در این میان سبک های مختلفی که در زیر مجموعه این دو گروه اصلی قرار می گیرد نیز شکل می گیرد.

کسانی که خداوند را به آفریدگاری قبول دارند ولی نقشی برای پروردگاری او قایل نیستند، سبک زندگی اومانیستی و انسان محور را شکل می دهند. اینان به خدای ساعت سازی معتقد و قایل هستند که ساعتی را ساخته و این ساعت خود به کار خویش ادامه می دهد و نیازی به کسی ندارد و اگر مشکل پیش آید به سبب همان هوشمندی درونی به بازسازی خود می پردازد و یا در برخی مواقع بسیار بحران خداوند دست به تعمیراتی در آن می زند که تا روند طبیعی خود را ادامه دهد. بنابراین، مسئولیت خداوندی تنها در آفریدگاری اوست و انسان به عنوان هوشمندترین موجود آفرینش مسئولیت دارد تا خودش عهده دار زندگی اش شود و هر جور می خواهد با آزادی تمام زندگی خود را سامان دهد. از درون چنین تفکری دنیاگرایی عقلایی پدید می آید که روابط را بر اساس آزادی بی حد و مرز به شرط عدم تجاوز به حقوق دیگران سامان می دهد.

مردم سالاری سکولار و لیبرال و حتی لیبرال دمکراسی و بسیاری از مکاتب فلسفی و سیاسی و اجتماعی و حتی روان شناسی و جامعه شناسی در زیر سایه این تفکر محوری اومانیستی شکل گرفته است و غرب اکنون وامدار این تفکر است و سبک زندگی اش را بر اساس آن سامان می دهد. اینان حتی اگر به آخرت و معادی باور داشته باشند، رستاخیزی است که حساب و کتابی در آن نیست و اگر هم باشد مبتنی بر نوع زندگی و بهره مندی از دنیاست؛ چرا که هر کس بهره مندتر در دنیا در آخرت نیز بهره مند تر خواهد بود؛ چرا که نشان دهنده عقلانیت اوست که توانسته است بهترین آسایش و ارامش را برای خود در دنیا فراهم آورد.

در برابر کسانی هستند که به اصول پنج گانه ایمان دارند و افزون بر آفریدگاری به پروردگاری خداوند قایل هستند و بر همین اساس هم برای زندگی دنیایی نقشی برای خداوند قایل هستند که مبتنی بر هدفمندی آفرینش است و هم بر اساس همین هدفمندی برای آخرت و رستاخیز بشر قوانین خاص پاداش و کیفر قایل هستند.

بر اساس این بینش و نگرش، خداوند برای هستی از جمله بشر هدفی را مشخص کرده است و خود به ربوبیت و پروردگاری بر آن است تا این هدف تحقق یابد. از این روست که برای هستی به شکل تکوین و برای انسان به دو شکل تکوین و تشریع سنت هایی قرار داده است که با آن ها آن هدف برآورده می شود. بنابراین،‌ غیر قوانین تکوینی، انسان موظف و مکلف است تا در چارچوب قوانین تشریعی عقلانی و وحیانی عمل کند تا به هدف و حکمت آفرینش دست یابد. این جاست که وحی الهی به مدد عقل آمده است تا انسان سبک درست زندگی را بشناسد و بر اساس آن عمل کند تا هدف آفرینش تحقق پیدا کند.

از آن جایی که نقش کلیدی برای انسان به عنوان خلافت بر ما سوی الله تعریف شده است(بقره، ایه 30) انسان ها در مقام خلافت مسئولیت دارند تا ضمن تعلیم و تربیت خویش، به تعلیم و تربیت دیگر موجودات اقدام کنند و با اظهار توان اسمایی خود(بقره، ایه 31) در مقام ربوبیت وپروردگاری الهی ظهور یابند.(آل عمران، ایه 79)

انسان موظف و مکلف هستند در راستای تحقق این هدف، نخست دارای معرفت شده و در با ایمان و عمل صالح(فاطر، ایه 10) در مقام عبودیت(ذاریات ، آیه 56) رنگ خدایی به زندگی خود بخشند؛ چرا که بهترین رنگ و سبک زندگی است(بقره، ایه 138) تا این گونه شایسته خلافت الهی و مظهریت در الوهیت و ربوبیت شوند.

بر این اساس، روابط میان انسان و موجودات دیگر بر اساس ولایت و خلافت الهی انسان شکل می گیرد. هم چنین روابط میان انسانی نیز این گونه تعریف می شود. از این روست که نظام سیاسی و اجتماعی در اسلام به عنوان نظام ولایی تعریف و سامان یافته است و هر مومنی به عنوان امت در جامعه اسلامی بر دیگری ولایت دارد(توبه، ایه 71) و این ولایت مومنان به توجه به درجه ایمان نیز افزایش می یابد به گونه ای که متالهان و ربانیون در مقام خلافت مطلقه و کلیه بر دیگران قرار می گیرند و حکم ایشان بر احکام دیگران حاکمیت می یابد؛ چنان که حکم پیامبر(ص) به عنوان مظهر اکمل و اتم چنین بوده است(احزاب، ایه 6) و امیرمومنان علی(ع) و امامان معصوم(ع) نیز به حکم نفس پیامبر(ص) بودن از چنین درجه ای از ولایت برخوردار بودند.(آل عمران، ایه 61؛ نساء، آیه 59 ؛ مائده ، آیه 3 ؛ احزاب، ایه 33 و آیات دیگر)

مردم سالاری دینی؛ روش یا ارزش

اکنون دانسته شده که نظام اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی بر اساس اندیشه و نظریه و فلسفه سیاسی اسلام، نظام ولایی است که از خانواده به عنوان کوچک ترین جامعه تا امت به عنوان بزرگ ترین جامعه بشری وجود دارد. روابط میان دو نفر را نظام ولایی سامان می دهد و هر کسی بر دیگری در این چارچوب ولایت دارد. پیامبر(ص) به شکل دیگری این مسئولیت و وظیفه و به یک معنا حق را بیان می کند و می فرماید: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته؛ هر یک از شما چون چوپان و شبان مسئول دیگری است.

از این جاست که نظام مردم سالاری دینی به شکل خاصی تحقق می یابد؛ زیرا هر یک بر دیگری ولایت دارد و افزایش درجه ولایت بستگی به تقوا و ایمان و علم و عمل و دیگر شرایطی دارد که بیانگر رنگ خدایی گرفتن یا متاله و خدایی شدن او دارد. هر چه انسان خدایی تر باشد و صفات کمالی و نیک خداوند را در خود تحقق بخشد و متخلق به اخلاق خداوندی و مکارم و محاسن آن گردد، به همان میزان ولایت او افزایش می یابد؛ ولی این ولایت هماره تحت یک سنت کامل و مطلق و حاکم الهی قرار دارد که به عنوان عدالت واطاعت از خداوند معنا می یابد. در این نظام ولایی حتی پیامبر(ص) که اکمل و اتم متالهان است و تا قاب قوسین و ادنی و برتر از آن پیش رفته (نجم، آیات 8 و 9) خود موظف است تا تحت این سنت الهی عمل کند و اگر کوچک ترین تخطی از آن نماید مجازات می شود.

بنابراین،‌ خلافت و ولایت انسانی تنها در چارچوب پروردگاری خداوند درست است و اطاعت از پیامبر(ص) زمانی درست است که عین اطاعت از خداوند باشد.(ال عمران، ایات 32 و 132) این بدان معناست که نقش انسان تنها در چارچوب سنت های الهی و قوانین او، نقش خلافت و ولایت راستین است وگرنه می بایست به عنوان خروج از خلافت و ولایت الهی شناخته و به شدت مبارزه و طرد شود.

مردم سالاری دینی، به معنای حکومت و ولایت مردم بر جامعه است که در چارچوب دین تعریف می شود. به این معنا که مردم بر یک دیگر در چارچوب آموزه های دینی ولایت دارند و بیرون از دایره دین ولایت ندارند حتی اگر این شخص پیامبر(ص) باشد.

بر این اساس، مردم سالاری اسلامی بر خلاف مردم سالاری غیر اسلامی، نه تنها یک روش بلکه یک ارزش است. به سخن دیگر،‌ برخی از امور در زندگی طریقیت و برخی موضوعیت دارد؛ اما برخی از امور با آن که نقش طریقت را داراست ، ولی از موضوعیت نیز برخوردار است. در اصطلاح اصولی اموری چون وضو و طهارت به عنوان امری طریقی برای امر نفسی چون نماز مطرح می شود؛ اما همین وضو و طهارت خود به عنوان امر نفسی نیز مطرح است و در شرعیت اسلامی موضوعیت دارد. علم نیز گاه طریقی و گاه نفسی است. درباره نقش علم به عنوان روش و ارزش در اسلام روایات و ایات بسیاری وارد شده است. مردم سالاری دینی نیز این گونه است. به این معنا که به عنوان روش ارزشی مورد تاکید قرار گرفته است.

البته مکاتب غربی نیز برای دمکراسی چنین اعتقاد و باوری را قایل هستند. بسیاری از فلاسفه اجتماعی غرب، دمکراسی را روشی ارزشی می دانند که هم به عنوان یک روش حکومت و هم یک ارزش برای آن مطرح و موضوعیت دارد.

به هر حال، بر خلاف باور کسانی که معتقدند که مردم سالاری اسلامی در نظام ولایی تنها یک روش برتر همانند دیگر روش های حکومت و مدیریت جامعه و سیاست است، باید گفت که مردم سالاری اسلامی از ارزشی نفسی برخوردار است؛ چرا که نظام هستی بر مدار ولایت شکل گرفته است و این ولایت همانند سنت عدالت در تکوین و تشریع جاری و ساری و حاکم است. از این رو، روابط میان انسان ها در چارچوب روش ارزشی مردم سالاری اسلامی تعریف و تبیین شده است. پس این گونه نیست که در گذشته روش هایی چون سلطان و پادشاهی یا جمهوری و مانند آن یک روش مدیریت سیاسی جامعه بود و اکنون مردم سالاری اسلامی نوعی دیگر که قابل تغییر و تبدیل و تحول است؛‌بلکه مردم سالاری اسلامی بر اساس آموزه های اسلامی در چارچوب نظام ولایی و سنت الهی حاکم بر جامعه یک نظام بی بدیل و روشی ارزشی است که اگر کسی بخواهد محبوبیت و رضایت خداوندی را به دست آورد می بایست در این مسیر سبک زندگی خود و جامعه را سامان دهد.

حقوق متقابل امام و امت و دولت و ملت

نظام ولایی در شکل مردم سالاری اسلامی سامان یافته است. از این رو، حضور حاضر و مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم، نه تنها یک حق بلکه وظیفه الهی بر مردمان است و مردم می بایست برای تحقق اهداف آفرینش و خلافت انسانی مشارکت فعال داشته باشند. اصولا پیامبران (ع) آمده اند تا مردم را نسبت به حقوق و تکالیف خود آگاه سازند و ایشان را با قوانین مکتوب غیر قابل تغییر آشنا سازند تا در چارچوب قدرت مردمی، عدالت در همه جهان جاری گردد بی آن که در اعمال و تحقق آن دین و نژاد و ملت و طائفه و خون و جنس و مانند آن نقشی داشته باشد. هر آن کس که انسان و ناس نامیده می شود می بایست در این امر مشارکت نماید و تحقق آن را برای خود و دیگران بخواهد هر چند که در این میان پیامبران و مومنان به عنوان پیشگامان عدالت از مسئولیت بیش تر برخوردار هستند.(حدید، ایه 25)

همه در نظام ولایی مردم سالار، دارای حق و به همان میزان تکلیف هستند که نقش های اجتماعی و سیاسی آنان را مشخص می کند. روابط میان ملت و دولت همانند دیگر روابط در چارچوب عدالت و احسان سامان یافته است؛ زیرا انسان متشکل از عقل و قلب است ؛ چرا که روابط انسانی در مدار احسان و عاطفه و رحمت و مودت و ولایت محبت تعریف شده است ولی اگر هر گونه خللی در این حوزه ایجاد شده است عقل و قانون است که مسیر را بازسازی و سامانی دوباره می دهد و با اجرای عدالت وضعیت بحران بازسازی می شود.

بنابراین، نظام ولایی نظامی مبتنی بر احسان و عدالت، عشق و قانون،‌ عقل و قلب است. ولایت مقتضی احسان و محبت است ولی این بدان معنا نیست که شخص یا دولت یا امام یا امت حقوق و تکالیف خود را انجام ندهد.

مطالبات ملت از دولت

از آن جایی که نظام ولایی بر مدار احسان و عدالت سامان یافته است؛ اولیای امور که مسئولیت امت را به عهده گرفته اند همانند مادر نسبت به فرزند دلسوز و مهربان هستند و اگر اعمال قدرتی انجام می گیرد یا تنبیه و مجازاتی است، برای تنبیه و بازدارندگی در مقام تربیت است؛ زیرا ولایت زمانی شکل می گیرد که شخص رنگ خدایی گرفته یا متاله و خدایی شده باشد. در این صورت اولیای امور جامعه و ولی المسلمین،‌ در مقام ربوبیت و پروردگاری بر آن است تا خلافت الهی را برای تحقق هدف آفرینش اعمال کند. بنابراین، دلسوزانه و از روی شفقت و احسان با امت رفتار می کند و تنبیهات و مجازات ها در این چارچوب است.

البته بر اولیای امور است که نخست به سبب علم و دانش برتر و بصیرت و روشنفکری بالاتر، مردم را نسبت به حقوق خود آگاه سازند تا مردم در هر سطح اجتماعی حقوق خویش را بشناسند و آن را از کارگزاران نظام مطالبه نمایند. آگاهی بخشی اولیای امور که در رده های بالای دولت هستند نسبت به شهروندان و امت، امری واجب و تکلیفی لازم است تا مردم حقوق خویش را شناخته و خواهان عدالت در همه سطوح آن شوند.(حدید، ایه 25)

در برابر مطالبات مردم و امت از امام و دولت نیز می بایست تنها در چارچوب اهداف آفرینش باشد. از آن جایی که نظام ولایی مبتنی بر مردم سالاری اسلامی است شاید این توهم پیش آید که ملت هر چیزی را خواست می تواند مطالبه کند و دولت موظف به انجام آن است.

اما باید توجه داشت که برای مطالبات مردم و ملت و امت از امام و دولت مرزها و حدودی است که نمی توان از آن تجاوز کرد. از آن جایی که اکثریت مردم را توده هایی شکل می دهند که نسبت به اهداف آفرینش و حقوق و مسئولیت های خویش آگاهی و شناخت کامل ندارند، نمی توان به حکم مردم سالاری، به همه مطالبات و خواسته های آنان پاسخ مثبت داد، بلکه تنها خواسته هایی که در چارچوب عقل و وحی است مورد پذیرش است و دولت موظف به تحقق و یا ایجاد بسترها و زمینه های تحقق آن است.

در نظام مردم سالاری اسلامی، اکثریت یا اقلیت هیچ گونه ارزشی ندارد. آن چه به اکثریت یا اقلیت ارزش می دهد، متعلق خواسته های اکثریت یا اقلیت است. پس اگر خواسته های اکثریت یا اقلیت در چارچوب عقل و وحی باشد، آن اکثریت به سبب خواسته هایشان مورد قبول و تایید هستند. در این صورت حتی اگر نظام ولایی در شکل مردم سالاری است، ولی قید اسلامیت آن را در یک چارچوب خاصی از مطالبات قرار می دهد و تنها مطالبات عقلانی و عقلایی و وحیانی است که مورد پذیرش و توجه خواهد بود.

خداوند به پیامبر(ص) هشدار می دهد که تنها در چارچوب قوانین عقل و وحی می بایست مردم سالاری اسلامی را سامان دهد و هر گونه تخطی پیامبر(ص) از این چارچوب می تواند او را با مجازات و توبیخ مواجه سازد. از آن جایی که اکثریت مردم و توده های مردمی نسبت به تکالیف و حقوق خود آگاهی کامل و کافی و لازم ندارند و مطالبات و خواسته های آنان در چارچوب عقل و وحی نیست، پیامبر(ص) می بایست تنها به مطالباتی پاسخ دهد که عقلانی و وحیانی باشد.

از آن سو، خداوند به مردمان هشدار می دهد که نمی بایست بر خواسته ها و مطالبات ناحق و بی جا خود پافشاری کنند، زیرا بسیاری از این خواسته ها و مطالبات ضد عقلانی و وحیانی است و به جای آن که زندگی آنان را سامان دهد موجبات تباهی زندگی دنیوی و اخروی آنان خواهد شد.(بقره، آیات 120 و 145 تا 147)

خداوند در آیه 7 سوره حجرات با نگاهی به وضیعت مطالبات مردم از رهبری و دولت اسلامی می پردازد و می فرماید: وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛ و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست. اگر در بسيارى از كارها از رأى و ميل‏ شما پيروى كند، قطعاً دچار زحمت مى‏شويد، ليكن خدا ايمان را براى شما دوست‏داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت. آنان كه چنين‏اند ره‏يافتگانند.

این که پاسخ به مطالبات مردم از سوی دولت و رهبری می تواند مشکلات مردم را زیاد کند از آن روست که توده های مردم نسبت به مسایل از علم و جامعیت برخوردار نیستند و گاه خواسته ها و مطالباتی را مطرح می کنند که در یک جمع بندی به ضرر ایشان است. خداوند در این آیه بیان می کند که بسیاری از خواسته های اجتماعی و سیاسی مردم (كَثِيرٍ مِّنَ الْأَمْرِ) خواسته های نادرستی است که خودشان را به زحمت و رنج می افکند و به جای سود تنها زیان بهره آنان می شود. بنابراین، رهبری لازم نیست به حکم مردم سالاری از همه خواسته های مردم اطاعت و پیروی کند؛ زیرا این خواسته از روی جهالت نسبت به اموری است که لازمه دانستن آن ها تخصص و تفحص است و بسیاری از مردم به کارهای دیگر مشغول هستند و نسبت به این امور علم و تخصص ندارند،‌در حالی که رهبری خود از عالمان و متخصصان است که بر اساس خدایی شدن و متاله و تقوا از علم و تشخیص و بصیرت فوق العاده ای برخوردار است.(بقره، ایه 282؛ انفال، ایه 29)

با نگاهی به جوامع غربی که حکومت مردم سالار غیر دینی را تجربه می کنند روشن می شود که خواسته های اکثریت تا چه اندازه گاه نه تنها فقط علیه اقلیت نیست بلکه حتی اکثریت جامعه را دچار مشکل و بحران می سازد. پیروی از اکثریت به عنوان یک روش و حتی ارزش موجب شده است تا اقلیت در این جوامع آسیب ببیند. توجه به عدالت جسنیتی بی توجه به تفاوت های جنسیتی موجب شده تا خانواده ها از هم فروپاشد. در جوامع غربی تاکید بر برخی از حقوق بی توجه به حوزه عدالت و احسان موجب شده است تا نوعی بحران اجتماعی در جوامع پدید آید. در جوامع اسکاندیناوی وقتی مرد، پس از زن و کودک و سگ در مرتبه چهارم جامعه از نظر حقوق اجتماعی قرار گرفت، تسلط زنان و کودکان موجب شد تا مردان به جای خانواده و تشکیل آن به گروه های خانواده بیاندیشند. وقتی مرد احساس کرد که می بایست 50 درصد از وقت و بودجه خود را به زن و کودک اختصاص دهد و در برابر چیزی عاید او نشود، خانواده را رها کرد. دمکراسی غربی، مطالبات گروه های خاصی که اکثریت یافته اند را تجویز می کند و به شکل قانون در می آورد، این گونه است که نظام اجتماعی گرفتار بحران و نابنهجاری می شود.

اسلام با آن که مردم سالاری را پذیرفته است ولی آن را در قالب آموزه های دینی که عقلانی و وحیانی است سامان داده است و همان اندازه که اجازه نمی دهد تا رهبری تخلف و تخطی از قوانین عقلانی و وحیانی داشته باشد به همان اندازه به مردم اجازه نمی دهد تا به عنوان مردم سالاری خواسته و مطالبات بی جا و ناحق را مطرح سازند که بر خلاف اهداف آفرینش و نقش خلافت انسانی است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا