اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

مديريت فرهنگي كودكان و نوجوانان

samamosفرهنگ گستره اي گسترده را در بر مي گيرد. از آن جايي كه فرهنگ ، رفتارهاي انسان را در جامعه مهار و مديريت مي كند، نيازمند آنيم تا خود فرهنگ نيز از سوي رهبران و انديشمندان مديريت شود تا در مسير خوشبختي و سعادت جمعي و فردي بشر قرار گيرد و از هر گونه نابه هنجاري هاي فرهنگي پاك شود.

اصولا انسان ها ، از راه هاي گوناگون مي كوشند تا فرهنگي را از نسلي به نسل ديگر برسانند و آنان در چارچوب هاي مشخص آموزش و پرورش دهند. اين گونه است كه شيوه اي در همه فرهنگ ها پديد مي آيد كه به آن جامعه پذيري مي گويند.

جامعه پذيري به معناي شيوه آشنا شدن كودكان با ارزش ها و مواضع جامعه خويش نسبت به مسايل و موضوعات گوناگون اجتماعي است كه به شكل سنت ها، آيين ها، قوانين شفاهي و مكتوب به نسل هاي ديگر منتقل مي شود.

هر شخصي براي اين كه انسان اجتماعي شود و شخصيت اجتماعي پيدا كند، نيازمند مجموعه اي بزرگ از ارزش ها و مواضع(ايستارها) است. به عنوان نمونه جامعه پذيري سياسي به انسان اين امكان را مي دهد تا مواضع و ايستارهاي خويش را نسبت به نهادها و سياست هاي جامعه مشخص سازد. در حقيقت جامعه پذيري سياسي بخشي از فرآيند عام جامعه پذيري است كه طي آن مواضع سياسي فرد شكل مي گيرد.

انسان ها در كودكي و نوجواني مواضع و ايستارهاي خويش را نسبت به مسايل و موضوعات اجتماعي از جمله سياسي و الگوهاي رفتاري ابتدايي ولي مشخصي را كسب مي كنند و بر اساس آن رفتار مي كنند.

البته انسان ها در فرآيند رشد از كودكي تا نوجواني تا جواني و حتي ميانسالي مواضع و ايستارهاي مختلفي را در پيش مي گيرند؛ زيرا با رشد كودك ، ايستارهاي وي بر اساس متغيراتي چون بينش ها و نگرش ها و نيز شناخت ها و عواطف و احساسات ، تحت تاثير قرار مي گيرد و گاه رشد كرده و گاه ديگر دگرگون مي شود و مورد تجديد نظر قرار مي گيرد.

به نظر مي رسد كه برخي از ايستارها و مواضع كه در كودكي و نوجواني شكل مي گيرد ، در سراسر زندگي وي به صورت بخشي از شخصيت وي باقي مي ماند هر چند كه برخي ديگر از آن تغيير مي يابد. از اين روست كه گفته اند آموزش و پرورش در ساليان كودكي همانند نقش بر سنگ است كه باقي و برقرار مي ماند و به سادگي از ميان نمي رود.

شخصيت هر انساني در هر مقطع زماني ،تركيبي از احساسات، عواطف و مواضع متعددي است كه به نسبت هاي مختلف با هم تلفيق يافته اند..

در يك فرآيندي برخي از مسايل و موضوعات در سطوح ژرف تري جا مي گيرند و به سادگي امكان تغيير بينش و نگرش شدني نيست. اين همان چيزي است كه در ادبيات قرآني از آن به شاكله و يا صبغه ياد شده و در ادبيات علوم انساني از آن به شخصيت تعبير مي شود.

به عنوان نمونه، در جامعه پذيري سياسي، شخصيت سياسي فرد به اين گونه اي است كه در ژرف ترين لايه ها و سطح ، هويت ها و باورهاي كلي چون مليت، قوميت، طبقه اجتماعي، ارزش هاي اخلاقي و ديني و هم چنين حقوق ، نقش و وظايف فردي در جامعه حضور دارد و به سادگي قابل تغيير نيست.

شناخت هاي فردي مي تواند همراه با احساس و عواطف باشد و مي تواند به دور از احساسات و عواطف باشد. آن چه به شكل شناخت هاي احساسي بروز و ظهور مي كند مي بايست در ژرف ترين سطح قرار داشته باشد و اجازه تغيير و دگرگوني را نمي دهد. هر چند كه شناخت هاي غير احساسي و يا غير احساسي تر از اين قابليت بر خوردار هستند كه تغيير يابند كه از جمله مي توان در عرصه جامعه پذيري سياسي و شخصيت سياسي فرد، به اموري چون نظام انتخاباتي ، قضايي و اجرايي و قانونگذاري اشاره كرد كه قابليت بيش تري براي تغيير و دگرگوني دارند.

در سطح رويين و آشكارتر ، مي توان به ديدگاه هاي اشاره كرد كه از تحول پذيري و دگرگون بسيار آسان تر و ساده تري برخوردار مي باشند كه از جمله مي توان به سياست هاي روزانه، رويدادها، موضوعات و شخصيت هاي روز اشاره كرد كه نسبت شخص به اين امور هر آن محتمل است كه دگرگون شود.

آن چه مديريت فرهنگي و مهار و كنترل فرهنگي از طريق جامعه پذيري مي كوشد تا آن را در دست گيرد، بخش هاي پايدارتري است كه شخصيت فرد را مي سازد و مسايل و موضوعات دسته دوم و سوم نيز به سبب عدم پايداري در درجه بعدي قرار مي گيرند.

هر چند كه برخي بر اين باورند كه در همه سطوح ، مواضع و ايستارهاي شخص دگرگوني مي پذيرند ولي مي بايست گفت كه دسته نخست كه بيش تر در كودكي و نوجواني شكل مي گيرد از پايداري بيش تري برخوردار مي باشند و به سادگي و آساني نمي توان آن را تغيير داد و حتي اگر تغيير كند لايه هاي از نقش بر آن پا برجاست.

بنابراين به جاي آن كه بعدها هزينه بيش تري كنيم و فرصت كم تري براي تغيير به دست آوريم بهتر است كه از همان آغاز بر جامعه پذيري در سالياني كودكي و نوجواني تمركز كرده و از فرصت و موقعيت زماني بهترين بهره و سود را برداريم.

جامعه پذيري مستقيم و غير مستقيم

انسان هماره در حال شدن است و از اين روست كه اگر ماهيت عمومي و كلي دارد كه با ديگران به شكلي مشترك مي باشد ولي تا زمان مرگ اين شدن ها ادامه مي يابد و هويت نهايي و ماهيت كامل شخص را شكل مي بخشد. هر چند كه در زماني از زمان ها چون سن چهل سالگي را زمان شخصيت گيري كامل دانسته اند كه در آن شخص هويت نهايي خود را به دست مي آورد ولي اين شدن و تغيير تا دم مرگ ادامه خواهد داشت و به يك معنا هرگز پايان نمي پذيرد.

از اين روست كه گفته اند شخصيت فرد هماره در حال دگرگوني است؛ زيرا تجربيات و شناخت هاي جديد در كنار عواطف و احساسات انگيخته شده مي تواند شخصيت شخص را دگرگونه سازد.

تغيير موقعيت ها و نقش هاي اجتماعي و طبقاتي ومسايل بسيار متعدد مي تواند فرهنگ خاصي را ايجاد كند و شخصيت فرد را دگرگون سازد.

با توجه به اين اصول است كه مساله آموزش و پرورش دايمي در دستور كار همه رهبران اجتماعي قرار مي گيرد و آنان مي كوشند تا فرهنگي را از ميان بردارند و فرهنگ ديگري را جايگزين سازند. در اين ميان رهبران و اولياي امور از روش هاي جامعه پذيري مستقيم و غير مستقيم بهره مي گيرند.

ما هماره در معرض انواع و اقسام اطلاعات و داده هايي هستيم كه در شخصيت ما تاثيرات شگرفي ايجاد مي كند و ارزش ها و ايستارها و مواضع ما را تحت تاثير خود قرار مي دهد.

اين دادها و اطلاعات متنوع كه به طور مستقيم و غير مستقيم به ما مي رسد پيوسته به تعديل و يا تقويت ايستارها و مواضع ما اقدام مي كند. اين گونه است كه برخي از ارزش ها و ايستارها را كنار مي گذاريم و برخي ديگر را مي پذيريم.

در مساله جامعه پذيري سياسي محيط خانوادگي ، گروه ها و نفوذ افراد و شخصيت ها موجب مي شود تا به حزبي گرايش پيدا كنيم و آرمان و مواضع آن را به عنوان مواضع و ارمان هاي خود بپذيريم ولي در زماني ديگر تحت تاثير اطلاعات مستقيم وآموزش هاي غير مستقيم و تحصيلات و شغل و نقش اجتماعي و ديگر تجارب زندگي ، ايستار و موضع ديگري در برابر آن بگيريم.

جامعه پذيري سياسي كه از سوي رهبران اعمال مي شود به طور مستقيم و غير مستقيم بر آن است تا فرهنگ سياسي خاصي را از نسلي به نسل ديگر منتقل كند. در حقيقت اين جامعه پذيري سياسي همانند هر نوع ديگر است كه مجموعه اي از انديشه ها و باورهاي سياسي را از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي كند و انتقال فرهنگي را ممكن مي سازد.

فرهنگ سازي از راه جامعه پذيري

پيامبر گرامي اسلام براي اين كه فرهنگ اسلامي را در جامعه خويش ايجاد و گسترش دهد، از راه جامعه پذيري بهره برد. از اين روست كه آموزش و پرورش به عنوان مهم ترين وظيفه و فلسفه وجودي وي از سوي خداوند در آيه 25 سوره حديد و آيات ديگر مطرح مي شود.

گاه به سبب عدم وجود بديل و رقيب توانست تا به مقصود خود دست يابد و گاه ديگر در يك فرآيند زماني بيست و چند ساله به دگرگون سازي و يا ايجاد فرهنگ خاص اسلامي اقدام كرد.

پيامبر(ص) هر چند كه توانست حتي در پيران قوم خويش دگرگون ايجاد كند و فرهنگ اسلامي را جايگزين نمايد ولي تنها زماني مي توانست اين موفقيت را جشن بگيرد كه نسل اول انقلاب اسلامي جاي خود را به نسل دوم بدهد؛ زيرا دگرگوني فرهنگي از راه تغيير نسلي و عوض شدن آنان آسان تر و كارآتر مي باشد.

طي دو دهه حضور فرهنگي اسلام در جامعه مكه و مدينه ، اين فرصت پديد آمد تا نسل هاي كهنسال كه هنوز تا حدودي بر فرهنگ گذشته جاهلي مي زيستند و بدان دلبستگي داشتند بميرند و جاي خود را به گروه ها و نسل هاي جوان تر بدهند.

از اين روست كه كودكان و نوجوانان به عنوان مهم ترين هدف تلاش هاي حساب شده پيامبر(ص)در آمد تا مواضع و ايستارهاي جديدي را به عنوان فرهنگ در آنان جايگزين كند.

پيامبر (ص) از راه خانواده و آموزش هاي مستقيم در مدارس قرآني و نهادهاي اجتماعي و سياسي به فرهنگ سازي اسلامي اقدام كرد و فرهنگ جامعه را از راه هاي مختلف و گوناگوني مديريت كرد.

پيامبر گرامي (ص) در يك فرآيندي بر آن بود تا فرهنگ جامعه را مديريت و مهار كرده و در مسير الهي بكشاند. اين فرهنگ به شخص، شخصيت جامعه اي مي بخشيد و اجازه مي داد تا در همه عرصه ها داراي راي و نظر باشد و از تقليد كوركورانه پرهيز كند. نگاهي انتقادي به مسايل و موضوعات داشتن از عناصر اصلي اين فرهنگ بود.

در حقيقت اين فرهنگ انتقادي است كه نظارت را تا سطوح عالي بالا مي برد و به هر كسي نسبت به ديگري نوعي ولايت مي بخشد. اين ولايت مردم حتي نسبت به پيامبر(ص) درحوزه عمل اجتماعي و سياسي گسترش مي يابد ؛ زيرا پيامبر(ص) هر چند كه داراي شخصيتي است كه به عقل فعال و خداوند متصل است و همه وجودش در خدا فاني مي باشد و كارهاي و افعال وي همان كارها و افعال الهي است( انفال آيه 17) با اين همه مشروعيت افعال وي تا زماني است كه بر پايه شريعت الهي و اطاعت از فرمان ها و قوانين خداوندي باشد. اين گونه است كه قانون و شريعت در نظام و فرهنگ اسلامي قداست مي يابد و شخص به سبب پيروي و اطاعت از قوانين خداوندي مشروعيت و شخصيت و ارزش پيدا مي كند. هر چه شخص قانون مدار و مطيع تر نسبت به آن باشد، از جايگاه و ارزش والاتر و برتري برخوردار مي باشد. اين گونه است كه حتي اگر پيامبر (ص) از پيروي و اطاعت قانون الهي به هر علت و دليلي سرباز زد و اتباع و پيروي ملت و قانون ديگري را آغاز كند از مشروعيت مي افتد و عذاب سخت وي را در بر مي گيرد.

جامعه مدني كه از آن به مدينه النبي ياد مي شود، بر ساختار قداست قانون شريعت مي باشد؛ زيرا مدنيت و تمدن تنها بر پايه قانون معنا و مفهوم دارد و تمدن اسلامي پيامبر(ص) به معناي اجراي قوانين الهي در اين شهر با مديريت پيامبر (ص) مي باشد. بنابراين مدينه النبي به معناي شهر قانون محور با رهبري پيامبر (ص) مي باشد.

پيامبر(ص) تلاش كرد تا اين مديريت فرهنگي را به ايمن ديگري از جنس و نفس خويش (آيه مباهله) بسپارد كه جان و نفس وي مي باشد. ولي شرايط به گونه اي رقم خورد كه مديريت فرهنگي از آن چه پيامبر(ص) خواسته بود بيرون رفت و مشكلات و مصيبت هاي بزرگي براي امت اسلام پديد آورد.

اكنون مي بايست با توجه به معيارهاو ملاك هايي كه فرهنگ اسلامي در اختيار ما گذاشته است فرهنگ جامعه را مديريت كرده و به مسير اصلي خود بازگردانيم . اين مسئوليت امروز و فرداي همگي ماست كه از طريق آموزش درست به كودكان و نوجوانان از راه جامعه پذيري شدني است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا