اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

لغو؛ كاري بيهوده و غيرعقلاني

bihodigiبررسي ضرورتهاي اعراض از لغو و مصاديق آن

انسان، اين آفريده شگفت الهي در مقام خلافت الهي بايد كارهاي خويش را به گونه اي ساماندهي كند كه به مسئوليت خود به خوبي عمل نمايد. هرگونه رفتار و كرداري كه بيرون از دايره مسئوليت باشد، امري لغو و بيهوده است.

فرصت كوتاه عمر نه تنها با هيچ عنصر مادي، غيرقابل ارزش گذاري است، بلكه غيرقابل تكرار است. هر دم آن فرصتي است كه مي تواند درجه و مرتبه اي بلكه درجات و مراتبي بر مقامات انساني بيفزايد؛ زيرا در عالم برزخ نيز اگر رشد و كمال يابي ادامه مي يابد، ولي بسيار كند و براي شماري اندك از انسان هاست كه باقيات صالحاتي از خود در دنيا به جا گذاشته اند و از آثار و كشت خود در عالم برزخ درو مي كنند و بهره مي برند.

بنابراين هرگونه كار لغو و بيهوده اي در اين فرصت كوتاه، به معناي خسران و زيان بزرگ از سرمايه وجودي و فرصت هاي تكرار ناشدني است. نويسنده در اين مطلب كوشيده تا تحليل قرآن را در اين باره تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

مجموعه آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام به گونه اي سامان يافته است كه انسان در زندگي كوتاه خود بتواند به همه مراتب انساني و مقامات عالي و متعالي دست يابد و در يك فرآيند از آميزه اي از گل و نفس به مقام متاله و خدايي شدن درآيد و بر جايگاه با عظمت خلافت الهي تكيه زند و بر ماسوي الله ربوبيت نمايد و مظهر ربوبيت الهي گردد؛ چرا كه مقصد و مقصود از آفرينش انسان، خلافت الهي او از طريق عبوديت و تقرب به خدا از راه تحقق و فعليت بخشي به اسماي سرشته در ذات انساني است.

خدايي شدن، فلسفه آفرينش انسان

آموزه هاي وحياني اسلام، به گونه اي است كه به بهترين شكل و آسان ترين گونه و كوتاه ترين راه ها انسان را به مقصد آفرينش مي رساند. بنابراين عمل به فرمان هاي الهي به معناي فعليت بخشي به اسماي الهي سرشته در ذات و متاله و خدايي شدن و هم چنين ايجاد زمينه ها، بسترها و شرايط تحقق عوامل ايجابي چنين شدن كمالي و ترك نواهي و اجتناب از آن چيزي كه منكر، ناپسند، گناه و ضد تقواست، به معناي دوري از موانع است.

هر انساني اگر در مقام عمل، به آن چه واجب و مستحب است، عمل كند و از هر آن چه حرام و مكروه است، پرهيز كند، در حقيقت توانسته است در مسير اهداف آفرينش گام بردارد و متاله و خدايي شدن را تجربه و خلافت الهي و مظهريت در ربوبيت را به دست آورد. از اين رو عارفان حقيقي و واصلان كامل وادي عشق، طريقت شريعت اسلام را كوتاه ترين راه براي رسيدن به حقيقت آفرينش انسان و هستي دانسته و متاله شدن و خلافت الهي يابي را از اين راه توصيه كرده اند.

براين اساس، هرگونه كردار و رفتاري بيرون از دايره شريعت به معناي رفتاري نابهنجار تلقي مي شود؛ زيرا گاه حتي عمل مباح، كاري لهو دانسته مي شود، چه رسد كه بسياري از كارهاي انسان نه تنها لهو بلكه لغو و بيهوده است.

معناشناسي لغو

براي اين كه مطلب گفته شده به خوبي تبيين و روشن شود، لازم است تا در واژگاني چون لهو، لعب و لغو توجه شود. لغو به هرعمل غيرمفيد و غيرعقلاني اطلاق مي شود كه در فارسي از آن به عمل بيهوده تعبير مي شود.

راغب اصفهاني قرآن پژوه بزرگ، لغو را به معناي چيزي دانسته است كه به آن اعتنايي نمي شود و انجام دادن آن از روي عقل و تفكر نباشد. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 742)

استاد حسن مصطفوي براين باور است كه لغو، اعم از آن است كه در كلام، عمل يا موضوع خارجي باشد؛ مثل كلام غيرمفيد و كار و عملي كه نفع و سودي بر آن مترتب نباشد. (التحقيق، ج 10، ص 208)

اما لهو به چيزي گفته مي شود كه انسان را از كارهاي سودمند و مفيد باز مي دارد.(مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 748، ذيل واژه لهي) و لعب به كاري گفته مي شود كه داراي انتظام و پيوستگي است اما هدف و نتيجه آن همانند بازي كودكان، امري خيالي و خالي از حقيقت است.(الميزان، ج 14، ص 247)

بنابراين مي توان گفت كه امر لهوي مي تواند، امر مفيد و سودمندي باشد، ولي وقتي با توجه به هدف آفرينش بدان نگريسته مي شود، معلوم مي گردد كه امري بيهوده است؛ زيرا اين بيهودگي نسبي مي باشد. انسان خردمند كسي است كه در كارهاي خويش اهم و مهم مي كند و كسي كه كار اهم را فرومي گذارد و به كار مهم مي پردازد و يا حتي به كار مهم توجهي نمي كند و به كار مباح اقدام مي كند، نوعي بي خردي در پيش گرفته است. از اين رو سرگرم شدن به كاري چون غنا را كار لهوي دانسته اند، زيرا آدم را به خود مشغول مي سازد و ازكار مهم باز مي دارد.

اما لغو به كاري گفته مي شود كه هيچ سود و فايده اي بر آن مترتب نمي شود و انسان آن را از روي ناداني انجام مي دهد و عقل آن را نمي پسندد و زشت و ناروا مي شمارد.

البته هنگامي كه به مصاديق لهو و لغو در آيات قرآن و روايات معتبر توجه مي شود، مي توان مواردي را يافت كه دو مفهوم لغو و لهو بر آن بار مي شود. به اين معنا كه از نظر مصداقي گاهي دو مفهوم مي تواند مصداق واحدي داشته باشد. به عنوان نمونه، غنا مي تواند امر لهوي و لغوي دانسته شود.

لزوم اعراض از لغو

ازآن جايي كه اسلام برنامه اي براي زندگي بشر در دنيا دارد، به تمام جزئيات زندگي او توجه داشته و سبك خاصي از زندگي را ارائه نموده است كه مي بايست برپايه و اساس آن رفتار نمايد.

از اين رو به اموري كه بازدارنده و مانع حركت انسان به سوي متاله و خدايي شدن و خلافت يابي باشد، توجه داشته و از عمل به آن پرهيز داده است.

ازنظر قرآن، فرصت كوتاه عمر آن اندازه زياد نيست كه انسان خود را به كارهاي بيهوده نسبت به هدف و فلسفه آفرينش، مشغول دارد. هركاري كه انسان انجام مي دهد بايد يا اصل هدف و فلسفه بدان تحقق يابد، يا شرايط و بسترساز مناسبي براي تحقق و رسيدن به هدف باشد. بنابراين، ازهرگونه كارهاي بيهوده به شدت پرهيز داده است.

خداوند در آياتي از جمله 62 سوره مريم، 1 و 3 سوره مؤمنون و 72 سوره فرقان و 55 سوره قصص و مانند آن، اجتناب از هرگونه كار لغو و بيهوده را امري مطلوب و پسنديده برشمرده و از مؤمنان خواسته تا از نزديكي و عمل به اين كارها اعراض نمايند؛ چرا كه اعراض از امور لغو و بيهوده به معناي فراهم آوردن زمينه مناسب براي انجام كارهاي مفيد و سازنده قرارگرفتن در فرآيند متاله و خدايي شدن و درنتيجه رستگاري و فلاح است. از اين رو در آياتي از جمله آيات 1و3 سوره مومنون اعراض از امور لغو را به معناي دستيابي به رستگاري مي شمارد، زيرا شرايط براي اعمال خوب و پسنديده اي چون نماز و روزه و مانند آن فراهم مي آيد.

اين كه خداوند در آيات 1و3 و11 سوره مومنون، اعراض از لغو را موجب برخورداري از بهشت الهي مي داند به اين معناست كه انسان با اعراض از لغو مي تواند شرايط را به گونه اي رقم زند كه بتواند به كارهاي اصلي و سودمند بپردازد و درنهايت متاله و خدايي شود و قرب الهي و لقاءالله را براي خود رقم زند.

برخورد كريمانه با لغو و اهل لغو

اين كه مؤمنان به سبب ايمانشان از امور لغو پرهيز مي كنند، از آن روست كه ايشان به هدف آفرينش، بصيرت يافته و با بينش و نگرش الهي به مسائل هستي و موضوعات آن مي نگرند و كارهاي خويش را براساس اين هدف و فلسفه آفرينش سامان مي دهد و درنتيجه آن هرگز گرايش به امور بيهوده و لغو پيدا نمي كنند كه آنان را از هدف و مقصد و مقصود هستي و آفرينش يعني خدايي و متاله شدن بازمي دارد. (مؤمنون، آيات 1و3 و قصص، آيات 52 تا 55)

نتيجه ايمان و بينش و نگرش الهي و عقلاني بشر به موضوعات و مسائل دنيا، اين خواهد بود كه خود را از هرگونه كار بيهوده و لغو دور نگه مي دارد و اجازه نمي دهد تا ديگران و يا شرايط بيروني زندگي او را مديريت كند، بلكه خود با عقل خويش به مديريت خود و محيط پيراموني مي پردازد و لذا در برابر رفتارها و گفتارهاي لغو و بيهوده بي خردان، كريمانه مي گذرد و خود را درگير آن نمي كند تا وقت خود را به بطالت و بيهودگي تباه كند و فرصت شدن عمر خود را برباد دهد. برخورد كريمانه اهل ايمان و خرد به گونه اي است كه بزرگوارانه از لغو ديگران چشم پوشي مي كنند و وقت خود را به دفاع از خود و يا موضوعي تباه نمي سازند، درحالي كه مي دانند مخاطب، انساني بي خرد و لغوگرا و بيهوده گو است. عبور از هرگونه اعمال و رفتار لغوي كه شرايط بيروني مي كوشد تا بر انسان مؤمن و خردمند تحميل كند، تنها با برخورد كريمانه ممكن و شدني است و اين همان مديريت درست و مناسب زندگي است كه انسان مي بايست ياد بگيرد و بدان عمل كند. (فرقان، آيات 63 و 72 و نيز جامع البيان، ج11، جزء19، ص63)

به هرحال، انسان مومن و خردمند كسي است كه كريمانه و بزرگوارانه از كنار اهل لغو و بيهوده مي گذرد و كاري نمي كند كه در دام كلام و رفتار ايشان افتد. بنابراين تلاش مي كند تا كمتر با آنان روبه رو شود و با اجتناب از اهل لغو و مجالس ايشان، اجازه نمي دهد تا شرايط به گونه اي رقم بخورد كه درگير اهل لغو يا كارهاي لغو گردد. (فرقان، آيه72 و الميزان، ج15، ص244)

انسان لازم است كه همان گونه كه از لغو پرهيز و اعراض مي كند، هم چنين از اهل لغو نيز اعراض و اجتناب نمايد. از اين رو خداوند در آيات 52 و 53 سوره قصص تبري جويي مومناني از اهل كتاب از لغو و اهل لغو را ستايش مي كند. علامه طباطبايي نيز ذيل آيه 72 سوره فرقان به اين نكته اشاره دارد كه مقصود از «مروا باللغو» اجتناب و عبور از اهل لغو است. (الميزان، ج 15، ص 244)

بنابراين، انسان مومن و خردمند نه تنها گوش به كار لغوي نمي سپارد و تن به آن نمي دهد، بلكه هر گاه لغوي را شنيد، بزرگوارانه مي گذرد؛ زيرا بر اين باور است كه هر كس با اعمال خويش خود را مي سازد و در آخرت و پايان و فرجام كار معلوم مي شود كه چه كسي سود برده و چه كسي زيان كرده است. از اين رو مي گويند: هر كه به كار خويش. يا هر كسي كار خودش، بار خودش. (قصص، آيات 52 و 53)

ريشه لغو

از نظر قرآن، ريشه و خاستگاه لغو را بايد در جهل و ناداني و بي خردي مردم اهل لغو جست. كساني به لغو و كارهاي بيهوده رو مي آورند كه اهل خرد نيستند يا اين كه از خرد خويش بهره نمي گيرند و در ناداني و جهالت دست و پا مي زنند (قصص، آيات 52 و 53)

براين اساس مي توان دريافت كه چرا تنها عبادالرحمن از اعراض كنندگان واقعي و كامل لغو و كارها و رفتارهاي بيهوده هستند؛ زيرا ايشان نه تنها خردمند و اولوالالباب هستند بلكه در مقام دانايي و آگاهي و بصيرت مي باشند و از اهل لغو و هر كار بيهوده اي پرهيز مي كنند (فرقان، آيات 63 و 72) اعراض آنان از لغو و اهل لغو، اعراضي بزرگوارانه و كريمانه است تا شرايط عليه آنان رقم نخورد و با اهل لغو در يك مجلس و يك جا گرد نيايند. (همان)

مومناني كه اهل خشوع و نماز هستند و وقت خويش را به عبادت و نماز مي گذرانند، ايشان نيز از لغو پرهيز مي كنند؛ زيرا مي دانند كه هر عمل لغو و بيهوده اي به معناي فرصت سوزي از عمر بي تكرار و بي بازگشت و خسران و زيان بزرگ است. (مومنون، آيات 2 و 3)

برخي از مومنان اهل كتاب نيز اين گونه هستند و به جاي آن كه خود را سرگرم مجادله كنند به كارهاي پسنديده و مطلوب شريعت مي پردازند و سرگرمي به لغو را رفتاري جاهلانه و پيروي از جهل و ناداني برمي شمارند.(قصص، آيات 52 و 53)

مصاديق لغو

چنان كه گفته شد از نظر مفهومي لهو و لغو در معنا و مفهوم جداگانه هستند، ولي مي تواند مصاديق آن ها يكي باشد. بنابراين، اين بدان معنا نيست كه از وحدت مصداق قائل به وحدت مفهوم شويم.

در آيات قرآني و روايات تفسيري، براي لغو مصاديق چندي بيان شده كه در اين جا به آن ها اشاره مي شود. از جمله مصاديق مي توان به هر كار باطلي اشاره كرد كه انسان انجام مي دهد. از آيات 1 و 3 سوره مومنون برمي آيد كه مراد از لغو هر كار باطل و ناحقي است. از اين رو لغو، به سخن، عمل بي فايده، باطل، دروغ و قسم و مانند آن گفته مي شود. (التبيان، ج 7، ص 348)

تهمت و نسبت دادن گفتارهاي باطل يا عملي ناروا به افراد از ديگر مصاديق لغو است. امام صادق (ع) درتفسير لغو مي فرمايد: نسبت دادن گفتار باطل يا عملي ناروا از سوي كسي بر تو كه حقيقتي ندارد، لغو است (تفسيرنورالثقلين، ج 3، ص 529، حديث 16، ذيل آيه 3سوره مومنون) دروغ از ديگر مصاديق لغو و بيهوده گويي در سخن است. (مومنون، آيات 1 و 3) هم چنين براساس همين آيات مي توان سخن بي فايده و بيهوده را از مصاديق لغو برشمرد.

سخني كه بدون ذكر خداوند و بيرون از دايره ياد الهي باشد نيز از سخنان لغو و بيهوده دانسته شده است. از اميرمومنان روايت است كه لغو را به هرگفتار و سخن بي ياد و ذكر خداوند تفسير كرده است. (تفسير نورالثقلين، ج3، ص 529، حديث 15)

هرعمل بي فايده از مصاديق ديگر لغو است. همچنين ازآيات قرآن بدست مي آيد كه آميختن زندگي به اعمال و رفتار لغو نشانه اي از ضعف ايمان است.

غنا و موسيقي مطرب و غنايي از ديگر مصاديق لغو مي باشد كه در روايات تفسيري بدان اشاره شده است. (تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 529، حديث 17)

فحش و ناسزا نيز به عنوان مصداقي از كلام لغو و بيهوده مطرح است. (تفسير قمي، ج 2، ص 348) هم چنين سوگند و قسم ها از مصاديق لغو دانسته شده است. (مائده آيات 87 تا 89) هرچند كه خداوند در آيه 89 مي فرمايد، مومنان را به سوگندهاي لغوشان مواخذه نمي كند، ولي مومنان بايد بدانند كه اين كار تاثيرات سوئي در زندگي دنيوي و اخروي آنان دارد و مي بايست شاكر و سپاسگزار خداوند باشند كه تاثيرات سوء و بد سوگند را كم كرده است تا مومن به سبب آن در ورطه گمراهي و شقاوت نيفتد. با اين همه بايد هوشيارانه عمل كرد و از هرگونه سوگند و «به خدا قسم» كردن درهركاري خودداري كرد. در روايت است كه امام زين العابدين (ع) حتي حاضر نشد براي اثبات حق خويش سوگند راست بخورد، پس چگونه به خود اجازه مي دهيم كه سوگند دروغ يا بيهوده بخوريم تا امري را به كرسي بنشانيم. (فروع كافي، 790/ص 435، كتاب ايمان).

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا