فرهنگیمعارف قرآنی

قرآن و گردش ‌گری

Ramsar%25201خاستگاه گردشگری در انسان

انسان موجودي تنوع طلب است. گرايش به تغيير و دگرگوني جزو خصلت‌هاي بشري است. اگر از نظر فلسفي بنگريم شايد بتوان رابطه‌اي را ميان حركت جوهري و تنوع طلبي انسان ردگيري كرد. اگر انسان همواره از نقص به كمال در حركت است و هر دم از باغ وجودش بري تازه‌اي مي‌رسد، نمي توان آثاراين حركت جوهري و ذاتي را در رفتارها و هنجارهاي بيروني و در اعراضش ناديده گرفت.

به طور طبيعي هنگامي كه انسان از سويي به خود و توانايي فعليت يافته‌اش و از سوي ديگر به توانايي ها و استعدادهاي نهفته و بالقوه‌اش مي‌نگرد و رابطه‌اي را ميان امكانات، ظرفيت و داشته‌هايش برقرار مي‌سازد، در مي‌يابد كه وضعيت موجود نه تنها رضايت بخش نيست، بلكه بسيار نوميد كننده است؛ ازاين رو همواره از وضعيت موجود ناخشنود بوده و نسبت به آن رضايت خاطري نداشته و خواهان دگرگوني و تغيير در وضعيت خود و نسبتش با هست‌ها بيروني است. به نظرش آن چه شايسته اوست بيش از آن چه در اختيار دارد مي‌باشد و سزاوار آن است تا از هستي و هستي‌ها بهره فزون‌تري برد.

از سوي ديگرانسان موجودي استخدام گر است و مي‌كوشد تا همه كس و همه چيز را به استخدام خود در آورد، ازاين رو مي‌طلبد آن چه را ندارد، دارا شود. تنوع طلبي را مي‌توان ازاين زاويه نيز تحليل و بررسي كرد. به اين معنا كه آن چه را دارا مي‌باشد، هر چند به نظر مي‌رسد در كمال است، ولي وقتي نسبت به امور و يا اشخاص و يا اشيايي كه ندارد مي‌سنجد، در پي به دست آوري آن برمي آيد و از آن چه دارد خسته مي شود و مي كوشد تا به آن چه ندارد دست يابد. ازاين روست كه مي‌توان گفت تنوع طلبي در انسان به معناي و عنوان چشيدن و يا به دست آوردن لذت امري است كه اكنون در اختيار ندارد. شعار لكل جديد لذه ؛ براي هر تازه‌اي لذتي است، از آن رو سر مي دهد كه به تازه اي برسد كه در اختيار ندارد. اين گونه است كه كدح و تلاشي جانكاه و دايمي را براي به دست آوردن تازه ها به جان مي خرد و تنوع طلبي را توجيه و معقول و مقبول جلوه مي دهد. البته به غير آن چه گفته شد و يا مي شود، جهاتي ديگري را مي‌توان ردگيري و شناسايي كرد كه مي‌تواند به عنوان عامل و انگيزهاي براي تنوع طلبي انسان قرار گيرد. اما در اين نوشتار به همين اندازه مي‌توان بسنده كرد و معتقد شد كه عاملي در درون انسان وجود دارد كه انسان را به سوي تنوع طلبي و تغيير سوق مي‌دهد و يا بدان سو مي‌راند و يا مي‌كشاند. عاملي كه يا جزو ذات اوست و يا جزو ذاتيات و يا طبيعت ثانوي انسان مي باشد.

امري كه نمي توان آن را انكار كرد، وجود خصلت تنوع طلبي در انسان است. هر چند كه نتوانيم عامل و انگيزه و خاستگاه آن را به دقت ردگيري و شناسايي كنيم، ولي مي‌توانيم تحقق و وقوع آن را در هر انسان سالم و طبيعي اثبات كنيم‌. همين اندازه براي مطلبي كه مي‌كوشيم آن را اثبات و مستدل نماييم كفايت مي‌كند. به اين معنا كه خصلت تنوع طلبي و تغيير خواهي امري طبيعي در هر انسان سالم و برخوردار از شخصيت و طبيعت سالم است.

ازاين روست كه انسان به طور طبيعي از گردش‌گري و جهانگردي لذت مي‌برد و آن را مي‌پسندد و آن را خوش مي‌دارد. در گذشته انسان‌ها به طورطبيعي در طبيعت و زمين به گردش مي‌پرداختند. زمين براي آنان به عنوان ارزش مالي معنا و مفهوم نداشت. همه زمين براي او به عنوان مسكن به شمار مي‌آمد و به خاك به معناي امروزي آن وابستگي نداشت. ازاين رو به سادگي از نقطه‌اي به نقطه‌اي ديگر كوچ مي‌كرد‌. به خاطر شرايط آب و هوايي گرمسير و سردسير كردن امري طبيعي به شمار مي‌آمد و دست كم در دو فصل از منطقه‌اي به منطقه‌اي ديگر كوچ مي‌كرد و در مسيري بس طولاني به سير و سياحت مي‌پرداخت و از مواهب طبيعي برخوردار مي‌شد. زماني رسيد كه ناچار به ماندن شد و زمين به عنوان كالا ارزش مالي يافت و خريد و فروش شد. گرايش به ده نشيني و شهرنشيني براي كسب منافع عالي‌تر در او تقويت شد. به دنبال شهرنشيني و يك‌جانشيني، از گردش و سير و سياحت باز ماند. بااين همه در نخستين فرصت‌ها به دشت و صحرا مي‌رفت تا از تنوع بهره مند گردد. شايد گردش روز سيزده جشن نوروزي، اززماني آغاز شد كه آدمي يك‌جانشين شد و از طبيعت و گردش باز ماند. براي رهايي از مساله گردش و رفتن به دشت و صحرا را برگزيدند و از شهر و روستا به كوه و كمر پناه بردند. تا دست كم روزي را با طبيعت و درسير و سياحت به سر برند.

هر چه باشد مساله گردش‌گري امري است كه انسان هنوز به طبيعت ذاتي خويش آن را دوست مي‌دارد و بدان سو متمايل است.

اهميت و جايگاه گردش‌گری در نگره قرآنی

قرآن نيز به مساله گردش‌گري از جهاتي چند توجه مي‌دهد. به نظر مي‌رسد كه در نگره قرآني گردش و سياحت به عنوان امري پسنديده و يكي از نعمت‌هاي بزرگ به شمار مي‌آيد كه انسان مي‌بايست سپاس‌گزار آن باشد. در وصف قوم سبا زماني كه سخن از رفاه و آباداني و شهرنشيني آنان به ميان مي‌آورد و از نعمت‌هاي زيادي كه به ايشان عنايت كرده، سخن مي‌راند، به مساله به نام كوچ‌هاي ايشان و امكان سير و سفر در مسيري زيبا و با امكانات اشاره مي‌كند و مردمان را به اين نعمت ياد مي‌نمايد. در بخش ديگري از همين گزارش از وضعيت قوم سبا بيان مي‌دارد كه آنان به جهت ناسپاسي گرفتار آن شدند كه از سير و سياحتي آسان همراه با امنيت و آرامش محروم گردند و ميان سفرها و سياحت‌هاي ايشان فاصله‌اي بس طولاني بيافتد و آن آسايش و آرامش و امنيت راه‌ها و سفرها از آنان سلب گردد. ( سبا آيه 15 تا 21)

دراين دسته ازايات سخن ازاين مساله رفته است كه امنيت راه‌ها و سير و سفرها تا چه اندازه نعمت بزرگي به شمار مي‌آيد. اگر راه در امنيت نباشد و امكانات مناسبي براي سير و سياحت وجود نداشته باشد و ميان زمان و مكان سفرها و سيرها فاصله طولاني ايجاد شود تا چه اندازه انسان در رنج و عذاب قرار مي‌گيرد‌. امنيت راه و كوتاهي سير و سفر و فراواني امكانات در مسير سير و سياحت براي مسافران و گردش‌گران و تاجران و در يك كلمه براي همه انسان‌ها نعمتي است كه نمي توان آن را ناديده گرفت و كوچك شمرد. بنابراين در نگره قرآن مساله سير و سياحت امري بسيار مهم شمرده شده و براي آن جايگاه بس رفيع در نظر گرفته شده است. به گونه‌اي كه قوم سبا را به داشتن اين نعمت دعوت به سپاس‌گزاري مي‌كند و در هنگامه خشم و غضب آنان را به جهت كوتاهي و از دست دادن آن سرزنش و نكوهش مي‌كند. بنابراين مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه امر گردش‌گري و سياحت آسان و همراه با آرامش و امكانات براي انسان تا چه اندازه مهم و اساسي كه خداوند گرفتن آن را عذابي سخت براي قومي ناسپاس برمي شمارد.

در سوره ايلاف نيز به قوم قريش ياد آور مي‌شود كه چنين امكانات گردش‌گري و سياحتي را براي ايشان دست كم در دو فصل بهاري و زمستاني فراهم آورده است تا در زمستان به سوي يمن گرم‌سيري سير كنند و از منافع اين سير بهره مند گردند و در تابستان به سير شامي بروند و از طراوات بهاري منطقه مديترانه و شامات بهره برند و از تجارت و بازرگاني آن سود فراوان برگيرند.

اين همه نشان گراين است كه در نگره قرآني نه تنها گردش‌گري امري طبيعي، بلكه نعمت بزرگي است كه فقدان آن به عنوان عذابي سخت و دردناك به شمار مي‌آيد.

هم چنين در ارزش و فضيلت مسافرت از حضرت رسول اکرم – صلى‌الله عليه و آله – نقل شده است که فرموده‌اند: سٰافِروا تَصِحُّوا و جٰاهِدُوا تَغْنَموا “ مسافرت کنيد تا سالم باشيد و در راه خدا جهاد کنيد تا بهره‌مند و صاحب غنيمت گرديد. (حديث ۱۴۹۸۰ وسائل الشيعه)

اهداف گردش‌گری در نگره قرآنی

قرآن براي گردش‌گري و سير و سياحت اهداف و منافع اي را بيان كرده است كه يكي از آن‌ها مساله برخورداري تجاري و بازرگاني از سير و سياحت و گردش سرمايه و اقتصاد پويا و زنده است. درگزارش قرآن كه درباره قريش و سبا آمده است به اين هدف مهم اشاره شده است. وقتي انسان به سير و سياحت در منطقه‌اي ويا مناطقي مي‌رود با خود كالا و اشيايي را منتقل مي‌كند كه در مناطق ديگري يافت نمي شود و يا نادر است. داد و ستد و تبادلات تجاري امري است كه در گردش‌گري به دست مي‌آيد و انسان‌ها مناطق مختلف از داشته‌هاي ديگرمناطق بهره مند مي‌شوند و فرد گردش‌گر نيز از سود و منافع آن بهره مند مي‌گردد.

ديگر هدف و منافع‌اي كه مي‌توان براي گردش‌گري بيان كرد، انتقال فرهنگي و علم و تمدن است. هر كسي با گردش‌گري موجب مي‌شود كه تبادلات فرهنگي خواسته و يا ناخواسته‌اي را به انجام رساند. در گردش‌گري است كه با اقوام و تنوع‌هاي فرهنگي و زباني و تمدني ديگران آشنا مي‌شود و زبان و فرهنگ و تمدن و علوم خود را به ديگري منتقل مي‌سازد و يا از آن‌ها بهره مند مي‌گردد و به قوم و منطقه خود منتقل مي‌كند.( در قرآن به اين مساله توجه شده است كه زبان و درك آن از سوي اقوام ديگر از آثار تمدني پيشرفته و نشانه اي واضح و روشن از مدنيت انسان است. در آياتي كه درباره قوم ياجوج و ماجوج آمده است اين نكته در آن به روشني تاكيد شده كه ذوالقرنين به جايي رسيد كه مردماني در آن جا مي زيسته كه به : لايكادون يفقهون قولا" توصيف شده اند. به اين معنا كه آنان مردماني بودند كه سخني را فهم نمي كردند. اين آيه 93 سوره كهف معلوم مي دارد كه ارتباطات فرهنگي و شناخت زبان هاي زنده دنيا زير بناي آغازين تمدن هاست كه اين قوم از آن بهره اي نداشته اند. بنابراين مي توان گفت كه گردشگري مي تواند در ايجاد زمينه هاي تمدني اقوام مختلف موثر و سازنده باشد. به اين معنا كه اين گونه ارتباطات موجب مي شود تا با زبان هاي اقوام ديگر آشنا شوند و از حالت بدوي و ابتدايي بيرون و به گروه متمدنان وارد شوند.) اين گونه است كه گردش‌گري به عنوان عاملي براي ارتقاي فرهنگي و تمدني و انتقال داده‌هاي و تبادل امكانات و استعدادها و توانمند‌هاي تبديل مي‌شود.

قرآن به مساله مهم عبرت و پندگيري از تمدن‌ها توجه خاصي دارد. در نگره قرآني يكي از آثار گردش‌گري، ديد و بازديد از داشته‌هاي تمدني ديگران و آشنايي با آثار باستاني براي بهره مندي از جهات مختلف است. عبرت به معناي پند به چند معنا مي‌توان مورد توجه و نظر باشد. به اين معنا كه مراد از عبرت گيري، درس گرفتن از روش‌هاي نادرست آنان است تا خود گرفتار سرنوشتي مشابه و همانند نشوند. درس گرفتن ازاين كه چه عاملي باعث شد تمدني به اين عظمت فروپاشد و جز خراباتي از آن باقي و برقرار نماند؟ قرآن به مساله ناسپاسي اقوام اشاره مي‌كند و مي‌پرسد؛ چرا از وضعيت اين اقوام ناسپاس درس عبرت نمي گيريد؟

معناي ديگري كه مي‌توان ازاين واژه عبرت به دست داد آن است كه گردش‌گري مي‌بايست با توجه و دقت دراين آثار از آنان براي پيشرفت علوم و هنر تمدني خود بهره گيرد. كسي كه با ديده عبرت به اين آثار باقي مانده مي‌نگرد مي‌تواند از روش‌هايي كه ديگران در گذشته به كار برده و سازه‌هاي به اين استحكام و استواري بر پا كرده اند، استفاده كند و در ارتقاي سازه تمدني خود از آن بهره مند شود.

هر يك ازاين معاني مي‌تواند درست باشد و دليلي وجود ندارد كه نتوان از آثار پيشينان به اين معنا استفاده و بهره برد. قرآن به گردش‌گران سفارش مي‌كند كه با دقت تمام در آثار بر جا مانده از پيشينيان مطالعه كرده و از جهات مختلف از آن عبرت و پند گيرند كه يكي از آن‌ها پندگيري از مساله سپاس‌گزاري است. ( طه آيه 128 و نيز روم آيه 9 غافرآيه 21 و 82 حج ايات 42 تا 46 فرقان آيه 40 و صافات ايات 136 تا 138 و نمل آيه 69)

در قرآن براي گردش‌گري و بخش بازديد از آثار پيشينيان فوايد و بهره‌هاي ديگري نيز بر شمرده است. از آن جمله به انسان ياد آور مي‌گردد كه با ديدار ازاين آثار مي‌توان از آن‌ها به عنوان راهي براي خداشناسي استفاده كرد. ( آل عمران آيه 96 تا 98)

بزرگ‌داشت پيشينيان و زحماتي كه آنان در راه اهداف فرهنگي و تمدني بشر برداشته اند، از ديگر اهدافي است كه قرآن براي گردش‌گري و ديدار از آثار باستاني بيان مي‌كند. قرآن از وجودايات روشن و نشانه‌هاي گويايي چون مقام ابراهيم در مكه ياد مي‌كند و از مردم مي‌خواهد تا آن را مورد توجه و احترام قرار دهند و به ديدار آن بشتابند و از آن ديدن كنند ( آل عمران آيه 97) بي گمان پيداست كه هدف از ذكر آن، براي تجليل و بزرگ‌داشت حضرت ابراهيم (ع) به عنوان پيشرو و پيشتاز عرصه توحيد و مخالفت با بت و بت پرستي است. هر گاه فردي ازاين مقام‌هايي كه به عنوان سازه‌ها و يا نمادهايي ابراهيمي (ع) است ديدار مي‌كند به ياد فداكارهايي آن حضرت (ع) مي‌افتد و خود نيز در مسير فرهنگي آن حضرت حركت مي‌كند و تلاش‌هاي خود را در آن راستا سامان مي‌دهد. بنابراين حفظ آثار فرهنگي و تمدني گذشتگان براي عبرت گيري و پاس‌داشت و گرامي داشت ياد و خاطره تلاش‌ها و جانفشاني‌هايشان يكي ديگر از علل بازديد ازاين امكنه است.

اين آيه وآيات همانند آن نكته‌اي ديگري را نيز به ما مي‌آموزند و آن اين كه انسان‌ها مي‌بايست قدر تلاش‌هاي ديگران را بدانند و از زحمات آنان به هر نحوهاي شده است شكر و سپاس به جا آورند. ساخت سازه‌هايي براي حفظ اين تلاش‌ها و يا حفظ سازه‌هاي آنان براي انتقال اين فرهنگ امري شايسته و ممدوح در نظر شرع است. ازاين رو حفظ خانه پيامبران و ائمه (ع) با همان وضعيت و يا ساخت سازه‌هايي براي حفظ تلاش‌هاي ايشان امري است كه قرآن از آن به درستي ياد كرده و آن را شايسته و بايسته دانسته است.

حفظ اين آثار براي گرامي داشت و يا عبرت و پند آموزي مختص به سازه‌هاي ايشان نيست‌. در قرآن آمده است كه براي عبرت و پند ديگران جسد فرعون را از آب بيرون انداختيم تا براي آيندگان حفظ شود و از آن عبرت گيرند كه چگونه كساني كه با آن همه قدرت و توان در برابر خداوند ايستادگي كرده اند، خوار و ذليل و نابود شده اند و از آنان جز پوست و استخواني نمانده است. ( يونس آيه 92) حفظ بدن‌هاي افراد ظالم وستمگري چون فرعون براي عبرت گيري همگان است و گردش‌گران بايد به سراغ اين تن‌هاي بي جان مستكبران رفته و با ديدن آن‌ها و وضعيت خوارگونه ايشان دريابند آن كه باقي است وجه الله است و هر كس و چيزي ديگري كه باطل باشد فاني و‌هالك است. در برابر نيز مي‌بايست تن‌هاي افراد شريف وبزرگواري كه براي هدايت بشري اقدام كرده اند و تلاش‌هاي جانكاهي را نموده تا به هدف خود دست يابند، حفظ و با احترام نگه داري شود و در ميان سازه‌هاي محترم چون بقاع نگه داري گردد و مردم در گردش‌هاي خود به آن اماكن رفته از آنان ياد كرد و راه ايشان را سرمشق و الگو قرار دهند، كساني چون امامان مطهر(ع) و عالمان و دانشمندان بزرگي چون بوعلي سينا، شيخ طوسي و طبرسي و خواجه نصير الدين طوسي كه الگو و سرمشق همگان هستند.

گردش در طبيعت

اصولا گردش در طبيعت و ديدن جلوه‌هاي از هنرنمايي الهي امري است كه دل‌ها را زنده و به انسان شادابي و نشاط مي‌بخشد. در روايات است كه ديدن گل و آب وآيات قرآن و سبزه نور چشم را مي‌افزايد. به اين معنا كه ديدن زيبايي‌هايي طبيعت در بدن آدمي تاثير دارد چه رسد كه در جان آدمي كه تاثيرات آن به مراتب قوي‌تر و محسوس‌تر است. در قرآن ايات بسياري است كه آدمي را به تفكر در طبيعت بيرون از خود دعوت مي‌كند. ياد كرد آب، باران، گل، باغ، بوستان، جانوران، ميوه‌ها و مانند آن در قرآن آن اندازه زياد است كه نيازي به گفتن نيست.

در قرآن شهر پاك و تميز و بلد طيب خصوصياتي را دارا مي‌باشد كه يكي از آن‌ها، دارا بودن باغ و بوستان و گلستان است. در نگره قرآني شهر سالم، شهري است كه ازاين مسائل بهره مند باشد. در گزارش قرآن درباره شهر قوم سبا مي‌خوانيم كه خداوند به آنان شهري را بخشيده بود كه در دو سوي راست و چپ آن بوستان و باغ پر از درخت و گل و گياه بود.اين بوستان‌ها آن چنان زيبا و چشم نواز و دل بر بودند كه از آن‌ها به جنتان ياد كرده است. در توصيف باغ و عنايت خود تعيبري زيبايي دارد و مي‌فرمايد: بلده طيبه و رب غفور( سبا آيه 15) شهري طيب و پاك و پروردگاري بخشنده و غفور. به اين معنا كه هم شهر زيبا و خرم و برخوردار از طبيعت نيكو بود و هم مردماني با گذشت و سالم و مهربان داشت و هم از مسئولان دلسوزي برخودار بود كه نمادي از دلسوزي الهي بود و جلوه از جمال الهي را باز مي‌نماياندند. در چنين سرزمين و شهري با چنين مردماني و مسئولان و پروردگاري بود كه رشد و آباداني همه جا را فراگرفته بود و شهرها در كنار هم قد برافراشت و آباداني فزوني گرفت و رزق و روزي فراوان شد و سفرهاي تجاري و تفريحي گسترش يافت‌. ولي مردمان قدراين نعمت را ندانسته و آن را به ناسپاسي و كفران نعمت نيست و نابود كردند.( سوره سبا آيات 15 تا 21)

آن چه دراين بخش مراد و منظور است آن كه گردش گري در طبيعت درايات قرآني مورد توجه و عنايت خاص بوده است. هدف از گردش‌گري نيز هر چند در غايت آن خداشناسي و توحيدگرايي و سپاس نعمت است ولي در ميانه اهداف ديگري نيز به عنوان اهداف ابتدايي و يا مياني مورد توجه و تاكيد بوده است كه از آن جمله مي توان به شادي و نشاط و تفريح اشاره كرد. اين امر اختصاص به اقوام امروزي ندارد بلكه در قرآن گزارش شده است كه قوم ابراهيم به عنوان نمونه در جشن ها و شادي هاي خود به دشت و دمن مي رفتند و در آن جا افزون بر شادي و سرور به پرسش و سپاس خدايان مي پرداختند.

در گزارش قرآن داستان شگفتي نيز از سليمان و ملكه سبا بيان مي شود كه به نكته هاي جالب و بديع اي چون اهميت به هنر و دستاوردهاي هنري و تمدني اشاره دارد. در آن جا مي خوانيم كه حضرت سليمان پيامبر(ع) ملكه سبا را براي نشان دادن قدرت خود به گردش در كاخ و بوستان خود برد و در آن ملكه با آبگينه هاي رو به رو شد كه تا كنون مانند آن را نديده بود؛ از اين رو دامن خود را بالا زد تا از آب بگذرد در حالي كه آبگينه و پلي شيشه اي بود كه از زير آن جريان داشت.(نمل آيه 44)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا