اجتماعیسیاسیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

قرآن و استقلال فرهنگي

samamosدر مقاله حاضر اهميت استقلال فرهنگي و اولويت آن بر ساير عرصه هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و… مورد بررسي قرار گرفته و راهكارهاي هويت بخشي به فرهنگ و تمدن اسلامي و پاسداري از استقلال فرهنگي از ديدگاه قرآن تبيين شده است.

مفهوم شناسی فرهنگ

فرهنگ، مجموعه اي از باورها، آيين ها، آداب، سنت ها، رسوم و دين است كه هويت هر جامعه انساني را شكل مي بخشد و از ديگر جوامع متمايز مي سازد. قرآن اختلاف فرهنگي را امري طبيعي و در راستاي رشد و تكامل فردي و جمعي انسان و جوامع انساني برمي شمرد. تمدن هاي انساني، اشكال تجسمي فرهنگ هاست. لذا هر فرهنگي، خاستگاه تمدني متفاوت از ديگري مي شود و فرهنگ هاي ديگر، آثار و برآيند فرهنگي ديگر تمدن ها را كه به شكل فرآورده هاي تمدني، تجسم و معناي خارجي مي يابد، به سادگي نمي پذيرند و از آن سر باز مي زنند بر همين اساس برخي ها كاربرد واژگان تمدن هاي ديگر را نمي پذيرند؛ زيرا بر اين باورند كه هر يك از اين واژگان داراي بار فرهنگي خاصي است كه از طريق فرآورده هاي فرهنگي و به شكل تجسمي آن (تمدن) مي كوشد تا در فرهنگ و تمدن ديگر نفوذ كرده و آن را تحت كنترل خود درآورد.

واكنش جوامع فرهنگي چون فرهنگ اسلامي و يا سرخپوستي و يا كنفوسيوسي نسبت به فرهنگ واژگاني تمدن غربي را مي توان بر پايه اين باور توجيه و تحليل كرد. هر واژه و يا فرآورده فرهنگي و تمدني با خود مجموعه اي فرهنگ تمدن (ديگر) را همراه دارد كه پذيرش آن لوازم و پيامدهائي به دنبال دارد كه مي تواند براي فرهنگ گيرنده و پذيرنده مخرب و زيانبار باشد. حتي خرده فرهنگ ها در ميان كلان فرهنگ ها از چنين احساسي رنج مي برند كه مورد تهاجم فرهنگي قرار گرفته اند؛ واكنش تند فرهنگ فرانسوي نسبت به فرهنگ انگليسي و بازتاب آن در حوزه هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي نمونه عيني از اين واكنش و رد فرهنگي ميان دو خرده فرهنگ از يك تمدن و فرهنگ كلان مشترك است.

استقلال فرهنگي، مقدمه استقلال در حوزه هاي ديگر

از اين رو، بسياري از انديشمندان بر اين باورند كه موجوديت و هويت هر جامعه و تمدني از استقلال فرهنگي آن جامعه برمي خيزد و خاستگاه استقلال در هر حوزه ديگري را بايد در استقلال فرهنگي جست. به اين معنا كه فرهنگ به عنوان ريشه و خاستگاه تمدني، اصلي ترين نقش را در حوزه استقلال و حفظ آن در همه جنبه ها و حوزه ها دارد. اگر فرهنگي دست خوش تغييرات ژرف شود و استقلال خود را در ميان فرهنگ هاي ديگر از دست بدهد، آن جامعه و تمدن منسوب به آن فرهنگ نيز دچار بحران هويت و فروپاشي مي شود و استقلال خود را در هر حوزه و زمينه ديگري چون نظامي، اقتصادي، سياسي و تمدني از دست مي دهد. ريشه اين نظريه در اين است كه فرهنگ به عنوان مجموعه اي از انديشه ها و باورها، با روح و جان فردي و يا جمعي جامعه در ارتباط مستقيم است. انديشه و بينش انساني است كه هويت فردي و يا جمعي انسان را مي سازد و به آن معنا و مفهوم مي بخشد؛ از اين رو، هرگونه تغيير و دگرگوني در حوزه بينش و نگرش و انديشه و باورها به سرعت تأثيرات خود را در حوزه هاي ديگر بجا مي گذارد. بنابراين استقلال فرهنگي به عنوان ضامن و حافظ استقلال سياسي و اقتصادي و نظامي عمل مي كند و تمدني را از تمدن ديگر جدا و متمايز مي سازد. اگر انسان و يا جامعه اي از نظر بينش و انديشه و فرهنگ مستقل نباشد نمي تواند مدعي استقلال در حوزه هاي ديگر شود.

قرآن و فرهنگ برتر اسلامي

قرآن هر چند كه براي همه فرهنگ ها و تمدن ها ارزش و جايگاه ارزشي خاصي را قايل است و به همه آنها به عنوان فرآورده هاي انساني و توليدات خليفه الهي در قرارگاه زمين مي نگرد، ولي ميان آنها تفاوت ها و تمايزهاي ارزشي نيز قايل است. وقتي قرآن سخن از امت و جامعه و يا فرهنگ شاهد، نمونه و ميانه مي كند، تفكيك ارزشي ميان فرهنگ ها و تمدن ها قايل مي شود. بنابراين، با حفظ احترام به همه فرهنگ ها و تمدن ها، ارزش ها و فرهنگ و تمدن مبتني بر اصول ارزشي اسلام يعني فرهنگ حقيقي و ناب اسلامي و قرآني را برتر از ديگر فرهنگ ها و تمدن ها برمي شمارد. اين تفكيك ارزشي ميان فرهنگ و تمدن اسلامي (البته قرآني و ناب كه شايد در حال حاضر و گذشته آرماني بوده است) و ديگر تمدن ها از آن رو صورت مي گيرد كه فرهنگ و تمدن اسلامي قرآني به عنوان نمونه كامل و راه مستقيم سعادت دوسرايي ارايه شده و سرمشق قرار گيرد و ديگر جوامع انساني دست كم در برخي از حوزه ها خود را با آن هماهنگ سازند. اين به معناي نابودي ديگر فرهنگ ها، زبان ها و آداب و رسوم مفيد و عقلايي نيست؛ زيرا تفاوت فرهنگي و زباني و سنت هاي متفاوت خود انگيزه و خاستگاه تكامل و رشد انسان و جوامع انساني است. سخن از آن است كه نوعي اشتراك در برخي از اصول فرهنگي پديد آيد كه براي جوامع بشري مفيد و سازنده است. بنابراين سخن گفتن از استقلال فرهنگي به معناي آن نيست كه از اصول عقلايي و ارزشي و فرهنگي مفيد و سازنده ديگر جوامع بهره نگيرند؛ زيرا برخي از آداب و ارزش هاي اخلاقي در فرهنگ هاي ديگر برخاسته از اصول عقلايي و بشري است كه به عنوان پيامبر باطن انساني عمل مي كند و اسلام و قرآن آنها را (چه موجود و چه آنهايي كه پس از اين پديدار مي شوند) تأييد و امضا كرده و مي كند. همان اصول ارزشي عقلايي كه از آن در اصول فقه اسلامي به سيره عقلايي ياد مي كنند و بر آن مهر تأييد مي زنند.

از همه اينها گذشته اسلام و قرآن خواستار هويت يابي فرهنگي امت و جامعه اسلامي است. بر اين اساس با شعار شعوربخش و هدايت گر: قولوا لا اله الاالله تفلحوا، زنجيرهاي فرهنگي و تمدني بردگي و جهل و بندگي را از دست و پاي بشريت برمي دارد (اعراف آيه 157). هدف از اين حركت بينشي و نگرشي آن است كه انسان را در جايگاه واقعي خود قرار دهد و فرهنگ و بينش براي رسيدن به اين مقصد و مقصود، مهم ترين عامل شناخته شود.

راهكارهاي هويت بخشي به فرهنگ و تمدن اسلامي

قرآن براي رسيدن به استقلال فرهنگي و هويت بخشي تمدني و جلوگيري از وابستگي هاي فرهنگي، برنامه ها و راهكارهايي را ارايه داده است كه در اينجا به بخشي از آن مي پردازيم:

1. قرآن: قرآن به عنوان مهم ترين عامل براي استقلال فرهنگي و تمدني اسلام معرفي شده است؛ زيرا با قرآن به عنوان كتاب و قانون اساسي امتي كه بايد در درون تمدن ها و فرهنگ ها برخيزد و هويت مستقل و جداگانه بيابد، اين امكان فراهم آمد تا امت اسلام شكل و هويت مستقلي پيدا كند. هر جامعه و تمدن و فرهنگي نيازمند اصولي اساسي است كه به عنوان امر ثابت از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود و نسل حاضر با تلاش و كار فرهنگي مي كوشد تا آن مباني و اصول را به نسل ديگر آموزش داده و براساس آن تربيت كند. اين عمل را در علوم اجتماعي جامعه پذيري مي گويند. جامعه پذيري موجب مي شود تا همبستگي اجتماعي و وحدت رويه و عمل در ميان نسل ها حفظ شود و سنت ها انتقال يابد. سنت ها و اصول اساسي هر فرهنگ مي تواند به دو شكل شفاهي و كتبي منتقل شود. در قرآن و گزارش هاي تاريخي، ما با هر دو شكل حفظ فرهنگي جوامع آشنا شده ايم. به عنوان نمونه فرهنگ يهودي به شكل كتاب از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. در اين كتاب اصول اساسي و ارزش هاي بنيادين نوشته و ثبت شده است و هر نسلي به كمك آن مي تواند از سنت ها و رويه هاي فرهنگي پيشينيان خود مطلع شده و بر پايه آن عمل كند. اين روش از فوايد چندي برخوردار است كه از مهمترين آنها مي توان به پايداري و ثبات آن اشاره كرد. شكل ديگري كه اصول و سنت هاي فرهنگي به نسل ديگر منتقل مي گردد، روش شفاهي است. جامعه بي سواد حجاز با اين روش، ارزش ها و سنت هاي فرهنگي خود را به ديگر نسل ها منتقل مي كردند. بسياري از آداب و سنت هاي مرسوم در عصر نبوي(ص) سنت ها و آدابي بود كه از ابراهيم(ع) به يادگار مانده بود و به صورت شفاهي از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شد. اين روش به جهت فقدان سنت مكتوب دچار تغييرات اساسي و گاه دگرگونه ساز مي شود. نسل هاي پسين به علت فقدان منبع معتبر و مستند نمي توانند از همانندي و يا يگانگي اصول ارزشي خود در طول نسل ها دفاع كنند؛ زيرا هر يك از سنت ها به علل مختلف مي تواند تغيير شكل و ماهيت دهد.

قرآن به عنوان عامل اساسي حفظ وحدت فرهنگي و پايداري ارزش هاي فرهنگي و تمدن اسلام به خوبي توانست از اين مهم برآيد. بنابراين قرآن در برابر دو كتاب (يعني دو فرهنگ يهودي و مسيحي) و حتي ديگر فرهنگ ها و تمدن هاي داراي هويت پايدار فرهنگي چون تمدن و فرهنگ ايراني و رومي عمل كرد. قرآن توانست با حضور و نقش خود استقلال فرهنگي و تمدني امت اسلامي را تضمين كند. بنابراين بايد بر اين نكته پاي فشرد كه ارسال قرآن از سوي خداوند و كتابت آن به عنوان نخستين و مهمترين عامل هويت بخشي جامعه اسلامي عمل كرده است. خداوند با اين عمل خواست تا جامعه و امت اسلامي داراي هويت مستقل و پايداري باشد كه در برابر آسيب هاي احتمالي زمان مصون بماند.

2. تجسم بخشي وحدت محوري با انتخاب مكه: يكي ديگر از راهكارهايي كه قرآن براي هويت بخشي فرهنگي و تمدني اسلام ارايه داده است، انتخاب مكه به عنوان قبله فرهنگ و تمدن اسلامي است. براي تداوم فرهنگي و پايداري تمدني لازم است كه نوعي محور تجسمي نيز در كنار محور فرهنگي (قرآن) وجود داشته باشد. تا زماني كه امت از چنين محوريت برخوردار نباشند نمي توانند به خود شكل تمدني دهند. تجسم بخشي مفاهيم فرهنگي نياز به پديده هاي فرهنگي و مقولات تمدني دارد. كعبه به عنوان تجسم و نماد محوري وحدت فرهنگي و تمدني جامعه اسلامي عمل مي كند. پيش از انتخاب كعبه و مكه به عنوان قبله مسلمانان، اين هويت به شكل معنوي وجود داشته ولي هرگز به شكل تجسمي نمود پيدا نكرده بود، از زماني كه اين قبله به عنوان محور عيني مشخص شد، امت و تمدن اسلامي از تمدن و امت مسيحي و يهودي مجزا شد. (بقره آيه 145)

3- مسجد: ديگر عامل اساسي كه براي هويت بخشي فرهنگي از سوي قرآن و پيامبر صورت گرفت، ساخت مسجد و تأكيد بر اين عنوان بود. اگر ديگر تمدن ها و فرهنگ ها داراي مشخصه اي چون كنيسه و كليسا و صومعه بودند، اسلام براي ايجاد استقلال فرهنگي اقدام به ساخت مكاني براي عبادت به نام مسجد كرد كه از نظر شكل و شمايل و متعلقات داخلي آن بسيار فرق داشت.

4- نماز: از ديگر راهكارهايي است كه قرآن به صورت تجسمي كوشيد تا نوعي استقلال فرهنگي و تمدني را با آن سبب شود.

5- نفي تشبه و همانندي با ديگران: اين راهكار براي حفظ استقلال فرهنگي و نه ايجاد آن، پيشنهاد شد و در دستور قرار گرفت. برنامه قرآن و اسلام اين بود كه پس از ايجاد استقلال فرهنگي با عواملي كه برخي از آنها در اينجا ذكر شد، اين استقلال را حفظ كرده و نگذارد به اشكال مختلف سست و يا از ميان برود، از اين رو دستور داد تا مسلمانان به عنوان يك امت و تمدن مستقل از تشبه به ديگران خودداري كنند. تشبهي كه موجب مي شود هويت فرهنگي و استقلال تمدني آنان از ميان برود. بنابراين هر آنچه اين استقلال فرهنگي را به مخاطره مي اندازد حرام و ممنوع گرديد كه از آن ميان تشبه و همانندسازي خود با ديگران است. (نساء آيه 89)

6- جلوگيري از تأثيرگذاري ديگران در حوزه هاي فرهنگي: از ديگر برنامه هاي قرآن و اسلام براي تداوم فرهنگي آن است كه نگذارد ديگران در حوزه هاي فرهنگي اعمالي را انجام دهند كه تغييرات فرهنگي را پديد مي آورد و پايه استقلال فرهنگي را سست مي كند. در آيه 17 سوره توبه از مشاركت دادن ديگران در ساخت مساجد و بناهاي ديني و فرهنگي نهي مي كند و مي فرمايد: مشركان نمي توانند و نبايد در آباداني مساجد مشاركت داشته باشند. در دستوري ديگر مسلمانان را از اينكه در اين حوزه هاي حساس و سرنوشت ساز كه هويت فرهنگي و جمعي امت بدان وابسته است، از ديگران بهره گيرند و آنان را حتي به عنوان مشاوران به خدمت گمارند، نهي كرده است. اين همه تشديد و شدت عمل از آن روست كه تصرف و دسترسي ديگران به اين حوزه ها تأثيرات ژرف و مهمي را سبب مي شود و جامعه و هويت مستقل آن را تهديد مي كند. (آل عمران آيه 100)

7- عدم كوتاهي در برابر ارزش ها: اگر جامعه و امت اسلامي و يا هر فرهنگي در برابر ارزش ها و اصول خود كوتاه بيايد و به عنوان آسان گيري و تساهل و تسامح آن را زير پا گذارد، چنين فرهنگ و جامعه اي به زودي استقلال خود را از دست مي دهد و چيزي نمي ماند تا با آن هويت خود را بنماياند. انعطاف در برابر اصول ارزشي، امر نادرست و ضدفرهنگي است. بنابراين قرآن هر مسلماني را فردي اصول گرا به معناي پاسدار ارزش هاي اساسي مي داند. ارزش هايي كه بر پايه اصول عقلاني و يا داده هاي وحياني، معتبر است بايد حفظ شود و از آن پاسداري كرد. اگر در اسلام سخن از تسامح و تساهل و آسان گيري است درباره اصول ارزشي نيست. يك مسلمان مي تواند و بايد اهل تسامح و تساهل نسبت به ديگران باشد ولي نمي تواند و نبايد در برابر اصول و ارزش ها كوتاه بيايد. (اعراف آيه 3 و نيز جاثيه آيه 19 و كافرون آيات 1 تا 5 و ممتحنه آيه 4 و 5) كوتاهي در اصول اسلام به عنوان مداهنه و تدهين، امري مردود و زشت شمرده شده است و اهل مداهنه درخصوص ارزش ها، به مجازات سختي تهديد شده اند. (قلم آيه 9)

8- مبارزه با ارتداد: از ديگر راهكارهايي است كه براي تداوم ارزشي و استقلال فرهنگي جامعه پيشنهاد شده است. در هر جامعه و تمدن فرهنگي، افرادي كه در حوزه قانون و سنت ها عمل نمي كنند و به زباني جامعه پذير نيستند و با نمادهاي فرهنگي و يا اصول ارزشي جامعه همراهي و هماهنگي ندارند به سختي مجازات و تنبيه مي شوند؛ زيرا اگر چنين برخوردي از سوي جامعه انجام نگيرد بنياد ارزشي جامعه و هنجارهاي آن سست و به زودي نابود مي شود. در جامعه اسلامي نيز براي حفظ ارزش ها و وحدت فرهنگي جامعه از روش فوق استفاده شده است. مسئله ارتداد و تنبيهات آن را مي توان بر اين اساس تحليل و تبيين كرد. در جامعه اي كه افراد با پذيرش و پس زدن هاي پياپي، اركان ارزشي و سنت هاي اساسي را به بازي مي گيرند و هنجارهاي اجتماعي جامعه را با خطر مواجه مي سازند، تنبيه و مجازات چنين افرادي براي حفظ وحدت و هم بستگي جامعه ضروري و بايسته است. بنابراين قرآن همانند ديگر جوامع بشري با مخالفان ارزش ها و سنت هاي درست و معتبر عقلاني و عقلايي به شدت مبارزه و آنان را تنبيه و مجازات مي كند.

به نظر مي رسد كه اين حكم از آنجايي كه مرتبط به حفظ جامعه و وحدت آن است در صورتي اجرايي مي شود كه موجبات سستي نهادهاي ارزشي جامعه را فراهم آورد. به اين معنا كه هرگاه فرد و يا افرادي با بازي ارتداد بخواهند اصول ارزشي جامعه و استقلال فرهنگي جامعه اسلامي را به بازي گيرند به سختي مجازات و تنبيه مي شوند ولي اگر چنين حالتي دست نداد تنها با روش هاي تعزيري و يا راهكارهاي ديگر چون طرد و تبعيد، از دامن زدن به اينگونه رفتارهاي ضد جامعه پذيري جلوگيري به عمل مي آيد. بنابراين تشخيص اين مسئله به امام جامعه و دولتمردان بستگي دارد و از قوانين حكومتي براي حفظ و پاسداري از ارزش هاي اساسي جامعه است. (آل عمران آيه 149 و نيز بقره آيه 109)

اينها نمونه هايي از راهكارهاي قرآني براي ايجاد و نيز پاسداري از استقلال فرهنگي و تمدني جامعه اسلامي است. مي توان با تفكر و تدبر در آيات ديگري از قرآن نمونه ها و راهكارهاي ديگري براي اين مسئله يافت كه از آن ميان مي توان به راهكار هجرت (عنكبوت آيه 56 و نساء آيه 97) اشاره كرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا