اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

قاعده طلايي براي تعامل با ديگران

samamosانسان موجودي اجتماعي است و چگونگي تعامل با ديگران بي آنكه به خود يا ديگران زياني برساند، مهم ترين دغدغه او را تشكيل مي دهد. همين دغدغه موجب شده كه قوانين، مقررات، اصول اخلاقي، آداب و سنت هاي شفاهي و مانند آن شكل گيرد تا اين روابط را به درستي و در يك چارچوب عقلاني و عاطفي مقبول سامان دهد.
هر كسي از خود مي پرسد با همه اين قوانين و مقررات و اصول و آداب اخلاقي، چگونه عمل كنيم كه بتوانيم بهترين تعامل و روابط اجتماعي را با ديگران داشته باشيم؟ چه اصل و معيار كلي وجود دارد كه در چارچوب آن بتوانيم خود را ارزيابي كرده و به سادگي در يك فرمول آسان تعامل با ديگران را سامان دهيم؟

نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي اسلامي بر آن است تا يك فرمول ساده و جامع و كامل را ارايه دهد.
قوانين ارتباطي متنوع و پيچيده
يكي از مشكلاتي كه هر كسي با آن مواجه است، تنظيم ارتباطات اجتماعي و چگونگي تعامل با ديگران است. انسان به سبب اجتماعي بودن نيازمند تعامل و ارتباط با ديگران است. اين ديگران از زن يا شوهر آغاز و به فرزندان و خانواده بزرگ تا جامعه گسترش مي يابد. تعامل با هر يك از اينها خود قوانين و آداب خاصي را مي طلبد. مجموعه قوانين و مقررات و آداب و سنت هاي مكتوب و شفاهي كه براي اين منظور تهيه و اجرايي شده است، چنان متنوع و متعدد و پيچيده است كه گاه يادگيري همه آنها براي آدمي سخت و دشوار است چه رسد كه بتواند با توجه به شرايط و مقتضيات آنها را به كار گيرد.
حجم عظيم قوانين و مقررات و آداب و اصول اخلاقي كه عقل و شرع و گاه حتي جامعه عقلايي و سنت هاي آباء و اجدادي بر جامعه و شخص تحميل كرده، چنان زياد است كه آدمي نمي تواند همه را بشناسد و خود را با آن هماهنگ سازد تا بيرون از هنجارهاي قانوني و اخلاقي گامي برندارد.
البته تلاش هايي انجام شده تا كلياتي از قوانين انتخاب شده و در شكل جامعه پذيري از كودكي و در دوره هاي آموزشي و پرورشي مدارس آموزش داده شود. اما باز هم حجم آن بسيار زياد است و هر روز نيز قوانين و مقررات تازه اي براي تعيين رويه و فعاليت هاي اجتماعي تدوين و ابلاغ مي شود.
بدتر اينكه هر طائفه و قشر و طبقه اجتماعي داراي قوانين و مقررات خاصي است كه از آن به آداب تعبير مي شود. آداب اجتماعي از قشري به قشر ديگر و از طبقه به طبقه ديگر متفاوت است. چگونگي حضور در يك ميهماني رسمي يا دوستانه تفاوت بسياري دارد. هنجارهاي حضور در مجامع حوزوي و دانشگاهي مثلا متفاوت است و براي هر حضوري آدابي است كه مي بايست دانسته و اجرايي شود.
در روابط ميان كشورها، بخش تشريفات اين نقش و وظيفه را به عهده گرفته است تا آداب ديپلماتيك را شناسايي و به ميزبان و ميهمان يادآور شود تا در چارچوب آن، رفتار و روابط خود را سامان دهند. مثلا دست دادن زن اجنبي با مرد اجنبي يا عدم سرو مشروبات الكلي در ضيافت هاي شام و پوشش مناسب زنان در مراسم استقبال و مانند آن، بخشي از آداب ديپلماتيك است كه مي بايست دانسته و بدان عمل شود وگرنه تخلف از اين آداب گاه ميان روابط دو كشور بحران ايجاد مي كند.
با اين حجم عظيم قوانين و مقررات و اصول اخلاقي و آداب اجتماعي و تعاملات و روابط انساني، اين پرسش مطرح مي شود كه چگونه عمل كنيم كه همه از ما راضي و خشنود باشند و دست كم اكثريت كساني كه با آنان رابطه و تعامل داريم از نحوه برخورد و تعامل ما رضايت داشته باشند؟
واقعا آيا فرمول و راهكاري وجود دارد كه بتواند در يك جمله همه اصول اخلاقي و ارتباطي را جمع كند و به عنوان يك كلمه جامع ما را در زندگي رهنمون باشد؟ آن اصل و كلمه جامع چيست؟ چگونه مي توانيم در قالب يك جمله چنان عمل كنيم كه هيچ مشكلي در تعاملات و ارتباطات اجتماعي نداشته باشيم؟ قاعده طلايي كه در اين جا مي توان گفت چيست؟
قواعد طلايي و سطوح متفاوت افراد انساني
اسلام به عنوان كامل ترين دين، بر آن است تا مكارم اخلاقي را در جامعه گسترش دهد. براين اساس در يك فراز بالاتر از همه اديان و آئين ها بر آن است كه بهترين ها را در ميان بهترها انتخاب و احسن وجه را بيان كند و مردم را به بهترين بخواند و تعليم و تربيت كند. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من برانگيخته شده ام تا بزرگواري هاي اخلاقي را به اتمام برسانم. پس آن حضرت(ع) نه تنها اخلاق خوب و پسنديده داشت و نه تنها به آن اخلاق پسنديده دعوت مي كرد، بلكه بهترين و كامل ترين صورت اخلاقي را معرفي و انجام مي داد. لذا خداوند او را به عنوان اسوه حسنه معرفي مي كند و خواستار پيروي و الگوبرداري بي چون و چرا از ايشان مي شود. (احزاب، آيه 21)
آن حضرت(ع) هر چند كه در مقام تعليم و تزكيه (جمعه، آيه 2) بر آن بود تا بهترين هاي اخلاقي را تعليم دهد و مردم را براساس آن بسازد، ولي بر آن بود تا با توجه به قابليت هاي افراد نيز عمل كند؛ چرا كه همه انسان ها نمي توانند در اوج پرواز كنند و بهترين ها و كامل ترين ها را بياموزند و بدان پايبند باشند. از اين رو با توجه به فهم و ظرفيت مخاطب سخن مي گفت و فرمان مي داد و اطاعت و پيروي مي خواست: انما نحن معاشر الانبياء نكلم الناس بقدر عقولهم؛ ما پيامبران با مردم در اندازه فهم و عقلشان سخن مي گوييم.
بر اين اساس، قواعد طلايي كه براي ارتباطات و رفتارهاي فردي و اجتماعي بيان مي كند، با توجه به شرايط انسان ها و تنوع سطح ادراكي و ظرفيتي و اجرايي آنان است. بدين ترتيب مجموعه اي از قواعد طلايي را براي مردم بيان مي كند تا هر يك با توجه به سعه وجودي و ظرفيت خود، انتخاب و عمل كنند. البته اين قواعد طلايي به گونه اي است كه كمترين سطح ظرفيتي تا برترين ها را دربر مي گيرد. هر چند كه خود بر عالي ترين قاعده سير و عمل مي كند ولي اجازه مي دهد كه ديگران در كف اين قواعد حركت كنند و سبك زندگي خود را سامان دهند.
قاعده طلايي در روابط اجتماعي
اما در عرصه اجتماعي، قاعده طلايي اخلاقي كه روابط ميان افراد را سامان مي دهد و مي تواند به گونه اي باشد كه هركسي به سادگي برپايه آن عمل كند بي آنكه مشكلي كه در زندگي براي او ايجاد شود، اصل مثبت اخلاقي «با ديگري چنان كن كه دوست داري با تو رفتار كنند» است. در درجه پايين تر از اين اصل زرين و طلايي، اصل ديگر اخلاقي است كه مي گويد: با مردم چنان رفتار مكن كه دوست نداري با تو رفتار شود. البته اين قاعده به يك معنا همان معناي پيش را به شكل منفي بيان كرده است، ولي شكي نيست كه بيان جنبه اثباتي و مثبت همواره مانند تشويق تأثير بيشتر دارد تا منفي آن كه تنبيه است. وقتي به كودك مي گوييد: راستگو باش، او را تشويق به كار خوب كرده ايد بي آنكه ذهن او را متوجه امري منفي و ضدهنجاري كرده باشيد، اما وقتي مي گوييد: دروغ مگو؛ ذهن كودك را به مسئله اي ناهنجار و ضداخلاقي و ارزشي يعني عدم صداقت و دروغ آشنا كرده و درگير نموده ايد. از اين رو، تأثير جمله دوم نه تنها كمتر بلكه حتي داراي بار منفي و ضداخلاقي است.
دربيان قواعد نيز مي بايست به اين نكته توجه داشت. لذا اين قاعده در شكل مثبت، تأثيرگذارتر و مفيدتر و سازنده تر از شكل منفي آن است.
البته در قرآن و روايات از بابت بيان اضداد به هر دو شكل اين معنا اشاره شده، ولي شكي نيست كه قاعده در شكل نخست آن، تأثيرگذارتر و از جوامع الكلم و مكارم اخلاقي است.
بنابراين، اسلام خواهان تنظيم روابط و تعامل اجتماعي براساس هرچه براي خود دوست داري براي ديگري بخواه، است؛ چنين چيزي به شخص امكان مي دهد تا ميان همه قوانين و مقررات و آداب اجتماعي و اصول اخلاقي، رويه اي را در پيش گيرد كه خود دوست دارد با او تعامل شود.
البته اسلام اصولي چون مقابله به مثل و تعامل به مثل را به عنوان يك اصل عقلايي و عقلاني پذيرفته و تأييد كرده، ولي آن را نه در مقام احسان بلكه در مقام عدالت بيان نموده است تا كساني كه ظرفيت احسان ندارند و اصرار به مقابله به مثل و تلافي كردن دارند درمقام تعامل به مثل اقدام كنند و بيشتر از آن تجاوز و تعدي روا ندارند. از اين رو دراين مرحله مجاز مي داند كه مقابله و معامله به مثل انجام گيرد: «فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم به هركس به شما تجاوز كرد همانند آن بر او تعدي كنيد. (بقره 194)
اسلام در مقام بيان مكارم اخلاقي و بزرگواري ها، فراتر از مقام عدالت به احسان توجه دارد. از اين رو حتي نمي گويد كه: «با ديگران چنان رفتار كنيد كه «آنها» دوست دارند شما با ايشان رفتار كنيد.» بلكه مي گويد از مقام احسان وارد شويد. پس نه تنها قصاص را به عنوان يك مكرمت اخلاقي نمي پذيرد بلكه خواهان احسان و عفو از خطا و اشتباه مي شود كه نوعي بزرگواري در حق آنان است.
به اين معنا كه نه تنها شخص نبايد انتظار تشكر و يا احسان داشته باشد، بلكه حتي اگر به او ظلم و ستمي شد از او بگذرد و احسان نمايد؛ چرا هركسي دوست مي دارد كه اگر در چنين مقامي قرارگرفته بخشيده شود. پس اگر دوست داري بخشيده شوي مي بايست خود نيز اين گونه باشي و ديگران را ببخشي و عفو كني.
اسلام در اين مرحله مي فرمايد: اگر مي خواهي رحم كرده شوي و مردم بر تو رحم آورند، بهتر است كه رحم كني: ارحم ترحم. اما در مرتبه ديگري مي فرمايد: اگر دوست داري كه رفتار پسنديده ببيني خودت نيز پسنديده رفتار كن.
اميرمومنان علي(ع) بزرگ ترين شاگرد مكتب اسلام و قرآن و پيشوايي كه نفس و جان پيامبر خدا(ص) است (آل عمران، آيه 61؛ نساء، آيه 59؛ مائده، آيات 3 و 55) داراي كلمات قصار بسياري است. دراين كلمات قصار بيش ترين فرمول هاي زندگي را بيان كرده است. آن حضرت(ع) براي تعامل با ديگران در جمله اي فرمول طلايي رفتارهاي اجتماعي و در واقع شاه كليد مراودات اجتماعي را بيان مي كند و مي فرمايد: با ديگران چنان رفتار كنيد كه دوست داريد با شما رفتار شود (يعني همان رفتاري را داشته باشيد كه شما دوست داريد آنها با شما آن گونه رفتار كنند).
در روايت آمده كه: «قال رجل للنبي(ص) يا رسول الله علمني عملا لايحال بينه و بين الجنه قال لا تغضب ولا تسال الناس شيئا و ارض للناس ما ترضي لنفسك، شخصي از پيامبر اسلام پرسيد: «اي فرستاده خدا! كاري به من ياد بده كه ميان آن عمل و بهشت فاصله اي نباشد.» پيامبر فرمود: «عصباني مشو و از مردم چيزي طلب مكن و نيز براي مردم بپسند آنچه را براي خود مي پسندي.»
(امالي طوسي، ص 507؛ مستدرك الوسائل، ج 7، ص 222؛ بحارالانوار، ج 27، ص 72 و ج 47، ص 47، ص 125)
در روايات است كه: عرب باديه نشيني نزد پيامبر آمد، ركاب شتر پيامبر را گرفت و گفت: اي رسول خدا، چيزي به من ياد بده كه به وسيله آن وارد بهشت شوم! پيامبر فرمود: «آنچه را كه دوست داري ديگر مردمان نسبت به تو روا دارند، تو نيز همان را نسبت به آنان روا دار. و آنچه را كه ناپسند مي داري ديگران نسبت به تو انجام دهند، تو نيز آن را در حق آنان انجام مده. حال، ركاب شتر را رها كن! (كافي، ج 2 ص 146)
پيامبر اسلام در نصيحتي به علي بن ابي طالب گفت: يا علي ما كرهته لنفسك فاكره لغيرك و ما احببته لنفسك فاحببه لاخيك تكن عادلا في حكمك مقسطا في عدلك محبا في اهل السماء مودودا في صدور اهل الارض احفظ وصيتي ان شاء الله تعالي؛ اي علي! هرچه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند و آنچه براي خود مي خواهي براي ديگران هم بخواه؛ دراين صورت در قضاوت خويش دادگر و در دادگريت يكسان نگر خواهي بود، و اهل آسمان تو را دوست خواهند داشت و در سينه اهل زمين به محبت جاي خواهي گرفت. اين سفارش مرا – به خواست خدا- به خاطر سپار. (تحف العقول، ص 113؛ بحارالانوار، ج 47، ص 86)
علي در سفارش به فرزندش گفت: يا بني تفهم وصيتي، و اجعل نفسك ميزانا [فيما] بينك و بين غيرك، فاحبب لغيرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لنفسك و لا تظلم كما لا تحب ان تظلم (تحب ان لاتظلم)، و احسن كما تحب ان يحسن اليك و استقبح لنفسك (من نفسك) ما تستقبحه من غيرك، و ارض من الناس [لك] بما ترضاه لهم من نفسك و لاتقل ما لا تعلم بل لا تقل كل ما علمت مما لا تحب ان يقال لك؛ اي پسرم! توصيه ام را درياب و خودت را ترازو و مقياس ميان خود و ديگران قرار ده: پس آنچه را كه براي خود دوست داري براي ديگران نيز دوست بدار و آنچه را كه براي خود خوش نمي داري، براي ديگران هم خوش مدار؛ ستم روا مدار، آنگونه كه دوست نداري به تو ستم شود؛ نيكي كن، آنگونه كه دوست داري به تو نيكي كنند؛ و آنچه را كه براي ديگران زشت مي داري براي خود نيز زشت بشمار؛ و چيزي را براي مردم بپسند كه براي خود مي پسندي؛ چيزي را كه نمي داني مگو، بلكه همه چيزهايي را كه مي داني مگو از مواردي كه دوست نداري كه در مورد تو گفته شود. (نهج البلاغه طبع صبحي صالح، نامه 13)
علي(ع) فرمود: براي ادب كردن خود همين بس كه آنچه را كه از ديگري بد مي شماري، از آن اجتناب كني؛ برادر مؤمنت همان حق را بر تو دارد كه تو بر او داري. (كافي، ج8، ص22)
سعدي براساس اين قاعده طلايي مي سرايد:
هر بد كه به خود نمي پسندي
با كس مكن اي برادر من
گر مادر خويش دوست داري
دشنام مده به مادر من
همچنين در گلستان سعدي آمده است: لقمان را گفتند: ادب از كه آموختي؟ گفت: از بي ادبان؛ هر آنچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهيز كردم.
سعدي هم چنين مي گويد: بر كس مپسند آنچه تو را نيست پسند.
در منابع اسلامي نيز اين قاعده از قول پيامبران پيشين ذكر شده است:
خداوند به حضرت آدم وحي كرد: همه سخني كه با تو دارم را در چهار كلمه برايت گرد آوردم: …چهارم: اينكه براي مردم آن را خوش داري كه براي خود همان را خوش مي داري؛ و براي مردم بد داري آنچه براي خود بد مي داري. (كافي، ج2، ص146)
لقمان حكيم به پسرش سفارش كرد: فرزند عزيزم! تو را به شش خصلت وامي دارم، كه هركدام از آنها تو را به خشنودي خداوند نزديك و از خشم او دور مي كند: …چهارم آنكه براي مردم آنچه را براي خود دوست مي داري، دوست بداري؛ و براي آنان آنچه را براي خود بد مي داري، بد بداري. (بحارالانوار، ج57، ص457)
در آنچه خداوند به عيسي مسيح(ع) پند داد آمده است: اي عيسي! آنچه دوست نداري با تو كنند، با ديگران مكن. (كافي، ج8، ص138)
عيسي مسيح به يكي از يارانش گفت: آنچه نخواهي نسبت به تو كنند، نسبت به هيچ كس مكن. (بحارالانوار، ج41، ص287)
عيسي مسيح فرمود: من بيماران را به اذن خدا شفا دادم، افراد كور و پيس را به ياري خداوند سالم گردانيدم و مردگان را به اذن خدا زنده كردم، ولي نتوانستم احمق را معالجه كنم. گفتند: اي روح الله! احمق كيست؟ فرمود: آن خودرأي و خودخواهي كه همه برتري ها را به نفع خود مي خواهد، نه به ضرر خودش؛ و همه حق را از آن خود مي داند، نه عليه خود، اين همان احمقي است كه هيچ راهي براي مداواي او نيست. (بحارالانوار، ج96، ص320)
برخي از كتب و مقالات درباره اين قاعده طلايي نگاشته شده است كه از جمله مي توان به كتاب نگاهي جامع به قاعده طلايي، علي چراغي، نشر بوستان كتاب و قاعده زرين در حديث و اخلاق، دكتر سيد حسن اسلامي، نشريه علوم حديث، سال دوازدهم، شماره سوم و چهارم اشاره كرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا