فساد اقتصادی و علل پیدایش آن
فساد اقتصادی یکی از بزرگترین معضلات جوامع بشری است؛ زیرا اقتصاد برای اکثریت مردم، همه چیز است و سعادت را تنها گرو آن میدانند؛ برای همین، ظلم و فساد در این حوزه بیشتر از حوزههای دیگر زندگی بشر خودنمایی میکند و حجم عظیمی از ظلمها و بیدادها که در جوامع بشری رخ میدهد، ناظر به این حوزه است، تا جایی که وقتی از عدالت سخن به میان میآید بیشتر مردم جلوههای اصلی را در عدالت و بهرهمندی از مواهب و ثروتها به شکل مناسب میدانند.
بسیاری از مردم و اندیشمندان در این اندیشه هستند که چرا فساد و ظلم اقتصادی بیشتر از هر فساد دیگری رونق دارد و چرا اکثریت مردم به هر طریق در سطح خودشان از مصادیق مفسدان هستند هر چند که از آن گلایه دارند؛ زیرا توانایی افساد و فساد در سطح عالیتر را ندارند که نخبگان در عرصه فساد اقتصادی به آن دست یافتهاند دیگر پرسش تودههای مردم این است که چگونه میشود که اقتصاد دچار فساد میشود و از صحت و سلامت خارج میگردد؟ در نوشتار حاضر علل پیدایش فساد اقتصادی از نگاه قرآن بررسی شده است.
چرایی و چگونگی فساد اقتصادی از نظر قرآن
خدا درباره علت تحقق فساد از جمله فساد اقتصادی به نکاتی توجه میدهد که میتواند بیانگر چرایی این پدیده شوم و پلید در جوامع انسانی باشد. همچنین قرآن به شیوهها و رویههای آنان در فساد اقتصادی نیز توجه میدهد تا مردم افزون بر شناخت علل، به چگونگی رفتارهای فساد انگیز مفسدان اقتصادی توجه پیدا کنند. از نظر قرآن برخی از علل و عواملی که مفسدان اقتصادی را پدید میآورد و فساد اقتصادی را موجب میشود، اموری چند است که به آنها اشاره میشود:
1. اعراض از توحید محض:اعتقاد و ایمان به توحید یکی از مهمترین عوامل اصلاح رفتار انسانی است؛ در مقابل، هر کسی که فاقد ایمان به توحید باشد و گرایش به شرک و کفر داشته باشد، نه تنها رفتاری صالح در زندگی نخواهد داشت، بلکه دنبال انواع و اقسام فسادها از جمله فساد اقتصادی میرود و بیتوجه به اخلاق و اصول فطری عدالت خواهی، به ظلم و فساد میپردازد. خدا بصراحت در قرآن بیان میکند کسانی که به جای توحید و گرایش به «الله» از آن روی میگردانند و دچار کفر و شرک میشوند، به انواع فساد و افساد دچار شده و به افراد مفسد تبدیل میشوند(آل عمران، آیات 62 و 63)؛ زیرا مشرکان و کافران هیچ اعتقادی به خالق و حکمتهای خلق ندارند. بنابراین، کافر به گونهای عمل میکند که بیشترین لذت را به دست آورد و مشرک نیز بر این باور است که خدا آنان را مستقل آفریده و آنان در هر کاری میتوانند به شکلی عمل کنند که خواستههایشان تامین شود. بنابراین، بر این باورند که هر عملی که آنان را به خواسته هایشان برساند صحیح و سالم و درست و عقلانی است. پس آنچه به ظاهر فساد است، در حقیقت صلاح و صحیح است؛ زیرا خواستههای آنان بدان تامین میشود. همین امر موجب میشود که برای تامین نیازهای خویش دست به دزدی و سرقت(یوسف، آیه 73) و تجاوزگری زده و از مال شخصی یا عمومی به نفع خویش بهره برند. این رویه محدود به تعامل با نوع بشر و همنوعان نیست، بلکه از آنجا که همه زمین و زمان را برای خود میدانند، هیچ ملاحظاتی را برای محیط زیست در نظر نمیگیرند و با شرک، گناه، رفتارهای زشت خویش، محیط زیست از دریا و خشکی را به فساد میکشانند و آلوده میسازند.(روم، آیه 41؛ الميزان، ج 16، ص 196، لباب التأويل فى معانى التنزيل، ج 3، ص 392)
2. اعراض از قوانین الهی و شریعت: قوانین فطری و تشریعی که با عقل سلیم و نقل وحیانی کشف میشود، مجموعهای مهم است که در راستای ایجاد شرایط مناسب برای زیست اجتماعی وضع شده است. بنابراین، عدالت، صداقت، وفا، امانت و مانند آنها موجب میشود تا هر چیزی در جایی مناسب و حق خود قرار گیرد و صاحبان حق به حق خویش برسند، بیآنکه ظلم و ستمی به آنان شود. این قوانین در راستای تامین سعادت فردی و جمعی و شخصی و اجتماعی وضع شده است و میبایست به شکل کامل مراعات شود تا نتایج و آثار مثبت خود را به جا گذارد. اما کسانی که به هر دلیل از جمله کفر و شرک و نفاق و سست ایمانی، به این قوانین شریعت بیتوجهی کنند، عامل فساد در زمین و اجتماع بوده و رفتاری مفسدانه در حوزههای گوناگون از جمله اقتصادی خواهند داشت(محمد، آیه 22)؛ زیرا مراد از پشت کردن و اعراض نمودن، همان اعراض از دین و شرایع و قوانین آن است که به دو شیوه نقل وحیانی یعنی کتب آسمانی و قرآن کریم و عقل سلیم کشف شده و در دسترس مردم قرار میگیرد.(الكشاف، ج 4، ص 325؛ مجمع البيان، ج 9 – 10، ص 134) در حقیقت کسانی که نقل وحیانی و شرایع آسمانی را نادیده میگیرند و به وضع و تشریع قوانین میپردازند، به جای ایجاد عدالت و سلامت اجتماعی، ظلم و فساد را در اجتماع گسترش میدهند؛ زیرا این افراد ناتوان از درک ملاکات و مناطات حقیقی احکام هستند و به سبب عدم شناخت کامل از حقیقت هر چیزی و علم ناقص و ظنی خویش، قوانینی را وضع میکنند که اگر از وجهی مفید باشد، از جهات بسیار دیگر زیانبار و فسادانگیز است. امروز جوامعی که به جای قوانین الهی به قوانین موضوعه انسانی رو آورده اند، نه تنها عدالت اقتصادی را تحقق نبخشیدند، بلکه به ظلم نهادینه شده رسیدهاند تا جایی که اکثریت مردم توانایی مقابله با قوانین ظالمانه و نهادینه شده آنان را ندارند که فشار مضاعف اقتصادی بر مردمان تحمیل میکند.
3. ترک فرایض الهی: همان طور که نادیده گرفتن اصل شرایع و قوانین الهی میتواند فسادانگیز باشد و مفسدان را به وجود آورد، ترک فرائض مهم همچون فرائض جهاد که ظالمان و متجاوزان را دفع میکند(محمد، آیات 20 تا 22) و ترک نصرت مظلومان و مستضعفان در برابر ظالمان و مستکبران(انفال، آیات 72 و 73) و ترک فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر(هود، آیه 116) و مانند آنها موجب میشود تا حتی در جوامع اسلامی به دلیل عمل نیم بند به شرایع و قوانین الهی، انواع فساد و ظلم گسترش یابد و مفسدان اقتصادی و غیر اقتصادی پدیدار شوند و جامعه را به تباهی و فساد کشانند و با رفتارهای ضد ارزشی و ضد هنجاری فسق و فجور و بیحیایی و فحشاء را گسترش دهند و اقتصاد را به چالش بکشند. خدا در قرآن بیان میکند که وقتی ظالمان و مستکبران بر اجتماع مسلط شوند و مردمان در برابر متجاوزان به ارزشهای انسانی و اخلاقی و قوانین الهی بیتوجه باشند و آنان را سرکوب نکنند و یا علیه مترفان اقتصادی و مسرفان قیام نکنند و اجازه دهند تا آنان هر گونه که خواهند عمل کنند، میبایست منتظر عواقب زشت این اعمال خود باشند که همان قدرتیابی مفسدان و گسترش دایره ظلم و فساد آنان خواهد بود. بنابراین، این امت به جای آنکه دیگران را سرزنش کنند، میبایست خودشان را سرزنش کنند که به فرائض اصلی که مدافع حق و حقیقت و عدالت بود قیام نکردهاند و اجازه دادند تا مفسدان قدرت یابند و بر اجتماع سلطه پیدا کنند. پس باید گفت که ظلم، فساد، جرم و جنایتی که مفسدان اقتصادی و غیر اقتصادی انجام میدهند، نتیجه بیتوجهی یا کم توجهی دیگران به فرائض الهی است؛ زیرا اگر آنان مجازات میشدند، این گونه نمیتوانستند بر گرده مردم سوار شوند و تباهی و فساد و ظلم و بیعدالتی را نهادینه سازند.
4. تسلط و قدرتاشرار: هرگاه اشرار و ناصالحان مردمی بر آنان مسلط شوند، انواع و اقسام ظلم و فساد ایجاد و گسترش مییابد. این نیز پیامد انتخاب غلط مردم و کوتاهی در اجرا و اقامه فرائض الهی در قالب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر است. وقتی مردمی اجازه میدهند که مفسدان بزرگ به نام مصلحان بر آنان حاکم شوند و با شعارهای زینتی خویش آنان را فریب دهند و بر گرده آنان همچون شیطان سوار شده و افسار انداخته و به هر سو بکشند، میبایست این مردم منتظر انواع و اقسام فساد و ظلم نهادینه شده و حتی قانونی باشند که بر آنان اعمال میشود و خونشان را در شیشه کرده و بمکند؛ زیرا از نظر قرآن حکومتاشرار که به سبب پشت کردن مردم به صالحان مصلح واقعی است، موجب میشود تا اقتصاد، کشاوزی، حرث و نسل فاسد شود و مفسدان، انواع فساد را در این حوزهها نهادینه کنند. وقتی مردم خود به دست خویش اشرار و ناصالحان مدعی را بر گرده خویش و ملت سوار میکنند باید چوب این انتخاب نادرست و غلط خویش را بخورند؛ زیرا کسی از بیرون به این گروه فاسد و مفسد قدرت نداده است، بلکه قدرت و حکومت و ولایت را همین مردم خود به این گروه فاسد و مفسد و ظالم داده است که با استکبار خویش مردم را به استضعاف بکشانند(بقره، آیه 205؛ نمل، آیه 34؛ محمد، آیه 22)؛ مقصود از «ولّى» و «تولّيتم» در این آیات به معناى ولایت بخشی، سرپرستى امور مردم و امارت بر آنان است. (الكشاف، ج 1، ص 251; ج 4، ص 325) از نظر قرآن، قدرت جبارانه و زورگویانه این حاکمان از خدا بیخبر موجب میشود که انواع و اقسام فساد در زمین گسترش یابد و نهادینه شود.(فجر، آیات 10 تا 12)
5. رفاه زدگی: اشرافیت و ثروت، انسانها را تغییر میدهد، تا جایی که جرم و فساد برای آنان امری طبیعی میشود؛ از همین رو خدا میفرماید بزرگترین مجرمان همان مترفان هستند که از نظر اقتصادی به سبب زیادت در ثروت، آن را به شکل درست به کار نمیگیرند و با فحشاء و زشتکاری و اسراف و تبذیر و مانند آنها به خود و اجتماع ضربه میزنند، تا جایی که نابودی و تباهی اجتماع را به دنبال دارد.(اعراف، آیه 74؛ اسراء، آیات 4 و 6 و 7؛ هود، آیه 116)
6. زراندوزی و عُجب: دو روحیه خطرناک برای فرد و اجتماع آن است که اموال به جای تولید در کنزاندوزی به کار رود و افراد ثروتمند گمان کنند که تافته جدا بافتهای از دیگران هستند. این دو روحیه میتواند ارزشهای فرهنگی و اقتصادی یک جامعه را تباه سازد؛ زیرا فرهنگ و اقتصاد دو مولفه اصلی هر جامعه است که قوام اجتماع و بنیاد آن بر این دو عنصر است. این روحیه خطرناک میتواند مفسدان اجتماعی – اقتصادی را ایجاد کند و آنان اجتماع را به تباهی بکشانند.(قصص، آیات 76 و 77)
7. ظلم: خاستگاه ظلم از نظر قرآن میتواند اموری چند باشد؛ با این همه کسی که گرفتار روحیه ظلم باشد، هیچ گرایش به عدالت عقلی و نقلی نخواهد داشت. بنابراین، بر خلاف اصول اخلاقی دنبال فتنهگری، جاسوسی، ایجاد یاس و نومیدی در دیگران و مانند آن میرود؛ زیرا این گونه میتواند سلطه خویش را حفظ نماید و اهداف مادی و دنیوی خویش را تامین کند. جاسوسی اقتصادی و ایجاد فضایی که در آب گلآلود بتواند ماهی گیری کند و ایجاد جو روانی در قالب جنگ روانی و مانند آنها برای دستیابی به مقاصد مادی و دنیوی از جلوههای چنین افراد ظالمی است که باید مواظب و مراقب آنان در هر اجتماعی بود.(توبه، آیه 47) امروز در جهان میتوان مصادیق بسیاری از این گروه یافت که با جنگ روانی و شایعات و مانند آنها، بیعدالتی نهادینهای را موجب میشوند و اقتصاد را به حالتی میکشانند که خود بتوانند بیشترین سود و بهره را در یک مدت زمانی اندک به دست آورند. این در حالی است که در همین مدت اکثریت مردم دچار فشار سهمگین اقتصادی میشوند تا جایی که از برآوردن نیازهای ابتدایی زندگی خود باز میمانند.
8. فسق: فاسق کسی است که به ظاهر اعتقاد به چیزی دارد ولی در عمل از آن فاصله میگیرد و به گونهای دیگر عمل میکند. بسیاری از مفسدان اجتماع را همین گروه فاسقان تشکیل میدهند که به ظاهر با مردم و در باطن علیه آنان هستند. رفتارهای زشت و پلید خودشان را در لباسی زیبا و کلمات شیوا نهان میکنند. و با فریب افکار عمومی مفاسد اقتصادی و غیر اقتصادی خویش را پنهان میکنند. به هیچ عهد و پیمان و قول و قراری پایبند نیستند و پیمان شکنی و دروغگویی در خون آنان جاری و ساری است. اشرار مردم هستند و با دروغ بر آنان حاکم میشوند و با وعده آب آنان را به سراب میکشانند. این گونه اقتصاد مردم را به غارت میبرند و لقمه نان را از دهان مظلومان بیرون میکشند. به امور حق آگاهی و بصیرت و یقین کامل دارند، ولی در مقام عمل بر ضد آن بوده و انکار عملی دارند.(بقره، آیات 26 و 27؛ نمل، آیات 12 تا 14؛ عنکبوت، آیات 30 و 34)
9. گناه حاکمان و معصیت مردمان: یک اجتماع زمانی گرفتار مفسدان و فساد نهادینه و قانونی میشود که مردم اهل معصیت باشند و برای دستیابی به شهوت و آزادی جنسی و مانند آنها، دست حاکمان را باز گذارند تا هر گونه که خواهند فساد و شرارت کنند. این گونه است که ترکیبی از گناه و شرارت حاکمان در کنار معصیت مرد میتواند یک جامعه را به تباهی کشاند. اصولا اشرار زمانی حاکم بر مردم میشوند که خود مردم بستری برای حاکمیت آنان فراهم آورند. اگر تودههای مردم عاقل و عالم باشند و از تقوای الهی برخوردار، به طور طبیعی اجازه نمیدهند تا افراد شرور با شعارهای فریبنده بر آنان حاکم شوند؛ اما وقتی خود مردم برای شهوت جنسی وآزادی دروغین به دنبالاشرار میروند و حاکمان شرور بر سر کار میآیند و به طور طبیعی آن حاکمان با قوانین خاص فساد را نهادینه میکنند. این گونه است که مصلحان دروغین در جامه مفسدان حقیقی ظهور مییابند و اجتماع را به تباهی میکشانند و اقتصاد و دین و دنیای آنان را غارت میکنند.(بقره، آیات 205 و 206؛ روم، آیه 41) امام صادق(ع) فرمود: به واسطه نيامدن باران، در دريا و خشكى فساد به وجود مىآيد و زندگى جانوران دريايى به علت عدم باران به مخاطره مى افتد و اين به جهت گناهان مردم است. (تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 190، ح 81) ایناشرار که حکومت و حاکمیت را به نام مردم در دست میگیرند، تا جایی به افساد خویش ادامه میدهند که عزیزان امت به ذلیلان تبدیل شوند و مردمان پست و شرور در پستها و مقامات و مناصب قرارگیرند و به فساد و تباهی چند لایه ادامه دهند.(نمل، آیه 34) امروز در جهان میتوان مردمان شرور و پستی را یافت که به نام وزیر و نماینده و شورا و مانند آنها در حال کار هستند و عزیزان و مومنان را کنار زدهاند و اجازه نمیدهند تا کاری برای مردم کنند.