اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

عوامل و آثار غم از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

غم اصطلاحی قرآنی است که مرتبط با ساحت روان شناسی فردی است که البته آثار اجتماعی نیز به دنبال دارد، اما ساحت فردی آن چنان قوی است که اصلا ساحت اجتماعی آن دیده نمی شود.

البته غم غیر از حزن است؛ هر چند که مشابهتی در مفهوم داشته باشد، اما تمایزاتی نیز دارد که غم را از حزن جدا می سازد؛ البته مراد از این تمایزات در ساحت تمایز لغوی نیست؛ زیرا شکی نیست که غم و حزن از نظر لفظ فرق دارد و هیچ کس آنها را یکی نمی شمارد، اما از نظر مفهومی به سبب آن که شباهت معنایی و مفهومی آن بسیار نزدیک است، برخی آن را مترداف در معنا و مفهوم می دانند که البته درست نیست؛ زیرا الفاظ در زبان عربی افزون بر بیان مشابهت در کلیت، ناظر به تمایزات و فروقی است که گاه ناظر به مراتب و درجات ضعف و شدت است، مانند الفاظی چون محبت، شَغَف، عشق، مودت، خُلّت و مانند آنها که افزون بر بیان تمایزات معنایی و مفهومی می تواند ناظر به کیفیت محبت از نظر ضعف و شدت باشد.

به هر حال، وقتی از نقطه نظر قرآن به موضوع و مساله غم پرداخته می شود می بایست متشابهات و متمایزات آن با دیگر الفاظ ملاحظه شود که به دام ترادف و مترادف بودن نیافتیم.

سایه تاریک و سنگین غم بر دل

واژه «غم» بیانگر حالتی بلکه واکنش باطنی و روانی در نفس انسان است که به سبب عواملی ایجاد می شود و انسان را از سرور و فرح و نشاط و بشاش بودن خارج می سازد و موجبات گوشه گیری، افسردگی، دل مردگی و غصه فراهم می آورد.

به نظر می رسد که برای درک این حالت روان شناختی در انسان بهتر است که از دیگر کاربردهای هم خانواده این واژه بهره ببریم. یکی از واژگان هم خانواده غم، واژه «غمام» است که برای نوعی ابر باران زا به کار می رود. غمام بر خلاف «سحاب» به ابری گفته می شود که به سبب حجم عظیم و سنگین قطرات باران، از تیرگی و تاری بسیاری برخوردار است و اجازه عبور نور خورشید را به هیچ وجه نمی دهد و محیط را تاریک و ظلمانی می کند. خدا به صراحت درباره ابرهایی تیره و تاری که سایبان بر مردم یهود در بیابان سوزان بود، از عنوان «غمام» یاد می کند.(بقره، آیه 57؛ اعراف، آیه 160)

هم چنین خدا درباره گناهکاران به «غمام» اشاره دارد که خدا و فرشتگان عذابش در سایبان هایی آن به سوی کافران و گناهکاران می آید تا ایشان را به عذابی گرفتار کند که ایشان را در بر می گیرد و غم بر دلهایشان فرود می آورد و کارشان را تمام می کند و نابودی را برایشان رقم می زند.(بقره، آیه 210)

هم چنین در گزارش های قرآنی از روزی چون قیامت در آینده زندگی انسان سخن به میان می آید که در آن روز آسمان به سبب «غمام» شکافته می شود و فرشتگان به تدریج فروفرستاده می شوند. آن روزی است که ملکیت خدا به تمام حقانیت بروز می کند و روزی سخت برای کافران است.(فرقان، آیات 25 و 26) این «غمام» که آسمان را می شکافد، همانند ابری فراگیر و تیره و تار است که در آیات دیگر آن را به عنوان «دخان» و دود معرفی می کند که هم چون «غاشیه» همه مردمان را فرا می گیرد و دربردارنده عذاب الیم است.(دخان، آیات 10 و 11)

خدا در قرآن، از واژه «غُمه» برای بیان برخی از تلاشها و عواملی سخن به میان می آورد که کافران علیه نوح به کارگرفتند. خدا بیان می کند که حضرت نوح(ع) به کافران فرمود: فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لایکن امرکم علیکم غمه؛ پس شما همه ابزارهای خود و شریکان خویش از بتان را جمع کنید و تمام تلاش خود را بکنید که به نظر شما «غمه» است.(یونس، آیه 71)

مراد از «غُمه» هر چیزی است که گمان می کنید می تواند «غمی» را موجب شود و موجبات اذیت و آزار باشد و شما را به هدف خودتان می رساند. بنابراین، می توان گفت هر کاری که به نظر می رسد هم چون غاشیه فراگیر باشد و هم چون ابری از غم و اندوه در دل ایجاد کند، «غمه» است.

باید توجه داشت که در اشتقاق کبیر «غمر» به شداید و سختی هایی فراگیری گفته می شود که هنگامه مرگ انسان را در بر می گیرد و انسان را از درون و برون تحت فشار شدید و سخت فراگیر قرار می گیرد و در حقیقت نوعی غم سنگین را موجب می شود. غمرات مرگ از آن دسته است. بنابراین، می توان نوعی تشابه معنایی در کلیت برای غم و غمر شناسایی کرد. از نظر قرآن، غمرات مرگ برای کافران بسیار عذاب آور و سخت است.(انعام، آیه 93) هم چنین از نظر قرآن، کسی که گرفتار «غمر» است، از شدت سنگینی سختی امر، گرفتارنوعی حالت بی خبری عمیق می شود که این حقیقت در کافران بسیار اتفاق می افتد.(مومنون، آیات 54 و 63؛ ذاریات، آیات 11 تا 12)

هم چنین در اشتقاق کبیر «رغم» نیز در کلیت معنایی با غمر و غم نزدیک است؛ زیرا رغم به عدم میل باطنی اطلاق می شود و وقتی گفته می شود «علی رغم» میل باطنی ناچار به انجام شد، یعنی در اکراه و اجباری قرار گرفته که کاری که بدان میل ندارد و نسبت به آن کراهت دارد، انجام دهد. پس نوعی کراهت را می توان در واژگان غمر و غم و رغم یافت که باطنی و درونی و روانی است و شدت و فراگیری را نیز با خود همراه دارد.

به هرحال، غم هم چون غمام وقتی انسان را در بر می گیرد، هم چون «غاشیه» پوششی فراگیر است که همراه تیره و تاریکی انسان را در ظلمتی از غصه فرو می برد و بر دل انسان سایه ای تیرگی و تاریکی می کشد و نور آرامش را از انسان سلب می کند و سختی و عذاب دردناک را در دل انسان می افکند.

غم مومنان در دنیا از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، غم همان گونه که کافران و گناهکاران را در بر می گیرد، مومنان و مسلمانان را نیز در بر می گیرد؛ زیرا وقتی عوامل غم تحقق یابد، غم در دل فرومی آید. از جمله عوامل غم در زندگی دنیوی برای مومنان، غمی است که به دلیل طغیان و عدم اطاعت و تخلف ورزی برای آنان ایجاد می شود. خدا در قرآن گزارش کرده که در شرایط جنگی سخت  وشدید جنگ احد، مسلمانان به جای اجابت دعوت پیامبر(ص) گرفتار نه تنها «غم» بلکه غم ها شدند؛ یعنی با تراکم غم مواجه شدند که روی هم بار شد: فاثابکم غما بغم؛ پس خدا کار بد شما را با غم روی غم ثواب و پادش داد.(آل عمران، آیه 153)

از نظر قرآن، مومنان می بایست سنت های الهی را با تمام وجود خویش درک کنند. سنت های الهی شامل «سنت تقدیر» و «سنت ابتلاء» و «سنت ثواب» است. بر اساس سنت تقدیر، برای هر چیزی در ام الکتاب تقدیر و سرنوشتی مقدر و مشخص و اندازه شده است که پیش از خلقت در عالم امر الهی نوشته شده است.(حدید، آیات 22 و 23) بر اساس سنت ابتلاء، همگان در زندگی دنیوی با شرور و خیرات مورد آزمون قرار می گیرند ودر فتنه ابتلائات و کوره آن می افتند تا «سیه رو شود هر که در او غش باشد.»(انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیات 2 و 3؛ بقره، آیات 155 تا 157) هم چنین بر اساس سنت ثواب، هر کسی در دنیا و آخرت پاداش اعمال خوب و بد خویش را می بیند، البته اصل پاداش ها در آخرت است، ولی در همین دنیا خدا با آن که از بسیار از گناه و خطا می گذرد یا پاداش اعمال نیک را ذخیره آخرت و ره توشه آن می سازد، ولی برخی از پاداش های نیک و بد در دنیا داده می شود تا تشویقی برای مومنان یا تنبیه و بیدار باشی باشد یا مجازات و کیفری که کافران و منافقان.

از نظر قرآن، غم هایی که مسلمانان و مومنان را در جنگ احد در بر گرفت و موجب تشدید غم در دلشان شد، بر اساس سنت های پیشین به ویژه سنت تقدیر است تا مومنان بدانند که بر مافات نمی بایست «محزون» شوند؛ چنان که هر چه اصابت کرد خواه مثبت و منفی همگی بر اساس سنت الهی است و نمی بایست موجب فرحناکی یا حزن شود.(آل عمران، آیه 153)

نکته جالبی که در این آیه بدان توجه داده می شود این است که اولا از نظر قرآن، «غم» غیر از «حزن» است؛ دوم این که غم می تواند تشدید شود و این تشدید می تواند با تعدد عامل غم تحقق یابد؛ زیرا عامل غم می تواند شکست و نیز از دست رفتن غنمیت، و هم چنین مرگ خویشان و عزیزان و شهادت آنان و یا هر عاملی دیگری باشد که به انسان می رسد.(آل عمران، آیه 153)

هم چنین از آیه به دست می آید که ممکن است در جایی غم باشد، اما حزن و اندوه نباشد؛ از همین روست که خدا می فرماید مومنان گرفتار غم شدند، ولی نمی بایست محزون باشند؛ زیرا حزن و اندوه زمانی تحقق می یابد که چیزی از دست برود و شخص به سبب آن محزون شود؛ زیرا کسی که باور دارد هر چیزی را تقدیری از پیش تعیین شده است، نه نسبت به داده ها هیجان زده شده و فرحناک می شود؛ و نه نسبت به گرفته ها و از دست رفته ها هیجان زده شده و محزون می شود.(همان؛ حدید، آیات 22 و 23) در حقیقت حزن و فرح دو حالت متضاد کامل در شدت هیجان منفی و مثبت است.

از گزارش های قرآنی این معنا به دست می آید که غم عارض بر مومنان دایمی نیست و خدا با ایجاد «امنیت» عامل آرامش را به درون مومنان می فرستد و آنان را از «غم» نجات می بخشد. این عامل می تواند خواب و چرتی باشد که فرد را در بر می گیرد و چون غاشیه می شود تا او را مرزی میان حال و آینده شود و غمی را از دل چنان بیرون برد که گویی نبوده است. چنین امداد غیبی از سوی خدا شامل حال مومنان در جنگ ها شد تا آنان را از غم رهایی بخشد.(آل عمران، آیه 154)

از نظر قرآن، حضرت موسی(ع) نیز پس از آن که در درگیری میان خودی و غیر خودی دخالت کرد و مشت او غیر خودی را کشت دچار «غم» می شود، اما خدا او را از غم و عامل آن یعنی مجازات فرعونیان نجات می دهد و به سلامت به مدین می رساند.(طه، آیه 40)

از نظر قرآن، مومنان بلکه حتی پیامبران به دلیل خطا یا ترک اولی و عدم توجه به اهم و مهم، ممکن است دچار غم شوند که عامل آن ظلمات ترک عمل واجب یا مستحب یا عدم اولویت سنجی و عدم هماهنگی یا هر خطا و خلاف یا ترک اولی باشد. البته خدا چون به مومنان عنایت دارد، با توبه و استغفار به ویژه پناهجویی به ذیل ذکر مقدس یونسیه و سبحان الله می توانند از غم نجات یابند.(انبیاء، آیات 87 و 88)

از این آیات دانسته می شود که غم چنان می تواند بر دل و روان آدمی سنگینی کند که لازم است تا به عنایت الهی و تفضل رحمت رحمانی و رحیمی تحت پوشش اسم تواب و غفار قرار گرفته و از غم سنگین و عظیم ظلمات عذاب الهی در دنیا، نجات پیدا کنیم. در حقیقت سنگینی و فراگیری غم چنان است که لازم است «نجات» داده شویم و گرنه گویی در دامن مرگ بلکه حقیقتا گرفتار آن هستیم.

غم ابدی دوزخیان از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، غم دنیا هر چه بزرگ و عظیم باشد، به سبب عدم مانایی و عدم پایایی، این هم بگذرد و حالتی دیگر رخ می دهد؛ اما غم های آخرت به سبب بقا و مانایی و پایایی، جانکاه است و انسان را تا سر حد مرگ می برد، ولی چون در آخرت مرگی نیست، بلکه هماره حیات است؛ زیرا آخرت «حیوان» و حیات محض است، شخص در آخرت وقتی دچار غم شد، هیچ راه گریزی ندارد و این حالت غم او را در بر می گیرد و هرگز او را رها نمی سازد. این گونه است که گرفتار غم اخروی در حالتی نه مرگ و نه زندگی (اعلی، آیه 13) دست و پا می زند که حالتی بس شکنجه آور و عذاب آوری است؛ یعنی شخص گرفتار انواع عذاب های غم آوری است که او را تا سرحد مرگ پیش می برد، ولی چون مرگی نیست تا به طور کامل و تمام از آن بریده و به نشئه و عالمی دیگر منتقل شود، بلکه هم چنان می بایست در نشئه و عالم آخرت تا ابد باقی بماند، این حالت غم بسیار شکنجه آور خواهد بود که پایانی برای آن به مرگی نیست؛ چرا که «لایموت فیها و لا یحیی؛ در آن آتش دوزخ نمی میرد و نه زندگی می کند.»(همان)

از نظر قرآن، تعدد عواملی که غم را در آخرت ایجاد می کند، چنان زیاد است که اگر شخصی از عاملی غمی رها شود، هنوز از آن رها نشده گرفتار عامل غم دیگری می شود؛ خدا در باره دوزخیان می فرماید: کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها و ذوقوا عذاب الحریق؛ هر گاه بخواهند به سبب غم از دوزخ خارج شوند، ایشان را به دوزخ باز می گردانند و به آنان می گویند: عذاب سوزان را بچشید.(حج، آیه 22)

پس از نظر قرآن، همان گونه که دوزخیان را راهی برای خروج از دوزخ نیست، راهی برای رهایی از غم نیست و هماره به اشکال و انواع گوناگونی عذاب گرفتار هستند که «حریق» است و تن و روان ایشان را از درون و برون می سوزاند و چون غاشیه فراگیر بوده و هیچ راه گریزی از آن ندارند. انواع اقسام عوامل غم آتش افکن به جان در دوزخ است که هیچ راه گریزی از آن نیست.(همان)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا