اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنیمقالات

عوامل موثر در اجتناب از گناه

بسم الله الرحمن الرحیم

گناه از بدترین چیزهایی است که زندگی انسان را تحت تاثیر منفی قرار می دهد و دنیا و آخرت ایشان را تباه می سازد. بنابراین، هر مسلمان و مومنی دوست دارد تا از آن اجتناب کرده و پرهیز نماید تا از پیامدهای آن در زندگی خویش و دیگران در امان ماند؛ اما خواسته های نفسانی و زیاده خواهی های شهوت و غضب از یک سو و وسوسه های شیطانی از برون از سوی دیگر موجب می شود تا انسان گرفتار گناه شود.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا راهکارها و عوامل تاثیرگذار برای اجتناب از گناه را بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مصالح و مفاسد متعلقات احکام

انسان حتی اگر مومن نباشد، از برخی چیزها تنفر دارد و دوست نمی دارد آن را انجام دهد یا دیگری به انجام آن بپردازد؛ زیرا احساس می کند که آن چیزها تاثیر منفی در زندگی خود یا دیگران می گذارد. گناه در حقیقت همان چیزهای منفی است که خدا آن را منع کرده و از آن نهی نموده است؛ زیرا تاثیرات منفی در زندگی انسان به جا می گذارد؛ هر چند که به سبب برخی از امور از جمله جهل علمی و عقلی، انسان گمان می کنند که آن چه را خدا نهی کرده، تاثیرات منفی بر انسان نمی گذارد یا اگر بگذارد بسیار کم اهمیت است، به ویژه که برخی از چیزهایی که خدا آن را گناه شمرده مانند خمر یا زنا، کم و بیش دارای برخی از منافع است یا انسان از آن ها لذت می برد.

البته مومنان به سبب آن که از احاطه علمی خدا نسبت به هستی آگاهی دارند، بر این باور و اعتقاد هستند که هر چیزی را که خدا گناه شمرده، نه تنها منفعتی برای بشر ندارد، بلکه همان منافع اندک نیز قابل دست یابی با چیزهای دیگر است؛ چنان که برخی گفته اند، می توان همان منافع اندک شراب را از طریق سرکه به دست آورد یا می توان لذت را با عقد دایم یا موقت کسب کرد.

به سخن دیگر، مومنان بر این باورند که در متعلقات احکام چون حرمت خمر و زنا، مفاسدی است که برای انسان زیانبار است، چنان که در احکامی دیگری چون نماز و زکات، مصالحی است که برای انسان بسیار مفید است. حتی مومنان بر این باورند که در مستحبات و مکروهات نیز همین مصالح و مفاسد است که تعیین کننده است؛ زیرا اگر درجه و مرتبه مصلحت صد درصد نباشد، بلکه بیش از پنجاه درصد باشد، خدا آن را مستحب و مندوب دانسته، و اگر درجه مفسدت صد درصد نباشد، بلکه بیش از پنجاه باشد، خدا آن را مکروه دانسته است. در اموری که صد درصد مصلحت یا مفسدت است، خدا آن را واجب یا حرام دانسته است.

مومنان با این باور و اعتقاد تلاش می کنند تا نه تنها از حرام و گناه بلکه مکروهات اجتناب کنند، بلکه تلاش می کنند تا افزون بر واجبات به مستحبات نیز عمل کنند تا این گونه از مصالح و منافع آنها بهره مند شوند.

چگونه از گناه اجتناب کنیم؟

به نظر می رسد که هر انسانی با توجه به درجه و مرتبه ایمانی و حضور خدا در زندگی اش، در مراقبت از نفس و محاسبه آن تلاش می کند، اما بسیاری از مردم به سبب ضعف ایمان و سستی آن یا شدت و قوت دشمن درون و برون؛ یعنی هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، گرفتار گناه می شوند با آن که می دانند که انجام آن آثار زیانبار و منفی در زندگی دنیوی و اخروی و نیز مادی و معنوی آنان می گذارد.

اینجاست که این دسته افراد دو پرسش اساسی را مطرح می کنند: 1. چگونه می توانیم از گناه اجتناب کنیم؟ 2. اگر گناه کردیم، چگونه می توانیم جبران کنیم و به اصلاح بپردازیم. در پاسخ پرسش دوم خدا در قرآن، روش توبه و استغفار و اصلاح امر فساد را مطرح می کند(بقره، آیه 160؛ آل عمران، آیه 89؛ نساء، آیه 146) و در یک جا از قرآن می فرماید: ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ؛ با اين همه، پروردگار تو نسبت به كسانى كه به جهالت و نادانى مرتكب گناه شده، سپس توبه كرده و به اصلاح عمل خویش پرداخته اند البته پروردگارت پس از آن، آمرزنده مهربان است.(نحل، آیه ۱۱۹)

اما درباره پرسش نخست خدا به این نکته توجه دهد که انسان اگر بخواهد از گناه اجتناب کند، می بایست پیش از مبارزه با دشمن بیرونی یعنی وسوسه های شیطانی، به مبارزه با هواهای نفسانی خویش بپردازد؛ زیرا چنان که پیامبر(ص) می فرماید: أَعْدَى‏ عَدُوِّكَ‏ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ؛ سرسخت ترین دشمنت نفس تو هست كه در میان دو پهلويت قرار دارد.( عوالی اللئالی ، ابن ابی جمهور احسائی، ج ۴ ، ص ۱۱۸ ، ح۱۸۷ ؛ عُدَّةُ الدَّاعِی، ابن فهد حلی، ص۳۱۴ ؛ بحارالانوار ، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۶)

به نظر می رسد کسی که دشمن درونی یعنی هواها و خواسته های نفسانی را مهار و مدیریت کند و اجازه ندهد تا شهوت و غضب بیش از اندازه نیاز چیزی را بخواهند، به سادگی می تواند دشمن بیرونی یعنی شیاطین جنی و انسی را شکست دهد؛ زیرا زمانی دشمن بیرونی می تواند پیروز شود و جبهه داخلی در تضاد و جنگ و تفرقه باشد و قوه عاقله نتواند بر قوه جاذبه شهوانی و قوه دافعه غضبانی مسلط باشد؛ اما اگر قوه عاقله مهار و مدیریت شهوت و غضب را به دست گرفته باشد، دیگر جایی برای وسوسه های شیطانی بیرونی نمی ماند؛ زیرا شیاطین بیرونی تنها اهل وسوسه کردن نفس انسانی هستند، و هنگامی که قوه عاقله مهار و مدیریت هواهای نفس را به دست داشته باشد، شیاطین بیرونی هر چه وسوسه کنند، هیچ تاثیری ندارد.

بر همین اساس است که خدا در قرآن گزارش می کند: قَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ؛ و چون كار از كار گذشت و داورى در قیامت صورت گرفت، شيطان مى‏ گويد: در حقيقت ‏خدا به شما وعده داد وعده ای راست؛ و من به شما وعده دادم و با شما خلاف كردم؛ و مرا بر شما هيچ تسلطى نبود، جز اينكه شما را دعوت كردم و اجابتم نموديد؛ پس مرا ملامت مكنيد و خود را ملامت كنيد! من فريادرس شما نيستم، و شما هم فريادرس من نيستيد. من به آنچه پيش از اين مرا در كار خدا شريك مى‏ دانستيد كافرم. آرى ستمكاران عذابى پردرد خواهند داشت.(ابراهیم، آیه ۲۲)

از این آیه به دست می آید که کار شیطان تنها وسوسه گری و دادن وعده های پوچ و دروغین است؛ و اگر نفس انسانی نخواهد هرگز در دام آن گرفتار نمی آید؛ پس اگر کسی گرفتار شیطان شده است، به دلیل آن است که هواهای نفسانی خویش را مهار و مدیریت نکرده است. از این رو شیطان می گوید که خودتان را سرزنش کنید نه مرا! زیرا من هیچ سلطه ای بر شما نداشتم و نمی توانستم شما را به زور و اجبار به کاری که دوست ندارید وادار کنم! پس اگر گناهی کردید به دلیل همان خواهش های نفسانی خودتان بوده است.

از نظر آیات قرآنی مهم ترین عواملی که می تواند نفس انسانی را مهار و مدیریت کند تا از گناه اجتناب کرده و تحت خواهش های شهوت و غضب یا وسوسه های ابلیسی قرار نگیرد، اموری چند از جمله موارد زیر است:

  1. تقوای الهی: تقوای الهی به معنای نگه داری نفس از هر چیزی است که غضب الهی را موجب می شود. اموری که غضب الهی را موجب می شود، انجام محرمات و ترک واجبات است؛ زیرا ترک واجبات نیز خود به معنای انجام حرامی است که خدا را به خشم می آورد. باید توجه داشت کسانی نسبت به خدا و غضبش تقوا پیشه می گیرند و خود را از خشمش در امان نگه می دارند که عظمت الهی را درک کرده باشند و در برابر عظمت الهی دارای خشیت و ترس و خوف عالمانه و خشوع و خضوع قلبی و جوارحی باشند. بنابراین، شناخت جلال الهی و عظمت او گام نخست در تقوای الهی است. البته این شناخت و علم می بایست به عقد قلبی تبدیل شود و اعتقاد فرد را شکل دهد تا میان اندیشه و انگیزه ، علم و عمل ارتباط ایجاد شود و شخص در هنگام مواجه با معصیت از آن اجتناب کند و به انجام واجب بپردازد تا غضب الهی را به عنوان ترک واجب بر نیانگیزاند.(بقره، آیه 206؛ مائده، آیات 2 و 27؛ مجادله، آیه 9؛ مریم، آیه 18) از امام على(عليه السلام) درباره آیه 18 سوره مریم روايت شده که ایشان فرموده است: مريم(عليها السلام) دانست كه تقواى انسان متّقى او را از گناه بازمى دارد.(مجمع البيان، ج 5 – 6 ، ص 784) به سخن دیگر، چون می دانست که تقوای الهی موجب می شود تا شخص به گناهی چون زنا آلوده نشود، خطاب به مردی که در برابر تمثل یافته بود، گفت: من از تو به خدای رحمان پناه می برم اگر تو متقی باشی!
  2. ذکر الهی: از نظر قرآن، کسانی از گناه اجتناب می کنند که واقعا ذاکر الهی باشند؛ زیرا ذکر حقیقی آن است که هماره خدا را به یاد داشته باشند و در هر کاری رضای او را بخواهند و از غضب و خشم الهی اجتناب کنند. کسی که ذاکر خدا باشد، هرگز تن به گناه نمی دهد(آل عمران، آیه 135)؛ زیرا خود را در محضر خدا می یابد ؛ زیرا می داند که خدا او را می بیند هر چند که او به چشم سر نمی تواند خدا را ببیند.(علق، آیه 14؛ بحارالانوار، ج 59، ص 260 و 261؛ الدرالمنثور، سیوطی، ج 1، ص 93) امام صادق(ع) به اسحاق بن عمار فرمود: ای اسحاق! از خدا بترس گویی تو را می‌بیند؛ پس اگر تو خدا را نمی‌بینی به راستی که خداوند تو را می‌بیند. اگر شک داری که خداوند تو را می‌بیند بدان که کافر شدی؛ و اگر یقین داری که تو را می‌بیند، سپس آشکارا گناه و معصیت می‌کنی، پس تو خدا را از هر ناظر و بیننده دیگری پائین‌تر دانسته‌ای. (بحار‌الانوار، ج 5، ص 324)
  3. بزرگ شماری گناه: از نظر قرآن، گناه هر چند از گناهان کبیره نباشد، بلکه از گناه صغیره باشد، ولی به دلیل آن که شخص گناهکار گناه کوچک را در برابر خدای اکبر انجام می دهد، همین بیانگر جرأت و جسارت اوست؛ زیرا خردی و بزرگی گناه را نمی بایست به نسبت به خود گناه سنجید؛ یعنی نمی بایست چون این گناه مفاسدی اندک دارد آن را انجام می دهد، بلکه باید بگوید من این گناه هر چند که خرد است و مفسدتی اندک دارد، ترک می کنم؛ زیرا این خدای بزرگ است که مرا از آن نهی کرده است. در حقیقت کوچک شماری گناه و استخفاف نسبت به آن موجب می شود که انسان گرفتار گناه خرد سپس بزرگ شود و نتواند از آن اجتناب کند. خدا در قرآن می فرماید که کوچک شمردن گناه خود، گناهى بزرگ، در پیش خدا است.(نور، آیات 15 و 19)
  4. عدم اصرار بر گناه: انسان با گناه خود را در مفاسد و زیانی هایی قرار می دهد که با گناه بر سر آدم می آید؛ یعنی حتی اگر گناه را موجب خشم خدا ندانیم – که البته می دانیم – ولی باید توجه داشت که در خود متعلق گناه یعنی شراب و زنا و ربا و مانند آنها مفاسدی است که دامن گیر ایشان می شود که از جمله زوال عقل و از دست رفتن تعادل رفتاری، فروپاشی خانواده در زنا و فروپاشی اقتصادی در ربا است. انسانی که گناه می کند در حقیقت خود را گرفتار مفاسدی چند می کند که از جمله آنها خشم خدا است؛ زیرا خدا می خواهد تا انسان در مسیری زندگی کند که او را به کمال برساند و کمالات را در او ظهور دهد؛ نه آن که آن را دفن و دسیسه کند. نهی از گناه در حقیقت نهی از نقص و افتادن در ورطه نواقص و از دست رفتن کمالات است. کسی که بر گناهی اصرار می کند در حقیقت می خواهد کمالی را در خود بکشد و دفن و دسیسه کند. حال اگر کسی بخواهد خود را از مفاسد گناه در امان نگه دارد می بایست استغفار و توبه کند؛ زیرا این گونه از پیامدهای گناه و آثار آن در امان می ماند.(بقره، آیات 275 و 276؛ آل عمران، آیه 135) البته پس از آن نیز نمی بایست به گناه بازگردد و به تکرار و انجام دوباره آن اصرار کند تا این گونه از شرور و مفاسد آن تا ابد در امان ماند. به سخن دیگر، کسی می تواند از گناه و مفاسد آن در امان ماند که نخواهد خشم الهی را موجب شود و بخواهد به اصلاح رفتار بپردازد و امید به مغفرت و آمرزش الهی داشته باشد و جبران مافات را از خدا طلب کند.(آل عمران، آیه 135)
  5. عدم توجیه گناه: کسی می تواند از گناه خود را حفظ کند که به توجیه خطا و گناه نپردازد؛ زیرا کسی که به توجیه گناه می پردازد و تلاش می کند تا با بهانه یا موجّه سازی خود را از تبعات گناه برهاند، بیش تر در دام گناه می افتد. بسیاری از مردم که گناه دامن گیر آنان می شود و از آن رهایی ندارند کسانی هستند که هم چون اعراب جاهلی به توجیه گناه خویش می پردازند.(اعراف، آیه 28) در حالی که مومنان این کار را نمی کنند و استغفار و توبه می کنند و با پذیرش گناه و زشتی آن تلاش می کنند تا به اصلاح آن بپردازند، ولی گناهکار تلاش می کند تا کارش را توجیه کند و به آن ادامه دهد و از آن بازنگردد.(مائده، آیات 29 و 30)
  6. شناخت ضرر گناه: از دیگر عواملی که موجب می شود تا انسان نسبت به گناه گرایش نداشته بلکه از آن اجتناب کند، شناخت مفاسد و ضررهای گناه است. این در حالی است که جاهلان به اضرار و مفاسد گناه یا کوچک شماری ضررها و مفاسد آن به گناه آلوده می شوند. اگر انسان بداند که هر گناهی پیش از آن که دیگری را تحت تاثیر زیان بزرگ خویش قرار دهد، خود انسان را دچار ضرر و زیان و مفسدت می کند، از آن اجتناب می کرد، ولی گناهکاران به چنین توجه و علم و شناختی نرسیده یا رسیده ولی آن را نمی پذیرند و بدان اعتقاد نمی یابند.(نساء، آیه 11؛ طه، آیات 100 و 101؛ نور، آیه 54؛ زمر، آیه 53)
  7. ایمان به علم و رؤیت الهی: اگر انسان ایمان به علم الهی داشت گناه نمی کرد، این در حالی است که خدا می فرماید نسبت به گناه بندگانش علم حضوری و شهودی دارد؛ زیرا همه اعمال بندگان در نزد او حاضر است و او رویت می کند و می بیند. در حقیقت علم الهی همان رویت الهی و دیدن اوست. چنین اعتقاد و باوری موجب می شود که شخص خود را در محضر خدا بداند و گناه نکند.(علق، آیه 14؛ نساء، آیات 17 و 111)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا