اعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

عوالم و نشئات از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

در آموزه های وحیانی قرآن، بارها درباره عوالم و نشئات متعدد و متنوعی سخن به میان آمده که از جمله آنها می توان به «نشئه الاولی»، «نشئه الآخره»، «عالم شهادت»، «عالم الغیب» و «عالم برزخ»، «عالم ملک»، «عالم ملکوت»، «عالم خلق»، «عالم امر» و مانند آنها اشاره کرد.

باید توجه داشت که واژه «عالم» در این ترکیبات، با فتح لام به معنای «عَلَم» و نشانه است، نه با کسر لام که به معنای عِلم و دانایی است. البته خدا بارها در قرآن خود را به «عالِم الغیب و الشهاده» توصیف می کند که به معنایی دانای غیب و شهادت است؛ زیرا خدایی که خالق و آفریدگار عوالم و نشئات است، به آنها «علیم» و دانا است؛ و مراد از علیم بودن خدا، علم و دانایی عارضی نیست، بلکه مراد از علم در ذات الهی همان چیزی است که از لوازم حیات است؛ چرا که حیات، صفت ذاتى اوّلى خداوند متعال است. پس علم او مثل سایر صفات ذات او، همیشه و لایزال در فعلیّت تامّه واجب و ثابت است. بنابراین از آن جایی که براى ذات و صفات او نهایت و حدّ و غایتى نیست، علم الهی ازلى و ابدى و به هر چیزى محیط است؛ یعنى حقیقت علم او به معناى شهود، حضور و احاطه او بر هر چیز است. علیم، صفت مشبّهه علم است و در موردى به کار مى رود که به ثبوت صفت علم اشاره داشته باشد. این واژه در قرآن در 162 بار در قرآن به کار رفته و اکثر کاربرد آن در مورد تثبیت صفت علم است و در کنار اسمى دیگر هم چون سمیع، بصیر، حکیم، خبیر و مانند آنها به کار رفته است که با معناى آن مناسبت دارد.(انعام، آیه 73)

به هر حال، برای خدا در هستی ظهور و بروزی است که به سبب مراتب در ظهور از نظر شدت و ضعف به عنوان «عالم» به فتح لام یاد می شود؛ زیرا علَم و نشانه ای برای مظاهر اسمای الهی است؛ و خدا هماره بر همه آن عوالم احاطه علمی و دانایی به شکل شهودی و حضوری دارد و همه عوالم در محضر خدا است، خدا عالَم شهادت باشد، و خوه عالَم غیب، خدا به هر دو یکسان «علم» و دانایی دارد و در محضر خدا است.

خدا گاه در قرآن از عوالم هستی به عنوان «نشئه» یاد می کند؛ چنان که می فرماید: نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنْشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَكَّرُونَ؛ ماييم كه ميان شما مرگ را مقدر كرده‏ ايم و بر ما سبقت نتوانيد جست؛ و مى‏ توانيم امثال شما را جایگزین داشته باشیم و شما را به صورت آن چه نمی دانید انشاء و پديدار گردانيم و قطعا پديدار شدن نخستين خود را در نشئه آغازین دنیا شناختيد؟ پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد؟(واقعه، آیات 60 تا 62)

از این آیات این معنا به دست می آید که انسان را نشئات و پدیدارهای چندی است که از جمله آنها همین نشئه دنیا است که خدا «انشاء» کرده است.(مومنون، آیه 14) هم چنین خدا در نشئات دیگری «مثل» شما را می سازد؛ زیرا انسان در عالم و نشئه ای با آن حقیقت نفس او یکی است، اما کالبدهای گوناگونی با توجه به مقتضیات عوالم و نشئات دارد. پس می توان از امثال هر کسی در نشئات دیگری از جمله نشئه برزخ یا نشئه آخرت سخن گفت. از نظر قرآن کسی که نشئه نخست دنیا و عالم زهدان مادر و عالم دنیا را تجربه کرده و مثلیت در انشاء را تجربه نموده می بایست درک آسانی از نشئات دیگری داشته باشد که نسبت به آن علم حضوری و شهودی ندارد و بدان ها وارد نشده است.

خدا در جایی دیگر می فرماید: قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ … أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ ؛ بگو همان كسى كه نخستين‏ بار آن را انشاء کرده و پديد آورد و اوست كه به هر گونه خلق و آفرينشى داناست… آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده، توانا نيست كه باز مثل و مانند آنها را بيافريند؟ آرى اوست آفريننده دانا.(یس، آیات ۷۹ و 81)

از نظر قرآن، کسی که «نشئه اولی » را آفریده بر آفرینش «نشئه أخری» توانا و قادر است: وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى؛ و هم پديد آوردن و انشاء عالم ديگر آخرت بر عهده اوست.(نجم، آیه ۴۷)

در حقیقت از نظر قرآن، تفکر تعقلی در باره آفرینش و خلقت در نشئه نخست دنیوی کمک می کند تا انسان درک درستی از نشئه آخرت به دست آورد. از این روست که می فرماید: قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ بگو در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است.‏ سپس باز  خداست كه نشاه آخرت را پديد مى ‏آورد و انشاء می کند؛ زیرا خداست كه بر هر چيزى تواناست.(عنکبوت، آیه ۲۰)

البته باید توجه داشت که نشئه آخرت زمان برداشت محصول انسان در نشئه دنیا است؛ از این روست که در ادامه به مساله حساب و کتاب در آن نشئه توجه می دهد و می فرماید: يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَرْحَمُ مَنْ يَشَاءُ وَإِلَيْهِ تُقْلَبُونَ؛ هر كه را بخواهد عذاب و هر كه را بخواهد رحمت مى ‏كند و به سوى او بازگردانيده مى شويد.(همان، آیه ۲۱)

عالم امر الهی

یکی از عوالم هستی که خدا آفریده و مظهر اسمای الهی است، عالم امر است. امر به معناى دستور و جمع آن اوامر است.

از نظر قرآن،  عالم امر الهی در برابر عالم خلق قرار دارد؛ از این رو، به صراحت می فرماید: لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ ؛ برای است خلق و امر.(اعراف، آیه 54)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، عالم امر به عالم «علم» و دانایی ارتباط دارد و با عالم خلق فرق دارد؛ زیرا همان گونه که اول در انسان حقیقت ذهنی شکل می گیرد و سپس حقیقت خارجی؛ هم چنین در خدا چنین است و عالم خلق تابع عالم امر و نشئت گرفته از آن است.

امر الهی با تقدیر در ام الکتاب ارتباط تنگاتنگ دارد(فرقان، آیه 2) و هر ساله در شب قدر در عالم خلق و تکوین، آن چه در ام الکتاب تقدیر شده برای امضا و قضا وارد عالم خلق می شود تا اجرایی و تحقق خارجی در عالم شهادت یابد.(دخان، آیات 2 تا 5؛ قدر، آیات 1 تا 4)

هم چنین به نظر می رسد که «عالم خلق» جنبه تدریجى دارد و این خاصیت جهان ماده است؛ و «عالم امر» جنبه دفعى و فورى دارد و این خاصیت جهان ماورای ماده است؛ چنان که خدا می فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»؛ هنگامى که خداوند چیزى را اراده کند، به او فرمان مى دهد موجود باش! آن هم موجود مى شود.(یس، آیه 82)

از نظر قرآن، روح از عالم «امر» است(اسراء، آیه 85)، اما نفس از عالم «خلق» است؛ زیرا فرآیندی پس از دمیده شدن روح ایجاد می شود.(مومنون، آیه 14)

عالم خلق الهی

از نظر قرآن، عالم خلق پس از عالم امر قرار دارد. از نظر قرآن، عالم خلق همان «عالم مُلک» است که در برابر «عالم ملکوت» قرار دارد. از نظر قرآن، پس از آن که خدا طراحی کامل و تمامی از عالم داشته و آن را در «ام الکتاب» ثبت و ضبط کرده، در شکل فرآیندی در مقام «خالقیت» آن را خلق کرده است.

بنابراین، هر آن چیزی که از آن به عالم غیر امر یاد می شود و هستی خلقی دارد، همان عالم ملک نیز نامیده می شود؛ اما این بدان معنا نیست که عالم خلق محدود به عالم ملک باشد، بلکه عالم ملکوت هر چیزی نیز می تواند جزو عالم خلق به یک معنا باشد؛ زیرا مراتب ملکوت متعدد و متنوع است که می توان از ملکوت سفلی یا ملکوت اعلی سخن گفت.

البته به یک تعبیری از ملکوت می توان گفت که عالم ملکوت همان عالم امر غیر از عالم خلق است. پس همان گونه که خدا مالک خلق در ساحت عالم ملک است، هم چنین مالک امر در ساحت عالم ملکوت است. از همین روست که خدا می فرماید که ملک و ملکوت هر چیزی یعنی خلق و امر هر چیزی در دست اوست که ارتباط تنگاتنگی با حیات و ممات هر چیزی و ربوبیت و پروردگاری خدا نیز دارد.(ملک، آیات 2 و 3؛ یس، آیه 83؛ اعراف، آیه 158؛ توبه، آیه 116؛ سباء، آیه 22)

از آن جایی که تقدیر هر چیزی نخست در عالم امر رقم می خورد و در ام الکتاب ثبت می شود که عالم ملکوت هر چیزی است، پس باید گفت که آن چه در عالم امر و ملکوت تقدیر شده در عالم ملک و خلق اجرایی می شود.(فرقان، آیه 2؛ حدید، آیات 2 و 5 و22 و 23)

از نظر قرآن، دقت نظر در ملکوت هر چیزی از جمله ملکوت مخلوقات هستی به انسان کمک می کند تا به حقایق ایمانی بیابند که جز با دیدن ملکوت دست یافتنی نیست.(اعراف، آیه 185) از همین رو، وقتی خدا به ارایه خویش ملکوت هم جهان ملک و مادی شهادت را به حضرت ابراهیم(ع) نشان داد، به یقینی دست یافت که جز با دیدن ملکوت شدنی نبود.(انعام، آیه 75)

عالم شهادت

از نظر قرآن، عالم شهادت همین عالم ظاهر و مشهودی است که همه انسان ها آن را به شهود می ببیند و برای آنان ملموس و محسوس است. در برابر آن عالم غیب قرار دارد که عالم نهان و پنهان است و انسان ها نسبت به آن شهود ندارند مگر به تعلیم الهی. خدا در قرآن به این عالم سخن به میان آورده و فرموده است: عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ؛ دانایی غیب و شهادت.(مومنون، آیه 92) هر چند که در این آیه و آیات مشابه سخن از دانایی خدا نسبت به این دو امر است، ولی مراد آن است که دو جهانی وجود دارد که یکی غیب و دیگری شهادت است و خدا به هر دو عالم از عوالم هستی علم و دانایی احاطی کامل دارد و هر دو عالم مشهود خدا و در محضر اوست؛ زیرا خدا از نظر قرآن، «شهید» است که به معنای شاهد و مشهود به کار می رود(بروج، آیه 9)؛ یعنی خدا شاهد همه عوالم و نیز مشهود در همه عوالم است. پس نه تنها خدا نسبت به عوالم علم شهودی دارد، بلکه در هر چیزی که نگریسته شود، آن چه مشهود است، خدا است؛ چرا که همه عوالم مظهر اسمای الهی و انوار آن است.(نور، آیه 35)

عالم غیب

عالم غیب و نهان در برابر عالم شهادت قرار دارد و انسان نسبت به آن شهودی ندارند مگر به تعلیم الهی؛ زیرا غیب، به معناى غایب شدن چیزى از دید چشم، حس و یا از علم انسان است، این واژه براى هر چیزى به کار می رود که نسبت به انسان، غیب و غایب است؛ امّا نسبت به خدا کلمه غیب به کار نمى رود، زیرا هیچ چیزى از او غایب نیست. پس وقتی گفته می شود خدا «عالِم الغیب و الشهاده» است، به این معناست که برای خدا غیب و شهادت یکسان است و خدا به هر دو عالَم از عوالم هستی، علم حضوری و شهودی دارد و همه آنها در محضر خدا است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مومنان با آن که در «عالم شهادت» و در عالم دنیا زندگی می کنند، اما با این حال نسبته عالم غیب ایمان دارند:«یؤمنون بالغیب»(بقره، آیه 3)؛ یعنى متقین از مومنان، ایمان به چیزى دارند که حواس آن را درک نمى کند و عقول ابتدایى نیز اقتضاى درک آن را ندارد، و فقط با خبر انبیا دانسته مى شود؛ اما با این همه به چیزی ایمان دارند که نسبت به آنان غیب است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 616 – 617 ، ذیل واژه «غیب»)

عالم برزخ

از نظر قرآن، میان عالم دنیا و آخرت عالم برزخ قرار دارد؛ زیرا برزخ در لغت به معناى مانع میان دو چیز است. از زمان مرگ تا زمان قیامت نیز برزخ نامیده شده است .(مجمع‌البیان، ج 7 – 8 ، ص 185 – 187)

خدا به صراحت در قرآن درباره عالم می فرماید: حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ؛ تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد، بارها مى‏ گويد: پروردگارا مرا بازگردانيد شايد من در آنچه وانهاده‏ ام كار نيكى انجام دهم. نه چنين است. اين سخنی است كه او گوينده آن است؛ و پشاپيش آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته خواهند شد.(مومنون، آیات 99 و۱۰۰)

البته از نظر قرآن، این که فرد محتضر بارها در خواست «ارجاع» می کنند، و خدا در خواست او را در قالب صیغه جمع آورده، برای آن است که وقتی در حالت احتضار برای نخستین مرتبه پرده ها از قلب کنار می رود(ق، آیات 19 تا 22) و شخص می بیند که اگر مثلا «انفاق» و «صدقه» ای داشت، ابدیت خویش را با سعادتی ابدی ساخته بود(منافقون، آیات 10 و 11)؛ اما خدا بیان می دارد که زینت های زندگی دنیوی از ثروت و قدرت از مال و فرزندان، چنان انسان را «غافل» می کند که شخص دوباره به همان کاری می پردازد که پیش از احتضار می کرده است؛ چرا که خدا از انسان در عالم «ذر» پیمان گرفته تا ربوبیت خدا را پذیرفته و بدان ایمان آورند و حتی شهادت و گواهی به این حقیقت با تمام وجود به سبب شهود علمی داده اند، اما در عالم دنیا از آن سرباز زده و «عهد الست» را به غفلت سپرده و بر خلاف آن عمل نموده و «حنث عظیم» داشته و پیمان شکنی کرده و خدا و ربوبیت او را به قول و فعل انکار نموده اند.(اعراف، آیه 72؛ واقعه، آیات 46 تا 50)

از نظر قرآن، انسان هنگامه احتضار و دیدن یقینی «عالم برزخ» و شهود و حضور ملکات اعمال خویش و «خسران مبین» به بخشی از حقایق هستی علم می یابد و سپس در عالم آخرت به حقایق دیگر به شکل کامل تر علم می یابد؛ از همین رو خدا در قرآن از این مراتب علمی در عالم برزخ و قیامت به عنوان: «كَلَّا سَيَعْلَمُونَ؛ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ» (نباء، آیات 4 و 5) یاد کرده است. البته باید توجه داشت که مراد از «سین» در « سَيَعْلَمُونَ» برای «تسویف» و تاخیر در دانایی نیست، بلکه به معنا «تحقیق» است؛ یعنی علمی تمام می یابند که شک و ریبی در آن راه نمی یابد؛ از همین حقیقت، در جایی دیگر به عنوان «رویت» یاد می شود؛ چنان که خدا می فرماید: لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ؛ هر آینه به علم يقين دوزخ را مى ‏بينيد و سپس آن را قطعا به عين‏اليقين می بیند.(تکاثر، آیات 6 و 7) البته این رویت اختصاص به دوزخیان ندارد، بلکه مومنان اهل بهشت نیز این گونه در عوالم با حقایق هستی مواجه حضوری و شهودی دارند و آن را می بینند.

از نظر قرآن، مراتبی که برای رویت و علم حضوری و شهودی انسان از هنگامه احتضار که آغاز ورود به عالم برزخ است، سپس در عالم قیامت و پس از آن در عالم بهشت و دوزخ است، از «نظر کمیت و کیفیت» در حال تشدید و ازیاد است؛ یعنی انسان در سه مرتبه هم از نظر کمی با افزایش و ازیاد علم حضوری و شهودی رو به رو است؛ و هم نظر کیفی؛ زیرا همان گونه که در هر مرتبتی با بخشی از حقایق مواجه می شود و بدان علم می یابد، هم چنین در هر مرتبتی از آن، حقایق برایش روشن تر و روشن تر می شود. از همین روست که در مرتبتی «علم الیقین» است و در مرتبت دیگر، «عین الیقین» تا به جایی می رسد که بهشتی و دوزخ خود بهشت و دوزخ می شود و با «حق الیقین» این حقیقت را با همه هستی خویش می بیند و درمی یابد.(واقعه، آیات 83 تا 95؛ الحاقه، آیات 44 تا 51)

از نظر قرآن، ادعای بازگشت برای انجام اوامر الهی و اصلاح کار تنها سخنی است که کافران و منکران بر زبان جاری می کنند، و آنان اگر بازگردند، همان کاری را انجام می دهند که پیش از مرگ انجام داده اند؛ زیرا خدای عالم به سرّ و اخفی می فرماید: وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ وَقَالُوا إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ؛ منكران را هنگامى كه بر آتش عرضه مى ‏شوند مى‏ بینی كه مى‏ گويند كاش بازگردانده مى ‏شديم ،و ديگر آيات پروردگارمان را تكذيب نمی کرديم و از مؤمنان مى ‏شديم؛ ولى چنين نيست، بلكه آنچه را پيش از اين نهان مى‏ داشتند براى آنان آشكار شده است و اگر هم بازگردانده شوند قطعا به آنچه از آن منع شده بودند برمى‏ گردند و آنان دروغگويند، و گفتند: جز زندگى دنياى ما زندگى ديگرى نيست و برانگيخته نخواهيم شد.(انعام، آیات 27 تا 29)

باید یاد آور شد که در روایات از عالم برزخ گاه به «عالم قبر» نیز یاد می شود؛ زیرا برزخ انسان از زمانی آغاز می شود که شخص مرده باشد و در قبر گذاشته شود. برخاستن از قبر برای روز قیامت در تعبیرات قرآنی نیز ناظر به همین امر است.

عالم مُلک

مُلْک به معناى سلطنت و عظمت است.(لسان العرب، ج 13، ص 182 «ملک») خدا خود را مالک ملک و ملکوت دانسته است.(ملک، آیه 1؛ یس، آیه 83) خدا درباره آن که زمام امور ملک در دستان اوست، چنین می فرماید: تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ مبارک و خجسته است آنكه فرمانروايى ملک به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست.(ملک، آیه 1)

و هم چنین در جایی دیگر می فرماید: مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاء؛ مالک سطنت هستی و به هر که خواهی فرمانروایی و سلطنت دهی یا از هر که خواهی می گیری.(آل عمران، آیه 26)

از نظر قرآن، خدا هم «مالک» است(حمد، آیه 4) و هم «مَلِک» و شاه.(مومنون، آیه 116) بنابراین، همه اشکال «ملکیت» برای خدای تعالی ثابت است.

از نظر آموزه های وحیانی ملکوت هر چیزی ارتباط مستقیم آن با خدای مالک است. باید توجه داشت که ملک می تواند عالم ظاهر خلقی و عالم شهادت هر چیزی باشد، چنان که عالم ملکوت می تواند باطن و غیب هر چیزی باشد. از نظر قرآن خدا مالک مطلق است و بر عالم ظاهر و باطن، و نیز عالم دنیا و آخرت مالکیت مطلق دارد، از این روست که خود را «مالک یوم الدین» می داند که مراد عالم قیامت و غیب است.(حمد، آیه 4)

پس همان گونه که خدا مالک و مَلِک «مُلک» است، هم چنین خدا به صراحت بر مالکیت خویش بر ملکوت سخن گفته و می فرماید: بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ؛ ملکوت هر چیزی به دست اوست.(یس، آیه 83)

عالم ملکوت

ملکوت به منزله مُلْک به معناى سلطنت و عظمت است، لیکن از حیث معنا تأکید بیشترى در آن نهفته است، مثل رغبوت و رهبوت.(لسان العرب، ج 13، ص 182 «ملک»؛ مجمع البیان، ج 3 ـ 4، ص 497)

قرآن کریم این واژه را در معناى لغوى، یعنی نوعى از سلطنت، ولی در مصداق خاصّى به کار برده است که عبارت است از وجود اشیاء از حیث انتساب و قوام به خداوند است.(المیزان، ج 7، ص 170 – 171)

به عبارت دیگر، ملکوت هرچیزی، همان وجودش است که از ایجاد خداوند نشئت گرفته است.(المیزان، ج 15، ص 60) همین مالکیت خدا بر ملکوت هر چیزی است که به او امکان می دهد تا اختیار و زمام آنها را در دست داشته و آنان را به سوی خود بازگرداند: فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.(یس، آیه 83)

هم چنین از نظر قرآن، در اختیار داشتن ملکوت هر چیزی موجب می شود تا اگر کسی بخواهد پناهی بجوید به مالک ملکوت، یعنی حق تعالی پناه جوید: قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ؛ بگو: فرمانروايى ملکوت هر چيزى به دست كيست و اگر می دانید كيست آن كه او پناه مى‏ دهد و در پناه كسى نمى ‏رود.(مومنون، آیه ۸۸)

از نظر قرآن، مالک ملک و ملکوت بودن خدا به خدا این قدرت را می دهد که هر گونه تصرفی در هر چیزی داشته باشد. پس همان گونه خدا مالک ملکوت است و اختیار و زمام امور ملکوت هر چیزی در دست خدا است، «مالک مُلک» نیز است. تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ؛ مبارک و خجسته است آنكه فرمانروايى ملک به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست. همان كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده.(ملک، آیات 1 و ۲)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا