اجتماعیاخلاقی - تربیتیسیاسیمعارف قرآنی

علل و آثار انسجام اجتماعي

انسجام اجتماعي، مشخصه ها، مفهوم، علل و عوامل و آثاري دارد كه اگر مورد دقت نظر و توجه واقع شود مي تواند بركات متعددي براي جامعه اسلامي داشته باشد. در اين مقاله نويسنده كوشيده است كه به تبيين مفاهيم گفته شده بپردازد.
اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.
شاخص اجتماعي بودن
چند نفري در يك كشتي نشسته اند كه به سوي مقصدي معلوم و مشخصي در حركت است. آنان مي بايست چندماهي را در كنار هم زيست كنند و به قولي يك ديگر را تحمل كنند. هيچ آشنايي با يك ديگر ندارند و تنها عامل گرد هم آمدن آنان مقصد مشترك و تنها وسيله انحصاري يعني همين كشتي است. آنان كم كم متوجه حضور يك ديگر و خصوصيات و روحيات هم آشنايي بيشتري پيدا مي كنند و باب گفت وگو و آشنايي در ميانشان به تدريج قوت مي گيرد و به دوستي و معاشرت مي انجامد.

آنان مي بايست به گونه اي رفتار كنند تا كشتي به سلامت به مقصد برسد و در مشكلات و چالش هاي پيش رو همراه و همگام و ياور يك ديگر باشند. براي اين كه كم تر دچار تنش و درگيري شوند از برخي از خواسته هاي و نيازهاي شخصي چشم مي پوشند و در جست وجوي آرامش و يا حفظ آن تا پايان مسير و رسيدن به مقصد راهكارهايي را شناسايي و به مورد اجرا مي گذارند. اين گونه است كه هم سفر را بر خود آسان مي كنند و هم راه را كوتاه.

در اين جا تمركز بر روي فرد يا افراد نيست بلكه معطوف به رفتارهاي شماري از افراد است كه رفتار جمعي بروز مي دهند. البته در روان شناسي اجتماعي اين پرسش مطرح است كه آيا چيزي به نام گروه و جامعه وجود خارجي دارد يا نه؟
فلويد آلپورت بر اين باور است كه «پاي شما نمي تواند به يك گروه گير كند» معناي اين گفته آن است كه گروه ها تنها در ذهن افراد وجود دارند.
به نظر وي، گروه ها و جوامع چيزي بيش از مجموعه مشتركي از ارزش ها، عقايد، انديشه ها و عادت هاي افراد نيست كه همزمان در ذهن چند نفر حضور دارد. اين ديدگاهي است كه آيت الله مصباح يزدي آن را برگزيده و در بسياري از كتب و مقالاتش بر آن تأكيد مي ورزد. وي مي كوشد آيات قرآني را موافق اين الگو و مدل ارايه شده، تحليل و تبيين كند.
در مقابل دوركيم (1898) و وارينر (1956) براي گروه ها و جامعه هويت مستقلي قايل هستند كه بايد به آن ها به صورت پديده هاي مستقل و يگانه اي در محيط نگريست. به نظر ايشان نمي توان همه رفتارها اجتماعي را به سطح فردي فروكاست و در اين سطح به تبيين آن ها پرداخت؛ زيرا جنبه ها و وجوه منحصر به فرد و يگانه اي در گروه و جامعه مستقل از افراد و اشخاص وجود دارد. علامه طباطبايي(ره) در كتاب الميزان و شهيد مرتضي مطهري(ره) در كتاب جامعه و تاريخ اين ديدگاه را مدل و الگوي خوبي براي تفسير و تبيين بسياري از آيات قرآن مي يابند كه مي تواند به آساني مسايلي چون اجل امت ها را توضيح دهد.
احتمالا موافق اين هستيم كه بسياري از فعاليت هاي زندگي ما متضمن تعامل ما با افراد ديگر است. خانواده، همكاران و مانند آن ها همگي شامل تعامل هايي ميان يك گروه از افراد است. در روان شناسي اجتماعي ثابت شده كه نفوذ اجتماعي چگونه رفتار فرد را تحت تأثير قرار مي دهد. اين خود بيانگر تأثيرات جامعه و گروه بر فرد است كه مي توان از آن به پديده مستقلي به نام جامعه پي برد. بسياري از مردم در حضور گروه و جمع احساس ترس و اضطراب مي كنند كه اين خود نشانه ديگري از تأثير چيزي به نام گروه و جامعه برفرد است؛ در حالي كه همين شخص در برابر تك تك اين افراد چنين حالتي ندارد.
مشخصه هاي گروه و جامعه
جامعه همان گروه بزرگ با هدفي والاتر و برتر است كه به شكل ملت- كشور و ملت- دولت سازماندهي مي شود. اين افراد به شكل جامعه و ملت سازماندهي مي شوند تا فعاليت هاي مشخصي را براي رسيدن به اهداف و مقاصد يكساني در تعاملات روزانه خود نشان دهند. ادراك هاي مشترك و پيوندهاي عاطفي و وابستگي هاي متقابل و نقش هاي اجتماعي آنان را بيش از پيش به يك ديگر وابسته مي كند و نوعي وحدت و يك پارچگي را در ميان آنان تشديد مي نمايد.
مفهوم انسجام اجتماعي
در روان شناسي اجتماعي از پديده اي به عنوان روح نزديك بودن و يا عدم آن در يك جامعه و يا گروه سخن مي گويند كه اثر مهمي روي رفتار افراد جامعه به جا مي گذارد. در گروه هاي اجتماعي مي توان به آساني اين مسئله را شناسايي و آثار و پيامدهاي وجودي و ملموس آن را ردگيري كرد. به عنوان نمونه، برخي از مفسران ورزشي از تيم هايي نام مي برند كه بهترين مواد (نفرات تيمي و ستارگان به نام فوتبال) را در اختيار دارند، اما نمي توانند اين مواد را به هم بچسبانند. در چنين مواردي، اين احتمال وجود دارد كه فقدان نزديكي يا حتي وجود دشمني نهان در ميان برخي از اعضاي تيم در عملكرد رضايت بخش تيم ورزشي اختلال ايجاد مي كند. براي توصيف چنين وضعيت و ويژگي در ميان يك تيم ورزشي يعني فقدان نزديكي ميان افراد گروه از اصطلاحات چندي چون فقدان احساس يگانگي و يا اقليم عاطفي سخن مي گويند. بيش ترين اصطلاحاتي كه در اين جا از سوي مفسران و روان شناسان اجتماعي به كار مي رود اصطلاح فقدان انسجام در ميان اعضاي تيم است.
در تعريف انسجام مي گويند كه ويژگي اي است كه در آن نيروي اعمال شده بر اعضا و جامعه براي ماندن در گروه بيش از كل نيروهايي است كه مي كوشد آنان را به ترك گروه وادار سازد و انسجام ايشان را از ميان بردارد.
به سخن ديگر، گروه ها و جوامع ايي كه در آن ها اعضا يك ديگر را دوست دارند و مي خواهند در حضور يك ديگر باقي بمانند و فعاليت كنند، گروه ها و جوامع منسجم هستند. چنان كه گروه ها و يا جوامع ايي كه اعضاي آن به يك ديگر جذب نشده اند، جوامع از هم پاشيده اي هستند كه از نظر سطح انسجام در پايين ترين حد خود قراردارند.
آثار انسجام اجتماعي
از آن جايي كه اعضا و يا جوامع ايي كه جذب گروه و يا ائتلاف خاصي مي شوند، سخت تر كار مي كنند تا به هدف هاي ائتلاف برسند، انسجام آنان معمولا با باروري بيش تري همراه است. به اين معنا كه اعضاي گروه و يا جوامع ايي كه به طور كامل از انسجام برخوردارند در مقايسه با اعضا و جوامع ايي كه داراي انسجام كم تري هستند، امكان بيش تري دارند تا به هدف خود دست يابند؛ زيرا توافق آنان موجب مي شود تا نوعي ارتباط عاطفي در ميان آنان برقرار گردد. به سخن ديگر، در جوامع با انسجام قوي نوعي موافقت پديد مي آيد. يك دليل براي اين موافقت و همدلي اين است كه همگوني در جوامع و گروه هاي منسجم مورد تأكيد دايمي قرار مي گيرد. وقتي شما اعضاي يك گروه را دوست بداريد، ممكن است تمايل بيش تري در سازش با عقايد آنان داشته باشيد و اين باور را خواهيد داشت كه هماهنگي، احساس هاي خوبي را كه در گروه و جوامع منسجم وجود دارد، افزايش مي دهد.
نتيجه نهايي انسجام، يكپارچگي گروه و جوامع هم هدف است. در اين صورت توافق و هماهنگي بيشتري از سوي گروه ها و جوامع روي موضوع ها و پديده ها رخ مي دهد و نتيجه آن كارايي بيش تر است به طوري كه فرآيند زماني رسيدن به هدف و مقصد كاهش مي يابد و افراد جامعه با آرامش و امنيت رواني بهتري فعاليت مي كنند؛ زيرا اميد دست يابي به موفقيت در آنان افزايش يافته و فعاليت ها از سوي اعضا مفيد و سازنده ارزيابي مي شود. افزايش اميد در جوامع و اعضاي گروه يكي از مهم ترين عوامل رواني در پيشرفت جوامع و رسيدن به اهداف والاتر است.
افزايش نفوذ از ديگر آثار و كاركردهاي انسجام گروهي يا اجتماعي جوامع است. مفهوم نفوذ آن است كه كسي توان تاثير قرار دادن ديگران را از طريق گفتار و رفتار خود دارا باشد. هنگامي كه در عرف از نفوذ اجتماعي سخن به ميان مي آيد به اين معنا است كه او يا با پول خود و يا از طريق دوستي و آشنايي توانايي انجام كارهايي را دارد كه از همه كس بر نمي آيد. هنگامي كه در روان شناسي اجتماعي از نفوذ اجتماعي شخص و يا گروه سخن گفته مي شود منظور توان همرنگ كردن افراد باگروه و مهار و كنترل آنان از سوي گروه است. در روابط بين الملل، جوامع و ملت هايي منسجم نيز از چنين خصوصيتي برخوردارند. هنگامي كه ملت ها و جوامع منسجم بخواهند كاري را پيش ببرند راحت تر و آسان تر از ملت ها و جوامع غيرمنسجم به هدف دست مي يابند. اين گونه است كه فشار رواني اعمال شده از سوي ملت هاي منسجم بيش از فشاري است كه از سوي ملت ها و جوامع غيرمنسجم و پراكنده اعمال مي شود. از اين رو مي توان از قدرت نرم جوامع منسجم سخن گفت. قدرتي كه با كم ترين هزينه بيش ترين و بزرگ ترين بهره را به همراه خواهد داشت.
از اين جا با كاركرد ديگري از انسجام جوامع رو به رو مي شويم. جوامع منسجم همان اندازه كه مي توانند اعمال نفوذ بر ديگر جوامع داشته باشند و آنان را با خود همراه ساخته و اهداف و مقاصد خود را به كرسي بنشانند، مي توانند در برابر فشارهاي گروه ها و جوامع رقيب به آساني مقابله كرده و از برخورد با آن برآيند و يا دفع كنند. در برخي از موارد اين قدرت نرم است كه به عنوان بازدارنده عمل كرده و از فعاليت و تلاش هاي رقيب مي كاهد و يا رفع مي كند به گونه اي كه از همان آغاز به سراغ اعمال فشار نمي روند.
تلاش هاي جوامع رقيب هنگامي موفقيت آميز خواهد بود كه جوامع از انسجام كم تري برخوردار باشند. از اين رو در بحث از علل و عوامل انسجام و همدلي مي بايست بر روي علل و عواملي تاكيد كرد كه بتواند نيروهاي اعمال شده بر اعضا براي ماندن در گروه و ائتلاف را بيش از كل نيروهايي قرار دهد كه مي كوشد تا آنان را به ترك ائتلاف و اتحاد وادار سازد و جلوي انسجام و تقويت آن را بگيرد.
به سخن ديگر افزايش همدلي (الفت و محبت دروني و عاطفي) به جاي همرنگي (اتحاد تحت فشارهاي بيروني) و يا هم نوايي (منفعت مشترك) نفوذ جوامع منسجم را از دو جهت تقويت مي كند. از يك سو تاثيرگذاري و يا درجه نفوذ آنان را براي اعمال قدرت نرم افزايش مي دهد و از سوي ديگر با اعمال قدرت هاي ضدانسجام بيروني مقابله مي كند و از تاثيرگذاري آن كاسته و يا باز مي دارد.
بنابراين به جاي همرنگي كه تحت تاثير فشارهاي بيروني نوعي از انسجام غيرواقعي و همراهي و تسليم را فراهم مي آورد، و يا به جاي هم نوايي كه همانند اشتراك سرمايه داران و هم گرايي در جلب و كسب منافع است و پس از رسيدن به منفعت از هم فرو مي پاشد، همدلي مي نشيند كه به معناي تسليم واقعي در برابر اهداف گروه و جامعه و يا جوامع منسجم است.
گروه ها و جوامع منسجم هرگز تظاهر به متابعت نمي كنند كه در باطن با دشمن همراهي و همگامي كنند و به منافع و اهداف جوامع خود ضربه زنند. در صورتي كه عامل هم گرايي، همرنگي يا هم نوايي باشد، احتمال تظاهري متابعت از گروه و جوامع افزايش مي يابد و در صورت برداشتن عالم (فشار بيروني) يا رسيدن به هدف كوتاه (نوايي و دارايي مطلوب) از گروه و جامعه جدا و به جرگه مخالفان مي پيوندد. در جوامع مدرن عامل مهم ائتلاف هاي بين المللي را مي توان همرنگي (تحت اعمال قدرت و زور سخت) يا هم نوايي (منافع مشترك) دانست. از اين رو به سرعت اين گونه ائتلافات با كوچك ترين تغيير در متغيرات و يا تغيير ماهيت از هم فرو مي پاشد.
علل و عوامل انسجام
دانسته شد كه عوامل چندي،گروه ها و جوامع را به هم نزديك مي كند. يكي از اين عوامل هم نوايي است. در جهان امروز از اصلي ترين عوامل همگرايي، اتحاد و ائتلاف مي توان به دو عامل هم نوايي و همرنگي اشاره كرد. كشورهاي توسعه يافته، ائتلافات خود را برپايه هم نوايي سامان مي دهند و به اين شيوه رقيبان اصلي جهاني خود را از صحنه رقابت ها حذف مي كنند.
در هم نوايي عقايد نقش مهمي بازي نمي كند. افراد يا جوامع مختلف مي توانند با عقايد گروه همراه شوند و ممكن است چنين همراهي را از نظر اعتقادات بروز ندهند. بنابراين لزومي نيست تا گروه از عقايد مشتركي پيروي كنند و از نظر بينشي همراه باشند و يا حتي معتقد به درستي عقايد ديگري باشند؛ زيرا اگر اين فرد و يا جامعه در موقعيت ديگري قرار گيرد چه بسا به صورتي كاملا متفاوت عقيده متضادي را بپذيرد و به آن پاي بند باشد. از اين رو مي تواند دمكراسي با ديكتاتوري و سرمايه داري با نظام ضد سرمايه داري گرد هم آيند و ائتلافي را شكل بخشند.
همرنگي دومين عامل در ائتلاف و اتحاد گروه ها و جوامع مدرن كنوني است؛ به اين معنا كه افراد و يا جوامع اي در برابر قدرت سخت تسليم فشارها مي شوند و خود را با آن جوامع همرنگ مي كنند تا حفظ شوند. در حقيقت جامعه اي با جوامع ديگر همرنگ مي شود كه تقاضاي مستقيمي براي پذيرش همراهي و همگامي با آنان را مطرح مي سازد و فرد و يا جامعه مي بايست تسليم اين فشار شده و با گروه همراه گردد. اين همان همرنگي است كه تحت فشارهاي بيروني و قدرت سخت ايجاد مي شود. كسان يا جوامع اي كه روي خوش به اين درخواست مستقيم نشان ندهند به صورت هاي مختلف منزوي و از حقوق و مزاياي مسلم خود محروم گشته و گاه تنبيه و مجازات مي شوند. شايد اصطلاح محور شرارت براي بيان اين موقعيت مصطلع شده باشد كه بيرون از به اصطلاح اجماع جهاني قدرت و زور سخت، گروه و يا جامعه اي نمي خواهد تسليم اين فشار بيروني شده و همرنگ آنان گردد.
گروه هاي فشار براي همرنگي از استقلال راي به شدت ابراز انزجار مي كنند. چنين رفتاري از سوي گروه فشار ناهم نوايي و يا ضد هم نوايي خوانده مي شود. اين پاسخ ها به اعمال فشار همانند مخالف با خواسته هاي اكثريت و يا اجماع جهاني ارزيابي مي شود و به عنوان مخالفان از همرايي با جوامع جهاني منزوي مي گردند؛ زيرا اين گونه رفتارها با هنجارهاي آنان مغاير است.
عوامل انسجام و وحدت واقعي، عواملي هستند كه ما از آن ها به عنوان همدلي ياد مي كنيم. ريشه هاي همدلي را مي توان در بينش (عقايد) و نگرش (روش هاي ملي و راهكارها و سازوكارهاي رسيدن به هدف) و نيز عواطف و احساسات (ابعاد روان شناختي) جست وجو كرد.
به نظر مي رسد كه همدلي اگر ريشه در بينش نه روش ها و عواطف داشته باشد، موثرتر، پايدارتر و واقعي تر است؛ زيرا روش ها و سازوكارها كه از آن به مكانيزم عمل ياد مي شود مي تواند دستخوش تغيير گردد؛ چنان كه عواطف و احساسات نيز از پايه هاي سست و ضعيف تري نسبت به دو عامل پيشين برخوردار مي باشند و تغيير چنان كه از واژه قلب برمي آيد در آن امري طبيعي است؛ اما بينش ها و عقايد كه فرآيند زماني طولاني را مي طلبد تا پديدار شود، بازتاب و آثار آن نيز به نوبه خود از پايداري بيش تري برخوردار است و به زودي دگرگون نمي شود. از اين رو قرآن مسئله ايمان را از عوامل اصلي و بنيادين انسجام ميان افراد و گروه ها و جوامع انساني برشمرده است.البته نگرش نيز به جهت فرآيند دست كم طولاني در پديداري از نوعي ثبات نسبي برخوردار مي باشد كه مي تواند خود عاملي براي انسجام كم رنگ تر به شمار آيد.عامل تهديد نيز يكي از عوامل انسجام گروه و يا جوامع است. گروه و جوامع به طور طبيعي در برابر تهديدها منسجم مي شوند. البته اين انسجام به جهت ماهيت عامل، از استحكام و قوام كم تري برخوردار بوده و بسيار شكننده مي باشد. از اين رو ائتلاف گروه ها و جوامع بر پايه تهديد مشترك نوعي سست از انسجام شمرده مي شود. در ضمن واكنش اعضا و جوامع از جهت نوع و چگونگي و نيز شدت و ضعف انسجام بستگي به ماهيت تهديد و ميزان و شدت و ضعف آن دارد.
علل انسجام از نظر قرآن
اگر بخواهيم از نظر ارسطويي به اين مسئله بنگريم مي توانيم چهار علت اصلي را در مسئله انسجام بر پايه قرآني ردگيري كنيم. به اين معنا كه مي توان علت فاعلي، مادي، صوري و غايي را در آيات قرآن شناسايي و تبيين كرد.علت فاعلي انسجام از نظر قرآن كسي جز خداوند نيست؛ زيرا قرآن خداوند را به عنوان منشاي ايجادي انسجام در راس علت العلل قرار مي دهد. در منظومه اي كه قرآن براي بينش و تفكر انساني ترسيم و تصوير مي كند، خداوند محور و مركز همه فعل و انفعالات است. اين به معناي پذيرش جبر نيست، بلكه بيانگر هدايت و ربوبيت خداوند بر همه هستي به طور كلي و جزيي و اعمال قدرت كامل اوست به طوري كه چيزي بيرون از ملك و قدرت او قرار نمي گيرد و همه در احاطه علمي و عملي او مي باشند. از اين رو در تعبيرات قرآني و نيز نبوي و ولوي (ولايتي) سخن از بين الامرين يعني فاز سومي غيراز جبر و اختيار است. بنابر اين نگرش و رويكرد، خداوند به عنوان منشا و علت فاعلي و اصلي انسجام امت شناسايي و معرفي مي شود.
اگر مسافران كشتي را هدف واحدي گرد آورده باشد؛ در اين جا يعني انسجام اسلامي بيش از هدف به عنوان علت غايي مي توان علت ماديي نيز شناسايي كرد و از آن سخن گفت. خداوند به عنوان علت فاعلي و منشاي انسجام اسلامي موجبات اشتراك در عقايد را فراهم مي آورد و همه را تحت عنوان عقايد توحيدي اسلام سامان دهي مي كند. كساني كه بر كشتي اسلام سوار شده اند با فاعليت خدا اين كار را مي كنند. آنان از همان آغاز به نوعي شناخت از خود و هستي و ديگراني مي شوند كه با آنان هم سفرند. عقايد مشترك و بينش توحيدي به عنوان علت مادي عمل مي كند.
علت صوري كه مي توان از آن در انسجام اسلامي سخن گفت علل و عواملي است كه در آيات متعدد قرآن بر آن تاكيد شده است تا ائتلاف و انسجام اسلامي معنا و مفهوم ديگري يافته و از قدرت و توان بالاو برتري برخوردار گردد. از جمله اين علل صوري مي توان به معاونت در نيكي ها و تقوا ياد كرد كه در آيه تعاونوا علي البر و التقوا بر آن تاكيد شده است.
نكته جالب در آيات قرآني آن است كه اسلام در همه چيز نگاه جامع و كامل به مسئله مي اندازد. از آن جايي كه انسان اسلام و قرآن برنامه هايش جمع ميان دين و دنيا، دين و سياست، دين و زندگي و مانند آن است در كنار نيكي به تقوا اشاره مي كند. امر به معروف و نهي از منكر همانند كارهاي ديگري چون انفاق و معاونت و كمك به برادران ديني به اين معنا و مفهوم است كه زندگي دنيايي انسان با آخرت گره خورد و جدايي ندارد. هرچند كه براي هر يك از امور معنوي و به ظاهر اخروي مي توان آثار و پيامدهاي دنيوي و مادي بيان كرد ولي تاكيد ما براين است كه اسلام در يك منظومه به مسايل مي نگرد و هرگز ميان آنان گسست و جدايي نمي اندازد.
قرآن علل و عوامل صوري ديگري براي انسجام اسلامي بيان كرده است كه از آن جمله مي توان به برادري ايماني اشاره كرد كه در گذشته به تفصيل در مقاله «برادري ايماني» عامل همبستگي و انسجام اسلامي و چند مقاله ديگر بدان پرداخته ايم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا