اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیروان شناسیسیاسیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

عزت خواهی امام حسین(ع) در پناه حق و عدالت

samamosعزت به هر بلندی گفته می شود که آب بر آن مسلط نمی شود. از این رو عزیز به کسی گفته شده که تحت سلطه چیزی در نمی آید و مسلط بر دیگران است. مقابل عزت، ذلت است. امام حسین(ع) بیعت و زندگی در خلافت یزیدی را عین ذلت و خواری دانسته و شهادت و مرگی را که در مقابل این خلافت و زندگی رقم می خورد عین عزت و بزرگی دانسته است. آن حضرت می فرماید: موتٌ فی عزِّ خیرٌ من حیاةٍ فی ذلٍّ؛ مرگ با عزت و آزادگی بهتر است از زیستن با ذلت و حقارت .( نفس المهموم، ص562 ؛ بحار الانوار، ج 44 ، ص 192)

آن حضرت (ع) هم چنین در جایی دیگر می فرماید: «انّی لا اَری الموتَ الّا سعادةً و لا الحیاة مع الظالمین الّا برماً ؛ مرگ با عزت ، زندگی جاوید است و زندگی با ذلّت و همراه با ظالمین چیزی جز مرگ نیست. (لهوف ، ص 138 ؛ مثیر الاحزان، ص 44)

ریشه این دیدگاه و رویکرد را می بایست در حق مداری آن حضرت جست. ایشان به حکم قران و اسلام تنها انگیزه حق طلبی داشته و آن را در عدالت جست و جو می کرد که فلسفه و هدف همه پیامبران و بعثت انبیاء و ارسال کتب و رسولان الهی بوده است.(حدید، آیه 25) پس هر گونه خروج از دایره حق و عدالت را عین باطل و ظلم دانسته و در برابر آن می ایستاد.

امام با نگاهی گذرا به خلافت ننگین یزیدی، به این مساله توجه می دهد که یزید مصداق اتم و اکمل باطل و ظلم است و او را می بایست مجسمه فسق و فجور و ظلم و بی عدالتی بر شمرد. از این رو، شخصی چون امام حسین(ع) که مجمسه حق و عدالت و مصداق اتم و اکمل حق و عدالت است نمی توانست ننگ بیعت و پذیرش این خلافت را بر خود بپذیرد. پس زندگی تحت سلطه و حکومت یزیدی عین پذیرش ننگ ذلت و خواری ابدی است و انسان عزیز مرگ را عین عزت دانسته و جان به مرگ و شهادت می سپارد ولی حکومت باطل یزیدی را تحمل نخواهد کرد. از این روست که می سراید: الموتُ اولی من رکوبِ العار؛ مردن از ننگ و ذلت پذیری بهتر است.( نفس المهموم، ص 562 ؛ مثیر الاحزان ، ص 85)

از نظر امام حسین(ع) اسلام فقط در دایره حق و عدالت حرکت می کند و مدیریت و رهبری اسلام می بایست مجسمه عدالت و حق باشد. از این روست که در بیان مصداق رهبری و امامت در اسلام به این ویژگی ها توجه داده و می فرماید: ما الامام الّا العامل بالکتاب والآخذ بالقسط والدائن بالحق و الخابس نفسه علی ذات الله ؛ به جان خودم سوگند ، امام و پیشوا نیست ، مگر کسی که به قرآن عمل کند ، راه قسط و عدل را در پیش گیرد و تابع حق باشد وخود را در راه رضای خدا وقف سازد.( بحارالانوار، ج 44، ص 334؛ و نیز كامل ابن اثيرج 3, ص 267)

اما وقتی مدعی خلافت و رهبری در اسلام را می بیند که شخصی چون یزید است که باطل و ظالم و فاسق است، دیگر می بایست فاتحه اسلام را با چنین رهبری خواند؛ چرا که اسوه و رهبر اسلام و مسلمانان کسی شده که آلوده ترین و ظالم ترین و باطل ترین شخص انسانی است. از این روست که می فرماید: وعلی الاسلام السّلام اذ قد بُلیت الامّة براعٍ مثلَ یزید ؛ آن هنگام که عنصر آلوده ای بسان یزید زمام امور دین و جامعه را به کف گیرد و مردم به زمامداری چون او گرفتار آیند ، باید فاتحه اسلام را خواند.( لهوف ، ص 12)

پس امام در چنین اوضاع و احوالی نمی توانست با یزید و خلافت او کنار آید و سکوت پیشه کند و زندگی خود را در سایه چنین رهبری برای اسلام بگذراند. آن امام در توصیف وضعیت جامعه و رهبری امت اسلام می فرماید: الا ترون الی الحقِّ لا یُعمل به و الی الباطلِ لا یتناهی عنه ؛ آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل روی گردانده نمی شود.( لهوف، ص 139 ؛ مثیر الاحزان، ص 45)

پس با چنین احوال و اوضاعی ننگ و عار و خواری است که انسان زندگی معمولی را در پیش گیرد و به سکوت اوضاع را واگذار کند و هیچ سخن و حرکتی را انجام ندهد؛ چرا که هر گونه سکوت به معنای ترک حق و میل و گرایش به باطل خواهد بود و زمینه ذلت و خواری دنیا و آخرت را برای شخص رقم می زند؛ چنان که امام حسن عسكرى (ع) در این باره می فرماید : ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ؛ هيچ عزيزى حق را ترك نكرد، مگر اين كه ذليل شد و هيچ ذليلى به حق عمل نكرد مگر اين كه عزيز شد.(بحارالأنوار، ج78، ص374، ح24)

پس امام حسین(ع) چاره نداشت تا میان عزت حق و عدالت خواهی و ذلت سکوت و زندگی در حکومت باطل و رهبری فاسقانه و ظالمانه یزیدی ، نه تنها بیعت نکند و از آن سرباز زند،‌بلکه قیام کرده و شهادت و مرگ را بر چنین زندگی ترجیح دهد و بفرماید: ما أَهوَنَ المَوتَ عَلى سَبيلِ نَيلِ العِزِّ وَإِحياءِ الحَقِّ لَيسَ المَوتُ فى سَبيلِ العِزِّ إِلاّحَياةً خالِدَةً وَلَيسَتِ الحَياةُ مَعَ الذُّلِّ إِلاَّ المَوتَ الَّذى لاحَياةَ مَعَهُ؛ چه آسان است مرگى كه در راه رسيدن به عزّت و احياى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى جاويد و زندگى ذليلانه جز مرگ هميشگى نيست.(احقاق الحق، ج11، ص601)

امام حسین (ع) بارها در بیان فلسفه قیام خود ، آن را تنها برای عزت انسان که همان احیای حق و عدالت در سایه اسلام واقعی است دانسته و به مردم بصره می نویسد: أنا ادعوکم الی کتاب الله و سنّة نبیّه ، فانّ السّنة قد اُمیتَت والبدعة قد اُحییت؛ من شما را به کتاب خدا وسیرهء پیامبر خدا فرا می خوانم ، چرا که در جامعه شما سنت نبوی را از بین رفته و بدعت و فریبکاری را جایگزین آن می بینم. (مثیر الاحزان ص27؛ تاریخ طبری ج7 ص 241)

در همین رابطه است که اصلاح طلبی و خروج ایشان برای امر به معروف و نهی از منکر معنا می یابد؛ چرا که حق و عدالت مهم ترین معروف ها و باطل و ظلم بدتریرن منکراتی هستند که می بایست بدان توجه کرد و زندگی را بر مدار آن سامان داد. آن حضرت (ع) بر همین اساس در جایی دیگر می فرماید: وَاَنَّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً وَانَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلا صْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدِّى صلى اللّه عليه و آله ارِيدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَاَسيرَ بِسِيرَةِ جَدِّى وَاَبى على بْنِ اَبِى طالِبٍ؛ و من نه از روى خودخواهى و يا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدينه خارج مى گردم بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهى از منكر و خواسته ام از اين حركت ، اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب عليه السلام است.( مقتل خوارزمى ، ج 1، ص 188؛ نیز مقتل عوالم ، ص 54)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا