اجتماعیاخلاقی - تربیتیفرهنگیمعارف قرآنی

عبادتي بالاتر از انفاق

بررسي جايگاه قرض الحسنه در آموزه هاي ديني

احسان و نيكوكاري يكي از خصلت ها و منش هاي كمالي انسان است. مي توان جلوه هاي بسياري از زيبايي اين كار نيك و پسنديده را در كارهاي بسياري جست كه گذشت از خطا و گناه ديگران يكي از آن هاست. جلوه ديگر آن اطعام ديگران به خوراكي از سر اخلاص و خلوص است و نماد ديگرش رامي توان در وام و قرض الحسنه اي جست كه به نيازمندي پرداخت مي شود تا به كارهايش سر و سامان دهد و خود را از مشكلي برهاند.

در احاديث آمده كه بخشش را اگر ده پاداش نيك باشد براي وام نيك (قرض الحسنه) هيجده پاداش در نظر گرفته شده است، با آن كه در بخشش، مال از كف مي رود و بازنمي گردد ولي در قرض، اصل مال باز مي گردد و اگر وام گيرنده اهل كرم باشد، كريمانه مبلغي به اختيار بر آن اصل مي نهد تا از زير دين وام دهنده خود را بيرون آورد. سبب اين پاداش مضاعف وام را مي توان در پاسخ به نيازي دانست كه وام گيرنده را وادار ساخته تا وام گيرد و با تلاش و كوشش، هم نياز خود را برطرف ساخته و هم اصل وام را با سودي اختياري، بازگرداند. اين جاست كه هدف از قرض الحسنه به درستي شناخته مي شود؛ زيرا در وام، گردش درست سرمايه و چرخ هاي توليد واشتغال به حركت درمي آيد درحالي كه در بخشش هايي چون انفاق و هبه و مانند آن چنين گردش اقتصادي سالم ديده نمي شود.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا برپايه آموزه هاي قرآني، ضمن بررسي نقش و كاركرد وام هاي نيك و قرض الحسنه در زندگي انسان، گردش سالم اقتصادي را در اين نوع وام تبيين و تحليل نمايد. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

گردش سالم اقتصادي در نظام قرض الحسنه

يكي از نظام هاي اقتصاد اسلامي، قرض الحسنه است. قرض در لغت به معناي بخشش قسمتي از مال به قصد بازپس گيري است. (الصحاح، ج 3، ص 1102 و تاج العروس، ج 10، ص 137) در اصطلاح فقهي، قرض تمليك مال به ديگري با ضمانت است به اين كه برعهده او بازگرداندن عين يا مثل و يا بها و قيمت مال باشد. (تحريرالوسيله،امام خميني، ج1، ص599)

در ادبيات فارسي از قرض به عنوان وام تعبير مي شود. در اين جا واژه با توجه به گيرنده مال به كار رفته است؛ زيرا وام، مالي است كه شخص از ديگري مي گيرد لذا ناظر به گيرنده وام مي باشد نه دهنده آن، درحالي كه در اصطلاح عربي واژه ناظر به دهنده مال است.

از ديدگاه برخي از دانشمندان و مفسران چون شيخ طوسي و شيخ طبرسي، قرض الحسنه به معناي بخشش و انفاق است. (التبيان، ج 9، ص529 و نيز مجمع البيان، ج1 و 2، ص 607 و نيز ج 9 و 10، ص 358)

محقق اردبيلي قرض الحسنه را به قرض دادن به انسان هاي محتاج به صورت حقيقي معنا مي كند. (زبده البيان في براهين احكام القرآن، ص 572) كه اصطلاح فقهي آن نيز مي باشد. براين اساس، تفاوتي ميان دو مفهوم اصطلاح قرآني و فقهي نخواهد بود. اما بنابر تفسير شيخين طوسي و طبرسي، تفاوت معنايي و مفهومي ميان دو اصطلاح وجود دارد.

با اين همه مقصود ما از قرض الحسنه همين معناي فقهي آن است و مراد همان مالي است كه شخصي به ديگري مي دهد و از وي مي خواهد تا عين و مثل و قيمت آن را برگرداند. براين اساس با انفاق، هبه، صدقه، هديه و مانند آن فرق مي كند. از اين رو قرض به عنوان يكي از ديون شخص تلقي مي شود و بايد همانند ساير ديون مالي پرداخت شود و درصورت مرگ بر ورثه است تا پيش از تقسيم اموال ميان خود، وام شخص را به عنوان يكي از ديون پرداخت كنند. (تحرير الوسيله، ج1، ص 595)

كاربرد اصطلاح قرض الحسنه در فقه اسلامي و آموزه هاي وحياني، براي جداسازي اين نوع قرض از قرض هاي ربوي است، زيرا در قرض الحسنه (قرض مجاز) برخلاف قرض ربوي، (قرض غيرمجاز) تنها اصل مال، يا مثل و يا بهاي آن بازگردانده مي شود. اما در قرض ربوي شخص قرض دهنده هنگام قرض، مبلغ مشخصي را به عنوان سود درنظر مي گيرد و از قرض گيرنده مي خواهد تا افزون بر اصل مال، مثل يا بهاي آن، مبلغ معين سود را نيز بازگرداند.

البته در قرض الحسنه مستحب است شخص هنگام بازگرداندن قرض خويش مبلغي را هم به اختيار و به دلخواه خود بپردازد، ولي هرگز اين مبلغ از آغاز مشخص نمي شود و همچنين امري اختياري و ضمن شروط عقد قرض نيست.

هدف از قرض الحسنه آن است كه ارتباط اجتماعي ميان امت، تحكيم و استوار شود و همگان از منابع اقتصادي و ثروت جامعه سود برند و ثروت تنها دردست يك طبقه خاص اجتماعي باقي نماند و دست به دست بگردد. قرض الحسنه موجب مي شود تا شخص وام گيرنده، آن را به درستي به كار گيرد و با استفاده از آن در توليد، چرخ هاي اقتصادي خانواده و جامعه را به حركت درآورد؛ زيرا لازم است تا پس از مدتي اصل وام را بازگرداند و اين جز به كار و توليد، شدني و ممكن نيست. اين گونه است كه قرض الحسنه به عنوان عاملي در راستاي گردش سرمايه و توليد درمي آيد و زمينه شكوفايي اقتصادي ورشد آن در جامعه را فراهم مي آورد.

اين درحالي است كه در بخشش هايي چون انفاق، صدقه، هبه و هديه، اصل مال هزينه مي شود و هيچ انگيزه اي براي توليد وجود ندارد؛ زيرا شخص گيرنده، درصدد آن نيست تا مال را بازگرداند. اما در وام همواره بازگشت اصل مال، مثل و بهاي آن دغدغه اصلي وام گيرنده است و بيهوده و مسرفانه مال را هزينه نمي كند و در بهره مندي آن دقت مي كند.

قرض الحسنه به سبب كاركردها و نقش مهم آن در حوزه ارتباطات اجتماعي و همبستگي و همدلي ملي امت اسلام، تأثيرات شگرفي در حوزه عمل اقتصادي و شكوفايي به جا مي گذارد؛ زيرا بسياري از مردم از توانايي ها و استعدادهايي برخوردارند كه بودجه كافي مي تواند زمينه بروز و ظهور آن استعدادها را فراهم آورد. نخبگان بسياري به سبب ناتواني مالي نمي توانند اختراعات و ابتكارات خويش را به منصه ظهور برسانند. قرض الحسنه فرصتي را براي آنان فراهم مي آورد تا بتوانند آن چه را به شكل قوه و ا ستعداد در درون دارند به فعليت آورند. از اين رو خداوند بر اهميت قرض الحسنه تأكيد مي كند و مردم را با دادن وعده پاداش مضاعف، به قرض الحسنه دعوت مي نمايد. (بقره، آيه 245)

اين كه خداوند در كنار فرمان به نماز و زكات به قرض الحسنه دعوت مي كند نمودي از اهميت و ارزش اين عمل نيك در پيشگاه الهي است. (مزمل، آيه20) اين عمل چنان از اهميت و ارزش در نزد خدا برخوردار است كه پرداخت قرض الحسنه را موجب جلب سپاس خداوندي برمي شمارد. (تغابن، آيه17)

قرض الحسنه، عبادتي خالصانه

قرض الحسنه، وام نيكي در كارنامه نيكوكاران و اهل احسان است. اين عمل هنگامي ارزش بسيار پيدا مي كند كه به قصد قربت باشد. به اين معنا كه قرض الحسنه هرچند به خودي خود عمل صالح وخوب است كه پاداشي بزرگ براي آن درنظر گرفته شده ولي اگر اين عمل با خلوص نيت همراه باشد و انسان در انجام آن جز خداوند كسي را درنظر نگيرد و تنها براي خشنودي و رضاي الهي انجام دهد به عنوان عبادتي خالص تلقي مي شود و ارزشي مضاعف و دوچندان مي يابد. از اين رو خداوند در آياتي چون 245 سوره بقره و 12 سوره مائده و 11 سوره حديد و 20 سوره مزمل، اخلاص در عمل را از شرايط مطلوبيت در قرض الحسنه برمي شمارد، زيرا اين گونه است كه عملي نيك و صالح، عملي عبادي مي شود و آثاري افزون تر بر آن كه عملي نيك و صالح است بر آن بار مي گردد.

پاداش عمل خالصانه عبادي در تفسير وحياني آنچنان زياد و بزرگ است كه نمي توان به سادگي آن را بيان كرد و از آن سخني به ميان آورد. از اين رو خداوند در آياتي چون 245 سوره بقره پاداش هاي قرض الحسنه را نامحدود و غيرقابل شمارش مي داند و در آيات 11 و 18 سوره حديد از آن به پاداش هاي عظيم و كريمانه ياد مي كند.

قرض الحسنه افزون بر اين كه موجب تكفير و ناديده گرفتن گناهان و سيئات مي شود (مائده آيه 12) موجبات دستيابي انسان به فوز عظيم و كاميابي در بهشت جاودان (همان و نيز حديد، آيات 11 و 12) مي شود و زمينه بسياري از خيرها و جلب محبت الهي و مانند آن را نيز فراهم مي آورد.

در مقابل ترك قرض الحسنه، موجب ابتلاي آدمي به سنگدلي شده و لعنت الهي را براي تارك آن به ارمغان مي آورد؛ زيرا ترك قرض الحسنه و نيكوكاري، انسان را در مسيري قرار مي دهد كه از اعتدال و حق خارج مي كند و به سوي شقاوت و بدبختي مي كشاند؛ چنان كه بني اسراييل اين گونه گرفتار شدند و خداوند در آيات 11 تا 13 سوره مائده از آن گزارش داده است.

قرض الحسنه از اموري است كه خداوند بر انجام آن بني اسراييل پيمان گرفته بود تا اين گونه جايگاه و ارزش آن را درنظام زندگي بشر گوشزد كند. (مائده، آيه12) از اين رو، ترك آن مي تواند براي امت اسلام نيز به معناي ترك پيمان الهي باشد؛ زيرا تاكيد بر امري ولو در گزارش از اقوام ديگر به معناي استحباب و ارزش آن از نظر خداوندي است.

احكام قرض الحسنه

قرض الحسنه به عنوان يك قرارداد اجتماعي بايد به گونه اي انجام گيرد كه همه شرايط و مقررات آن تحقق يابد. از جمله مهمترين امر در هر قراردادي كتابت آن است؛ زيرا هر قراردادي كه ميان دو نفر يا دو گروه بسته مي شود براي جلوگيري از هرگونه اختلاف در شرايط قرارداد، بهتر آن است كه مكتوب شود تا قابليت استناد يابد.

از اين رو خداوند در آيه 282 سوره بقره كه بزرگترين آيه قرآن و به اندازه يك صفحه كامل از آن مي باشد، خواهان كتابت همه ديون ازجمله دين قرض الحسنه شده و تنظيم سند براي قرض و بدهكاري مدت دار را خواستار شده است. (مجمع البيان، شيخ طبرسي، ج1 و 2، ص681)

در املاء و كتابت قرض بايد رعايت تقواي الهي شود و بي كم و زيادي در تنظيم اسناد و كتابت آن رفتار شود. به اين معنا كه واجب است در املا و كتابت قرض همه آن چه لازم است مراعات شود و بدون كم و كاستي و يا زيادي، املاء كننده مطلب را بيان كند و نويسنده بنگارد.

در كتابت قرض و هر قراردادي شرط آن است كه شخص عادلي را انتخاب كرد تا براساس تقوا و عدالت الهي هر آن چه املا مي شود كتابت نمايد و بيرون از آن، چيزي به قرارداد نيفزايد. (بقره، آيه 282)

همچنين دستور الهي است كه دو مرد مسلمان و درصورت فقدان آنان يك مرد و دو زن مسلمان در ثبت و تنظيم اسناد قرض حضور داشته باشند. (همان) از اين آيه فهميده مي شود كه نمي توان در شهود تنها از زنان بهره برد به اين معنا كه چهار زن در اين امر كفايت نمي كند بلكه لازم است كه حتماً يكي از گواهان مرد باشد. اين كه دو زن به جاي يك مرد در گواهي قرض جايگزين شده، از آن روست كه درصورت فراموشي و لغزش آن زن، ديگري وي را ياد آورد و تذكر دهد (همان)؛ زيرا احتمال فراموشي و لغزش در گواهي زنان بيشتر است تا در گواهي مردان.

از ديگر شروطي كه قرآن براي گواهان و شهود بيان كرده، بلوغ است؛ زيرا واژه رجل، ظهور در فرد بالغ دارد و به غير بالغ واژه رجل و مرد اطلاق نمي شود. همچنين در اين آيه عدالت به عنوان يكي از شرايط گواهان بر قرض الحسنه مورد تأكيد و توجه قرار گرفته است؛ زيرا بي تقوا و عدالت و بلوغ، احتمال گواهي خلاف در شهادت مي رود. بنابراين بايد كساني را براي اين امر برگزيد كه تقواي الهي در كنار عدالت، آنان را از لغزش و خيانت بازدارد و بلوغ موجب مي شود تا به عنوان يك مكلف، نسبت به گواهي و بازتاب و آثار و پيامدهاي آن آگاه باشد و درصد خطا و اشتباه كاهش يابد.

از ديگر احكام قرض الحسنه كه در آيه 280 سوره بقره بيان شده آن است كه به قرض گيرنده و بدهكار تنگدست مهلت داده شود. به اين معنا كه اگر توانست در شرايطي قرار گيرد كه قرض خود را پرداخت نمايد براساس آن عمل شود و اگر نتوانست مستحب است تا درصورت ناتواني وعدم تمكن مالي، از قرض يا بخشي از آن گذشت شود. (بقره آيه 280)

به هرحال از احكامي كه قرآن براي قرض الحسنه برشمرده مي توان اين معنا را دانست كه قرض الحسنه هرچند عملي اختياري و براي رضا وخشنودي الهي انجام مي گيرد ولي بهتر است كه اين عمل خيرخواهانه ثبت و ضبط شود تا موجبات اختلاف و كدورتي نگردد؛ زيرا هدف از استحباب عملي چون قرض الحسنه تحكيم روابط اجتماعي ميان افراد جامعه قرآني و امت اسلام است و بايد به گونه اي عمل كرد كه راه هرگونه اختلاف و تفرقه بسته شود.

دلسردكردن قرض دهندگان

بسياري از مردم، كارهاي نيكي را انجام مي دهند ولي به سبب برخي از رفتارهاي دانسته يا ندانسته، آن را تباه مي سازند كه ازجمله آن منت گذاري و يا عدم وفاي به قول و قرارهاست. به اين معنا كه قرض دهنده با به زبان آوردن عمل نيك خود و بزرگنمايي اين كار، ارزش و پاداش عمل خود را ضايع مي كند و يا قرض گيرنده هنگام سررسيد وام تعلل مي ورزد و اقدام به پرداخت وام نمي كند و يا اين كه به اكراه، قرض خويش را بازمي گرداند و اين گونه است كه شرايط براي انجام اعمال خير و نيكوكارانه نسبت به ديگران سد مي شود؛ زيرا تخلف برخي از وام گيرندگان و يا فرار از پرداخت آن در سررسيد موجب مي شود تا نيكوكاران كمتر به اين امر متمايل شوند. از سويي به سبب تفاوت ارزشي پولي كه قرض گرفته مي شود در هنگام پرداخت نيز مي تواند انگيزه هاي پرداخت قرض به ديگران را كاهش دهد. از اين رو قرآن و روايات اسلامي بر استحباب مبلغي بيشتر در هنگام پرداخت قرض تأكيد دارند، تا دست كم جبران كاهش ارزشي مال شود.

در گذشته اين گونه بود كه با مرگ سلطان و حاكمي ارزش سكه مضروب كاهش مي يافت و بازگرداندن همان سكه مضروب درحقيقت به معناي ضرر و زيان ارزشي سكه به قرض دهنده بود. از اين رو در برخي از روايات بر پرداخت سكه مضروب حاكم كنوني تأكيد شده تا اين گونه از ضرر و زيان نسبت به قرض دهنده كاسته شود. باشد با رعايت اين جزئيات، زمينه افزايش قرض دهندگان را فراهم آوريم و با عدم تعلل و كوتاهي افراد بيشتري را از خدمات اين گونه وام ها بهره مند سازيم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا