اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیسیاسیمعارف قرآنی

شیطنت بازی با افکار عمومی

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از شیطنت های شیاطین جنی و انسی، بازی با افکار عمومی به اشکال گوناگون است. این بازی شیطانی در قالب افکار سازی، دستکاری افکار عمومی، موج سواری بر افکار و احساسات عمومی، تهییج افکار عمومی و مانند آنها است.

گزارش های قرآنی، مجموعه متنوع از شیطنت های شیاطین جنی و انسی را بیان می کند که همگی با بهره گیری از سطحی نگری توده های مردم بلکه حتی خواص بی بصیرت، در پی اهداف پلید شیطانی بود.

از آن جایی که افکار عمومی نقش اساسی در سرنوشت ملت وامت ها دارد، نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا برخی از این شیوه ها و روش های شیطانی را تبیین کرده و هوشیاری و بیداری مومنان را نسبت به مکر و کید شیطانی برانگیزاند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جایگاه مردم و افکار عمومی در اقتدار

از نظر قرآن، توده مردم، عامل حرکت و قیام هستند. هر کسی زمام امور توده مردم را داشته باشد، بر امور مسلط و حاکم است؛ زیرا توده مردم، فاقد تعقل و تفقه بوده و تنها به ظواهر و خواسته ها و هواهای نفسانی تمایل و گرایش دارد. از همین روست که توده های مردم، خواسته و ناخواسته مردمانی مقلد و تابع و مطیع هستند.

توضیح این که از نظر قرآن، انسان ها به دو دسته اصلی تقسیم می شوند؛ کسانی که اهل تعقل و تفقه و تذکر و تدبر و بصیرت هستند؛ و کسانی که فاقد این امور هستند. از نظر قرآن، گروه نخست بر اساس نفس و فطرت سالم خویش بر اعتدال وتسویه هستند و نسبت به حق و باطل شناخت کاملی داشته و گرایش های آنان به سوی حق و گریز از باطل است؛ زیرا نرم افزار فطری الهی با همه امکانات کامل و تمام در نفس انسانی قرار داده شده است(طه، آیه 50) و هر کسی از آن بهره گیرد به سعادت دنیوی و اخروی می رسد و هر کسی آن را دفن و دسیسه کند، گرفتار خیبه و نومیدی می شود.(شمس، آیات 7 تا 10)

از نظر قرآن، کسانی که به فجور گرفتار می شوند و اصول فطری اخلاقی و عهد الهی را کنار می گذارند، نور نفس خویش را دفن و دسیسه کرده به طوری که دیگر قدرت شناخت و گرایش به حق را از دست می دهند.(اعراف، آیه 179؛ بقره، آیه7) این گونه است که قدرت تعقل و تفقه از دست می رود و شخص گرفتار سفاهت می شود. از همین روست که اسلام فطری و تشریعی را نمی پذیرد و به خدا و صراط مستقیم ایمان نمی آورد.(بقره، آیه 130)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اکثریت مردم یا همان ناس به سبب عدم تعقل و تفقه و گرفتار بودن به هواهای نفسانی ظاهری و گرایش به زینت ها و ظواهر مادی دنیا از مال و ثروت و زر و سیم(آل عمران، آیه 14) مردمانی هستند که دنبال کسانی می روند که آنان را موفق و سعادتمند می دانند. از آن جایی که ثروت و قدرت و زینت های زندگی دنیوی، ظاهر سعادت را به نمایش می گذارد، توده های مردم دنبال ثروتمندان و قدرتمندان و ستارگان آسمان دنیوی می روند.

به سخن دیگر، انسان یا متعقل و متفقه است، یا نیست. کسی که متعقل و متفقه نیست، به جای تعقل و تفقه، استماع می کند و تقلید. پس اکثریت مردم اهل تقلید و استماع هستند و فلسفه و سبک زندگی خویش را از دیگران دارند و تابع و مطیع آنان می شوند.

از نظر قرآن، اگر توده مردم به عنوان مستمع و مقلد، دنبال نخبگان حقیقی از پیامبران و اولیای الهی باشند، پس از عبور از فتنه ها و ابتلائات الهی و موفقیت در آنها، در دنیا و آخرت به سعادت می رسند و از دوزخ می رهند(ملک، آیه 10؛ حجرات، آیه 7)؛ اما اگر دنبال نخبگان غیر حقیقی از ثروتمندان و قدرتمندان باشند، هر چند که مورد ابتلاء و فتنه قرار می گیرند، ولی چون مدعی ایمان نیستند، کم تر دچار این امور می شوند. این گونه است که آنان سعادت دنیا را به دست می آورند، ولی از آخرت باز می مانند.(ملک، آیه 10؛ زخرف، آیات 32 تا 35)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تقلید توده مردم و ناس از نخبگان و اولیای الهی ، هر چند که در قالب استماع و تقلید است، در فرآیندی آنان را قرار می دهد که با آزمون های الهی به رشد عقلی رسیده و از سفاهت خارج می شوند و این گونه به عنوان راشدون به سعادت می رسند(حجرات، آیه 10)؛ اما توده های مردمی که از نخبگان قدرت و ثروت و ستارگان آسمان مادیت پیروی می کنند، به سقوط از انسان رسیده و هویت انسانی آنان تبدیل به هویتی دیگر می شود که از آن به «کالانعام بل هم اضل»؛ یعنی چارپایان یا پست تر از آن، یاد می شود.(اعراف، آیه 179)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نخبگان حق و باطل هر دو دنبال توده های مردم هستند؛ زیرا نخبگان باطل برای بهره گیری از آنان به عنوان لشکر شیطان نیازمند به آن ها هستند یا برای استثمار و بهره کشی. از این روست که برای اقتدار خویش دست به تخدیر توده مردم می زنند و افکار آنان را همراه با خویش می کنند؛ به ویژه که توده مردم ظاهرگرا و سعادت در امور دنیوی و مادی می بینند. پس وقتی ثروتمندان و قدرتمندان سخن می گویند به استقبال آنان می روند و خواهان آن می شوند و همراهی می کنند و این گونه اقتدار مستکبران را این مستضعفان فکری و رفتاری تقویت می کنند؛ هر چند که در قیامت از آنان تبری می جویند که دیگر دیر شده است.(قصص، آیات 76 تا 83؛ سباء، آیات 31 تا 33)

البته نخبگان حقیقی نیز دنبال توده های مردم هستند تا آنان را همراه خویش ساخته و علیه ثروتمندان و قدرتمندانی که قسط خور هستند بسیج می کنند.(حدید، آیه 25) اگر توده های مردم به نخبگان حقیقی از اولیای الهی باشند، بی گمان اقتدار آنان موجب می شود تا جهانی پر از صلح و عدالت قسطی ایجاد شود و دنیا و آخرت مردم تضمین شود.(همان)

سوء استفاده شیاطین از فقدان تعقل و تفقه در توده مردم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که اکثریت مردم به سبب عدم توانایی درک و فهم عمیق مسایل و نیز غلبه هواهای نفسانی از نظر شناختی و گرایشی چنان که بایسته و شایسته است در مسیر عبودیت و صراط مستقیم الهی گام بر نمی دارند که آنان را به خلافت الهی برساند که برایشان جعل شده است؛ اما نمی توان توده مردم و ناس را به این سبب نادیده گرفت و کنار گذاشت، بلکه نخبگان از پیامبران و اولیای الهی می بایست به عنوان رهبران الهی، تمام سعی و تلاش خویش را مبذول کنند تا توده های مردم در مسیر حق هر چند به تقلید خوبان و نیکان در آیند و همگام و همراه با آنان شوند؛ زیرا توده های مردم به دلایل گوناگون از جمله فقدان «تعقل و تفقه» و غلبه هواهای نفسانی، دنبال تقلید هستند تا بتوانند سعادت را تجربه کنند.

از آن جایی که ظواهر زندگی دنیوی، غلبه ظاهری دارد و هر کسی را وسوسه می کند، توده فاقد تعقل و تفقه، ثروتمندان و قدرتمندان را انسانهای سعادتمند و خوشبختی می یابند که می بایست از آنان تقلید کنند تا به سعادت برسند. از همین روست که توده مردم، ثروتمندان و قدرتمندان را به عنوان ستارگان چراغ راه زندگی خویش قرار می دهند و به تقلید از فلسفه و سبک زندگی آنان می پردازند. توده مردم با نگاهی به زندگی این جماعت، آرزو می  کند که جزو ایشان و بهره مند از سعادت و خوشبختی آنان باشند. پس آنان را سرمشق نیک و حسنه خویش قرار می دهند و به اطاعت و اتباع از آنان در فلسفه و سبک زندگی می پردازند.(قصص، آیات 76 تا 82)

پس اگر توده مردم به حال خویش رها شوند، به سبب فقدان تعقل و تفقه و ژرف اندیشی و نیز غلبه هواهای نفسانی و گرایش به زینت های حیات و زندگی دنیوی، به سوی تقلید از کسانی می روند که از قدرت و ثروت بهره مند بوده و از نظر اجتماعی ستارگانی در میان مردمان خویش هستند.

این در حالی است که از نظر قرآن، اکثریت این نخبگان و ستارگان، نخبگان حقیقی نیستند؛ زیرا آنان مفسدان، ظالمان، مستکبران، مترفان و دنیاپرستانی هستند که ارزش را در قدرت و ثروت و نفوذ اجتماعی می بییند و برای مادیات دنیوی تلاش می کنند و هیچ شناختی یا گرایشی به آخرت و ابدیت ندارند. بنابراین، برخلاف برنامه الهی که می بایست در چارچوب صراط مستقیم عبودیت و اسلام فطری و تشریعی به خلافت الهی برسند و ابدیت خویش را بسازند، دنبال زینت های دنیوی از مال و ثروت و زن و زر و زیور می روند و دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند.(آل عمران، آیه 14؛ اعلی، آیه 16)

خدا از این دسته نخبگان ظاهری به عنوان مترفانی یاد می کند که به سبب ثروت و قدرت گمان می کنند که اولا کرامت و ارزش انسانی در این امور است(فجر، آیات 15 تا 17؛ سباء، آیات 34 و 35)، و دعوت پیامبران به نسبت به مراعات اصول اخلاقی چون عدالت، صداقت، وفا و مانند آنها یا دعوت به آخرت دروغ است و اگر آخرتی هم باشد برای آنان خواهد بود.(همان)

البته از نظر قرآن، نخبه بودن این افراد در جامعه خویش به سبب و اعتبار علم و فهم حقایق نیست؛ بلکه بسیاری از آنان تابع رفتار پیشینان خویش هستند و به آنان اقتدا می کنند و آنان را اسوه و سرمشق و الگوی خویش قرار می دهند(زخرف، ایه 23) در حالی که اسوه های ایشان خود گرفتار رفتارهای ضد اخلاقی و هنجارشکنانه بودند و پیمان و عهد الهی را به دست فراموشی سپرده و به غفلت از حق و حقیقت گرفتار شده اند.(واقعه، آیات 45 تا 48؛ اسراء، آیه 16) از همین روست که خدا می فرماید که آنان مردمانی فاسق هستند که اصول اخلاقی – الهی را کنار گذاشته و به نابهنجاری دامن می زنند. همین ها به ظاهر برای مردمان آن جامعه سرمشق و اسوه هستند؛ اما اسوه و سرمشقی هستند که با گسترش فسق و دامن زدن به آن، اصول اخلاقی انسانی را تباه کرده و موجبات فروپاشی و اضمحلال تمدنی و قومی را فراهم می آورند و نابودی را برای خویش و قوم رقم می زنند.(اسراء، آیه 16)

این نخبگان در فسق و فجور و ستارگان در هنجارشکنی و قانون گریزی و رفتارهای ضد اخلاقی – انسانی، همه گونه مکر و نیرنگ را به کار می برند تا توده مردم را به استثمار و بهره کشی بگیرند و راه خدا را بندند و اصول اخلاقی – انسانی را پایمال و لگد مال کنند. در حالی که این مکر و نیرنگ ایشان که توده های مردم را نیز با خود همراه می کنند، نادانسته و غیر محسوس به خودشان باز می گردد و موجبات نابودی همگان می شود.(انعام، آیه 123) چنان که قارون و فرعون و هامان به عنوان «اکابر مجرمین» این گونه عمل کنند و مکر و نیرنگ آنان علیه خدا و اولیای الهی به خودشان بازگشت و خودشان و مردمانشان نابود و تباه شدند؛ چرا که از نظر قرآن، این افراد با این افکار و رفتار هرگز رستگار نمی شوند و خوشبختی و سعادت مادی دنیوی آنان پایدار نمی ماند و آخرتش نیز تباه می شود؛ چرا که این نوع افکار و رفتار علو و فساد در زمین است و نه تنها دنیا از دست می رود، بلکه شقاوت ابدی برای آنان خواهد بود.(قصص، آیات 82 و 83؛ عنکبوت، آیات 39 تا 41)

از نظر قرآن گاه نخبگان مدعی آن هستند که آنان از نخبگان حقیقی و اولیای الهی هستند. این افراد نیز با سوء استفاده از توده های مردم آنان را به تقلید از فلسفه و سبک زندگی خویش می کشانند و با سوء استفاده از اقتداری که با افکار عمومی و همراهی آنان به دست آورده اند، نخبگان حقیقی و اولیای الهی را کنار می گذارند؛ چنان که سامری این گونه حضرت هارون(ع) را از خلافت موسی(ع) کنار گذاشت و گوساله پرستی را به جای خدا پرستی به عنوان دین موسی(ع) معرفی کرد. قرآن بیان می کند که سامری با بهره گیری از عدم تفقه و تعقل توده مردم و سوء استفاده از توده مردم، حضرت هارون(ع) را در نقطه ضعف قرار داد تا جایی پیش رفت که نزدیک بود که آن حضرت(ع) را بکشد.(اعراف، آیات 148 تا 150)

باید توجه داشت که از نظر قرآن، عقل و تعقل حقیقی آن است که حقایق را بشناسد و گرایش به آن یابد به طوری که دین و دنیایش را آبادان سازد؛ بنابراین، آن عقلانیتی که با کید و مکر آمیخته و دنبال جمع ثروت و قدرت و نام و نشان و اعتبار و نفوذ اجتماعی است، نمی تواند عقلانیت حقیقی باشد. این عقل دنیاگرایانه از نظر قرآن چیزی جز سفاهت نیست. از همین رو، نخبگانی چون بعلم باعورا و سامری یا قارون و هامان و فرعون، از نظر قرآن سفیه هستند که از اسلام و قوانین اخلاقی و عدالت محور و حق محور آن دور می شوند و به جای قیام به عدالت قسطی دنبال ظم و علو می روند.(بقره، آیات 7 تا 15 و 130؛ نمل، آیه 14)

از نظر قرآن، نخبگان از قدرتمندان و ثروتمندان، از هر گونه مکر و کیدی برای جدا کردن توده مردم از نخبگان حقیقی از پیامبران و اولیای الهی بهره می گیرند. از این روست که افزون بر اتهاماتی چون سحر و جنون، پیامبران را سفیه می نامند که از تعقل بهره ای نبرده و سبک مغز و بی خرد هستند تا این گونه خود را عاقل و رهبران الهی را سفیه جلوه دهند(اعراف، آیات 66 و67)؛ چرا که توده مردم دنبال کسی که سفیه باشد نمی رود و دنبال خردمندان و عاقلان می روند؛ زیرا اگر چه خود اهل تعقل نیستند؛ ولی عاقلان را دوست دارند و به آنان اعتماد می کنند. از آن جایی که مدعای پیامبران دیربازده است و به سادگی به دست نمی آید؛ چرا که حتی پس از ادعای اسلام و ایمان می بایست آزمون های سخت و ابتلائات و فتنه ها را از سر بگذرانند تا قبول شوند(حجرات، آیات 7 و 14)؛ اما مدعای نخبگان مادی دنیوی ظاهر و در پیش روی مردم است؛ چرا که آنان می گویند ما عاقل هستیم و با عقل خویش به قدرت و ثروت رسیده ایم. توده مردم به همین ظاهر بسنده می کنند و ثروت و قدرت ایشان را نشانه عقلانیت آنان می دانند. پس به سادگی و آسانی از ادعای آنان پیروی می کنند و با قدرتمندان وثروتمندان جامعه همراه می شوند و اقتداری را برای آنان موجب می شوند.

از همین روست که خدا در قرآن، همدلی و همراهی و همگامی توده های مردم به عنوان مستضعفان را عامل اصلی اقتدار مستکبران دانسته است؛ چرا که اگر این مستضعفان نبودند، مستکبران نمی توانستند فلسفه و سبک زندگی خویش را گسترش دهند و گفتمان آنان به عنوان گفتمان حاکم بر جامعه قرار گیرد. پس اقتدار مستکبران در گرو و رهن تقلید گرایی مستضعفان از مستکبران است.(قصص، آیات 76 تا 83)

خدا در قرآن گزارش می کند که قدرتمندان از جمله فرعون نیز به سوء استفاده از توده مردم پرداخته است. از نظر قرآن فرعون به عناوین گوناگون به دست کاری افکار عمومی، هدایت و همسو سازی و کسب اقتدار پرداخته بود. فرعون گاه می گفت که موسی (ع) ساحر است، و گاه دیگر او را مجنون معرفی می کند، و گاه دیگر می گوید که موسی می خواهد شما را از سرزمین خودتان بیرون کند. بی گمان این تبلیغ دروغ و اتهام زنی فرعون بسیار موثر بود؛ زیرا هر کسی وطن خویش را دوست دارد و از خانه و کاشانه خویش دفاع می کند و جان و مال خویش برای دفاع از آن می گذارد. پس این دروغ بسیار کارساز بود تا توده مردم را به همراهی و همدلی و همگامی با او بر انگیزد و علیه موسی(ع) قدرتش را تقویت کند تا جایی که موسی(ع) در تنگنا و موقعیت ضعف قرار گیرد.(اعراف، آیه 110؛ شعراء، آیه 35(

البته از نظر قرآن، کید و مکر مستکبران و کافران و شیاطین هر چند که می تواند کوه را جابه جا و زائل کند، ولی در برابر مکر الهی کارساز نیست و خدا مکر ایشان را به خودشان باز می گرداند. این گونه است که فرعون در دام مکر خویش افتاد و ساحران علیه او شدند، یا در مکری دیگر خود غرق شد و نجات نیافت.(ابراهیم، آیات 46و47؛ طه، آیات 69 تا 73 و 77 و 78)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا