اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

شعار خروج از انسانیت به حیوانیت

بسم الله الرحمن الرحیم

شعار «زن، زندگی، آزادی» همانند دیگر شعارهای جریان استکباری – آمریکایی مانند حقوق بشر آمریکایی، صلح آمریکایی، بهشت آمریکایی و آزادی آمریکایی با همه ظاهر فریبنده و زیبای خود، حاوی و حامل مفاهیم بسیاری پست حیوانی است که واکاوی و تحلیل آن نشان می دهد تا چه اندازه این گونه شعارهای شیطانی در راستای خروج انسان از انسانیت به حیوانیت است. شعارهایی که انسان را به عناصر و مولفه های حیوانی سوق می دهد و شهوت و خشونت را در اوج آن ترغیب و تشویق می  کند تا جایی که لذت کشتن و مثله کردن انسان و لذت جنسی به هر شکلی حتی با محارم بلکه حیوانات در آن تجویز می شود و به جای فرزند آوری به دنبال فرهنگ «پدر سگ» و «مادرسگ» می روند و برای آن مناسبت ها و مناسک خاص شیطانی پرستی ایجاد و بر پا می دارند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، ابعاد نهان و آشکار شعار توخالی و پوچ «زن، زندگی، آزادی» را به عنوان شعار شیطانی تبیین کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

یکتایی نفس زن و مرد از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر شخص انسانی خواه زن و مرد، دارای «نفس» است که تنزل همان روح الهی دمیده در کالبد انسانی است.(نساء، آیه 1؛ ص، آیه 72؛ حجر، آیه 25؛ سجده، آیه 9) همین نفس به سبب نوعی تجرد البته نه تمام، از بقای برخوردار بوده و هنگام مرگ از سوی خدا همین نفس «توفی» و به شکل تمام و کمال گرفته(زمر، آیه 42) و به برزخ و درنهایت به عالم آخرت منتقل می شود تا پس از حسابرسی به بهشت یا دوزخ ابدی در آید.(مومنون، آیه 100)

خدا در قرآن بیان می کند که وقتی خدا حضرت آدم(ع) را آفریده از همان نفس حضرت آدم(ع)، «زوج» او را به عنوان جفت مکمل آفریده است؛ زیرا نفس انسانی به گونه ای است که نیازمند زوج است و بدون زوج نمی تواند به کمالات از جمله به سکونت و آرامش خاصی برسد که تنها در سایه سار زندگی مشترک همسران با زوجیت تحقق می یابد.(نساء، آیه 1؛ اعراف، آیه 189؛ زمر، آیه 6)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، زوجیت مرد و زن در نظام آفرینش کارکردهای دارد که در کارکرد آن در نظام دنیوی افزون بر سکونت، تناسل و بقای نسل بشر است.(همان)

به هر حال، از نظر قرآن، نفس انسانی یکتا است و زن و مرد و جنسیت در آن معنا ندارد؛ بنابراین، مرد و زن در دنیا به عنوان بندگان خدا مسئولیتی دارد که همان خلافت الهی در قالب عبودیت و انجام عبادت در چارچوب هدایت های تکوینی و تشریعی است؛ زیرا نتیجه کارکرد انسان در آخرت برای او به شکل ابدی ظاهر می شود و نمی بایست در انتظار نتایج آن در دنیا باشد.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 1 تا 5 و 21 و 30 و 31)

باید توجه داشت که از نظر قرآن آن چیزی که در آخرت مواخذه و بازخواست می شود، همان نفس انسانی است نه کالبد؛ چرا که پاداش خوب و بد در دنیا و آخرت برای همان نفس است؛ زیرا کالبد تنها ابزاری برای نفس است؛ زیرا آن چیزی که مدیریت کالبد را به عهده دارد همان نفس است؛ از همین روست که ایمان و عمل صالح منسوب به نفس است؛ چنان که کفر و عمل طالح منسوب به نفس است. بنابراین، زن و مرد با یکتایی ماهیت نفس و یکسانی آن، باید گفت که نفس در هر حال در مرد و زن، حکم یکسانی دارند و هیچ تفاوت و فرقی از این جهت نیست.(نساء، آیه 32)

تفاوت زن و مرد از نظر کالبد و احکام خاص

از نظر قرآن، نفس به عنوان آفریده ای بدون جنسیت زن و مرد است؛ اما با توجه به حکمت الهی وقتی در کالبد قرار می گیرد، بر اساس مقتضیات ظرف یعنی کالبد، مظروف یعنی نفس نوعی گرایش زنانگی و مردانگی پیدا می کند بی آن که در اصل ماهیت آن تاثیر بگذارد. از همین روست احکام خاصی  برای مرد و زن به اعتبار کالبد خاص تشریع شده است که از جمله مهم ترین آنها حجاب برای زنان برای صیانت و حفاظت از جایگاه زن است؛ زیرا از نظر قرآن، زن به سبب کالبد خاص از لطافتی برخوردار است که می بایست به شدت از آن محافظت شود؛ این لطافت فوق العاده که روحیه زن را شکننده می کند، فراتر از گوهری است که در صدفی باشد. این لطافت و شکنندگی زن از این حیث مورد تاکید قرآن است تا جایی که درباره زن می فرماید زن در محیطی خاص رشد کرده که در حکم «حُلیه» و جامه ای بس لطیف و نرم و زیبا است.(زخرف، آیه 18)

از نظر قرآن، همین شرایط خاص کالبد زن است که مردان بیماردل را تحریک می کند تا جایی که زن از سوی آنان مورد اذیت و آزار  واقع شده و مورد تعرض جنسی قرار می گیرد. پس لازم است تا برای صیانت از زن احکام خاص صادر شود که به صیانت و حفاظت از زن بپردازد. از نظر قرآن، برخی از امور چون حجاب و پوشاندن اعضایی که تحریک جنسی می کند، عدم اختلاط مرد و زن، پرهیز از سخن نرم و لطیف، اجتناب از گام های تحریک زا و کرشمه رفتن، عدم تبرج و برج سازی اعضای بدن و نمایش زر و زیور می تواند زن را در حصن حصین و دژ استواری قرار دهد که مردان بیماردل نیز متعرض آنان نشوند.(احزاب، آیات 32 و 33 و 59؛ نور، آیات 31 و 60)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، تفاوت در کالبد زن و مرد موجب می شود تا مسئولیت های زن و مرد در زندگی مشترک و زوجیت در دنیا با هم فرق داشته و متفاوت باشد. از همین روست که به سبب ویژگی کالبد مرد، «قوّام» برای مردان قرار داده شده تا زن به او تکیه و اعتماد کرده تا این گونه قیام داشته باشد. در حقیقت زن هر چند که از نظر روحیه قوی باشد، نمی تواند بدون مرد به «قوام» برسد؛ زیرا این کالبد مرد است که به زن قوامیت می بخشد.(نساء، آیه 34)

البته بیش ترین تجلی این قوامیّت مرد در ایجاد امنیت غذایی و امنیت جانی و عرضی اوست. در حقیقت کالبد مردان به طور عموم و اکثریت به گونه ای است که می تواند جان و مال و عرض زن را حفظ کرده و صیانت کند. از همین روست که کالبد مرد همانند عرش عمل می کند که رز انگور بر آن سوار می شود تا بتواند میوه و محصولی خوب و مناسب بدهد. البته از این قوامیت، مرد نیز بهره مند می شود؛ زیرا از نظر قرآن، مرد و زن «لباس» یک دیگر هستند و شکی نیست که کارکردهای لباس شامل زینت، پوشاندن عیوب و صیانت و دفاع از گرما و سرما و تیر جنگی ومانند آنها است.(بقره، آیه 187؛ اعراف، آیات 26 و 27؛ نحل، آیه 81)

تحلیل قرآنی از شعار زن و زندگی و آزادی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان دارای قوای متضادی است که دو جنبه روحی و خاکی انسان را نشان می دهد؛ زیرا نفس همان طوری که از روح الهی سرچشمه گرفته، در کالبدی قرار گرفته که از جنس پست خاک و گل است. بنابراین نفس انسانی در شدت تضاد قرار دارد تا جایی که بخش احسن با اسفل چنان آمیخته که جداسازی آن بس دشوار یا ناشدنی است.(تین، آیات 4 و 5) از همین روست که ابلیس که از نظر نفس چیزی نزدیک به نفس انسان است، ولی از نظر کالبد از جنس عصاره و خلاصه آتش وبرتر از جنس گل و خاک، مدعی این معنا است که خیر و برتر از انسان بوده و او لیاقت خلافت الهی را دارد؛ در حالی که حقیقت ظاهری همین است که او می گوید ولی در باطن به این نکته توجه نکرده که نفس انسانی از همه صفات و اسماء الله برخوردار است در حالی نفس ابلیس و جن این گونه نیست.(ص، آیه 72 ؛ حجر، آیه 28؛ بقره، آیات 30 و 31)

به هر حال، تضاد بسیار زیاد و شدید در نفس انسانی امری است که حتی اعتراض فرشتگان را نیز برانگیخته است(بقره، آیه 30)؛ ولی زمانی که آنان با حقیقت نفس روح اللهی انسان آشنا شدن خلافت انسان را پذیرفتند.(بقره، آیات 30 تا 34)

از نظر قرآن، جنبه پست نفس انسانی با شهوت و خشونت چنان آمیخته است که اگر با جنبه الهی و فطری و نرم افزار الهامی و وحیانی مهار و مدیریت نشود، بس خطرناک است؛ زیرا این جنبه خاکی انسان موجب می شود تا انسان پست از حیوان شود و به درجه حتی پست از گیاه و جماد سقوط کند؛ زیرا انسان با دارای نفس روح اللهی به پستی جماد برسد بس دشوار و اسفبار است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مهم ترین جنبه ای که زندگی دنیوی در آن بسیار قوی است و به شکل زیبایی تزیین شده، همان دوستی و محبت شهوات از زن و ثروت و قدرت و مانند آنها است.(آل عمران، آیه 14)

از نظر قرآن، نخستین و قوی ترین جنبه گرایشی نفس انسان در میان محبت شهوانی، شهوت به زنان است به طوری که به سادگی ارضا نمی شود.(همان) قوه شهوت جنسی در مردان چنان قوی است که به یکی قناعت نمی کنند و دنبال افزایش آن به بی نهایت هستند؛ از همین روست که خدا با آگاهی از قوت شهوت در مردان، محدودیت هایی برای آنان قرار داده که شامل چهار زن دایمی است که البته برای همین چهار زن دایمی احکام سخت و شدیدی نیز وضع کرده تا عدالت قسطی را در میان آنان اجرا کند و زنان را «معلقه» قرار ندهند که گویی هم زن اوست و هم زن او نیست.(نساء، آیه 3 و 128)

خدا به صراحت در قرآن بیان می کند که مردان میل به شهوت جنسی بسیار دارند و «میل عظیم» که به سادگی ارضا نمی شود.نساء، آیه 27) از همین روست که حتی اگر عدالت را نتوانند اجرا کنند، به هر شکلی شده دنبال زن و شهوت جنسی می روند و به اشکال گوناگون حتی اگر شده دنبال زنا می روند. خیانت به خدا می کنند و بر خلاف احکام تشریعی و تکوینی و فطری عمل کرده و حتی مسلمان آن نیز ممکن است در شب های ماه مبارک رمضان به سبب شهوت جنسی به سراغ همسرش برود. از این روست که تخفیف برای مردان قایل شده و اجازه داده تا شب های ماه مبارک جماع و زناشویی داشته باشند؛ زیرا اگر این حکم داده نمی شد به سراغ زن رفته و برخلاف احکام به آن خیانت می کردند و خیانتی به خودشان بود.(نساء، آیه 28؛ بقره، آیه 187)

بر این اساس وقتی به شعار «زن ، زندگی، آزادی» نگریسته می شود، به خوب می توان این جنبه حیوانی و پست را ردگیری کرد؛ زیرا هدف از زندگی که همان زندگی دنیوی باشد، بهره گیری از چیزی به نام «زینت» است که از آن به زینت زن یاد می شود. درحقیقت کسانی که این شعار را می دهند، تنها به جنبه شهوانی و جنسی زن توجه و اهتمام دارند و از آنجایی که زندگی را همین زندگی دنیوی می شمارند و اعتقادی به زندگی اخروی ندارند، همه هدف زندگی را همان زن به معنای شهوت جنسی قرار داده و دنبال آن هستند تا به هر شکلی شده آن را ارضا کنند. در حقیقت این جنبه جنسی و شهوانی زن است که مد نظر شعار سازان و شعاردهندگان قرار گرفته است.

به سخن دیگر، شعور این افراد در همان حد بی شعور است که شعاری چنین پست را مبنای زندگی و فلسفه زندگی و سبک آن قرار داده اند. در حقیقت چون جنبه عقلی و رشدی در این افراد فروکش کرده بلکه دفن و دسیسه و بلکه مهر و مختوم شده و طبع دیگر یافته است، در اوج سفاهت و سبک مغزی تنها دنبال همان شهوت و خشونتی می روند که فرشتگان می ترسیدند و حتی ابلیس شیطانی نیز آن را مبنای اعتراض خویش قرار داده بود. در حقیقت با این عملکرد این افراد بی شعور که فاقد عقلانیت و رشد عقلی هستند، ابلیس آن گمانی که نسبت به انسان داشت، تحقق بخشید و همان کاری را کردند که شیطان می خواست. خدا در قرآن با اشاره به بندگان شیطان که تحت ولایت او گمراه شده و به عذاب های دنیوی و اخروی گرفتار، می فرماید: و لقد صدق علیهم ابلیس ظنه فاتبعوه ؛ ابلیس پندار و گمانش را درباره آنان تحقق بخشید.(سباء، آیه 20)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان با شعور رشید کسی است که بر اساس هدایتی ها و آموزه های فطری تکوینی(طه، آیه 50) و تشریعی وحیانی اسلام که مطابق همان فطرت الهی انسان است(روم، آیه 30) به مهار و مدیریت نفس پرداخته و اجازه نمی دهد تا زینت های دنیوی او را از حرکت به سوی کمالات باز دارد؛ پس کسی با شعور و رشید است که به این اسلام اصیل ابراهیمی بپیوندد و بر اساس آن زندگی خویش را برای سعادت ابدی ساماندهی کند(بقره، آیه 130؛ شمس، آیات 7 تا 10)؛ اما آن کسی که نفس و فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده و با فجور و گناه مختوم و مهمور نموده چنین شخصی هر چند که مدعی عقلانیت است، ولی چنین شخصی همان سفیه و بی خرد و بی شعوری است که نمی داند برای چه به دنیا آمده است؛ و از خود نمی پرسد: «از کجا آمده ام، آمدنم بهره چه بود، به کجا می روم؟»

از نظر قرآن، افراد بی شعوری از این دست به سبب دفن فطرت و از دست رفتن قلب سالم و سلیم الهی، دچار وارونگی در فکر و عمل شده و همه چیز را وارونه می بینند و تحلیل می کنند؛ ازهمین روست که مومنان را سفیه و خود را عاقل و کارهای زشت و شهوانی و خشونت رفتاری خویش را عین عقلانیت و ایمان و کارهای صالح مومنان را عین سفاهت می یابند؛ زیرا اگر همه زندگی همین دنیا باشد، باید دنبال شهوات مختلف و ارضای آن بود، در حالی که مومن دنبال خلاف آن هستند و به اشکال گوناگون و قوانین سخت و سفت آن را سرکوب می کنند و دنبال زن و زنا و شهوت و خشونت و قدرت و ثروت نمی روند. (بقره، آیات 7 تا 15)

جالب این است که بخش سوم این شعار «آزادی» است که این نیز به معنای آزادی «بی بند و باری» است؛ زیرا این افراد به سبب غلبه شهوت جنسی هستند و چون همه ارزش زندگی را در همان شهوت جنسی و بهره گیری و استثمار زن می دانند و زن برایشان چیزی جز یک کالای زیبا نیست، آزادی را می جویند که شهوت جنسی آنان را تحقق بخشد.

از نظر قرآن، کسانی دنبال فجور و دریدگی هستند که هیچ اعتقادی به آخرت ندارند؛ این افراد هیچ مرز و محدودیتی را برای خواسته های خویش قایل نیستند؛ بنابراین با خشونت شده به دیگران ظلم می کنند و حقوق آنان تضییع کرده و جان و مال و عرض و زن دیگران را برای خویش به غارت می برند؛ زیرا آن چه برای آنان اهمیت دارد زن به معنای شهوت جنسی و بهره گیری و استثمار از بدن زنان است. پس ارزشی برای نفس زن قایل نیستند.

به هر حال، ریشه این نوع آزادی خواهی یا همان فجور و دریدگی را می بایست در عدم اعتقاد به قیامت دانست.(قیامت، آیات 1 تا 5) بنابراین، آزادی مطلوب در این شعار همان هرج و مرج جنسی است به طوری که زنی از اذیت و آزار جنسی آنان در امان نخواهد ماند.

جالب تر این که در قرآن، «حریت» یا همان آزادی به معنای واقعی کلمه رهایی از چیزهای پست دنیوی و رهایی نفس از آن است؛ از همین روست که وقتی مادر مریم(س) فرزندش را آبستن است، می گوید که من فرزندم را در راه خدمت به تو آزاد کرده ام: انی نذرت لک ما بطنی محررا.(آل عمران، آیه 35)

از نظر قرآن، انسان آزاد کسی است که خود را از هواهای نفسانی آزاد کرده باشد و بنده خالص خدا باشد؛ از همین روست که فرمان می دهد تا از هر چیزی غیر از خدا به سوی خدا فرار کنید و خود را آزاد و رها سازید.(ذاریات، آیه 50)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شعار «زن ، زندگی و آزادی» چیزی جز شعار شیطانی و استکباری نیست که مفاهیم آن فلسفه و سبک پست زندگی را بیان می کند. در حقیقت چیزی که شعارسازان و شعار دهندگان از مردم می خواهند این است که اسلام و آخرت را برای شهوت جنسی رها کنند و به دنبال حکومتی باشند که شیطان بر آن ولایت دارد و انسانیت در آن مرده است.

به سخن دیگر، شعار «زن و زندگی و آزادی» چیزی جز شعار بیایید: «با هم حیوان شویم و از انسانیت خارج گردیم»، نیست. بیایید انسانیت را فدای حیوانیت کنیم و آخرت را برای دنیای تباه سازیم. هر کسی می خواهد به این سمت شیطانی و ولایت شیطان برود، مختار و آزاد است و کسی را مجبور نمی کنند تا به آخرت فکر کند و به آن سمت برود. اما می بایست به این شرذمه قلیله و گروهک های شیطانی اندک در جامعه گفت، این فکر و تحقق آن را به گور خواهید برد؛ زیرا هرگز خدا مومنان را تنها نمی گذارد و بن بستی برای مومن نیست و این شما هستید که با شعارها و اندیشه های خویش به «اسفل السافلین» دوزخ سقوط می کنید.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا