اجتماعیاعتقادی - کلامیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

سیاست ها و راهبردهای استکبار جهانی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

استکبار، روحیه و رفتاری است که در برخی از موجودات از جمله انسان ها خودنمایی می کند به گونه ای خود را مستحق برتری بر دیگری یافته و خواهان استضعاف آنان می شوند. خاستگاه و ریشه این روحیه را می بایست در تکبر و خودبرتربینی دانست که شخص در خود می ببیند و بر این باور است که از دیگران برتر بوده و لازم است به سبب داشتن این برتری و کمالات، دیگران از او اطاعت و پیروی کرده و تحت فرمان او باشند.

روحیه استکباری در انسان موجب می شود تا راهبردها و سیاست های زندگی شخص و جامعه تغییر ماهوی پیدا کند و از سیاست های فطری و اعتدالی بیرون رود. تفاوت ها و تمایزهای سیاست های استکباری از سیاست ها و راهبردهای انسانی موضوع این مقاله است که نویسنده بر اساس آموزه های قرآنی به پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

سیاست های انسانی و سیاست های استکباری

اندیشمندان و خردورزان بر این نکته اجماع و اتفاق دارند که منش و کنش های انسانی تابع بینش ها و نگرش های بنیادین اوست. از این روست که حوزه معرفتی انسان توجه ویژه ای مبذول داشته می شود. بر همین اساس است که قرآن نیز به مسائل معرفتی و شناختی توجه ویژه ای مبذول داشته است و بخش مهمی و بزرگی از آموزه های قرآنی در همین مدار و محور می باشد.

البته از آن جایی که معرفت و شناخت انسان نسبت به چیزی موجب تعلق خاطر وی نشود و انسان در بسیاری از موارد با همه شناخت دقیق واحاطی که نسبت به موضوعی دارند، هیچ تعلق خاطر و دلبستگی به آن پیدا نمی کنند، خداوند به مساله تعلق قلب انسانی به موضوعات شناختی توجه می دهد؛(نمل، آیه 14) چنان که روان شناسان و دیگر اندیشمندان نیز به این نکته توجه یافته و در تبیین حقیقت نگرش های انسانی به دو مولفه اصلی یعنی شناخت و باور توجه می دهند.

به این معنا که انسان همان گونه که نیازمند آن است تا به موضوعی شناخت عقلی و ذهنی داشته و امری برای او معقول و معلوم باشد تا بدان گرایش یابد، هم چنین نیازمند نوعی دلبستگی عاطفی و احساسی به موضوع و امر مقعول و معلوم است. این گونه است که نگرش ها و باورها و ایمان شکل می گیرد.

خداوند در آیه 14 سوره نمل به تحلیل منزلت و مقام مولفه های شناختی و عاطفی توجه می دهد و می فرماید در تحقق ایمان و باور به چیزی می بایست هر دو عنصر و مولفه وجود داشته باشد؛ زیرا اگر شناخت قطعی و یقینی نیز در شخص به چیزی وجود داشته باشد و چیزی برای شخصی معقول و معلوم باشد به گونه ای که هیچ شک و تردیدی در آن نداشته باشد، اما اگر تعلق خاطر عاطفی و احساسی بدان پیدا نکند، گرایشی به آن نیافته و حتی به انکار معقول و معلوم اقدام کرد و آن دانسته های خویش را زیر پا می نهد.

از آن سو نیز اگر شخصی دلبستگی عاطفی و تعلق خاطر احساسی به امری داشته باشد که درباره آن شناخت قطعی نداشته و بلکه بر اساس گمان و ظن عمل کند، هر چند که بدان گرایشی می یابد، ولی به سادگی به خطا می رود و در اشتباه می افتد و در صورت مقاومت، از خیر آن می گذرد و صبر و مقاومت و استقامتی نمی ورزد.

اما باید به این نکته توجه داشت که همه این افراد به شکلی نسبت به موضوعی که بدان گرایش دارند، دلبستگی عاطفی و شناخت اجمالی دارند حتی اگر این شناخت ظنی یا وهمی باشد.

بنابراین، منش و کنش و واکنش های هر انسانی، بر اساس شناخت های واقعی و غیر واقعی و دلبستگی های عاطفی و احساسی شکل می گیرد.

سیاست های انسانی، سیاست هایی است که دارای خاستگاه عقلانی و احساسی معقول و مقبولی است. در برابر خاستگاه هر سیاست غیر انسانی چون سیاست های استکباری را می بایست در افکار و اندیشه های غیر عقلانی و احساسات غیر انسانی و واژگونه جست و جو کرد. به این معنا که فطرت انسانی به طور طبیعی گرایش به کمالات دارد، اما اگر منابع و ابزارهای شناختی و عاطفی انسان به سبب گناه و هنجارشکنی و فجور، زنگار یا مهمور یا مختوم شده باشد،(بقره، آیه 7؛ اعراف، آیه 179) در آن صورت تصویری که عقل و قلب انسان از جهان ارایه می دهد، تصویری واژگونه و وارونه است.(نساء، آیات 88 و 91)

این گونه است کنش ها و واکنش ها و نیز راهبردها و اهداف و سیاست ها و برنامه های انسانی متاثر از این واژگونگی، واژگونه و وارونه می شود و حقیقت را در باطل می جوید.

انسانی که به بیماری تکبر است و خود را برتر می یابد، بدان معناست که خود را در کمالات برتر از دیگران می داند و بیش تر یا همه کمالات را در خود محقق می داند. پس لازم نمی بیند تا نقصی را جبران کند و به کمال دیگری چشم دوخته و آن را در خود تحقق بخشد. این شخص همانند جاهلی است که علم خود را تمام و کمال می داند و در اندیشه دانش و کسب آن بر نمی آید و هر علم واقعی را در دیگران عین جهل و نادانی می شمارد.

تکبر و خودپسندی در باطن به شکل استکبار بیرونی خودنمایی می کند. انسانی که در ذات خود، خویشتن را در اوج کمالات می یابد و هیچ نقص و عیبی را در خود نمی یابد، هنگام عمل، این خودبرتر بینی خویش را به شکل استکبار به نمایش می گذارد و زیر بار کسی نمی رود و اطاعت و فرمان دیگری را نمی پذیرد. کسی که در فوتبال خود را برتر از همه می داند، سخن مربی را بی ارزش می شمارد و بر اساس سیاست ها و برنامه های او عمل نمی کند. اگر مربی را برتر بداند به هم تیم های خویش به دیده حقارت می نگرد و به سخنان و راهنمایی های آنان در هنگام بازی تن نمی دهد و به شکلی می خواهد نشان دهد که در میدان عمل کاپیتان اوست.

خداوند درباره علت تمرد و طغیان ابلیس می فرماید که ابلیس هر چند که به خدایی خداوند باور داشته و او را کمال مطلق می دانسته و بر همین اساس به عبادت او مشغول بوده تا به مقام قدس فرشتگان درآمده است، ولی در باطن در این اطلاق کمال برای خداوند تردیدهایی داشته و با همه ایمانی که به خدا داشته است ولی احتمال خطا و اشتباه را در خدا می داده است که تصمیمات نادرستی بگیرد.(بقره، آیه 34) از این روست که در هنگام آزمون و ابتلاء پلیدی فکر و باور خود را به نمایش می گذارد و انتخاب حضرت آدم(ع) را به عنوان خلیفه و کاپیتان هستی اشتباه و خطا دانسته و به طور رسمی اعلام می کند که خداوند به خطا رفته است و او را اغوا کرده و فریفته است و کسی را به ناورا برتر از او قرار داده است؛ (حجر، آیه 39) در حالی که اگر کسی لایق این پست و مقام ومنصب باشد، تنها اوست. از این روست که می گوید: انا خیر منه؛ من برتر از او در کمالات هستم و لایق این منصب و مقام من می باشم.(ص، آیات 75 و 76؛ اعراف، آیات 11 و 12)

بنابراین، راهبردها و سیاست ها و برنامه های واژگونه ابلیس در حوزه عمل استکباری او را می بایست در تکبر و خودپرستی و خودبرتربینی او دانست که اجازه نمی داد تا کمالی را در غیر خود ببیند و خود را از هر گونه نقصی و عیبی مبرا و پاک می دانست به گونه ای که نیاز به الگو و مربی ندارد تا او را تربیت کرده یا ربوبیت و پروردگاری او را به عهده گیرد و نواقص او را اکمال و تکمیل نماید.

راهبردها و سیاست های استکباری انسان

همان گونه که ابلیس به سبب شناخت و بینش و نگرش نادرست و واژگونه از خود و دیگران، گرفتار رفتارهای استکباری می شود، انسان های مکتب تکبر و استکباری (انا خیر منه) دچار همین واژگونه ای منشی، کنشی و واکنشی می شوند و راهبردها، سیاست ها و برنامه های خود را در این چارچوب نادرست و ناروای بینشی و نگرشی قرار می دهند.

این افراد با آن که در مساله تکبر خود ره به اشتباه برده اند و خود را مستحق امری می دانند که استحقاق آن را ندارند، ولی به سبب تصویری واژگونه ای که از خود و جهان و دیگران ارایه می دهند، خود را مستحق می شمارند و نسبت به دیگران استکبار می ورزند.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه کبر)

انسان متکبر درونی که گاه به خودپرستی به جای خداپرستی می رسد(فرقان، آیه 43؛ جاثیه، آیه 23) در مقام عمل و رفتار، مستکبری است که جز به خود ایمان نداشته و خواهان آن است که همگان تحت سلطه و ولایت او باشند؛ زیرا آن چه او می گوید و یا می کند کمالی است و موجبات رشد و بالندگی دیگران شده و آنان را به سعادت در زندگی و کمالات می رساند. از این روست که ابلیس خواهان کاپیتانی و خلافت از سوی خداوند این مربی و رب العالمین می شود و خود را بهترین مظهر ربوبیت الهی می داند.

همین تفکر و رفتار ابلیسی و شیطانی را می توان در تفکر و رفتارهای فرعونی نیز مشاهده کرد. او نیز خواهان ربوبیت است و در مقام تکبر و استکبار به مردم اعلام می دارد که راه روش او بهترین سبک زندگی برای سعادت و رشد و بالندگی انسان و جامعه است. بنابراین همگی می بایست از او از اطاعت و پیروی کنند و بی اجازه او کسی حق ندارد کاری بکند و یا فکر و اندیشه ای را ارایه دهد.

فرعون مستکبر خود را کسی می دانست که لایق خدایی است و می تواند به عنوان خداوند علی الاعلی مردم را به کمال برساند و آنان را سعادت مند گرداند. (نازعات، آیه 24)از این روست که راه خود را بهترین راه هدایت رشدی و کمالی معرفی می کند.(غافر، آیه 29) و می گوید هر کسی از این طریق برتر و کمالی دوری کند او را به شدت عذاب و شکنجه می کند( اعراف، آیه 123؛ طه ، آیه 71)

راهبرد اصلی مستکبران به استعضاف کشاندن مردمان و ملت هاست. بر این اساس هر گونه سیاست و برنامه ای را به کار می گیرند تا مردمان را به بردگی و بندگی بکشانند. از این روست که تحمیق توده ها در دستور کار قرار می گیرد. با انواع و اقسام شگردها و روش ها بر آن هستند تا برتری خود را نشان دهند و با عوام فریبی و تبلیغات دروغین و به کارگیری همه ابزارهای تبلیغی و جنگ نرم، سلطه خود را تحکیم و توسعه دهند.(زخرف، آیات 51 تا 54)

مستکبران خود از همه جهات کامل دانسته و معتقد به برتری نژادی (ص، آیات 74 تا 76) فکری و اندیشه ای (غافر، آیه 29)، آموزشی و پرورشی(همان ) ، قدرت و توانایی های مادی و امکانات رفاهی و آسایشی(فصلت، آیه 15؛ زخرف، آیات 51 تا 54؛ مریم، آیات 74 تا 76) ، بهره مند از آرامش و امنیت (همان) و مانند آن می باشند. بر این اساس، توده ها را به فتنه می خوانند و با در آمیختن حق و باطل و راست و دروغ و دروغ پردازی(همان و نیز جاثیه، آیات 7 و 8) مردم را به بردگی و بندگی می کشانند و خود را الگو و اسوه مردمان وموفقیت ها دانسته و بهشت شداد و دروغین را به ایشان نشان می دهند وبه خود دعوت می کنند و از خداپرستی به خودپرستی می خوانند.

از این که کسی گفتمان دیگری را در جهان و جامعه مطرح کنند به شدت مقابله می کنند و مانع ایمان دیگران به حق و حقیقت می شوند.(سجده، ایه 15) زیرا مستکبران انسان های مستبد در رای و اندیشه نیز می باشند و احساس باطل غرور و خودبرتربینی به آنان اجازه نمی دهد تا اندیشه و فکری دیگری را بشنوند و آن را قابل قبول و پذیرش بدانند. وقتی خود می اندیشند و در اندیشه به کمال هستند دیگر نیازی به دیگری ندارند. از این روست که خودرای و مستبد می باشند.(اعراف، آیه 88) با این که خود محروم از هدایت واقعی هستند مردم را به سراب دروغین سعادت دعوت می کنند و افکار و اندیشه های خود را در فراز تمام کمال می دانند.(احقاف، ایه 10؛ منافقون، آیات 5 و 6؛ اعراف، آیه 123 ؛ طه، ایه 71)

به سبب واژگونگی در حوزه شناختی و تحلیلی و تبیینی، توصیه های آنان همواره به جای صلاح به فساد و بجای اصلاح به افساد است.(نمل، آیه 14) از حقیقت غافل هستند و قدرت و سعادت را در جایی دیگر می جویند که جز فساد و افساد و خسران نتیجه ای ندارد.(فصلت، ایه 15)

اهل لجاجت و عناد هستند ودر برابر حق می ایستند و به جنگ آن می روند (فصلت، آیه 15) به جای آن که از عقل و فطرت پیروی کنند از هواهای نفسانی پیروی و اطاعت می کنند و حقیقت را به جای حقایق عقلانی و انسانی در شهوات و فساد و تباهی جست و جو می کنند.(بقره، ایه 87)

اهل تجاوز و ظلم هستند و به هیچ حد و حدود انسانی و عقلانی پای بند نمی باشند و تجاوزگری روحیه و منش و کنش دایمی ایشان است.(احقاف، آیه 10)

ترور و شکنجه و فحشاء، رویه و سیاست استکباری

چند امر در مستکبران به عنوان یک منش و کنش طبیعی ظهور می کند. اصولا مستکبران پای بند هیچ اصل عقلانی و عقلایی نیستند و از اصول اخلاقی انسانی پیروی نمی کنند. از این روست که قتل و ترور در دستور کار همیشگی و دایمی ایشان است. اگر نتوانند مردمان را به بردگی و بندگی بکشاند در حذف فیزیکی آنان اقدام می کنند و در این کار هیچ تردیدی به خود روا نمی دارند.(بقره، آیه 87، اعراف، ایه 88؛ قصص، آیه 4)

ترور و قتل در مستکبران نهادینه شده است و اصولا در برابر مخالفان نخستین اقدامی که انجام می دهند، تحقیر و شکنجه و سپس قتل مردمان به شنیع ترین و بدترین شیوه ممکن است.(اعراف، آیه 124؛ طه، آیه 71؛ شعراء، ایه 49)

هنگامی که بر مستضعفان تسلط و چیره شدند به قتل و غارت ایشان می پردازند و زنان و دختران ایشان را به فحشاء می کشانند و اجازه نمی دهند که خانواده ای باقی و برقرار بماند. اینان دشمن خانواده هستند و با کشتن مردان و پسران و به اسارت و فحشا بردن زنان و دختران می کوشند تا جامعه ای که در برابرایشان ایستاده نابود کنند.(بقره، ایه 49؛ اعراف، ایه 141؛ ابراهیم، آیه 6؛ قصص ، آیه 4)

اینان در اندیشه نابودی حرث و نسل هستند (بقره، آیه 205) و با از میان بردن خانواده این اهداف را دنبال می کنند. بنابراین، بیش ترین ظلم و ستم و فساد در حق مردم از سوی مستکبران روا داشته می شود و اینان در این کار خویش سرمست می باشند و از سر قدرت و نخوت خدایی گون بودن، از هیچ کس و هیچ چیزی باک نداشته و قوانین مدنی و بین المللی را زیر پا گذاشته و به پیمان و قراردادهای خود نیز پای بند نیستند و آن را به سادگی نقض می کنند.(بقره، آیات 42 و 43)

بنابراین، توقع و انتظار مبارزه با تروریسم و وفای به عهد و پیمان های عقلانی و حقوقی و بین المللی از ایشان امری مبتنی بر خیال و توهم نادرست است. کسی که امید دارد که ایشان از شکنجه و ترور دست بردارند و بر اصول عقلانی و اخلاقی و انسانی پای بند باشند، گمان ناروایی را در حق ایشان برده است. اصولا ذات مستکبر جز عصیان(بقره،ایه 34) عهد شکنی(فاطر،آیات 43 و 44)، ظلم و ستم(احقاف، آیه 10)، قتل و ترور(بقره، آیه 87)، افساد و تباهی و فحشاء(نمل، آیه 14، قصص، آیه 4) دروغ و فریب(جاثیه، آیات 7 و 8؛ زخرف، ایات 51 تا 54) و مانند آن نیست. پس نباید از مستکبران جهانی انتظاری غیر این از این امور را داشت؛ زیرا اگر کاری بر خلاف این خوی و منش کنند باید در تحلیل و تبیین خود شک کرد؛ زیرا آنان هرگز به راست و حقیقت ایمان نداشته و رویه و منش انسانی در پیش نخواهند گرفت حتی اگر همواره بر طبل حقوق بشر و عدالت و انسانیت و اخلاق و مبارزه با تروریسم و مانند آن بکوبند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا