اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی امام موسی کاظم(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
امام موسی کاظم(ع) اسوه فضایل است. ایشان با آن که عمری را در زندان حاکمان غاصب عباسی بود و در همان جا به شهادت رسید، ولی کوثر خاندان پیامبر(ص) در میان مردان است و بسیاری از سادات به این وجود نازنین و با برکت باز می گردند. ایشان در سیره و سبک زندگی شخصی و اجتماعی و خانوادگی سرمشق همه انسان ها است. نویسنده بر آن است تا گوشه هایی از سبک زندگی ایشان را بر اساس سیره آن حضرت(ع) تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
ويژگيهاى نفسانى و رفتارهاى شخصى امام عليه‏السلام
ویژگی های نفسانی و فضایل و رفتارهای شخصی ایشان بیان گر شخصیت و شاکله وجودی ایشان است.(اسراء، آیه 84) انسانی که بخواهد در مسیر کمالی قرار گیرد باید این خصوصیات را بشناسد و در خود ظهور و فعلیت بخشد و به عنوان تجلیگاه آن در آید. در این جا به برخی از این ویژگی ها و خصوصیات اشاره می شود.
1. بنده صالح خدا
در آموزه های قرآنی برترین مقام انسانیت مقام بندگی و عبودیت است. این گونه است که خداوند پیامبرش را به دو صفت عظیم«عبده و رسوله» می ستاید؛ زیرا انسان به هر جایی که می خواهد تنها با عبودیت است می رسد. در آیات قرآنی نه تنها عبودیت فلسفه و هدف آفرینش و خلقت انسان و جنیان دانسته شده (ذاریات، آیه 56) بلکه تنها راه رسیدن به تقوا و یقین و مراتب خدایی و ربانی شدن نیز عبودیت است که صراط مستقیم انسانیت است.(بقره، آیات 21 و 63 و 179 و 183 و 138 ؛ آل عمران، آیه 79؛ حجر، آیه 99)
کسی که این راه مستقیم را بپماید به مقام عبد صالح می رسد که آرزوی پیامبران است؛ چنان که حضرت ابراهیم (ع) می فرماید: رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ؛ ای پروردگار من ، مرا حکمت بخش و مرا به شايستگان بپيوند.(شعراء، آیه 83) هم چنین حضرت یوسف(ع) همین خواسته را از خدایش داشت.(یوسف، آیه 101)
شکی نیست که اکمل و اتم بندگان صالح خداوند و مصداق برتر ایشان همان معصومان(ع) هستند که در نهایت وارثان زمین خواهند بود و امام مهدی(ع) از چهاردهمین معصومان این مقام را داشته و وارث زمین خواهد بود، چنان که خداوند در آیه 105 انبیاء به این مطلب اشاره داشته و می فرماید: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ؛ و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان صالح و شايسته ما به ارث خواهند برد. پس این بشارت قرآنی است که دارندگان والاترين مرتبه انسانى که همان «عبوديّت» و «صلاح» یعنی «عباد صالح»  است، در پايان تاريخ و عصر ظهور وارث زمين و زمان خواهند شد.
با آن که همه اهل بیت(ع) از این مقام عبد صالح برخوردارند ولی به شکل خاص امام موسی کاظم (ع) به این لقب ستوده و مشهور شده است. سبط اْبنُ الْجَوْزى گويد: موُسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام أَبوُالْحَسَنِ الْهاشِمىّ صَـلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِ كانَ يُدْعى اَلْعَبْدُ الصّالِحُ لِأَجْـلِ عِبادَتِهِ وَ اجْـتِهادِهِ وَ قِيـامِهِ بِاللَّـيْلِ، وَ كانَ كَريما حَليما إِذا بَلَغَهُ عَنْ رَجُلٍ أَنّهُ يُـؤْذيـهِ بَعَـثَ اِلَيْهِ بِمـالٍ؛ موسى بن جعفر عليهماالسلام از خاندان هاشم به خاطر عبادتهاى فراوان و تلاش در راه خدا و شب زنده دارى «بنده صالح» خدا ناميده مى شد. وى مردى بخشنده و بردبار بود، هرگاه از فردى به او آزار و اذّيت مى رسيد كمك هاى مالى برايش مى فرستاد. (كشف الغمّة، ج 2 ، ص 250)
2. نماز و عبادت
امام در عبادت خویش به نماز اهمیت ویژه ای می داد و حتی نماز خـانه ای در خانه داشت. إِبراهيمُ بْنُ عَبْدِ الْحَميدِ مى گويد: دَخَلْتُ عَلى أَبى الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عليه السلام فى بَيْتِهِ الَّذى كانَ يُصَلّى فيهِ، فَإِذا لَيْسَ فى الْبَيْتِ شَى ءٌ إِلاّ خَصَفَةٌ، وَ سَيْفٌ مُعَلَّقٌ وَ مُصْحَفٌ؛ به اتاقى كه امام موسى بن جعفر عليهماالسلام در آن نماز مى خواند وارد شدم، و در آن اتاق به جز زنبيلى از ليف خرما، و شمشيرى آويزان و قرآن چيز ديگرى نديدم. (قرب الاسناد، ص 310 ح 1208)
احمد بن عبداللّه از پدرش نقل مى كند كه گفت: دَخَلْتُ عَلَى الْفَضَلِ بْنِ الرَّبيعِ وَ هُوَ جالِسٌ عَلى سَطْحٍ فَقالَ لى: … وَ قَدْ وَكَّلَ عليه السلام مَنْ يَتَرَصَّـدُ أَوقاتَ الصَّلاةِ، فإِذا أَخْبَرَهُ وَثَبَ يُصَـلّى مِنْ غَيْرِ تَجْديدِ وُضُـوءٍ ، وَ هُـوَ دَأبُـهُ؛ به نزد فضل بن ربيع وارد شدم كه در پشت بام نشسته بود [و به زندان نگاه مى كرد]، به من گفت: نگاه كن ببين چه مى بينى؟ گفتم لباسى بيش نمى بينم، گفت: او موسى بن جعفر عليه السلام است پيوسته مشغول عبادت است، و كسى را براى اعلام اوقات نماز گماشته است، هنگامى كه وقت نماز را به او خبر مى دهد برخاسته و بى آنكه تجديد وضو كند، شروع به نماز مى كند و اين عادت هميشگى اوست.( بحارالانوار، ج 48، ص 107 )
ثوبانى مى گويد: كانَتْ لاَبى الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهماالسلام بِضـْعَ عَشْرَةَ سَنـَةٍ كُلَّ يَـوْمٍ سَجـْدَةٌ بَعْدَ ابْيِضاضِ الشَّمْسِ إِلى وَقْتِ الزَّوالِ؛ امام موسى بن جعفر عليهماالسلام ده سال و اندى بود كه هر روز سجده اى پس از درخشان شدن آفتاب تا هنگام ظهر به جا مى آورد. (عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 95)
عَمّارُ بْنُ أَبانَ مى گويد: كانَتْ أُخْتى تَلى خِدْمَتَهُ [موسى بن جعفر عليهماالسلام] فَحُكِىَ لَنا أَنَّها قالتْ: كانَ إِذا صَلّى الْعُتْمَةَ حَـمِدَ اللّهَ وَ مَجَّـدَهُ وَ دَعاهُ، فَلَمْ يَزَلْ كذلِكَ حَتّى يَـزُولَ اللَّيْلُ، فَإذا زالَ اللَّيْلُ قامَ يُصَلّى حَتّى يُصَلّى الصُّـبْحَ ثُمَّ يَذْكُرُ قَليلاً حَتّى تَطْلِعَ الشَّمْسُ؛ خواهرم خدمتكار امام موسى بن جعفر عليه السلام بود، از او براى ما نقل شده كه گفت: امام عليه السلام پيوسته پس از نماز عشاء خدا را حمد مى نموده و به بزرگى ياد مى كرده و او را مى خواند، و دائم در اين حال بود، تا نيمى از شب مى گذشت، سپس بلند مى شد و نماز مى خواند تا اينكه نماز صبح را مى خواند سپس اندكى ذكر مى گفت تا اينكه خورشيد طلوع مى كرد.( تاريخ بغداد، ج 13، ص 31 )
الاِرْبِلى می گوید: رُوِىَ أَنَّهُ[مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام] كانَ يُصَلّى نَوافِلَ اللَّيْلِ وَ يَصِلُها بِصَلاةِ الصُّبْحِ، ثُمَّ يُعَقِّبُ حَتّى تَطْلعَ الشَّمْسُ وَ يَخِرُّ لِلّهِ ساجِدا، فَلا يَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنَ الدُّعاءِ و التَّحْميدِ حَتّى يَقْرُبَ زَوالُ الشَّمْسِ؛  روايت شده است كه امام[موسى بن جعفر عليهماالسلام] نماز شب را مى خواند و آن را به نماز صبح متصّل مى كرد، سپس تعقيبات را تا طلوع خورشيد ادامه مى داد. و صورت خود را جهت سجده بر خدا به زمين مى سائيد و تا نزديك زوال آفتاب سرش را از دعا و حمد الهى بر نمى داشت.( كشف الغمّة، ج 2، ص 228 )
هم چنین از حفص روايت شده كه گفت: ما رَأَيْتُ أَحَدا أَشَدَّ خَوْفا عَلى نَفْسِهِ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهماالسلام وَ لا أَرْجى للِنّاسِ مِنْهُ وَ كانَتْ قَرائَتُهُ حُـزْنا فَاِذا قَـرَأَ فَكَأَنَّهُ يُـخاطِبُ إِنْسانا؛ كسى را بر خويش بيمناكتر و براى مردم اميدواركننده تر از موسى بن جعفر عليه السلام نديدم. او قرائتى حزن آور داشت وقتى كه قرآن مى خواند گويا كسى را مخاطب قرار داده است. (كافى، ج 2، ص606)
هم چنین يُونانى مى گويد: وَ كانَ عليه السلام أَحْسَنَ النّاسِ صَوْتا بِالْقُرانِ، وَ كانَ إِذا قَرَأَ يَحْزُنُ وَ بَكى السّامِعُونَ لِتِلاوَتِهِ، وَ كانَ يَبْكى مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ حَتّى تَخْضَلَّ لِحْيَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛  امام موسى بن جعفر عليه السلام خوش صداترين مردم در تلاوت قرآن بود و هر زمان قرآن مى خواند غمگين مى شد و شنوندگان بر تلاوت او گريه مى نمودند. و از ترس خداوند آن قدر گريه مى كرد كه محاسن مباركش با اشكهايش خيس مى شد. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 318)
آن حضرت(ع) در ماه  رمضان بر آن بود تا نماز بیش تری اقامه کند و از این فرصت ماه مبارک رمضان بهترین و بیش ترین بهره را بر گیرد. از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود: كانَ أَبى عليه السلام يَزيدُ فى الْعَشْرِ الأَواخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ فى كُّلِ لَيْلَةٍ عِشْرينَ رَكْعَةً؛ پدرم در دهه آخر ماه رمضان در هر شب بيست ركعت به نمازهاى مستحبّى شبهاى ماه رمضان مى افزود. (قرب الاسناد، ص 207)
آمادگى براى عبادت حتی پیش از موعد مانند آمادگی برای حضور در نماز جمعه و اعمال آن خود بیانگر آن حضرت (ع) به عبادت است. صدوق عليه الرحمة مى گويد: وَ كانَ مُوسَى بْنُ جـَعْفـَرٍ عليهماالسلام يَتَهَيَّأُ يَوْمَ الْخَميسِ لِلْجُمُعَةِ؛  امام موسى بن جعفر عليهماالسلام از روز پنجشنبه خودش را براى [عبادت ونماز] روز جمعه آماده مى ساخت [تا در روز جمعه فرصت زيادى، و شادابى بهترى براى عبادت و نماز جمعه داشته باشد.] ( من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 416 ح 1228 )
3. استغفار روزانه
یکی از اعمال بسیار مستحب استغفار است؛ زیرا استغفار هم جلب رحمت و نعمت می کند و هم دفع بلای نیامده کرده و هم بلای آمده را رفع می کند. برای همین در هر حالی انسان باید استغفار کند.
إِبْراهيمُ بْنُ أَبى البِلادِ مى گويد: قالَ لى أَبُوالْحَسَنِ عليه السلام: إِنّى أَسْتَغْفِرُ اللّهَ فى كُّلِ يَوْمٍ خَمْسَةَ الافِ مَرَّةٍ، ثُمَّ قالَ: خَمْسَةُ الافٍ كَثيرٌ؟ ؛ امام هفتم عليه السلام به من فرمودند: «من هر روز پنج هزار بار از خداوند آمرزش مى طلبم، سپس [چون تعجّب مرا ديد ]فرمود: مگر پنج هزار استغفار زياد است؟ (بحارالانوار، ج 93، ص 282 ح 26)
هم چنین السَّيِدُ بْنُ طاوُوسٍ رَحِمَهُ اللّه می گوید: … مُوسىَ بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام … كانَ يُحْيِى اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ اِلى السَّحَرِ بِمُواصَلَةِ اِلاْستِغْفارِ؛ امام موسى بن جعفر عليهماالسلام ، شب را تا سحر بيدار بود و پيوسته طلب آمرزش مى نمود. (بحارالانوار، ج 102، ص 16 ح 10)
هم چنین إِبْنُ شَهْر آشُوب گوید: وَكانَ يَدْعُو كَثيرا فَيَقُولُ عليه السلام: «اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُكَ الرّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ». وَ يُكَرِّرُ ذلِكَ؛  بيشتر اوقات امام هفتم عليه السلام اين دعا را مى خواند: «بار الها! راحت و آسانى هنگام مرگ، و بخشايش هنگام حساب از تو مى خواهم». و اين دعا را تكرار مى نمود. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 318)
4. سـفر حـج پـياده
ایشان همانند دیگر امامان (ع) به حج اهتمام داشتند. على بن جعفر مى گويد: خـَرَجْنا مَعَ أَخى مُـوسَى بْنِ جـَعْفـَرٍ عليهماالسلام فى أَرْبَعِ عُمُرٍ يَمْشى فيها إِلى مَكَّةَ بِعِيالهِ وَ أَهْلِهِ؛ با برادرم موسى بن جعفر عليهماالسلام در چهار[سفر] عمره همراه شديم، كه با خانواده خويش پياده بسوى مكّه حركت مى نمود. (بحارالانوار، ج 48، ص 100 ح 2)
5. فروبرنده خشم
یکی از مهم ترین صفات انسانی احسان است. دارنده این صفت در مقامات برتر انسانی قرار می گیرد. در آیات قرآنی بارها پیامبران(ع) به این صفت ستوده شده و پاداش هایی خاص از سوی خداوند به این دارندگان عنایت شده است. اهل احسان اهل عفو و گذشت هستند و در شرایط سخت و حساس می توانند کاری انجام دهند که بسیاری از مردم عادی از آن ناتوان هستند. از جمله آن که در خشم و غضب خویش را مهار و مدیریت کرده و اجازه نمی دهند تا هیجانات مدیریت نفس آنان را به دست گیرد. از جمله آثار چنین توانایی آن است که خشم خویش را فرو می خورند و اجازه نمی دهند تا خشم آنان را به اشتباه و خطا و گناه بیاندازد و یا بر اساس خشم تصمیم گیری و عمل نمایند. خداوند در قرآن می فرماید: الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ؛ همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى‏كنند و خشم خود را فرو مى‏برند و از مردم در مى‏گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد. (آل عمران، آیه 134)
از جمله کسانی که به این صفت مشهور و معروف شده ، امام موسی کاظم (ع) است.  رَبيعُ بْنُ عَبْدِالرَّحْمنِ مى گويد: كانَ وَاللّهِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام مِنَ الْمُتَوَسِّمينَ يَعْلَمُ مَنْ يَقِفُ عَلَيْهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَيَجْـحَدُ الاِمامَ بَعْدَ مَوْتِهِ، فَكانَ يَكْظِمُ غَيْظَهُ عَلَيْهِمْ وَلا يُبْدى لَهُمْ ما يَعْرِفُهُ مِنْهُمْ؛ فَسُمِّىَ الْكاظِمُ لِذلِكَ؛ ربيع پسر عبدالرحمان موسى بن جعفر عليهماالسلام از آينده با فراست الهی آگاه بود  و از نشانه ها و چهره افراد می دانست چه كسانى پس از وى در امامتش توقّف نموده، و منكر امام بعد از او خواهند شد ؛ ولى با اين همه خشم خود را از آنها پنهان نمود و آنچه را كه از آنان مى دانست بر آنان اظهار نمى كرد و به همين جهت «كاظم» يعنى فرو برنده خشم نام گرفت.( عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص 103 ح 1)
در این روایت در حقیقت به فرقه «واقفيه» اشاره می شود که امامت امام علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفتند و منکر آن شدند و بر حضرت موسی(ع) توقف کردند. اینان به عنوان يكى از فرقه هاى شيعى در تاریخ معلون امامان (ع) بودند؛ زیرا در امامت آن حضرت توقّف كرده و به امام بعدى اعتقاد نداشته و برای امامت امام رضا(ع) مانع تراشی می کردند. البته انگيزه برخى از آنان هم مالى و مادّى بود تا اموال امام را به امام بعدى ندهند؛ زیرا آنان اموال زیادی از خمس و دیگر وجوهات را به عنوان وکیل امام موسی کاظم(ع) در اختیار داشتند و نمی خواستند آن را در اختیار امام رضا(ع) قرار دهند. به عنوان مثال، هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی، سی هزار دینار نزد علی بن ابی حمزه بطائنی و سی هزار دینار و پنج کنیز نزد عثمان ابن عیسی الرواسی مانده بود. امام رضا عليه السلام اين اموال را مطالبه نمودند، ولي زياد بن مروان و علي بن ابي حمزه منكر اين اموال شدند و عثمان بن عيسي امامت ولايت امام رضا عليه السلام را با ادعاي زنده بودن امام موسي بن جعفر عليه السلام رد كرد. واقفیه گفتند:«حضرت موسی بن جعفر(ع) زنده است و روزی ظهور خواهد کرد.»
به دلیل همین شناخت و مخالفت افراد با امامت امام رضا(ع) بود که امام موسی کاظم(ع) هماره به امامت فرزندش سفارش و اشاره می کرد .
محـمد بن اسحاق از پدرش نقـل مى كند: أَنَّ مُوسَى بْنَ جَـعْفَرٍ عليهماالسلام كانَ يَقُولُ لِبَنـيهِ: هذا أَخُوكُمْ عَلِىُّ بْنُ مُوسَى عالِمُ الِ مُحَمَّدٍ عليهماالسلام فَأسْأَلُوهُ عَنْ أدْيانِكُمْ، وَ احْفَظُوا ما يَقَوُلُ لَكُمْ؛ همواره امـام موسى بن جعفر عليهماالسلام به فرزندانش مى فرمود: اين برادرتان عـلى بن موسى داناترين فرد خاندان پيـامبر صلي الله عليه و آله است، از او مسـائل دينى خودتان را بپرسيد و آنچـه به شما مى گويد به خاطر بسپاريد و به آن عمل كنيد. (كشف الغمّة، ج 2، ص 317)
6. كار و تـلاش
خداوند یکی از اهداف خلقت را استعمار و آبادانی زمین(هود، آیه 61) به عنوان خلیفه می داند. پس انسان باید به این مهم توجه داشته باشد. امامان(ع) به عنوان خلیفه های کامل و تام الهی به این مسئولیت قیام می کردند و در مقام خلافت و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری به استعمار و آبادانی زمین می پرداختند. آنان هرگز دست از کار و تلاش بر نمی داشتند. ْحَسَنِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ أَبى حَمْزَةَ بطائنی، از پدرش ابی حمزه نقل می کند که گفت: رَأَيْتُ أَبَاالْحَسَنِ عليه السلام يَعْمَلُ فى أَرْضٍ قَدِ اسْتَنْقَعَتْ قَدَماهُ فى الْعَرَقِ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ أَيْنَ الرِّجالُ؟ فَقالَ: يا عَلِىُّ قَدْ عَمِلَ بِالْيَدِ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنّى فى أَرْضِهِ وَ مِنْ أَبى فَقُلْتُ: وَ مَنْ هُوَ؟ قالَ: رَسُولُ اللّهُ صلي الله عليه و آله وَ أَميرُالْمُومِنينَ وَ ابائى عليهم السلام كُلُّهُمْ كانَوا قَدْ عَمِلوُا بِأَيْديهِمْ و هُوَ مِنْ عَمَلِ النَّبييّنَ وَ الْمُرْسَلينَ و الْأَوْصِياءِ وَالصّالِحينَ؛  امام هفتم عليه السلام را در مزرعه اى ديدم كه كار مى كرد و پاهايش [از شدّت كار] خيس عرق بود، عرض كردم، فدايت شوم، كارگران كجا هستند؟ فرمود: اى على! آنان كه بهتر از من و پدرم بودند با دست خود كار كرده اند. عرض كردم: آنان چه كسانى بودند؟ فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و اميرمؤمنان و پدرانم عليهماالسلام همگى با دست مبارك خود كار مى كردند، و كار كردن از روش پيامبران و جانشينان آنان و افراد صالح مى باشد. (بحارالانوار، ج 48، ص 115 ح 27)
7. پرهیز از انگشت نمایی
یکی از آموزه های وحیانی اسلام این است که انسان نباید در جامعه انگشت نما شود و مردم به سبب لباس و مو و شکل و ظاهر غیر طبیعی متوجه او شوند. از همین روست که در احکام اسلامی از لبـاس شـهرت اجتناب داده شده و پوشيدن لباس شهرت حرام است. یعنی هر نوع لباسى كه توجّه ها را جلب كند و سبب انگشت نما شدن گردد، «لباس شهرت» است. از امام موسى بن جعفر عليهماالسلام نقل شده كه فرمود: عَنْ أَبى الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عليه السلام قالَ: لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ شَىْ ءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنْ لَبْسِ الثَّوبِ المَشْهُورِ، وَ كانَ يَأْمُرُ بِالـثَّوبِ الَجديدِ فَيُـغْمَسُ فى المـاءِ فَيَـلْبَسُهُ؛ هيچ چيزى در نزد وى بدتر از پوشيدن لباس شهرت «لباسى كه بواسطه آن انسان انگشت نما مى گردد» نبود «و براى گريز از انگشت نما شدن» هر وقت لباس تازه مى آوردند دستور مى داد آن را بشويند و سپس مى پوشيد. (بحارالانوار، ج 79، ص 313 ح 25)
شايد شستن لباس تازه و سپس پوشيدن، براى آن بوده كه آن حالتِ تازگى را كه سبب جلب توجه ديگران مى شده و جامه را لباس شهرت مى ساخته است، از بين برود و عادى گردد.
8. اهتمام بهـداشـت و تغذیه سالم
در سیره معصومان(ع) اهتمام به بهداشت و تغذیه سالم بسیار نقل شده است. آنان به نظافت و بهداشت محیط و بدن و مانند آن ها توجه داشتند. مُرازِمٍ مى گويد: رَأَيْتُ أَبَاالحَسَنِ عليه السلام إِذا تَؤضَّأ قَبْلَ الطَّعامِ لَمْ يَمُسَّ الْمِنْديلَ، وَإِذا تَوَضَّأَ بَعْدَ الطَّعامِ مَسَّ الْمِنْديلَ؛ از مرازم روايت شده كه من امام هفتم عليه السلام را ديدم هر وقت قبل از غذا دستهايش را مى شست با حوله خشك نمى كرد ولى اگر بعد از غذا آنها را مى شست با حوله خشك مى كرد.
هم چنین روایت است که ایشان بر سر سـفره بى‏سـبزى نمی نشست و هماره خواستار آن بود که در سر سفره سبزی خوردن باشد؛ زیرا خوردن سبزيجات بسيار مفيد است و امامان ديگر هم به آن اهميت مى دادند و سعى مى كردند در سفره آنان سبزى وجود داشته باشد، چون هم مايه طراوت است، هم خواص بسيار دارد.
موفق مدينى از پدرش و او هم از جدّش نقل نموده:: بَعَثَ إلَىَّ الْماضى عليه السلام يَوْما فَأَجْلَسَنى لِلْغَداءِ، فَلَمّا جائُوا بِالْمائِدَةِ لَمْ يَكُنْ عَلَيْها بَقْلٌ، فَأَمْسَكَ يَدَهُ، ثُمَّ قالَ لِلْغُلامِ: أَما عَلِمْتَ أَنّى لاآكِلُ عَلى مائِدَةٍ لَيْسَ فيها خُضْرَةٌ فَأْتِنى بِالْخُضْرَةِ قالَ: فَذَهَبَ الْغلامُ، فَجاءَ بِالْبَقْلِ، فأَلْقاهُ عَلَى الْمائِدَةِ فَمَـدَّ يَدَهُ عليه السلام وَ أَكَـلَ؛  روزى امام هفتم عليه السلام كسى را دنبال من فرستاد، مرا بر سر سفره غذا نشاند، وقتى سفره را آوردند، در آن سبزى نبود، امام عليه السلام دست نگه داشته و به غلام خود فرمود: آيا نمى دانى من سفره اى كه سبزى نداشته باشد از آن نمى خورم، برايم سبزى بياور. مى گويد: غلام برخاست و سبزى را آورده بر سفره نهاد و امام عليه السلام دستش را دراز كرد و شروع به خوردن نمود. (عوالم، ج 21، ص 206 ح 3)
سليمان جعفرى نیز می گوید: كان أبُوالْحَسَنِ عليه السلام لايَدَعُ الْعَشَاءَ وَ لَوْ كَعْكَةً وَ كانَ يَقُـولُ: إِنَّـهُ قُـوَّةٌ لِلْجِـسْمِ ؛ امام موسى بن جعفر عليهماالسلام هيچ وقت غذاى شب را اگر چه كلوچه اى هم بود ترك نمى كرد و مى فرمود: كه آن نيروى جسم است. (محاسن برقى، ج 2، ص 198 ح 1580)
اَحمَدُ بْنُ هارُونَ بْنِ مُوَفَّقِ الْمَدْينى از پدرش نقل مى كند كه گفت: بَعَثَ إِلَىَّ الْماضى عَلَيْهِ السَّلامُ يَوْماً فَأَكَلْتُ عِنْدَهُ وَ أَكْثَرَ مِنَ الْحَلْواءِ، فَقُلْتُ: ما أَكْثَرَ هذِهِ الْحَلْواءُ فَقالَ عليه السلام: إِنّا وَ شيعَتَنا خُلِقْنا مِنَ الْحَلاوَةِ، فَنَـحْنُ نُـحِبُّ الْحَـلْواءَ؛  روزى امام هفتم كسى را دنبال من فرستاد، (و با او سر يك سفره حاضر شدم) و با او غذا خوردم و ديدم امام عليه السلام زياد حلوا خورد عرض كردم چقدر از اين حلوا ميل مى فرمائيد، امام عليه السلام فرمود: ما و شيعيانمان از حلاوت و شيرينى آفريده شده ايم و ما شيرينى را دوست داريم.
نياز بدن به مواد قندى به خصوص اگر طبيعى باشد، روشن است. علاقه به حلوا و شيرينى جات، در سيره امامان ديگر هم آمده است. شيرينى خيلى سريع جذب بدن مى شود. از اين رو افطار به خرما براى روزه دار توصيه شده است.
افطار امـام عليه‏السلام نیز جالب است.  خالِدِ بْنِ نَجيحٍ می گوید: كُنْتُ أَفْطُرُ مَعَ أَبى عَبْدِاللّهِ، فَمَعَ أَبى الْحَسَنِ الأَوَّلِ عليهماالسلام فى شَهْرِ رَمَضانَ، فَكانَ أَوَّلُ ما يُوتى بِهِ قَصْعَةٌ مِنْ ثَريدِ خَلِّ وَ زَيْتٍ، فَكانَ أوَّلُ ما يَتَناوَلُ مِنْهُ ثَلاثَ لُقَمٍ، ثَمَّ يُؤْتى بِالْجَفْنَةِ؛ من همراه امام صادق و امام موسى كاظم عليهماالسلام در ماه رمضان افطار مى نمودم، اوّل چيزى كه سر سفره افطار آورده مى شد كاسه تريد سركه و زيتون بود كه امام عليه السلام ابتدا از آن سه لقمه ميل مى نمود، سپس كاسه [بزرگى كه غذاى آماده براى عموم در آن بود] آورده مى شد. (محاسن برقى، ج 2، ص 278 ح 1895)
9. احیای فرهنگ عاشورا
بزرگداشت عاشورا برای احیای فرهنگ عاشورا در میان افراد جامعه و تقویت روحیه مبارزه علیه ظلم حاکمان و طواغیت و امر به معروف و نهی از منکر از جمله کارهایی است که همه امامان(ع) بدان اهتمام داشتند. امام موسی کاظم(ع) نیز این رویه و شیوه را در زندگی خود داشته است. بزرگداشت عاشورا در آموزش هاى ائمّه، براى زنده نگه داشتن آن حادثه بود، تا فراموش نشود و در دوران هاى بعد، اثرگذار و بيدارگر و الهام بخش باقى بماند.
امام رضا عليه السلام فرموده است: كانَ أَبى صَلَواتُ اللّهُ عَلَيْهِ إِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا، وَ كانَتْ كَأبَتُهُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّى يَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ أَيّامٍ فَإِذا كانَ يَوْمُ الْعاشِرِ كانَ ذلِكَ الْيَوْمُ، يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَحُزْنِهِ وَ بُكائِهِ وَ يَقُولُ: هذَا الْيَوْمُ الَّذى قُتِلَ فيهِ الْحُسَيْنُ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ؛ پدرم درود خدا بر او باد، وقتى كه ماه محرّم مى رسيد، ديگر خندان ديده نمى شد، بلكه تا روز دهم همواره اندوهگين و غمناك بود، و چون روز دهم فرا مى رسيد آن روز، روز عزا و غم و اندوه و گريه او مى شد و مى فرمود: اين همان روزى است كه امام حسين عليه السلام در آن به شهادت رسيد.(اقبال الاعمال، ص 544)
رفتار اجـتماعى امـام عليه‏السلام
امام موسی کاظم(ع) در رفتار اجتماعی بر آن بود تا جلوه های سبک زندگی قرآنی را به نمایش گذارد. برخی از موضوعاتی که امام در سبک زندگی اجتماعی خود مراعات می کردند، عبارتند از:
1. برخورد امام عليه‏السلام با بدان
گفتیم که یکی از صفات امام موسی کاظم(ع) صفت احسان و کظم الغیظ بود. ایشان نه تنها در مقام احسان این گونه رفتار می کرد بلکه در مقام اکرام از بدی و زشتی افراد گذشته و حتی خدماتی را نسبت به آنان انجام می داد و بدی آنان را به خوبی پاسخ می داد.(فرقان، آیه 72)
ابن اثير مى گويد: كانَ [مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام] يُلَقَّبُ بَألكاظِمِ، لِأَنَّهُ كانَ يُحْسِنُ إِلى مَنْ يُسيىءُ إِلَيْهِ كان هـذا عـادَتَـهُ أَبَـدا؛ امام موسى بن جعفر عليهماالسلام بدان جهت كاظم (فرو برنده غضب) نام گرفت، كه همواره به كسانى كه به او بدى مى نمودند، نيكى مى نمود، اين سيره و عادت هميشگى وى بود. (كامل ابن اثير، ج 6، ص 164)
يحيى بن حسن مى گويد: كانَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام إِذا بَلَغَهُ عَنِ الرَّجُلِ ما يَكْرَهُ، بَعَثَ إِليْهِ بِصُرَّةِ دَنانيرَ، فَكانَتْ صُرارُهُ ما بَيْنَ الثَّلاثْمِائَةِ إِلىَ الْمِأَتَيْنِ دينارٍ، فكانَتْ صُرارُ مُوسى مَثَلاً؛ وقتى از شخصى به امام موسى بن جعفر عليهماالسلام ناراحتى مى رسـيد، كيسه اى پر از ديـنار بـراى او مى فرسـتاد، كه در آن كيسه دويست تا سيـصد ديـنار بود. كيسه هاى امام هفتم عليه السلام زبانزد مردم بود. (مقاتل الطالبيين، ص 499)
2. رسيدگى به نيازمندان
اربلى مى گويد: وَ كانَ [موُسىَ بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام]أَوْصَلَ النّاسِ لِأَهْلِهِ وَ رَحِمِهِ، وَ كانَ يَتَفَقَّدُ فُقَراءَ الْمَدينَةِ فىِ اللَّيْلِ فَيَحْمِلُ إلِيْهِمُ العَيْنَ وَالْوَرِقَ وَالدَّقيقَ وَالتَّمْرَ فَيُوصِلُ ذلِكَ إِلَيْهِمْ وَلايَعْلَمُونَ مِنْ أَىِّ جَهَةٍ هُوَ؛  [امام موسى بن جعفر عليهماالسلام] از مهربانترين مردم به خويشاوندان و نزديكانش بود، و شبها [به صورت ناشناس] به حال فقراى مدينه رسيدگى مى كرد، و براى آنان درهم، دينار، آرد و خرما مى رساند و نمى دانستند كه اين همه بخشش از سوى چه كسى به آنان مى رسد.( كشف الغمّة، ج 2، ص 228)
3.  منـع از احتــكار
یکی از مهم ترین شیوه های نادرست اقتصادی، احتکار است که در ظاهر محتکر سود می برد ولی در باطن به سبب ضربه زدن به اقتصاد جامعه خود نیز در بلند مدت زیان می کند. در اصول اقتصاد اسلامی از احتکار نهی شده است. در سبک زندگی امامان(ع) مواردی بیان شده که نشان دهنده مخالفت عملی آنان با هر گونه احتکار است.
مُعَتَّبٍ مى گويد: كانَ أَبوالْحَسَنِ عليه السلام يَأْمُرُنا إِذا أَدْرَكَتِ الثَّمَرَةُ أَنْ نُخْرِجَها فَنَبيعَها وَنَشْتَرِىَ مَعَ الْمُسْلِمينَ يَوْما بِيَوْمٍ ؛ امام هفتم عليه السلام هنگام رسيدن ميوه ها به ما دستور مى داد كه آنها را چيده و براى فروش به بازار مسلمانان ببريم و همراه ديگر مسلمانان روزانه خريد كنيم و از انباركردن آنها پرهيز كنيم.( كافى، 5 ، ص166 )
4. مشورت با زير دستان
خداوند به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا در امور مهم زندگی اجتماعی با مردم مشورت کند. مشورت با دیگران به معنای بهره گیری از عقول دیگران است.
الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ گوید: كُنّا عِنْدَ الرِّضا عليه السلام فَذَكَرْنا أَباهُ، فَقالَ: كانَ عَقْلُهُ لاتُوازى بِهِ الْعُقُولُ و رُبّما شاوَرَ الْأَسْوَدَ مِنْ سُودانِهِ، فَقيلَ لَهُ: تُشاوِرُ مِثْلَ هذا؟ فَقالَ: إِنَّ اللّهَ تَبارَكَ و تَعالى رُبَّما فَتَحَ عَلى لِسانِهِ، قالَ: فَكانُوا رُبَّما أَشاروُا عَلَيْهِ بِالشّىْ ءِ فَيَعْمَلُ بِهِ فى الضِّيْعَةِ وَالْبُستانِ؛  ما در خدمت امام رضا عليه السلام بوديم ، كه از پدرش ياد كرديم، امام فرمود: عقل هيچ عاقلى با او برابرى نمى كرد، [ولى با اين همه] گاهى از اوقات با يكى از سياهان خدمتكار خود مشورت مى نمود، وقتى به او اعتراض مى شد، مى فرمود: چه بسا خداوند متعال مشكلى را با زبان او آسان مى كند و گره آن را مى گشايد. سپس امام عليه السلام فرمود: بسيار ديده مى شد كه آنان چيزى را در امور زمين و باغ و بستان به او مى گفتند و امام به گفته آنان عمل مى كرد. (مكارم اخلاق، ص 335)
5. تربیت  فرزند
اهتمام به تربیت دیگران به ویژه فرزند از جمله مهم ترین دغدغه های معصومان(ع) بود. آنان روش هایی را برای تربیت کودکان در پیش می گرفتند که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن است. از جمله إِسْماعيلَ بْنِ الْخَطّابِ گوید: كانَ أَبْوالْحَسَنِ عليه السلام يَبْتَدِىءُ بِالثَّناءِ عَلَى إبْنِهِ عَلِىٍّ عليه السلام وَ يُطْريهِ وَ يَذْكُرُ مِنْ فَضْلِهِ وَ بِرِّهِ ما لايَذْكُرُ مِنْ غَيْرِهِ كَأَنَّهُ يُريدُ أَنْ يَدُلَّ عَلْيهِ؛ امام موسى بن جعفر عليهماالسلام [هنگامى كه به محضرش وارد مى شديم] به تعريف فرزند خود على عليه السلام مى پرداخت و او را مى ستود و از فضيلت و نيكويى او چنان ياد مى كرد كه درباره ديگران نمى گفت گويا كه مى خواست [ما را ] به امامت او راهنمايى كند. (بحارالانوار، ج 49، ص 18 ح 19)
از سليمان بن حفص نقل شده كه گفت: كانَ مُوسىَ بْنُ جَعْفَرٍ عليهماالسلام يُسَمّى وَلَدَهُ عَلِيّا الرِّضا وَ كانَ يَقُولُ: اُدْعُوا لى وَلَدى الرِّضا وَقُلْتُ لِوَلَدى الرِّضا، وَ قالَ لى وَلَدى الرِّضا. وَ إذا خاطَـبَهُ قـالَ يا أَبَاالْحَسَنِ؛ امـام موسى بن جعفر عليهماالسلام فرزند خود على را، رضا مى ناميد و همواره مى گفت: فرزندم رضا را پيش من فراخوانيد، به فرزندم رضا گفتم، فرزندم رضا به من گفت. و . . . و هر وقت او را خطاب مى كرد با كينه اش «اباالحسن» خطاب مى كرد. (عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 22 ح 2)
6. تسليت به صاحبان عزا
یکی از مهارت های اجتماعی بسیار مفید و سازنده همدلی و همدردی است. این که انسان حال و موقعیت دیگران را درک کند و در شرایطی نیز با او همدردی کند، خیلی مهم و اساسی است و محبت را افزایش و مشکلات و مصیبت ها را کاهش می دهد. در سبک زندگی امام موسی کاظم (ع) آمده است که ایشان به همدلی و همدردی با مصیبت زده می پرداخت.
هِشامُ بْنُ الْحَكَمِ مى گويد: رَأَيْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عليهماالسلام يُعَزّى قَبْلَ الدَّفْنِ وَ بَعْدَهُ؛  مـوسى بن جعفر عليهماالسلام را ديدم كه قبل از دفن ميّت و پس از آن صاحـبان عزا را سر سلامتى و تسليت مــى داد.( تهذيب، 1، 463 ح 1563)
7. توصيه به دعا براى ديگران
در روایات و آیات توصیه شده که برای دیگران دعا بکنید و خیر بخواهید. التماس دعا مهم شمرده شده است؛ زیرا دعا از زبانی است که شخص با آن گناه نکرده است و احتمال اجابت چنین دعایی بیش تر است. امام موسی کاظم(ع) نیز توصیه می کرد که از دیگران دعا بخواهید و برای دیگران دعا کنید.
صفوان بن يحيى از امام هفتم عليه السلام نقل كرده كه امام عليه السلام مى فرمود: مَنْ دَعا لاِمْرَى ءٍ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَكَّلَ اللّهُ بِهِ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ مَلَكا يَدْعُو لَهُ؛ هر كس فردى از زنان و مردان مؤمن و مسلمان را دعا كند، خداوند به شمار هر مؤمن فرشته اى را مى گمارد تا بر او دعا كند. (اعلام الدين، ص 393)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا