اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیسیاسیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

زندگی به سبک امام باقر(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

امام معصوم، اسوه ها و سرمشق های نیک و حسنه الهی برای انسان ها هستند؛ زیرا آنان از هر نظر در تمامیت کمالی بوده و هیچ عیبی و نقصی ندارند، به طوری که هر کمالی که در هستی تصور شود، در آنان وجود دارد و هیچ عیبی از این نظر ندارند؛ چنان که در هر کمالی نیز در سطح تمام آن قرار دارند و هیچ نقصی برای آنان متصور نیست. بنابراین، هر کسی که بخواهد در کمال به تمامیت آن دست یابد می بایست سبک زندگی خویش را با سبک زندگی آنان همانند ساخته و آنان را سرمشق خویش قرار دهد.

از امامان معصوم(ع) که اسوه حسنه الهی برای بشریت هستند، امام محمد باقر(ع) پیشوای پنجم مسلمانان جهان است. بنابراین، با آن که نمی توان در این مطلب کوتاه همه کمالات ایشان را به تصویر کشید، ولی می توان بر اساس برخی از آموزه های کلامی ایشان، زندگی خود را به سبک آن حضرت(ع) سامان داد و در فلسفه زندگی و نیز سبک زندگی از آموزه های آنان بهره برد و گامی به سوی تقرب جویی نسبت کمالات ایشان را برداشت.

  1. خطرات کمر شکن: از نظر امام باقر(ع) برخی از امور است که کمرشکن بوده و ارتکاب آن انسان را ناتوان می سازد به گونه ای که راست شدن و ایستادن پس از آن نشدنی یا سخت و دشوار خواهد بود. ایشان می فرماید: سه چیز پشت انسان را می شکند : مردی که عمل خویش را زیاد شمارد، گناهانش را فراموش کند، و به رای خویش، خوشنود باشد.(بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ج 69، ص 314) از نظر امام کسی که انسان هر چه قدر هم کار خیر داشته باشد، نمی بایست آن را زیاد بشمرد؛ زیرا هرگز نمی توان به سقفی رسید که انسان بگوید دیگر کار خیر بس است؛ زیرا من در تمام عمرم کار خیر زیادی کرده ام. چنین نگاهی به کارهای خیر موجب می شود که انسان، در دام شیطان بیافتد و نتواند به کارهای خیر و نیکش ادامه دهد. از نظر قرآن، انسان می بایست در کارهای خیر به ویژه عدالت قسطی تا جایی برسد که مقوم ذاتی او شود و قیام وجودی و هویتی اش به این امر باشد.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8) از همین روست که در آیات قرآنی، سخن از صفاتی است که ملکه و مقوم ذات انسان شده باشد و مثلا تقوا و احسان از حالت فعلی مانند «اتقوا و احسنوا» تبدیل به متقین و محسنین شده باشد. کسی که کارهای خیر انجام دهد و زمانی برسد و بگوید دیگر بس است؛ در حقیقت این امور ملکه و مقوم ذاتی او نشده است؛ در حالی که از نظر قرآن مثلا اعمال زمانی قبول می شود که شخص به عنوان متقین به ملکه تقوا دست یافته باشد.(مائده، آیه 27) هم چنین از نظر قرآن، انسان هماره می بایست کارهای خیر خویش را اندک و کوچک شمارد و گناه و خطاهای کوچک خویش را بزرگ بشناسد تا از آن ها اجتناب کرده و به استغفار و توبه به اصلاح اشتباه و گناه خویش بپردازد(نحل، آیه 119؛ نساء، آیه 146)؛ اما کسی که گناه خویش را به دست فراموشی سپارد، خود را پاک و منزه می بیند و به اصلاح عمل و رفتار خویش نمی پردازد و گرفتار عُجب و خودپسندی می شود و این گونه در دام فریب و غرور شیطان می افتد و خود را به شقاوت و بدبختی می افکند. هم چنین از نظر قرآن، استبداد رای عامل بدبختی است؛ زیرا کسی که مستبد در رای است، از عقل دیگران بهره نمی برد؛ زیرا خود را نیازمند شور و مشورت دیگران نمی بیند، بلکه هم چون فرعون حتی راه باطل خویش را عین هدایت و رشد می داند و به عقل ناقص خود بسنده کرده و از عقل دیگران بهره نمی گیرد و به رشد عقلی واقعی دست نمی یابد بلکه هم چنان در سفاهت و سبک مغزی باقی می ماند و شکست را بارها و بارها تجربه خواهد کرد، ولی از آن درسی نمی آموزد و عبرتی نمی گیرد.(غافر، آیه 29؛ بقره، آیه 130) این در حالی است که پیامبر(ص) مامور به مشاورت در امور اصلی جامعه شده و مشاوره در میان مومنان یک سنت در سبک زندگی است(حجرات، آیه 159؛ شوری، آیه 38)؛ چرا که آنان با نور اسلام و ایمان و قرآن به رشد عقلی حقیقی دست یافته اند.(حجرات، آیه 7)
  2. عالم عابد و عابد جاهل: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هدف خلقت انسان و جن، بندگی خدا و کسب مقام عبودیت ارادی و انتخابی در سایه عبادت است. (ذاریات، آیه 56) بنابراین، می بایست گفت که مقام عابد بس بلند و رفیع است؛ اما از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عبادتی برتر و سودمندتر است که همراه با علم باشد؛ از همین روست که در قرآن به عدم تساوی میان عالم و جاهل اشاره شده است؛ زیرا هر انسانی به فطرت و هدایت فطری الهی(طه، آیه 50) در می یابد که عالم و جاهل یکسان و متساوی نیستند.(زمر، آیه 9) از نظر قرآن، عبادتی که عالم انجام می دهد دارای یک ویژگی بس مهم و اساسی به نام «خشیت» است که همان ترس از عظمت و جلال الهی است که به علم حاصل شده باشد؛ از همین روست که خدا می فرماید: إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ.(فاطر، آیه 28) دراین آیه بیان شده که عالم عابد دارای خشیت است که او را در مقام عظیمی قرار می دهد؛ اما عابدی که جاهل است، در چنین مقامی نیست؛ زیرا عبادت او بر اساس علم و دانایی و خشیت نیست، بلکه ممکن است از خوف و ترسی باشد که حتی عامل واقعی نداشته باشد، بلکه عامل خوف امری توهمی و موهوم باشد. از سوی دیگر، عالم به سبب علم خویش خود را متعهد می بیند تا دیگران را راهنمایی و دستگیری کند؛ زیرا وقتی حق را شناخت به تبیین آن پرداخته و دیگران را بر آن بر می انگیزد؛ زیرا نمی تواند در برابر باطل سکوت کند و حق را بیان و اقامه نسازد؛ اما عابد تنها در اندیشه بیرون بردن گلیم خویش از آب است؛ چنان که سعدی در گلستان می سراید: صاحبدلي به مدرسه آمد ز خانقاه. بشکست عهد صحبت اهل طريقرا. گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود. تا اختيار کردي از آن اين فريق را. گفت آن گليم خويش بدر مي برد ز موج. وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را. به سخن دیگر، عالم مانند بیداری است که خفته را بیدار می کند، اما عابد خود خفته است: خفته را خفته کی کند بیدار. پس بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، به این نکته توجه می دهد که ارزش عبادت عالم از عبادت جاهل خیلی بیش تر است. از نظر امام باقر(ع) بهره مندی دیگران از علم عالم خود عبادتی است؛ زیرا او به دستگیری دیگران پرداخته و آنان را به امر متوجه کرده و از مشکلی بازداشته یا راهکاری نشان داده است؛ در حالی که عابد این گونه نیست؛ زیرا او تنها در اندیشه خویش است. می گویند علت نجات قوم یونس، عالمی به نام روبیل بود که آنان را نسبت به بلا آگاه کرد(بحارالانوار، ج۱۴، ص۳۷۹ ؛ تفسیر برهان، ج۴، ص۳۵ـ۳۷؛ تفسیر نمونه، ج 8، ص 471.)، در حالی که یونس از ایشان قهر کرده و گرفتار نهنگ دریا شده بود(صافات، آیات 139 تا 148)؛ هم چنین عالم قوم فرعون نیز با راهنمایی قوم خویش پرداخته و در مجادله ای با فرعون به حقانیت موسی(ع) اعتراف و مردم را به پیروی از او دعوت می کند.(غافر، آیات 28 تا 35) حبیب نجار نیز در میان قوم انطاکیه این گونه بود که حتی در این راه به شهادت رسید.(یس، آیات 20 تا 27 امام باقر(ع) در ارزشمندی تعلیمات عالم نسبت به عبادت عابد می فرماید: دانشمندی که از علمش سود برند، از هفتاد هزار عابد بهتر است.(بحارالانوار، ج 75، ص 173) از این روایت به دست می آید که سخن حق عالم که به مردم سود رسانده، خود عبادتی است که از عبادت هفتاد هزارعابد برتر است. البته این بعید نیست؛ زیرا ضربت امیرمومنان امام علی(ع) در جنگ احزاب که ضربتی عالمانه و سودمند برای امت اسلام بود، در جایگاه ارزشی عبادت همه جن و انس است؛ چنان که پیامبر(ص) می فرماید: ضَرْبَةُ عَلّیٍ یَوْمَ الْخَنْدَق افْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَین‌.  (خصال، صدوق، ص 579؛ ابن طاووس، الطرائف فی معرفه الطوائف، ص 60 و 513؛ التفتازانی، سعدالدین (متوفای۷۹۱ه)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۵، ص۲۹۸.)
  3. علیم حلیم: علم به معنای یقین به چیزی در حوزه و ساحت عقل نظری و اندیشه است؛ اما این علم زمانی ارزش بسیاری می یابد که عقل عملی نیز بیامیزد و عزم و اراده را بسازد و به کار اندازد و تحریک کند. در حقیقت اندیشه و انگیزه اگر با هم همراه شود، انسان را به کمالات می رساند؛ و اگر این گونه نباشد؛ علم بی عمل همانند زنبور بی عسل است که می تواند نه تنها بی فایده بلکه زیانبار باشد؛ چرا که بسیاری از عالمان که به یقین صد درصد رسیده، ولی بر خلاف علم خویش عمل کرده و به هلاکت رسیدند؛ خدا در آیات 13 و 14 سوره نحل از کسانی هم چون فرعون سخن می گوید که به یقین کامل رسیده بودند، ولی به سبب پیروی از هواهای نفسانی و از باب ظلم و علوّ به مخالفت با علم پرداخته و آن را انکار کرده و تن به مفهوم علم ندادند. اما اگر علم با عمل به ویژه عمل صالح عقلانی بیامیزد، انسان را به تمام کمال خویش می رساند؛ زیرا حلیم به عاقل و رشیدی می گویند که صبر در عمل را در نهایت آن دارا است و آستانه تحمل او به سبب شرح صدر و عقلانیت رشدی بسیار بالا رفته است. به سخن دیگر، حلیم بالاتر از صابر و صبور است؛ زیرا صبر ممکن است با اندکی خبر(کهف، آیه 68) و علم ظنی(بقره، آیه 249) پدید آید؛ چنان که بسیاری از مردم این گونه هستند و با خبر و علم ناقص ظنی خویش به اطمینان رسیده و در برابر مشکلات و مصیبت ها و معصیت ها و انجام تکالیف الهی صبر ورزیده و شکیبایی می کنند، هر چند که آستانه تحمل آنان محدود بلکه پایین است؛ اما حلیم به سبب عقلانیت و علم عقلانی صد درصد خویش در اوج بردباری است که فراتر از شکیبایی و صبر است؛ یعنی نه تنها همانند اسبی رام بار در اطراف را تحمل می کند، بلکه بار اضافی بر ستون فقرات و پشت خویش را نیز تحمل می کند. چنین انسانی عاقل و رشید که عقل نظری را با عقل عملی به هم آمیخته است، با چنین آمیزه ای در مسیر کمالات موفق خواهد بود. از همین روست که امام باقر(ع) در باره این آمیزه می فرماید: چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.( بحارالانوار، ج 75، ص 172) خدا در قرآن خود را به صفت حلم و اسم حلیم می ستاید(بقره، آیات 225 و 235 و 263؛ آل عمران، آیه 155)؛ چرا که خدای عقل مطلق چنان بردبار و حلیم است که با همه گستاخی کافران و بندگان به آنان مهلت می دهد و در عقوبت آنان شتاب نمی ورزد.( روح الارواح فى شرح اسماء الملک الفتّاح، ص 280؛ مجمع البیان، ج 1 ـ 2، ص 569) بر همین اساس، حضرت ابراهیم(ع) نیز خواهان پسری حلیم است که در برابر ابتلای الهی چون قربانی سر تسلیم فرود آورد و بر اساس عقلانیت بردباری ورزد.(صافات، آیات 100 تا 105) امام باقر(ع) در جایی دیگر به این نکته توجه می دهد که آمیزه ای از علم عقلانی با عمل عقلانی انسان به نهایت کمال و بلوغ آن می رساند. ایشان می فرماید: نهایت کمال، فهم در دین و صبر بر مصیبت، و اندازه گیری در خرج زندگانی است .( بحارالانوار، ج 75، ص 172) کسی که در دین به رشد عقلی و تفقه رسیده و از سفاهت رسته باشد(بقره، آیه 130؛ حجرات، آیه 7) از نظر اندیشه در جایی است که اگر آن را با صبر که حوزه انگیزه و اراده و عمل است، بیامیزد به نهایت بلوغ کمالی خویش رسیده است. ازاین روست که چنین شخصی در امور اقتصادی و سبک زندگی خویش هماره اقتصاد نگه داشته و میانه روی می کند و دخل و خرج خویش را میزان نگه می دارد و این گونه است که عقل علمی با عقل عملی به هم می آمیزد و انسان کمالی را ایجاد می کند و رستگاری دنیا و آخرت را برایش رقم می زند؛ زیرا امام صادق(ع) عقل عملی را این گونه تعریف می کند: «العقل ما عبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان؛ عقل عمل آن است که بدان خدای رحمان عبودیت و بندگی شود و بدان بهشت کسب گردد و به دست آید.(کافی، ج 1، ص 11) اگر انسان نتواند حلیم باشد دست کم می بایست صبور باشد؛ زیرا بدون صبر انسان نمی تواند حق را انجام دهد و گرفتار باطل می شود؛ چنان که امام باقر(ع) در جایی دیگر می فرماید: از سستی و بی قراری بپرهیز، که این دو، کلید هر بدی است، کسی که سستی کند، حقی را ادا نکند، و کسی که بی قرار شود، بر حق صبر نکند. (بحارالانوار، ج 75، ص 175)
  4. خصلت های نیک : انسان می بایست حقیقت نیکی را در عمل به نمایش گذارد؛ زیرا حقیقت احسان آن است که کاری نیک را انجام داده و آن را هماره حفظ کرده و تا آخرت با خود ببرد؛ یعنی آن را ملکه و مقوم ذات خویش سازد. از این روست که خدا در باره پاداش اخروی به این نکته توجه می دهد که در پاداش عمل و کار خوب و بد به این نکته توجه دارد که شخص آن را با خود تا قیامت آورده است یا نه؟ یعنی آن را ملکه و مقوم خویش ساخته یا آن که عملی را انجام داده و ترک نموده است؟ اگر با خود آورده باشد پاداش نیک یا بد در انتظار او خواهد بود.(قصص، آیه 84) از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر چند که نیت نیک را خدا پاداش نیک می دهد، ولی آن چه برتر و بهتر است، نیت نیک با کار نیک است. البته در کارهای نیک برخی از کارها اگر خصلت و ملکه و مقوم شود، بسیار مهم است؛ زیرا این خصلت ها با انسان تا قیامت خواهد بود و از آثار آن در دنیا و آخرت بهره مند می شود؛ زیرا وقتی چیزی ملکه و مقوم باشد، انسان به شکل خودکار به آن کار اقدام می کند، مثلا کسی که قوامین بالقسط باشد هرگز نمی تواند ظلم کند یا ظلمی را ببیند و به دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم نرود حتی اگر این قیام به عدالت قسطی به ضرر خودش یا خویشان و بستگان نزدیک و دوستانش باشد.(نساء، آیه 135؛ مائده، آیه 8) از مهم ترین خصلت های نیک می توان به عفو و صله رحم و صبر اشاره کرد. حضرت (ع) می فرماید: سه چیز از خصلتهای نیک دنیا و آخرت است : از کسی که به تو ستم کرده است گذشت کنی، به کسی که از تو بریده است بپیوندی، و هنگامی که با تو به نادانی رفتار شود، بردباری کنی.(بحارالانوار، ج 75، ص 173) خدا در قرآن عفو را نزدیک ترین چیز به تقوا معرفی می کند(بقره، آیه 237) خواهان وصل در مساله صله رحم و عدم قطع آن می شود؛ زیرا صاحبان خرد و اولواالالباب این گونه هستند که به عهد خویش وفا کرده و به هر پیوندی را که خدا فرمان وصلش را داده، می پیوندند(رعد، آیات 19 تا 21) هرگز پیمان شکنی نمی کنند و پیوند با خویشان را نادیده نمی گیرند(نساء، آیه 90)؛ چنان که امام باقر(ع) می فرماید: پیوند با خویشان، عملها را پاکیزه می نماید، اموال را افزایش می دهد، بلا را دور می کند، حساب آخرت را آسان می نماید، و مرگ را به تاخیر می اندازد .( بحارالانوار، ج 71، ص 111) اما خصلت سوم که همان بردباری باشد، اصولا خصلت عموم مومنان است که البته آن را در همه امور از اطاعت و مصیبت و معصیت و نیز در رفتار اجتماعی خویش بروز می دهند(بقره، آیات 255 و 256 و آیات دیگر)؛ البته عبادالرحمن کسانی هستند که در برابر رفتار جاهلان صبوری کرده و با کرامت و بزرگواری و با سلام از کنار آن عبور می کنند.(فرقان، آیات 63 و 72) از نظر امام باقر(ع) انسان می بایست در مقام احسان عفو یا احسان کرامت با دیگران برخورد کند. این عدالت تقابلی است که انسان بخواهد در برابر بدی نیز بدی کرده یا در برابر نیکی نیز نیکی کند؛ بلکه انسان محسن کسی است که در برابر بدی یا گذشت و عفو نماید یا بالاتر از آن نیکی کرده و احسانی نیز نماید؛ چنان که اهل بیت(ع) در برابر اسیر حربی که جنگ و قتل ایشان آمده، از غذای مورد نیاز خویش می گذرند و خود گرسنه مانده و به اسیر حربی می دهند.(انسان، آیات 8 و 9) از همین روست که امام باقر(ع) در جایی دیگر در باره رفتار کریمانه محسنان و کریمان می فرماید: تو را به پنج چیز سفارش می کنم : اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن، اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن، اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو، اگر مدحت کنند شاد مشو، و اگر نکوهشت کنند، بیتابی مکن.( بحارالانوار، ج 75، ص 167) ایشان هم چنین می فرماید: چه بسیار خوب است نیکی ها پس از بدی ها ، و چه بسیار بد است بدی ها پس از نیکی ها . (کافی ، ج 2 ، ص 458)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا