اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

روش های زندگی اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

در آموزه های قرآنی، سه اصطلاح درباره زندگی در چارچوب های هدایت وحیانی بیان شده که شامل اسلام، شریعت و منهاج است. از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه پیامبران الهی، در چارچوب هدایت وحیانی، به اسلام دعوت می کردند؛ زیرا دین الهی جز اسلام نیست؛ با این همه برخی از پیامبران که از آنان به پیامبران اولوا العزم چون نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین یاد می شود، دارای شریعت بودند، به طوری که پیامبران دیگر یا عالمان و احبار به این شرایع پنج گانه دعوت می کردند و می کنند. اما در آیات قرآنی افزون بر اصطلاح اسلام به عنوان تنها دین و شرایع پنج گانه، اصطلاح سومی به عنوان «منهاج» مطرح است که نویسنده در این مطلب بر آن است تا از منظر قرآن به نقش منهاج در سبک زندگی اسلامی در کنار شریعت بپردازد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فرق میان شریعت و منهاج

از نظر قرآن، پس از هبوط انسان به قرارگاه زمین، خداوند در قالب هدایت وحیانی اقدام کرد تا انسان افزون بر هدایت باطنی، درونی، فطری و عقلی(روم، آیه 30؛ شمس، آیات 7 تا 10) از هدایت بیرونی و ظاهری برخوردار شود. خدا می فرماید: قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ؛ گفتيم جملگى از آن فرود آييد. پس اگر از جانب من شما را هدايتى رسد آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد؛ و كسانى كه كفر ورزيدند و نشانه‏ هاى ما را دروغ انگاشتند آنانند كه اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. (بقره، آیات ۳۸ و 39) و نیز می فرماید: قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ؛ گفت: همگى از آن مقام فرود آييد، در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است. پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد، هر كس از هدايتم پيروى كند، نه گمراه مى ‏شود و نه تيره‏ بخت؛ و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى ‏كنيم. (طه، آیات ۱۲۳)

امام موسی کاظم(ع) درباره این دو راه هدایت الهی به عنوان دو حجت یاد کرده و می فرماید یَا هشامُ إنَّ للّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَينِ : حُجَّةً ظاهِرَةً ، و حُجَّةً باطِنَةً ، فأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ و الأنبِياءُ و الأئمَّةُ عليهم السلام ، و أمّا الباطِنَةُ فَالعُقولُ ؛ ای هشام! برای خداوند را بر مردمان دو حجت است: حجتى بيرونى و حجتى درونى. حجت بيرونى همان فرستادگان و پيامبران و امامان عليهم السلام هستند و حجت درونى همان خردها.( الكافي، ج 1، 16، حدیث12)

از نظر قرآن، آن هدایت بیرونی و ظاهری، در قالب دین اسلام بر بشریت عرضه شده است. از همین روست که از نظر خدا دین فقط اسلام است. خدا می فرماید: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ؛ در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است؛ و كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده شده با يكديگر به اختلاف نپرداختند، مگر پس از آنكه علم براى آنان حاصل آمد. آن هم به سابقه بغی و حسدى است كه ميان آنان وجود داشت؛ و هر كس به آيات خدا كفر ورزد. پس به راستی كه خدا زودشمار است.(آل عمران، آیه ۱۹)

پس اختلافی که نسبت به اسلام میان مردمان پدیدار شد، پس از علم وحی به سبب تجاوزگری امت ها نسبت به آموزه های وحیانی اسلام است؛ زیرا اگر بر اساس آن عمل می کردند و به آیات الهی کفر نمی ورزیدند، هرگز اختلافی میان اهل اسلام وجود نداشت. بر همین اساس، اگر کسی مدعی دینی غیر اسلام باشد، خدا از ایشان نمی پذیرد و آن را ا زمصادیق بغی و کفر نسبت به آموزه های وحیانی و آیات الهی می داند.(هم چنین نگاه کنید: شوری، آیه 14) بر همین اساس خدا در قرآن به صراحت می فرماید که جز اسلام، هیچ دینی را نمی پذیرد: وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ و هر كه جز اسلام دينى ديگر جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود؛ و وى در آخرت از زيانكاران است. (آل عمران، آیه ۸۵)

از آیات دیگر از جمله آیه 86 سوره آل عمران و 3 سوره مائده به دست می آید که در عصر حاضر مصداق حقیقی اسلام همین آموزه های وحیانی قرآن است.

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، با توجه به مقتضیات و شرایط زمکانی، خدا شرایعی را قرار داده تا امکان بهره مندی از دریای عظیم اسلام برای امت ها فراهم آید؛ زیرا شریعه و شارع به جا و مکانی اطلاق می شود که دسترسی به آب از آن جا آسان باشد؛ زیرا رودهای عظیم و دریاها به گونه ای است که نمی توان از هر جایی به سادگی آب برداشت، اما جاها و مکانهای است که به سادگی دسترسی به آب برای همگان فراهم است. بنابراین، شرایع اسلامی، همان راه های آسان دسترسی به دریای عظیم هدایت وحیانی خدا در زمان های گوناگون است.

از نظر قرآن، شرایع اسلامی در طول تاریخ پنج شریعت بوده که شریعت آخرالزمانی در قالب وحی قرآنی آخرین و کامل ترین آن است؛ چنان که خدا در این باره در آیات قرآنی می فرماید: شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ ؛ از احكام دين آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقه‏ اندازى مكنيد. بر مشركان آنچه كه ايشان را به سوى آن فرا مى‏ خوانى گران مى ‏آيد؛ خدا هر كه را بخواهد به سوى خود برمى‏ گزيند؛ و هر كه را كه از در توبه درآيد به سوى خود راه مى ‏نمايد. (شوری، آیه۱۳)

هم چنین در باره اکمال و اتمام دین اسلام در وحی قرآنی با ابلاغ حکم ولایت مولی الموحدین امیرالمومنین امام علی(ع) می فرماید: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا؛ امروز كسانى كه كافر شده‏ اند از كارشكنى در دين شما نوميد گرديده‏ اند. پس از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت‏ خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما به عنوان آيينى برگزيدم.(مائده، آیه 3؛ و نیز مائده، آیات 55 و 67؛ نساء، آیات 59 و 60 و آیات دیگر)

پس شرایع اسلامی، مجموعه پنج شریعت پیامبران اولوا العزم (ع) است که دارای کتاب و شریعت هستند؛ اما در آیات قرآنی از اصطلاح دیگری به نام «منهاج» نیز سخن به میان آمده است. خدا می فرماید: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ؛ و ما اين كتاب قرآن را به حق به سوى تو فرو فرستاديم، در حالى كه تصديق‏ كننده كتابهاى پيشين و حاكم بر آنهاست. پس ميان آنان بر وفق آنچه خدا نازل كرده حكم كن؛ و از هواهايشان با دور شدن از حقى كه به سوى تو آمده پيروى مكن! براى هر يك از شما امتها شريعت و منهاج = راه روشنى قرار داده‏ ايم؛ و اگر خدا مى‏ خواست‏ شما را يك امت قرار مى‏ داد؛ ولى خواست تا شما را در آنچه به شما داده است، بيازمايد. پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد. بازگشت همه شما به سوى خداست. آنگاه در باره آنچه در آن اختلاف می کرديد، آگاهتان خواهد كرد. (مائده، آیه ۴۸)

واژه منهاج که جمع آن مناهج است، از ریشه نهج به معنای راه روشن است؛ چنان که «نهج البلاغه» به معنای راه روشن بلاغت و رسایی است. علت این که به راه روشن در عربی نهج گفته می شود؛ زیرا هنگامی که در کوه و دشت افراد بسیاری از یک مسیر حرکت کنند، خطی روشن ایجاد می شود که از دیگر مناطق به طور روشن و واضحی جدا است و به سادگی قابل رویت و حرکت است. در حقیقت تردد بسیار موجب می شود تا یک راه به شکل مشخصی برای همگان روشن و وضوح یابد و امکان تردد امن و آسان را فراهم آورد. در فرهنگ عربی به جامه ای که بسیار مورد استفاده قرار گرفته و کهنه شده باشد، به سبب نخ نمایی و از دست دادن رنگ نخست، واژه نهج را اطلاق می کنند. هم چنین وقتی مطلبی را به شکل واضح و روشن توضیح دهند، بر آن نیز نهج اطلاق می شود. بنابراین، منهاج همان راه روشن و آشکار و هویدا است که به سبب تردد بسیار برای همگان مشخص است و امکان تردد آسان را فراهم می آورد.

علامه طباطبایی می نویسد: راغب در مفردات مى گويد: كلمه «شرع » به معناى رفتن به راهى است كه واضح و ايمن از انحراف باشد؛ وقتى مى گويند: شرعت له طريقا؛ معنايش اين است كه من خط مشى و روشى روشن پيش پايش گذاشتم؛ و اين كلمه «شرع » در اول مصدر بوده ، و بعدا آن را نام براى همان طريقه و روش كردند؛ و در نهایت به طور استعاره نام طريقت هاى الهي را شریعت دانسته و گفتند: مسيحيت يك شِرع (به كسر شين) و يا يك شَرع (به فتحه شين ) و يك شريعت است؛ و شرعه و منهاج به همين معنا است ، تا آنجا كه مى گويد بعضى گفته اند: اگر شريعت را شريعت خوانده اند از اين باب بوده كه خواسته اند آن را به شريعه نهر – آن راهى كه افراد و حيوانات از آن راه به کناره و لب نهر مى روند – تشبيه كنند.

سپس علامه طباطبایی می افزاید: و چه بسا كه مطلب عكس اين باشد؛ يعنى اگر راه به لب نهر را شريعه گفته اند از شريعت به معناى طريقه گرفته باشند، به اين مناسبت كه چون راه به لب آب براى اهل هر محلى روشن و واضح بوده ، خواسته اند با اين نامگذارى از روشنى آن خبر دهند؛ و اما كلمه «نهج » به فتح نون و سكون هاء، به معناى طريق واضح است؛ وقتى مى گويند: نهج الامر و انهج ؛ معنايش اين است كه فلانى فلان امر را روشن و واضح كرد، و مصدر ميمى آن يعنى «منهج» و «منهاج» نيز به همان معنا است . (المیزان، ذیل آیه)

فرق میان شریعت و ملت

در قرآن اصطلاح دیگری نیز به کار رفته است که عبارت از اصطلاح ملت است. با توجه به این که خدا در آیه 13 شوری به این اصطلاح توجه نداده معلوم می شود که مراد از ملت اصطلاحی خاص دیگر است؛ خدا در آیات قرآن اصطلاح ملت را تنها برای ابراهیم(ع) و شریعت ایشان مطرح می کند و می فرماید: وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا ؛ و دين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كرده و نيكوكار است و از ملت و آيين ابراهيم حق‏گرا پيروى نموده است و خدا ابراهيم را دوست گرفت. (نساء، آیه ۱۲۵)

در جایی دیگر می فرماید: قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ؛ بگو آرى پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است دينى پايدار ملت و آيين ابراهيم حق‏گراى و او از مشركان نبود. بگو در حقيقت نماز من و ساير عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است. (انعام، آیات 161 و۱6۲)

از نظر قرآن با آن که حضرت محمد(ص) خود دارای شریعت است، اما از یک نظر تابع ملت ابراهیم (ع) است؛ چنان که خدا می فرماید: ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ؛ سپس به تو وحى كرديم كه از ملت و آيين ابراهيم حق‏گراى پيروى كن چرا كه او از مشركان نبود. (نحل، آیه ۱۲۳)

به نظر می رسد که ملت چیز بالاتر از شریعت است؛ زیرا با آن که حضرت پیامبران اولوا العزم، پس از ابراهیم(ع) خود دارای شریعت هستند، اما می بایست از ملت ابراهیم(ع) پیروی کنند؛ چنان که پیامبر(ص) بر اساس آیاتی از جمله 123 سوره نحل مامور به آن بوده است. درباره پیامبران دیگر و امت های شریعت موسی(ع) و عیسی(ع) نیز این گونه خدا می فرماید: وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ؛ و اهل كتاب گفتند: يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت‏ يابيد! بگو: نه بلكه بر ملت و آيين ابراهيم حق‏گرا هستم؛ و وى از مشركان نبود. (بقره، آیه ۱۳۵)

از آیات دیگر فهمیده می شود که ملت را می توان در سطح همان دین تعریف و تفسیر کرد، که فراتر از شریعت است؛ به این معنا که آن چه حضرت ابراهیم(ع) آورده است به یک معنا در کمال و تمامیت در سطح کلیت دین اسلام است؛ از این روست که در آیات قرآنی گاه ملت با دین اسلام یکسان ارزیابی شده است؛ از همین روست که هر گونه گرایش به غیر آن از سوی شرایع پس از ایشان امری نادرست دانسته شده است؛ خدا می فرماید: وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛ و چه كسى جز آنكه به سبك ‏مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمى‏ تابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت نيز از شايستگان خواهد بود هنگامى كه پروردگارش به او فرمود: تسليم شو! گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم؛ و ابراهيم و يعقوب پسران خود را به همان آیین و ملت سفارش كردند؛ و هر دو در وصيتشان چنين گفتند: اى پسران من خداوند براى شما اين دين را برگزيد. پس البته نبايد جز مسلمان بميريد.(بقره، آیات 130 تا 132)

بر اساس همین وصیت است که حضرت یوسف(ع) می فرماید: وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ؛ و آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى نموده‏ ام براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خدا كنيم. اين از عنايت‏ خدا بر ما و بر مردم است ولى بيشتر مردم سپاسگزارى نمى كنند.(یوسف، آیه ۳۸)

به نظر می رسد که شریعت همان سنت های یک پیامبر است که با توجه به مقتضیات و شرایط زمانی و درجه فهم و رشد مخاطبان از امت ها از سوی خدا در قالب دین اسلام مطرح شده است؛ اما ملت در سطح بالاتری نزدیک به سطح دین است؛ هر چند که تفاوت های جزیی با هم دارد.

فرق میان روش و شیوه

منهج را به راه روشن و روش تفسیر کرده اند. واژه روش اسم مصدر از رفتن همانند دانش از دانستن است. امروز اصطلاح روش تجربی و آزمایشگاهی در علوم به کار برده می شود تا از روش های غیر تجربی مانند روش های فلسفی و عقلی تفکیک شود.

شیوه از واژه شیوا به معنای زیبا است. بنابراین، در شیوه به جنبه زیباشناختی امر بیش تر از جنبه های دیگر توجه می شود. تناسب و توازن که عامل ایجاد زیبایی است در تحقق شیوایی و شیوه نقش اساسی دارد. در فرهنگ های فارسی بلاغت را رسایی و فصاحت را شیوایی دانسته اند. به این معنا که اگر واژه ای برای بیان مطلب انتخاب شود که جامع و مانع باشد و همه خواسته گوینده را به مخاطب و شنونده انتقال دهد، آن واژه را بلیغ گویند و اگر گوینده ای در گزاره ها وجملات خویش به گونه ای سخن گوید که تمام مقصود بی کم و کاستی به شنونده منتقل شود، شخص انسانی بلیغ خواهد بود.

اما به نظر می رسد که در ادبیات، بلاغت به تنهایی کفایت نمی کند؛ زیرا انتخاب واژگان و جملاتی زیبا نقش تعیین کننده ای در پذیرش و جلب مخاطب و شنونده به پیام دارد. از این رو، سخنران باید افزون بر ابعاد بلاغت به ابعاد زیباشناختی و فصاحت نیز توجه داشته باشد و سخن وی افزون بر رسایی از شیوایی نیز برخوردار باشد؛ چنان که قرآن این گونه است. در ادبیات فارسی اشعار فردوسی و حافظ و سعدی در چنین سطحی از بلاغت و فصاحت و رسایی و شیوایی قرار دارد.

به نظر می رسد که در امر ابلاغ شریعت از سوی پیامبران به این جنبه ها توجه داشته شده است و همه تلاش بر آن بوده تا در رسایی و شیوایی این امر تحقق یابد. از همین روست که در آیات قرآنی از واژه بلاغ و ابلاغ و مانند آن ها بسیار استفاده شده که به معنایی رسایی پیام در جامعیت و مانعیت آن است(ابراهیم، آیه 52؛ مائده، آیه 67)، به طوری که وحی هماره قول حسن، قول سدید و استوار و مانع گرا و مانند آن ها بوده است.(فصلت، آیه 33؛ نساء، آیه 9؛ احزاب، آیه 70)

از نظر قرآن، در مقام اجرا نیز باید به گونه ای شریعت بیان شود که قابلیت اجرای آسان و ساده برای همگان فراهم باشد. از همین روست که اسلام را دین سمحه و سهله دانسته اند که به آسانی و نرمی و عطوفت انسان را در مسیر انجام کارهای سخت و تکالیف دستوری قرار می دهد و کار را آسان می سازد. بنابراین، مناهج هر پیامبری(ص) با توجه به شرایط زمکانی و مخاطبان بوده است. آنان با توجه به فهم و درک مخاطبان با آنان سخن گفته و انتظار انجام تکالیف و وظایف شریعت را خواهان بودند. این روشی است که آنان به کار برده است. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ ؛ هيچ گاه پيغمبر با مردم از عمق عقل خويش سخن نگفت بلكه ميفرمود: ما گروه پيغمبران مأموريم كه با مردم باندازه عقل خودشان سخن گوئيم.(کافی، ج 1، ص 23)

خدا در تزکیه امت و عبور آنان از سنت های جاهلی به سنت های عقلی و نقلی اسلام، از روش و منهج از آسان به سخت بهره برده است. از همین روست که در حذف شراب و خمر از زندگی آنان ، گام به گام و خطوه خطوه عمل کرده است؛ چنان که از آیات قرآنی به دست می آید.(نحل، آیه 67؛ بقره، آیه 219؛ نساء، آیه 44؛ مائده، آیه 90)

بنابراین، باید گفت که پیامبران (ع) همگی به اصول دین اسلام یعنی توحید و نبوت و معاد دعوت می کردند، با آن که شرایع خاص خودشان را داشتند؛ زیرا این شرایع است که موجب تزکیه و تطهیر انسان و خدایی و متاله شدن می شود؛ اما هر یک در اجرای شریعت و آماده سازی امت از روش های خاصی نیز استفاده می کردند که با توجه به شرایط زمکانی و عقول مردم و سطح درک و فهم مخاطبان بوده است.

به سخن دیگر، در اجرای فلسفه دین در زندگی هر انسانی می بایست نخست سبک زندگی بر اساس شریعت سامان یابد و برای تحقق این ساماندهی با توجه به شرایط و موقعیت ها و افراد می بایست از روش های گوناگونی استفاده شود. بنابراین نمی توان برای همگان از یک روش استفاده کرد.

شاید بتوان گفت که واژه منهاج و روش در آیه 13 سوره شوری ناظر به این عبارت قرآنی باشد که می فرماید: ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به روش وشيوه‏ اى كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت پروردگار تو به حال كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به حال راه‏يافتگان نيز داناتر است. (نحل، آیه ۱۲۵)

در آیات قرآنی در سبک زندگی پیامبران(ع) بارها به روش ها و شیوه های آنان برای انجام ماموریت و ابلاغ رسالت الهی و اجرای شریعت اشاره شده است. بیان همه این مصادیق بیرون از حوصله این مقاله است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا