اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیاقتصادیمعارف قرآنی

رهایی از بخل و آثار آن

بسم الله الرحمن الرحیم

بخل یکی از راذیل اخلاقی است؛ زیرا دارایی خویش را برای خود می خواهد و نسبت به دیگری حتی خویشان خویش نیز بخششی ندارد. از نظر قرآن کسانی که بخل می ورزند، از نظر روانی و روحی به خود زیان جبران ناپذیری را وارد می سازند و از مقام انسانیت و خلافت الهی خارج می شوند؛ زیرا مقتضای مقام خلافت آن است که شخص واسطه فیوضات الهی به خلق باشد و بخیل با بخل خویش نسبت به دیگری در عمل خود را از چنین صلاحیتی خارج کرده است. هم چنین با بخل ورزی زندگی را بر دیگران به ویژه بستگان از همسر و فرزندان سخت و تلخ می کند که بازگشت آن به تلخی زندگی خود خواهد بود.

نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن، بر آن است تا ضمن بیان آثار بخل ورزی، راه رهایی از آن را تبیین کرده و به درمان آن توجه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

بخیل علیه خلافت الهی خویش

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، بخیل پیش از آن که به دیگری بخل کند و مانع رسیدن خیری  به دیگری شود و با تنگ گیری به دیگری چیزی ندهد، به خودش بخل ورزیده و خود را از خیر بلکه خیراتی محروم کرده است: وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ؛ و هر كس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده است(محمد، آیه 38)؛ زیرا از نظر قرآن، نسبت انسان و خدا نسبت فقیر و غنی است: وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ.(همان) بنابراین، با بخل ورزی انسان به خدا هیچ آسیب و ضرری نمی رسد؛ بلکه کسی که به او ضرر و زیانی می رسد، خود انسان است که هویت وجودی اش «فقر» و نیازمندی به «غنی» است تا او را تامین کند. بنابراین، این انسان است که به عنوان فقیر هماره نیازمند خدای غنی حمید است.(فاطر، آیه 15)

از نظر قرآن، این فقر هویتی مختص انسان نیست، بلکه همه هستی به اعتبار مظهریت نور الله(نور، آیه 35) نیازمند خدای غنی حمید هستند که «دایم الفضل علی البریه» است، به طوری که اگر دمی فضل و فیضی از سوی خدا به هستی نرسد، نیست و نابود می شود؛ چرا که هستی از جمله انسان در ایجاد و بقا نیازمند فیوضات الهی است؛ پس فقر هویتی برای همه هستی از جمله انسان ها ثابت است.

هم چنین از نظر قرآن، انسان به عنوان خلیفه الله انتخاب شده تا در جایگاه جانشین و خلیفه الهی قرار گیرد و واسطه فیوضات الهی به خلق باشد.(بقره، آیات 30 و 31) بنابراین، همه هستی تحت تسخیر تکوینی انسان است تا بتواند در مقام مظهریت ربوبیت الهی هر کسی و چیزی را به کمال بایسته و شایسته آنها برساند.(لقمان، آیه 20؛ نحل، آیه 12؛ هود، آیه 61)

بنابراین، هر انسانی به طور فطری از این ظرفیت برخوردار است تا صفات الهی که در ذاتش به ودیعت نهاده شده را به فعلیت برساند و آن را اسماء خویش کرده و به عنوان مظهر در جایگاه «متالهین» (بقره، آیات 30 و 138) و «ربانیون»(آل عمران، آیه 79) هم چون آدم دارای اسماء الله به خلافت بپردازد.(بقره، آیات 30 و 31)

از نظر قرآن، همه انسان ها به هدایت فطری – الهامی(طه، آیه 50، شمس، آیات 7 و 8) و هدایت تشریعی وحیانی (بقره، آیه 38) به حکم مشیت و اراده الهی می بایست صفات الهی را در قالب برنامه الهی که از آن به صراط مستقیم اسلام یاد می شود، در خود به ظهور برسانند و به شکل اسم و ملکه و مقوم در آورند.

بنابراین، کسی که براساس صراط مستقیم اسلام در مسیر هدایت قرار می گیرد، با انواع و اقسام برنامه های شخصی و فردی و اجتماعی که خدا برای انسان در نظر گرفته، می تواند به کمالی برسد که جایگاه خلیفه الله است. بنابراین، اموری چون نماز، انفاق مالی، حج، جهاد و دیگر برنامه های شخصی و فردی و اجتماعی، کمک می کند تا انسان صفات کمالی را در خویش به اسم و ظهور برساند و به عنوان مصلی، مجاهد، مُنفق، مُزکّی، حاجی، آمر به معروف و ناهی از منکر و مانند آنها در آید. البته نتیجه همه این ها را می توان به عنوان «متقی» دسته بندی کرد؛ زیرا متقی کسی است که هرچه خدا بدان رضایت دارد انجام می دهد. از همین روست که تقوا را به عنوان برآیند اعمال صالح مومنان مطرح می کند.(بقره، آیه 21) چنین انسانی نه تنها اعمالش مقبول است(مائده، آیه 27)، بلکه به عنوان متقی در جایگاه خلافت الهی قرار می گیرد.

از نظر قرآن، خدای غنی حمید برای اکمال نفس انسانی و اظهار صفات کمالی در آن، شرایطی را برای انسان فراهم می کند تا بتواند مجرای فیض الهی قرارگیرد؛ یعنی خدا با آن که می تواند خود مستقیم به دیگران فیض برساند، ولی انسان را مجرای فیض خویش قرار می دهد. پس اگر انسانی بر اساس برنامه هدایتی الهی به درستی عمل کند، این واسطه فیض شدن موجب می شود تا صفات کمالی و فضایل اخلاقی در او رشد کرده و به تمامیت ظهور خویش برسد. این گونه است که شخص در ساحت انفاقات مالی صفاتی را در خود ظهور و بروز می دهد که او را در مقام اسمایی چون کریم و سخیّ ومانند آنها قرار می دهد.

البته از نظر قرآن، هر کسی به اراده آزاد و انتخاب اختیاری خویش می تواند صفات و اسماء متضادی را در خویش پرورش دهد؛ پس به جای کریم می تواند بخیل شود. او هم چنان صفت خلقتی خویش «هلوع» را دارا خواهد بود تا جایی که خدا درباره این افراد می فرماید: إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا ؛ چون شرّ و صدمه‏ اى به او رسد، عجز و لابه كند؛ و چون خيرى به او رسد، مانع خیر رسانی شده و بخل ورزد.(معارج، آیات 19 تا 21)

بنابراین، از نظر قرآن، هر کسی که بخل ورزد، نه تنها به خدای غنی حمید زیانی نرسانیده، بلکه حتی به خلق خدا نیز زیانی نمی رساند؛ زیرا خدا از جایی دیگر بر اساس «قسمت» رزق بندگانش را می دهد(زخرف، آیه 32) ؛ اما هلوع و بخیل که حرص جمع کردن و انباشت سرمایه و ثروت را دارد، نه تنها از واسطه فیض الهی محروم شده، بلکه صفت هلوع را در خویش حفظ کرده و بر رذالت خویش افزوده است؛ زیرا چنین شخصی خود را از مقام خلافت الهی محروم کرده و دیگر نمی تواند در این عرصه و ساحت به عنوان خلیفه الله قرار گیرد و واسطه فیض الهی به خلق باشد. در حقیقت این بخل نسبت به دیگری، از نظر روان شناسی قرآنی نخست به خود بخیل ضرر و زیان وارد می کند پیش از آن که به دیگری ضرر و زیانی برساند؛ چرا که با بخل ورزی او موجب می شود تا از مهم ترین حکمت آفرینش خویش یعنی قرار گیری در مقام خلافت الهی محروم شود؛ از همین روست که خدا در قرآن به صراحت به این نکته توجه می دهد و می فرماید: هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ ؛ شما همان مردمى هستيد كه براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده‏ ايد. پس برخى از شما بخل مى ‏ورزند؛ و هر كس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده؛ و گرنه خدا بى ‏نياز است و شما نيازمنديد؛ و اگر روى برتابيد و به این دستور عمل نکنید، خدا جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود.(محمد، آیه ۳۸)

از این آیه به دست می آید که اگر انسان به عنوان خلیفه الله به انفاق نپردازد، خدا کسی دیگر را جایگزین می کند که اهل انفاق باشد. پس شخص بخیل در عمل خودش را از خلافت الهی محروم ساخته است.

جالب این که در روایات تفسیری، به این نکته توجه داده شده که آیه ناظر به مساله خلافت و ولایت است؛ هر چند که در آیه مصداق آن را ولایت و خلافت خاص منصوص مولی الموحدین امیرالمومنین(ع) به عنوان مصداق اتم و اکمل معرفی کرده، اما این مساله می تواند ناظر به خلافت کلی و عمومی انسان باشد؛ یعنی اگر کسی واسطه گری فیض را با بخل خویش از میان برد، خلافت خویش را از میان برده و خدا کسی دیگر را جایگزین برای خلافت می کند.

عَلِیُّ‌بْنُ‌إبْراهِیمَ قمی(رحمة الله علیه)  در تفسیر خویش می نویسد: ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ مَعْنَاهُ أنْتُمْ یَا هَؤلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ إلَی قَوْلِهِ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا عَنْ وِلَایَهِ أمِیرِالْمُؤمِنینَ (علیه السلام) یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ قَالَ یُدْخِلُهُمْ فِی هَذَا الْأمْرِ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ فِی مُعَادَاتِکُمْ وَ خَلَافِکُمْ وَ ظُلْمِکُمْ لِآلِ مُحَمَّد (علیهم السلام)؛ یعنی «هَا أَنتُمْ هَؤُلاء تُدْعَونَ لتُنفِقُوا فِی سَبِیل اللهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَل و مَن یَبْخَل فَإِنَّمَا یَبْخَل عَن نَّفْسِهِ و اللهُ الغَنِیُّ و أَنتُمُ الفُقَرَاء وإِن تَتَولوا یَسْتَبْدِل قَومًا غَیْرَکُمْ» یعنی اگر از قبول ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) خودداری کنید، خداوند به‌جای شما گروه دیگری را به پذیرش این ولایت درمی‌آورد. «ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثَالکُمْ» یعنی آن‌ها مانند شما به دشمنی با اهل بیت (علیهم السلام) و ظلم به آنان نخواهند پرداخت.(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۴، ص۳۸۸ ؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۳۰۸؛ بحارالأنوار، ج۶۴، ص۱۶۶ )

رسول الله (صلی الله علیه و آله) نیز می فرماید: لَا یَخْرُجُ مِنْ شِیعَتِنَا أَحَدٌ إِلَّا أَبْدَلَنَا اللَّهُ بِهِ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ ذَلِکَ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُم؛ هیچ‌کدام از شیعیان ما خارج نمی‌شود، مگر اینکه خداوند به‌جای او بهتری را به ما عنایت می‌کند؛ زیرا در این آیه می‌فرماید: وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُمْ».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۴، ص۳۹۰ ؛  بحارالأنوار، ج۲۳، ص۳۸۷؛  تأویل الآیات الظاهره، ص۵۷۱)

ابوهریره گوید: أَنَّ نَاساً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ذَکَرَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ؟ وَ کَانَ سَلْمَانُ (رحمة الله علیه) إِلَی جَنْبِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَضَرَبَ یَدَهُ عَلَی فَخِذِ سَلْمَانَ (رحمة الله علیه) فَقَالَ: هَذَا وَ قَوْمُهُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِس؛ چند تن از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفتند: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنان که خدا در قرآنش یاد کرده، چه کسانی هستند»؟ سلمان (رحمة الله علیه) در پهلوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود، آن حضرت دست بر ران او زد و فرمود: «این شخص و تیره او، بدان سوگند به آنکه جانم به دست اوست، اگر ایمان آویزان به ستاره‌ی ثریا باشد، مردانی از فارس آن را برمی‌گیرند».(تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۴، ص۳۹۰ ؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۵۲)

امام حسن مجتبی(ع) در ذیل آیه به مساله واسطه شدن انسان برای فیض رسانی اشاره کرده و می فرماید: خداوند که به فضل و رحمت خویش واجبات را برای شما تعیین نمود نه از جهت احتیاج به انجام آن بود.( تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج۱۴، ص۳۸۸ ؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۹۹؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۷۴)

بنابراین می توان گفت که بخیل علیه خویش عمل می کند نه علیه دیگری خواه خدا خواه خلق خدا؛ زیرا خدا غنی حمید است؛ و خلق نیز از جایی دیگر مورد عنایت الهی قرار می گیرد و خدا کسی را جایگزین فردی می کند که خواهان قرار گیری در مقام خلافت الهی و واسطه گری در فیض الهی نیست.

البته باید توجه داشت که بر اساس روایات پیش گفته و آیات و روایات دیگر معتبر، بخل تنها در مال نیست، بلکه بخل نسبت به هر چیزی خواهد بود که انسان واسطه فیض آن است. بنابراین، برخی از عالمان با بخل علمی خویش و کتمان حقایق به مردم علیه خلافت خویش قیام می کنند؛ زیرا از نظر قرآن، بخل ورزی می تواند نسبت به حقیقتی چون خلافت معصومان(ع) و کتمان آن باشد که در این صورت این افراد به عنوان «کافرین» یعنی پوشندگان حق و حقیقت معرفی می شوند؛ چنان که خدا در این باره می فرماید: الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا ؛ همان كسانى كه بخل مى ‏ورزند و مردم را به بخل وامى دارند و آنچه را خداوند از فضل خويش بدانها ارزانى داشته پوشيده مى دارند و براى كافران عذابى خواركننده آماده كرده‏ ايم.(نساء، آیه ۳۷) این افراد کسانی هستند که کفران نعمت می کنند(الميزان، ج 4، ص 355) و شکی نیست که هیچ نعمتی بزرگ تر و عظیم تر از نعمت ولایت نیست که خدا آن را با ولایت امیرمومنان امام علی(ع) اتمام کرده است.(مائده، آیه 3)

رهایی از بخل با عمل به احکام الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، خصلت «هلوع» بودن در انسان(معارج، آیات 19 تا 21) موجب می شود تا انسان به بخل ورزی و منع خیر گرایش یابد. این گونه است که این افراد دربانی از بخل در جلوی قلب خویش می گذارند که اجازه نمی دهد تا خیر به درون آن درآید و فضلیتی را کسب کنند.(نساء، آیه 128؛ اسراء، آیه 100؛ حشر، آیه 9) این بدان معناست که رهایی از بخل ورزی که با جان آدمی آمیخته شده، بسیار سخت و دشوار است.

از نظر قرآن، درمان بخل ورزی همانند یک عمل جراحی سخت و دردناک است. اگر جان دادن سخت است، دل کندن از بخل سخت تر از جان دادن است. از این روست که گفته شده تا انسان دل از دنیا نکند، نمی تواند جان از دنیا بکند و به دیار باقی برود و به عنوان مجاهد با شهادت به لقاء الله برسد؛ از همین روست که خدا از مومنان می خواهد تا نخست دل از مال بکنند تا بتوانند سپس در میدان جهاد جان بکنند و به شهادت برسند: لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ؛ ولى پيامبر و كسانى كه با او ايمان آورده‏ اند با مال و جانشان به جهاد برخاسته‏ اند و اينانند كه همه خوبيها براى آنان است اينان همان رستگارانند؛ خدا براى آنان باغهايى آماده كرده است كه از زير آن نهرها روان است و در آن جاودانه‏ اند اين همان رستگارى بزرگ است.(توبه، آیات 88 و 89؛ و نیز : توبه، آیات 44 و 81؛ انفال، آیه 72؛ حجرات، آیه 15)

پس انسان در راه درمان بخل ورزی بلکه هر رذیلت دیگر از نفس خویش می بایست در جهاد اکبر از آن ها دل بکند، وگرنه نمی تواند به درمان بپردازد. این جراحی سخت باید انجام شود و باید بداند که سخت است و سخت؛ زیرا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن «دل کندن از جان کندن سخت تر است.»از همین روست که جهاد با مال مقدم بر جهاد با جان دانسته شده است؛ زیرا تا انسان از مال و دیگر تعلقات مادی دنیوی دل نکند، نمی تواند از تن جان بکند و به میدان جهاد نظامی در آید و به شهادت برسد. این که گفته است که «باید شهید زیست تا شهید شد»، یعنی این که باید دل کند تا جان کند.

با توجه به شرایط سخت درمان بخل ورزی و هلوع می بایست انسان بسیار سخت بکوشد تا به درمان آن بپردازد و خود را از بخل ورزی رها بخشد. از نظر قرآن، درمان بخل ورزی و رهایی از «هلوع» به اعمالی است که بر اساس احکام قرآنی بیان شده است؛ زیرا احکام الهی در شرایع اسلامی برای آن است تا فضایل الهی بروز و ظهور کرده و رشد نماید و رذایل اخلاقی رفع و دفع شود. بنابراین در هر حکمی از احکام شریعت مصلحت یا مصالحی است که با انجام آن جلب و جذب می شود؛ و یا ناظر به مفسدت یا مفاسدی است که بدان رفع یا دفع می شود.

از نظر قرآن، کسانی که «مصلی» هستند و اسم نمازگزار بر آنان به معنای حقیقی اطلاق می شود، کسانی هستند که اهل بخل نیستند، بلکه به درمان بخل پرداخته و هلوع بودن را از خویش دور ساخته اند؛ آنان به جای بخل ورزی اهل انفاق هستند و بر این باورند که در هر مالی که خدا برای آنان به فضل خویش داده، حقی برای سائلان و محرومان است که می بایست پرداخت کنند.(معارج، آیات 19 تا 26)

البته شکی نیست که زمانی انسان به مقام مصلی حقیقی می رسد و به جای بخل ورزی انفاق می کند که نسبت به حقایقی در هستی نه تنها معرفت علمی داشته باشد، بلکه گرایش علمی و ارادی یافته باشد؛ از این روست که در قرآن به این نکته توجه می دهد که تنها کسانی از بخل ورزی رهایی می یابند که به این حقایق یعنی علم الهی بر جزئیات و کلیات همه امور(نساء، آیات 37 تا 40)، غنای الهی و بی نیازی اش(محمد، آیه 38)، مالکیت خدا بر هستی از جمله جان و مال مردم(نساء، آیات 37 تا 39؛ آل عمران، آیه 180) و مشیت الهی در گشایش و تنگی در امور از جمله امور مالی(اسراء، آیات 29 و 30) ایمان و اعتقادی راستین داشته باشد و خیر و شر حقیقی امور را به درستی بشناسد و دریابد(آل عمران، آیه 180؛ محمد، آیه 38)؛ زیرا بسیاری از مردم خیر و شر را به درستی درک نمی کنند و چیزی را دوست دارند که شر است و چیزی را ناخوش دارند که خیر انسان در آن است.(بقره، آیه 216)

بنابراین، کسانی را می توان یافت که گمان می کنند بخل ورزی به معنای حفظ اموال و ثروت برای روز مبادا برای آنان خیر است؛ در حالی با این بخل ورزی خود را از مهم ترین خیر در هستی یعنی خلافت الهی و واسطه شدن در افاضات الهی محروم کرده و برای خویش دوزخی را در دنیا و آخرت پدید آورده اند. از این روست که خدا به این بخیلان هشدار می دهد که دنبال شرور برای خودشان نباشند و دنیا و آخرت را برای خویش دوزخ نسازند: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ؛ و كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده بخل مى ‏ورزند هرگز تصور نكنند كه آن بخل براى آنان خوب است، بلكه برايشان شرّ و بد است. به زودى و به تحقیق آنچه كه به آن بخل ورزيده‏ اند روز قيامت طوق گردنشان مى ‏شود. در حالی که ميراث آسمانها و زمين از آن خداست. و خدا به آنچه مى ‏كنيد آگاه است.(آل عمران، آیه ۱۸۰)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا