اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی
راه نجات از سرمایهسوزی و خسران عمر
شاید یکی از دغدغههای هر انسانی در زندگی دنیوی، از دست دادن سرمایه باشد. سرمایه به معنای اصل و ریشه هر چیزی است که در کاربردهای عمومی و بازاری بیشتر در سرمایههای مادی چون مال و ثروت و یا زمین و خانه و مانند آن به کار میرود. هر کسی میکوشد تا ضمن حفظ سرمایه از سود و درآمدهای حاصل شده از آن بهره گیرد.
انسانها، همینکه با سراشیبی عمر روبهرو میشوند و در میان دوستان و هم سن و سالان خویش مرگ و میر را مشاهده میکنند ترسی خاص وجودشان را در بر میگیرد و آنان را بهاندیشه مفهوم مرگ میکشاند. لذا اندیشه آخرت و معاد و مسائل مربوط به آن به عنوان دغدغه جدی مطرح میشود. اینجاست که مفهوم سرمایه معنا و مفهوم دیگری مییابد و شخص با خود میاندیشد که بهزودی باید آنچه را تاکنون سرمایه میپنداشته بگذارد و برود و تنها با خود چیزی را دارد که به معنای واقعی از آن او و سرمایه اصلیاش میباشد. از این رو مفهوم سرمایه اخروی خود را نشان میدهد. در این نوشتار راهکار قرآن برای رهایی از خسران در سرمایه واقعی انسان و حفظ آن برای پس از مرگ تبیین شده است.
خسران همگانی و امتحان دنیوی
خسران و زیان به معنای کاهش، کم شدن، از دست دادن سرمایه، هر چند که بیشتر در مال و جاه و حتی امور نفسی چون صحت و سلامت و بلکه عقل و ایمان و ثواب نیز به کار میرود(مفردات راغب اصفهانی، ص ۲۸۱) ولی در کاربردهای قرآنی بیشتر به معنای گمراهی از صراط مستقیم انسانیت و دور شدن از کمالیابی است.
از سوی دیگر قرآن، انسان را در حالتی تصویر و ترسیم میکند که در دوزخی از هواهای نفسانی و خواهشهای درونی و وسوسههای بیرونی شیطانی است که وی را از خداوند و راه راست دور میکند و به سوی هلاکت و شقاوت ابدی سوق میدهد؛ از این رو برخیها مفهوم آیه ۷۱ سوره مریم که میفرماید : « وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا» ؛ (و همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم میشوید؛ این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت!) که به معنای ورود همگانی در دوزخ است را به معنای دوزخ دنیا دانستهاند و گفتهاند که هرکسی باید از آزمون سخت دنیوی سربلند بیرون آید تا از مصداقیت خسران رهایی یابد. هر چند که برخی با توجه به قرائن و سیاق آیات مراد از شما را منافقان و کافران و مشرکان دانسته و یا ورود را به معنای اشراف معنا کردهاند؛ با این همه هیچ شکی نیست که آیات سوره عصر به معنای خسران همگانی انسانها به جز کسانی است که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده و دیگران را به ایمان و کار خیر و صبر بخوانند.
در تحلیل قرآنی خسران دارای مراتب و درجات متعدد بوده و شدت و ضعف دارد. با این همه خسران واقعی همان از دست دادن سرمایههای وجودی است که به عنوان اسمای الهی درذات انسان نهاده شده است و زندگی در دنیا و قرارگاه زمین به انسان این فرصت را میدهد تا آنها را به فعلیت درآورده و برای رسیدن به کمالات و تقرب به خدا از آنها بهره گیرد. در حقیقت انسان دارای دو سرمایه عظیم در دنیاست که یکی از آنها سرمایه وجودی درونی است که از آن به اسمای تعلیمی و جعلی یاد میشود و دیگری سرمایهها و فرصتهایی است که زندگی دنیا به انسان میبخشد تا برای ابد خود را بسازد. به تعبیر اساتید عرفان انسان در این مدت کوتاه زندگی در دنیا باید خود را برای ابدیت بسازد و باید از این زمان به خوبی و درستی بهره گیرد.
فرصتهایی که انسان در زندگی دنیا دارد، سرمایههای حقیقی و واقعی اوست که باید به درستی از آن برای ابدیت استفاده کند. از این رو زندگی دنیا نسبت به ابدیت هیچ دانسته شده و بسیار کوتاه چون ساعتی و یا نیم روزی و یا روزی و به تعبیر آیتالله جوادی آملی چون لحظهای معرفی شده است. انسان در این مدت کوتاه عمر، باید سربلند از امتحانی سخت در آید و برای ابدیت خود زندگی معنوی و حیات سعادتمند را تضمین کند. از این مدت کوتاه دنیا به دوره امتحانی یاد میشود که هرکس در آن سربلند در آید سعادتمند بوده و هر که در این آزمون مردود شود شقاوتمند خواهد شد.
بسیاری از مردم به سبب آنکه خود را در پردههای هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی و یا حتی حجابهای نورانی علم و مانند آن گرفتار کردهاند نمیتوانند در این دنیا با چشم بصیرت ببینند که چهاندازه زیان میکنند؟ اینان زمانی که قیامتشان ظهور وبروز کند تازه متوجه میشوند که چگونه از سرمایههای وجودی و فرصتهای زندگی دنیوی زیان کرده و آن را بر باد داده و یا دست کم با کاهش آن خود را بدبخت کردهاند.(یونس آیه ۳۵ و انعام آیه ۱۲ و اعراف آیه ۸ و۹ و زمر آیه ۱۵ و شورا آیه ۴۵)
اگر وضعیت انسان در دنیا را بخواهیم ترسیم کنیم حال کسانی را دارد که در ظلمات قرار دارند و کسی به ایشان میگوید که در پیرامونشان چیزهایی است که هر کس از آن بردارد یا برندارد؛ پس از بیرون رفتن از این ظلمات، خود را سرزنش میکند و اندوهگین میشود. پس برخی سهل انگاری کرده بر نداشتند و برخی کم برداشتند و برخی دیگر تا توان داشتند از آن برداشته و با خود به بیرون ظلمات بردند. هنگامی که به بیرون ظلمات آمدند گوهرهای گرانبهایی را یافتند. کسانی که برنداشته بودند حسرت میخوردند که چرا دست خالی آمدند و دوست میداشتند که به ظلمات باز گردند تا چیزی از آن بردارند ولی به آنان گفته شد که راه بازگشتی به ظلمات نیست.(مومنون آیه ۱۰۰) آن دسته دیگر که کم برداشته بودند در حسرت بودند کهای کاش بیش از این برمی داشتند و چرا به کم آن قناعت کردند، و تنها کسانی که در حد توان خود از آن برداشته بودند خوشحال بودند ولی باز آرزو داشتند که بیشتر تلاش میکردند و بیش از استطاعت چیزی بر میداشتند.
دسته نخست همان اهل دوزخ هستند که در هنگام توزین اعمال وجودی خویش، سبک توشه هستند و چون هیچ چیزی با خود ندارند مشمول «خفت موازینه» میباشند و در دوزخ حسرت و ندامت گرفتار میشوند و آتش درونشان شعله میکشد و آنها را پیوسته عذاب میکند.
دسته دوم کسانی هستند که اهل اصحاب یمین شمرده میشوند و بهرهای از آن گوهرهای وجودی برداشتهاند و ایشان را بر ترازوی اعمال توزین میکنند و به مقدار سرمایهای که اندوختهاند در یکی از بهشتهای هفتگانه جا میدهند.
دسته سوم که ابرار و سابقون هستند خداوند به فضل خویش به آنان چنان بها و ارزش میبخشد که در قاب قوسین مینشینند و از رضوان الله که اکبر است بهره مند شده و در مقام جنت ذات میروند.
عوامل خسران
اصولا در تحلیل قرآنی، حضور آدمی در دنیا به یک معنا، حضور در منطقه خطر خسران است.(سوره عصر) ولی انسانها به علل درونی و بیرونی، خود را گاه در معرض خطرات بیشتر قرار میدهند.
از جمله کسانی که خود را گرفتار میکنند کسانی هستند که به جای ولایت خدا و مومنان،ولایت شیطان را میپذیرند و اینگونه در خسران و زیان آشکار قرار میگیرند، زیرا این دشمن سوگند خورده با وسوسههای خویش همه سرمایه وجودی انسان و فرصتهای بهرهگیری از زندگی دنیوی را از وی میگیرد و تباه میکند.(نساء، آیه ۱۱۹)
نقل است که روزی شیطان به عارفی نزدیک میشود. این عارف که اهل بصیرت و دارای چشم برزخی بوده و میتوانست ابلیس و جنیان را در عالم مثال ببیند، میبیند که ابلیس روبهروی او نشسته و به وی مینگرد. ابلیس به او اشاره میکند تا پیش رود، وی به سبب اینکه مصداق عنوان «مطیع شیطان» نباشد، حاضر نمیشود که فرمان ابلیس را بپذیرد و به نزد او برود. پس اشاره میکند تا ابلیس پیش او آید.
ابلیس نزد وی میآید و با او درباره توحید و شبهات و اشکالاتی که ابلیس براندیشه توحیدی داشته به بحث و گفتوگو مینشینند. ساعتی چند میگذرد و ابلیس شکست میخورد. عارف شاد از اینکه ابلیس را شکست داده است و ابلیس شاد از اینکه ساعتی از عمر عارفی را گرفته و فرصت سرمایه او را از وی بازستانده است. عارف میگوید: تو که شکست خوردهای چرا شادی میکنی؟ ابلیس گفت: هدفم این بود که ساعتی از عمر تو را به بیهودگی بگیرم و نگذارم از آن ساعتهای عمرت به درستی بهرهگیری که موفق شدم.
آنچه برای ابلیس مهم است گمراه کردن انسانهاست و هرکسی را در هر مرتبهای ازکمال که باشد به گونهای گمراه میکند و سرمایههای وجودی و فرصتهای زندگی و سرمایهاندوزی را از وی میستاند.
از این رو خداوند در آیه ۱۵ سوره زمر، تباه کردن عمر خود و خانواده را زیانی آشکار معرفی میکند که بسیاری از مردم در آخرت با این زیان بزرگ رو برو میشوند. انسانها بسیاری از وقت مفید خود را به بطالت و خوشگذرانی میگذرانند و نام آن را تفریح و سرگرمی میگذارند. اینان همانند دانشآموزانی هستند که در طول شبهای امتحان به جای درس خواندن و مطالعه به بازی کردن و فیلم دیدن مشغول میشوند و در روز امتحان دست خالی و در پایان سال، مردود از مدرسه بیرون میآیند.
حال سؤال این است که چرا انسانها با آنکه میدانند که زندگی دنیا و وجود انسانی فرصت و سرمایههای وجودی آنان برای زندگی دیگر آن جهانی است، باز هم به سویی میروند که از سرمایه ضرر و زیان میکنند و اندوختههای خود را نابود میسازند؟
قرآن در پاسخ به این چرایی، علل و عواملی را مطرح میکند که از جمله آنها میتوان به احساس ایمنی بشر از مکر و نقشه خدا اشاره کرد.
خداوند در آیه ۹۹ سوره اعراف میفرماید که بسیاری از مردم از مکر و امتحانات خداوند احساس امنیت میکنند و خاطرشان آسوده است،در حالی که انسان تا زمانی که در دنیاست نباید خود را از مکر خداوند ایمن بشمارد، زیرا دنیا مکانی برای آزمونهای سخت و دشوار است تا هر کسی آنچه را دارد بنمایاند. از این رو سنت ابتلاء و امتحان به عنوان یک سنت الهی در قرآن بارها بیان و تبیین شده و مردمان را از آن آگاه ساخته است.
باطل گرایی و رویآوری به کفر (عنکبوت آیه ۵۲)، فرو رفتن دراندیشه و سخنان باطل (توبه آیه ۶۹)، پذیرش غیر اسلام به عنوان آیین زندگی (آل عمران آیه ۸۵)، ترک عمل به قرآن و فراموشی از روی بیاعتنایی به قرآن و آموزههای وحیانی آن (اعراف آیه ۵۳)، سستی و ضعف ایمان به خدا و تزلزل درپرستش وی (حج آیه ۱۱)، تسلیم شدن در برابر غیر خدا(آل عمران آیه ۸۵)، تکذیب آیات الهی (اعراف آیه ۱۷۷ و ۱۷۸ و یونس آیه ۹۵) واندیشه تکذیب آخرت و باوربه رستاخیز(انعام آیه ۳۱ و یونس آیه ۴۵) از جمله عواملی است که آدمی را به سوی خسران سوق میدهد.
نگرشها و باورهای غلط موجب میشود تا آدمی در رفتارش به گونهای عمل کند که سرمایههای وجودی و فرصتهای بهره مندی از زندگی دنیوی را از دست بدهد.چنین شخصی به جای بهرهگیری از مال و ثروت برایاندوختن توشه آخرت و ساختن آخرت خود، به مال دنیوی دلبستگی مییابد (توبه آیه ۶۹ و منافقون آیه ۹ و نوح آیه ۲۱) و به جای آخرتگرایی، دنیاطلبی در جانش نفوذ میکند(اعراف آیات ۱۷۶ تا ۱۷۸؛ توبهآیه ۶۹) و گناه کردن و زیبا دیدن گناه (فصلت آیه ۲۵) و زورگویی (ابراهیم آیه ۱۵) و سد راه خدا شدن (هود آیه ۱۹ و ۲۱) و عصیان کردن (انعام آیه ۳۱ و اعراف آیات ۲۲ و ۲۳) و تباهی کردارهای نیک (مائده آیه ۵۳ و کهف آیه ۱۰۳ و ۱۰۴) برای او امری عادی و درست جلوه میکند.
قرآن موارد دیگری را نیز به عنوان علل و عوامل خسران بشر و رفتارهایی که موجب تباهی سرمایه میشود بیان کرده که به همین مقدار بسنده میشود، اما در یک کلام میتوان گفت که اندیشههای باطل در کنار نگرش و کارهای زشت آدمی را به سوی تباهی و سرمایه سوزی سوق میدهد و زمینه خسران و زیان بشر را برای ابد فراهم میآورد.
راه مصون ماندن از زیان در سرمایه عمر
هنگامی که سخن از مصونیت یابی میکنیم، این مفهوم را باور کردهایم که در معرض خطر هستیم و نیاز است تا به شکلی خود را از آن حفظ کنیم.
تحلیل قرآن از انسان روی زمین آن است که انسانها همه در معرض خطر زیان سرمایه و از دست دادن سرمایههای وجودی خداداد و فرصتهای مناسب و خوب برای زندگی برتر و بهتر میباشند(سوره عصر) از این رو از همان آغاز در پی ارائه راهکارهایی برای برونرفت از مشکل زیان و خسران طبیعی در زندگی دنیوی است.
قرآن در سوره عصر تنها آن دسته از انسانها را مصون یافته از خسران بر میشمارد که بتوانند به ایمان واقعی و عمل صالح در شخصیت خویش دست یافته و دیگران را به ایمان و عمل صالح دعوت کنند. این بدان معناست که خودسازی و دیگرسازی به شکل مطلوب تنها راهی است که آدمی را از خسران نجات میدهد.
آیات۲۳ و ۱۴۹ سوره اعراف و ۴۷ سوره هود نیز توبه و بهره مندی از آمرزش الهی را موجب مصونیت یابی از خسران معرفی میکند. بنابراین انسان برای در امان ماندن از تهدید دائمی خسران و زیان و مکر الهی و امتحانهای سخت خداوندی در زمین، باید از استغفار و توبه به عنوان راه مصونیتیابی بهره گیرد.
تزکیه نفس (شمس آیات ۹ و ۱۰)،اندیشه و تعقل درباره هدف آفرینش و جایگاه آخرت و ارزش آن (انعام آیات ۳۱ و ۳۲)، پذیرش ولایت الهی و اطاعت از او (آل عمران آیات ۱۴۹ و ۱۵۰)، تقویت پایههای تقوا و پرهیز از گناهان و ناپسندهای عقلانی و شرعی (طلاق آیات ۹ و ۱۰)، بیارزش شمردن دنیا به جای اصل شمردن آن و نیز اعتقاد به بازیچه و لهو و لعب بودن آن و اصالت بخشی به آخرت و بهرهگیری از هر فرصت مادی و دنیوی برای نزدیک شدن به خدا(انعام آیات ۳۱ و ۳۲)، بهره مندی از رحمت الهی
(بقره آیه ۶۴ و اعراف آیه ۲۳ و ۱۴۹) از دیگر عوامل مصونیت یابی است که قرآن بر آن تاکید میکند. سفارش دیگران به حق و صبر
(عصر آیات ۲ و ۳) به معنای آن است که از منظر قرآن نجات شخص از خسران به نجات دیگران از خسران، پیوند خورده است و شخص نمیتواند به سادگی از بار مسئولیتهای اجتماعی شانه خالی کند. چنین تفکری است که خودسازی را در کنار دیگرسازی و عرفان فردی را در کنار عرفان اجتماعی معنا میبخشد و زهد و عرفان را زمانی کارساز میشمارد که دیگران را به خدا و اعمال نیک دعوت کند.
از آنجا که انسان همواره در معرض خطر است باید افزون بر خود بر خدا تکیه کند و هر کار خویش را خواسته و مشیت و توفیق الهی بشمارد.
اینجاست که فضل الهی (بقره آیه ۶۴) و نصرت خداوند (آل عمران آیات ۱۴۹و ۱۵۰) به عنوان عوامل مصونیت یابی معرفی میشود و بر توکل و توفیق و تفویض در کارها تاکید میشود.